🔰 #گزارش | نگاهی به شش کتاب دربارهی قهرمانان ایثار و شهادت که رهبر انقلاب بر آنها تقریظ نوشتند _ ۱
📝 «ملّت مسلمان و انقلابى ایران! برادران و خواهران! دولت دستنشانده و مزدور عراق تجاوز هوایى را به حریم جمهورى اسلامى ایران آغاز کرده و به چند پایگاه هوایى حمله نموده است. ما تا کنون نخواسته بودیم حمله را آغاز کنیم ...» گویی همین چند روز پیش بود که آیتاللّه خامنهای، در سیویکم شهریورماه ۱۳۵۹ و در آغاز #جنگ_تحمیلی، ساعاتی پس از بمباران فرودگاه مهرآباد توسّط رژیم صدّام، بهعنوان نمایندهی حضرت امام خمینی (ره) پیامی را خطاب به ملّت ایران بهصورت رادیویی و از طریق تلفن صادر کردند و مردم را دعوت به آرامش کردند. آن روزها شاید هیچکس فکر نمیکرد که قرار است جنگی بزرگ بین ایران و رژیم بعث شکل بگیرد و، در همهی ابعاد، هشت سال کشور را درگیر خود کند. امّا این اتّفاق افتاد و در کنار همهی سختیها و دشواریها، دستاوردهای بینظیری برای کشور داشت؛ دستاوردهایی همچون ساری و جاری شدن #فرهنگ_جهاد و #ایثار و #مقاومت و #شهادت در کشور؛ فرهنگی که رهبر انقلاب زنده نگهداشتن آن را یکی از نیازهای اساسی کشور میدانند و همواره بر روی آن تأکید دارند. به همین مناسبت، شش کتاب حوزهی «جهاد و مقاومت» که رهبر معظّم انقلاب اسلامی بر آنها #تقریظ نگاشتهاند، در گزارش زیر معرّفی خواهد شد.
* پاییز آمد
🔸 کتاب را که میخوانی، در نگاه اوّل، آن را روایتی از عاشقانههای یک #زوج_متدین و انقلابی میبینی که در گیرودار انقلاب و جنگ و حوادث آن روزها، با هم آشنا میشوند، به هم دل میبندند و، در نهایت، یک زندگی ساده و شیرین را آغاز میکنند؛ زندگیای که پُر است از حسّ خوبِ با هم بودن، پُر است از لحظههای شیرین و عاشقانهای که شاید کمتر به گوش مخاطب امروز رسیده باشد و با این بُعد #زندگی_شهدا آشنایی داشته باشد.
🔹 امّا وقتی برمیگردی و کمی با دقّتِ بیشتر، روایت زندگی فخرالسّادت را میشنوی، حس میکنی مسئلهی او صرفاً بیان خاطرات نبوده است؛ گویی او قصد داشته از مفهومی مهم صحبت کند که مسیر شکلگیری زندگیاش را بر اساس آن پیریزی کرده و باعث تحمّل آنهمه سختی و رنج در زندگی او شده است. و آن مفهوم، آن واژه، آن نیّت #انسانساز، کلمهای نیست جز «#رشد»؛ در واقع، فخرالسّادات به این درک و شناخت رسیده است که باید برای قوی شدن و رشد شخصیّت خود، با احمد یوسفی زندگی کند و پشتِپا بزند به تمام آن راحتیها و امکانات و بیخیالیها و مرفّهانه زیستنها. و این میشود شاکلهی اصلی تشکیل کتاب؛ آنگاه، خواننده دیگر کتاب را صرفاً یک #عاشقانه_شهدایی نمیبیند، بلکه در ورای قصّهی یک زوج جوان، پی به مفاهیم مهمتری میبرد؛ مفاهیمی که سرنوشت یک انسان را دگرگون میکند و از او شخصیّتی مستقل و قوی و خودساخته میسازد؛ شخصیّتی به مثابهی یک #الگو برای زنان.
* هواتو دارم
🔸 همسرش میگفت: «خیلی بامرام بود. یک #لوطیگری خاصّی در رفتارش بود. هر کسی برایش کاری میکرد، قطعاً آن را بیجواب نمیگذاشت. میگفت بعد از شهادتش هم این مرام و لوطیگری را دارد. اگر برایش یک زیارت عاشورا بخوانی و به او هدیه کنی، قطعاً پاسخت را میدهد و جبران میکند.» امّا مهمترین قسمت گفتوگویم با #همسر_شهید، در همان ابتدای مصاحبه رقم خورد؛ آنجا که از او پرسیدم به عنوان همسر، مهمترین ویژگی او را چه میدانید و او در پاسخ گفت: «مرتضیٰ تکلیف خودش را و خواستهای را که از زندگی داشت، میدانست.» و این دانستنِ تکلیف و وظیفه بود که از همان ابتدا به زندگی او جهت داده بود و او را در مسیری درست نهاده بود. او تکلیفمدار بود و برای همین هم وقتی در سال ۱۳۹۲، جریان تکفیری به مزار حجربنعدی جسارت کرد، خونش به جوش آمد و دیگر نتوانست نشستن و تماشا کردن را تحمّل کند و ببیند که دشمن به نزدیکی زینبیّه رسیده و در صدد جسارت به حرمِ بزرگروایتگرِ #تاریخ_تشیع، یعنی حضرت زینب سلامالله علیها باشد.
* فقط بیست سال و سه روز
🔹 عنوان «جوانترین #مدافع_حرم»، بهخودیِخود، آنقدر جذّاب است که دیگر برای خواندن قصّهی زندگیاش دنبال دلیل و مدرک نگردیم؛ زندگی جوانی بیستساله که مانند بسیاری از شهدای #دفاع_مقدس، نه در پی یک تحوّل آنی، که طیّ یک فرآیند چندساله و در مواجهه با آثار اندیشمندان بزرگ اسلامی و غوطهور شدن و غُور در این آثار، در مقطعی مهم از تاریخ، تکلیف خود را تشخیص میدهد و پای در عرصهی نبردی سهمگین مینهد؛ نبردی که باعث میشود در اوج جوانی از بسیاری از تمایلات خود بگذرد، قید تحصیل در خارج از کشور را بزند و با شناخت و بینشی عمیق، قدم در راهی بگذارد که اعتقاد به آن ذرّهذرّه در وجود او شکل گرفته است.
@rahbari_plus