eitaa logo
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
503 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
715 ویدیو
51 فایل
🍃❣️←بِسمِ‌رَّبِ‌شُهَدٰا→❣️🍃 امروز #فضیلت زنده نگہ داشتݩ یاد #شهدا کمتر از شهادت نیسٺ . "مقام معظم رهبرے" مُدیرツ:‌🍃 @Hos3ein_79 تبادلツ:‌🍃 @gomnam2086
مشاهده در ایتا
دانلود
‏طلبكار " علي " شدند؛ آنان كه " ابوموسي اشعري " را انتخاب كردند!🙃🌱 🍃 ✨ ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
💔 بچه حزب اللهی ها میخواهید آرام شوید؟ 👈 فقط با ولایت مداری آرام شوید عموم مردم و بخشی از بدنه حزب الله از بیانات رهبری در حمایت تصمیم سران قوا در مسئله گرانی بنزین قانع نشده و هیچ تبیین و تحلیلی را هم قبول ندارند. این وقایع را بخوانید:👇👇 👈سال 60 وقتی آیت الله خامنه ای به عنوان انتخاب شدند قصد داشتند آیت الله مهدوی کنی یا فرد دیگری را برای نخست وزیری معرفی کنند. به علت فشار مجلس و نامه نگاری به رهبر کبیر انقلاب یعنی امام خمینی(ره)، ایشان خطاب به آیت الله خامنه ای فرمود که آقای میرحسین موسوی را به نخست وزیری معرفی کنید. آیت الله خامنه ای مخالف بود چون اساساً خط فکری و سیاسی میرحسین موسوی را قبول نداشت. در اینجا و موسوی را به مجلس برای نخست وزیری معرفی کرد. 👈سال 1364 بعد از اینکه آیت الله خامنه ای مجدد به ریاست جمهوری انتخاب شدند باز قصد نداشتند که جناب میرحسین موسوی را به نخست وزیری معرفی کنند. باز مجلس به ریاست مرحوم هاشمی رفسنجانی و جناب محسن رضایی بعنوان فرمانده سپاه به امام خمینی(ره) نامه نوشتند و از امام خواستند که نگذارد میرحسین موسوی از نخست وزیری حذف شود! 👈جناب رضایی در نامه نوشته بود: چنانچه میرحسین به عنوان نخست وزیر مجدد انتخاب نشود در جبهه ها و بین نیروها اختلاف می افتد و موضع ما در جنگ تضعیف می شود.😏 هاشمی هم نوشته بود: امروز مصلحت است که جناب میرحسین موسوی دوباره به عنوان نخست وزیر انتخاب شود. امام خمینی به یکی دو نفر پیام دادند که به آقای خامنه ای بگویید که آقای میرحسین موسوی را مجدد برای نخست وزیری معرفی کنید. اینجا آیت الله خامنه ای مقاومت کردند و گفتند تا امام به من حکم ندهد قبول نمی کنم. گفتند چرا حکم؟ پاسخ داد چون هیچ حجت شرعی برای معرفی آقای میرحسین موسوی ندارم و ایشان را کامل می شناسم به درد این جایگاه نمی خورد و ... . 🔹امام(ره) پیام دادند باشه من حکم می دهم. این چنین آیت الله خامنه ای با وجود اینکه قلباً و عقلاً با میرحسین موسوی مشکل داشت . حالا در رابطه با مسئله افزایش نرخ بنزین؛ همه می دانیم که اجرای این طرح در این زمان با این شرایط بدست بی کفایت ترین رئیس جمهور تاریخ جمهوری اسلامی و بدست بی عرضه ترین وزرای تاریخ ایران و بدست ناکارآمدترین مدیران، کشور را دچار آشوب و بلوا کرده؛ اما... هیچ کدام نمی توانیم ادعا کنیم بیشتر از رهبری می فهمیم! یعنی رهبر انقلاب خودشان نمی دانند که مردم قانع نشدند؟ قطعاً می دانند. اما تکلیف چیست⁉️ انفعال و غرزدن و عصبانیت و ناراحتی؟ آیا تکلیف این است که ناامید شویم؟ پس چه شد معنای ولایت مداری؟ چه شد «از تو به یک اشاره/ از ما به سر دویدن»؟ چه شد: «وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد»؟ به نظرم اگر تبیین ها و تحلیل ها آرام تان نکرده، تنها راه، به خدا و از ولایت است. دنبال توجیهات هم نباشیم. میدانیم برخی حرف ها، توجیه است. وقتی گفتند از این تصمیم حمایت می کنم ضمن انتقاد به عملکرد سران قوا و عدم مدیریت شان و مطالبه از آنها، دیگر ناامید نباشیم. امام فرمود: "پشتیبان ولایت فقیه باشید تا مملک تان آسیب نبیند". اینکه چرا حمایت کردند را مفصل هم توضیح دادیم اگر قانع نشدید تنها جواب ولایت پذیری است. ❤️ ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
1_171102612.mp3
1.81M
🔹 از نشانه هایِ آخرالزمان این است که هنوز فتنه ای تمام نشده فتنۀ بعدی می آید .. آنقدر فتنه ها زیاد میشود که مردم میگویند خدایا فرصتی برای نفس کشیدنُ و هضم فتنۀ قبلی عنایت کن که کار سخت شده .. پ.ن: ‏قلمت بشکند ای تاریخ اگر از فراموش کاری شهر من ننویسی ... 🌷🇮🇷🌷 🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
🔷🥰😊 🍃🌹داشتیم با 🧕 از مجلس بر می گشتیم که یهو دلم هوای کرد.🥺 🤷‍♂نمی دونم چه !😐 اونم همین رو داشت.💗 قبول کرد بریم پیش حسین.😍 🍀 کردنِ او همانا و کج کردن مسیرمون به سمت هم همانا!..🌷 🍃🌹اون موقع شب🌃 (تقریبا ساعت ١ شب) مسیرمون رو به سمت 🤩 دادیم تا بیایم پیش حسین.😍 🦋نزدیکای گلزار یهو موتور🏍🛵 به خرخر کردن افتاد و شد.🤦‍♂ هر کاری کردم روشن نشد.🤷‍♂ نمی دونستم چه مرگشه.😥 🍃🌹اون لحظه درهم من که نیم خیز شده بودم و با چیزی که زیاد سر در نمیاوردم ور می رفتم هم بود هم خنده دار.😅🙁 🌺از طرفی هم به خاطر اینکه اون موقع شب، تو اون کنار با گیر کرده بودم یکمی احساس می کردم.😬😨 🍃🌹هیچ کسی هم نبود که بهمون کنه..😢 تو اون حالت 🏍🛵 رو دستم گرفتم و به سمت گلزار رو ادامه دادیم.😃 💚💛تو راه با حرف می زدم. "گفتم هوامونو داشته باش."😘 💯بهش گفتم ، تو یه کار رو راه انداختی، من که دارم الان به منم هست..⚠ ❌ کردم بهش و راه رفتم.💜 🍃🌹جالبه همینطور که تو فکر بودم و داشتم با حسین حرف می زدم، آقا و خانمی🧔🧕 و کنارمون ایستادند.😃 🍃نگاهی به موتورم انداختن و یکم بهمون دادن.😊 در عین موتور شد.😳🙄 🍃🌹فکرشم نمی کردم موتور بنزین تموم کرده باشه. آخه بنزین که نشون می داد باک بنزین پر پر باشه.💡 شاید این موتور هم اون لحظه گرفته بود.🤷‍♂💁‍♂ 🍃🌹وقتی بنزین رو داد بهم گفت که: این بنزین رو به نیت بهتون دادیم. باشد که برسه به .😔🥺😭 🍂خانمی که همراهشون بود هم از تو کیفش یه و یه 🎆 رو به خواهرم داد و گفت اینها از طرف .😍😇 🍃🌹وقتی اینو گفت با تعجب پرسیدم: برادر؟!⁉ گفت آره، ما 🧕🧔 هستیم و وقتی شما رو دیدیم خواستیم به کمکتون کنیم.☺ آخه اگه خودش بود هم حتما همین کار رو می کرد.😇 🍃🌹هنوز ادامه داشت که احساس کردم یه لحظه گوش هام سنگین شده.😦 چیزی نمی شنوم.👂 فقط صدای حسین بود که تو گوشم می پیچید.🙄 ❌صدای همون رفیق که وقتی خودش نیست می فرسته واسه ..💚💛🧡❤ 🌷✨🌸 ………..... 🍃.❤️.🍃 ………… 🌼شادی روح شهدا صلوات🌼 🌷🇮🇷🌷 🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa