eitaa logo
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
500 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
715 ویدیو
51 فایل
🍃❣️←بِسمِ‌رَّبِ‌شُهَدٰا→❣️🍃 امروز #فضیلت زنده نگہ داشتݩ یاد #شهدا کمتر از شهادت نیسٺ . "مقام معظم رهبرے" مُدیرツ:‌🍃 @Hos3ein_79 تبادلツ:‌🍃 @gomnam2086
مشاهده در ایتا
دانلود
#سوزاندن_پرچم_آمریڪا_در_جبهہ! اگر "شعار"، عین "شعور" باشد، در بحبوحۀ جنگ هم تعطیل نمے‌شود! ڪہ اگر چنین نبود، ثواب لعن را بیش از صلوات نمے‌خواندند؛ پس: #مـرگ_بـر_آمریڪا 🌷🇮🇷🌷 🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
🌷 👈 شهیدی که پیکرش را کسی تحویل نگرفت شهید رجبعلی غلامی از افغانستان 🌷 👈 شهیدی که سر بی تنش سخن گفت شهید علی اکبر دهقان 🌷 👈 شهیدی که بخاطر فاش نکردن رمز بی سیم بدنش قطعه قطعه شد شهید بروجعلی شکری 🌷 👈 شهیدی که با وجود اینکه بدنش به استخوان تبدیل شده بود اما پاهایش درون پوتین سالم بود شهید محمدحسین شیرزاد نیلساز 🌷 👈 شهیدی که عاشورا متولد شد واربعین به شهادت رسید شهید مهدی خندان 🌷 👈 شهیدی که با پیشانی بند "یاحسین شهید" به شهادت رسید و ایرانی بودنش محرز شد از شهدای گمنام هستند 🌷 👈 شهیدی که بر بدنش عکس یک زن خالکوبی بود ایشان از شهدای غواص بودند و دوست نداشت کسی ان تصویر را ببیند برای همین جاویدالاثر شدند و پیکرشان در اروند ماند و علیرغم ذکر داستانشان همرزمانشان اسم ایشان را ذکر نکردند 🌷 👈 شهیدی که بحرمت مادرش در قبر خندید شهید حاج اکبر صادقی 🌷 👈 شهیدی که در شب عملیات به تک تک اعضا گردان گفت که سرنوشت شما چه خواهد شد ، شهادت ، اسارت و زنده ماندن و در وصیت خود نوشت ای برادر عراقی که مرا به درجه شهادت رساندی اولین کسی را که در ان دنیا شفاعت می کنم تو هستی چرا که مرا به این درجه رساندی شهید حاج علی محمدی پور فرمانده گردان ۴۱۲ رفسنجان . 🌷 👈 شهیدی که باصلابت واستوارومقاوم مانندمولایش امام حسین(ع)سرش راداعشی های خبیث مظلومانه ازتن جداکردند شهید محسن آقای حججی و چه بسیارند 👈 نثار ارواح طیبه شهدا صلوات اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 🌹😭 🌷🇮🇷🌷 🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
🌸در لشڪر ۲۷ محمدرسول‌الله برادرےبود..🧔🏻 ڪه عادت داشت پیشانے شهدارا ببوسد❤️ وقتی شهید🕊شد بچه‌ها تصمیم گرفتن👥 برای جبران آن بوسه‌ها❤️ پیشانےاش را بوسه باران کنند🙂 جنازه قلب همه را آتش زد... 😔 ⁉️در قبال خون شهدا چه کرده ایم؟؟ 📌پیرو راهشان باشیم. ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
4_5857451779532261360.mp3
6.18M
🎧🌱 . #آرامش😍 ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
🌱 ❤️ ~•||سختے ها را تحمـل ڪنیداین انقلاب بـا نهایـت اقتـدار و تواݩ به انقلاب جهانے امام زمان (عج) اتصال پیدا مےڪند|•√ ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
#پروفایل🌱 ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
زِندھ ٺَرین روزهاے زندگےِ یڪ مَردّ روزهایے اسټ ڪھ درمُبارزھِ میگذراݩد...✌️🏼 ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید.... (پارت ۷۳) 🌷🌷🌷 عرض کردم که ..
بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 ..... (پارت ۷۴) 🌷🌷🌷 صبح زودتر اماده شدم و رفتم بیمارستان ... پیگیر کارهای خاله بودم که انجام شد و قرار شد یک ساعت بعد ببرنش اتاق عمل .. رفتم سمت اتاقش که ببینمش .. به مهران و علی بر خوردم ... اثار پشیمونی و شرمندگی توی نگاه مهران و علی دیدم ... ولی بدون توجه بهشون از کنارشون گذشتم و رفتم پیش خاله ..‌‌‌... دیدم چشمهاش بسته است ... خواستم برگردم که خاله صدام زد ... کجا پسر بی معرفت ...؟! سلام خاله جان ... سرمو انداختم پایین و گفتم : شرمندم خاله واقعا ببخشید ... درگیر خودم شدم .‌‌.. همه رو فراموش کردم ... معذرت میخوام .... نه مادر جون میدونم کار داری ... بیا ..‌ بیا اینجا بشین خوب ببینمت مادر ..‌ رفتم نزدیکتر و لب تخت نشستم ... لبخندی زدم و گفتم _ بنده در بست در اختیار خاله خانم خودم امر بفرمایید ..‌ * چی میگی پسرم .‌‌ .. این چند روز همش فکر میکردم میمیرم .... به خودم گفتم میمیرم اخرم پسرمو نمیبینم .‌‌... _عه خاله این چه حرفیه میزنی ان شاالله سایتون بالا سر بچه ها باشه ...‌ خاله حرف حقه ... من و کس دیگه هم نداره ..‌ شتری که در خونه همه میخوابه ..‌ خوب شد اومدی مادر یه چیزی رو دلم سنگینی می کرد دیدمت اروم شدم ..‌ _ ای جانم خاله کاری داری بگو انجام بدم ..‌ ؟؟!! کار که نه پسرم اما زحمت دارم ... شرمنده ام ... اما میدونم تو مطمئنی برای همین گفتم به تو بگم ... لبخندی زدم جانم خاله بنده در اختیار شما هر امری بفرمایید به دیده منت .... ممنون پسرم ... شرمندم مادر ... معلوم نیست من دیگه زنده از اون اتاق بیرون بیام یا نه ..‌؟! اخمم رفت داخل .. _ عه خاله این حرفها چیه ..؟؟ از این حرفها نداریم... نه خاله بزار بگم ... بزار بگم خیالم راحت بشه ... با کلافگی نشستم و گفتم : _فقط برای اینکه خیالتون راحت باشه ... ممنون مادر ... امیر جان پسرم ... من معلوم نیست زنده از اون اتاق بیرون بیام یا نه .. حواست به علی و خواهرش باشه ... میدونم فقط تو میتونی کمکش کنی و دستشو بگیری ... تنهاش نذار مادر ... _ خاله این چه حرفیه میزنی معلومه که تنهاش نمیذارم خودتون که بهتر میدونین علی مثل برادره برام شاید از دستش دلخور بشم اما ولش نمیکنم ... از بس محبت داری مادر ... خاله یه چیزی فکرمو مشغول کرده ... خیالم راحت نیست .. _ چی خاله ؟؟ پسرم پیر شدم ولی نه در این حد که ندونم هزینه بیمارستان و عمل زیاده ... و علی ام دستش خالی مادر نمیتونه بده .. و اینکه تو کمک کردی ... _ نه خاله علی خودش داده ... گولم نزن پسره شیطون ... _ عه خاله 😅 بزار بقیه حرفمو بزنم خاله ... _ بفرمایید جناب فرمانده ... مادر بقیه چیزها رو به علی گفتم حواسش هست فقط کنارش باش بچم سختی نکشه ... لبخندی زدم و با گذاشتن دستم روی چشمم گفتم _به دیده منت ... دیگه ... مادر یه ارزو دارم رو دلم سنگینی میکنه ..!! 😔😔 خاله با گفتن این حرفش اشکهاش سرازیر شد ... کلافه دستی توی موهام کشیدم و گفتم _ خاله خانم گریه نداشتیمااا .. بگو ببینم چیه اون ارزوی قشنگت که سنگینی میکنه رو شونه های مهربونت ...؟؟!! مادر ارزو دارم یه بار دیگه رو ببینم 😔😔😔 ... ... 💫💫💫💫💫💫💫 ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
گاهـی ... فاصله و یه خمپاره است ؛ یه سیم خاردارِ به اسمِ ! از این ها که ، ... ! ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
#شهید 🌷حسن علی حمود🌷 شهیدی که وقتی مادرش در حال صحبت کردن و وداع با او بود، قطرات اشک از چشمانش سرازیر شد #اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک #حزب_الله 🌷🇮🇷🌷 🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa