#پاےدرس_شہدا🔖
وقٺ رفتـــن بود...
دستم را گرفتـ
و با صدای لرزان پر از حزن و دل تنگی
در حالی که اشکهایم را پاک میکرد،
گفت:
«فرزانه دلم رو لرزوندی
ولی ایمانمو نمیتونی بلرزنی».
تا این جمله را گفت تکانی خوردم،
با خودم گفتم:
«چیکار داری میکنی فرزانه؟
تو که نمیخواستی از زن های نفرین شده
روزگار باشی،
پس چرا حالا داری
دل همسرت رو می لرزونی؟».
#شهیدحمیدسیاهکالی
#کتاب📚👇🏻
•|یادت باشد|•
┄┅─✵💝✵─┅┄
eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄