•°•|✌️🏼|○
#پاےدرس_شہدا🔖
سید حمید را دور میدان شهر میبیند.
به شوخی به او میگوید:
تو نمیخوای آدم بشی؟
سید میگوید: چه جوری؟!
ایشان هم میگوید:
چه جوریش با من، فردا صبح زود،
قبل از ساعت هشت از جلوی هلال احمر
حرکت میکنیم برای جبهه، بیا اونجا.
سید حمید خیلی خوشحال شد.
برای اینکه از قافله عقب نماند،
شب رفت و پشت در هلال احمر توی
سرما خوابید!
آقای آذین بعدها میگفت:
آقا سید حمید اولین بار با من به جبهه رفت.
من فکر نمیکردم بیاید.
برای همین ساعت حرکت را به او عقبتر گفتم؛ مثلاً،
ساعت هفت را هشت گفتم.
ولی دیدم ساعت چهار صبح آمده پشت
در هلال احمر منتظر من نشسته!
ما از آنجا با ماشین باری که داشتیم وسایل
را به جبهه بردیم.
با اینکه سابقهی ذهنی خوبی
از سید حمید نداشتم و میترسیدم
که در جبهه آبروریزی کند
اما با هم عازم جبهه شدیم...!
#شهیدسیدحمیدمیرافضلی
#کتاب📚👇🏻
•|پآ برهنہ در واردے مقدس|•
┄┅─✵💝✵─┅┄
eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄