eitaa logo
راه بھشـتی 🇮🇷🇵🇸 ًًًًٍٍٍٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚ
1.6هزار دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
18.9هزار ویدیو
166 فایل
﷽ 💠 شهید مظلوم بهشتی🌷: 🔸ارزشــ‌ها را بشنـاس و اشخاص را با ارزش‌هـا بسنج❗️ 💛 (کانالے باهدف نشر و تبیین ارزش‌ها) 📋 ارتباط •° @ya2hasan
مشاهده در ایتا
دانلود
یک بانوی ایرانی و مادر پنج فرزند، با ترور مستقیم و عامدانه رژیم صهیونی، همراه همسرش به شهادت رسید. کجایند ملی‌گراها و ایرانی‌پرست‌ها؟ کجایند حامیان حقوق بشر؟ کجایند مدافعان حقوق زن؟ کجایند حامیان مادران؟ کجایند مدافعان غیرنظامیان؟ کجایند انجمن‌های ضد خشونت و ترور؟
ارتش رژیم صهیونیستی رسما سقط شدن فرمانده تیپ ۴۰۱ لشکر ۱۶۲ خود به دست رزمندگان مقاومت در غزه را تایید کردن جهنم‌ خوش بگذره !👀😃
لازمه گفته بشه ترور هدفمند بوده و بعد از ناموفق بودن ترور اول، با برنامه‌ی جایگزین هردو بزرگوار رو شهید میکنند... این زوجِ ایرانی-لبنانی سابقه علمی بالایی داشتند! ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴فرمانده تیپ ۴۰۱ ارتش تروریستی اسرائیل امروز در غزه کشته شد ✊✊
🔴لغو مجوز فعالیت العربیه عربستان در الجزایر ♦️مقامات الجزایری تصمیم گرفتند، شبکه العربیه عربستان را بدلیل گمراه‌ سازی رسانه‌ها و عدم احترام به قواعد اخلاق حرفه‌ای رسانه، لغو مجوز کنند . ♦️خبرگزاری رسمی الجزایر به نقل از وزارت ارتباطات این کشور اعلام کرد که این وزارت تصمیم گرفت مجوز فعالیت شبکه العربیه در الجزایر را پس بگیرد
🔴شبکه ۱۴ تلویزیون رژیم صهیونیستی اعلام کرد که ارتش این رژیم به زودی خانه‌ای را که یحیی سنوار در آن به شهادت رسید، منفجر خواهد کرد.
12.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️💚🎥کمک ۲ میلیارد تومانی حاج علی عظیمی کشاورز بهاری به جبهه مقاومت، در نماز جمعه شهر بهار همدان 💚و جمله ماندگار این خیّر بابصیرت: کفن، جیب ندارد. ماشاءالله ماشاءالله 😍✌️✊✌️ ‌
قشنگیه. میدونید چطوری حافظ شیرازی حافظ قران شد؟ داستان رسیدن به عشق زمینی و متحول شدن حافظ به عشق خدایی. سال‌ها پیش خواجه شمس‌الدین محمد شاگرد نانوایی بود. عاشق دختر یکی از اربابان شهر شد. که دختری بود زیبا رو بنام شاخ نبات. در کنار نانوایی مکتب خانه ای قرار داشت که در آنجا قرآن آموزش داده می‌شد و شمس‌الدین در اوقات بیکاری پشت در کلاس مینشست و به قرآن خواندن آنان گوش می‌داد. تا اینکه روزی از شاخ نبات پیغامی شنید که در شهر پخش شد " من از میان خواستگارانم با کسی ازدواج می‌کنم که بتواند 100 درهم برایم بیاورد!" 100 درهم، پول زیادی بود که از عهده خیلی از مردم آن زمان بر نمی‌آمد که بتوانند این پول را فراهم کنند! عده ای از خواستگاران شاخ نبات پشیمان شدند و عده ای دیگر نیز سخت تلاش کردند تا بتوانند این پول را فراهم کنند و او را که دختری زیبا بود و ثروتمند به همسری گزینند تا در ناز و نعمت زندگی کنند! در بین خواستگاران خواجه شمس‌الدین محمد نیز به مسجد محل رفت و با خدای خود عهد بست که اگر این 100 درهم را بتواند فراهم کند 40 شب به مسجد رود و تا صبح نیایش کند. او کار خود را بیشتر کرد و شب‌ها نیز به مسجد می‌رفت و راز و نیاز می‌کرد تا اینکه در شب چهلم توانست 100 درهم را فراهم کند و شب به خانه شاخ نبات رفت و اعلام کرد که توانسته است 100 درهم را فراهم کند و مایل است با شاخ نبات ازدواج کند. شاخ نبات او را پذیرفت و پذیرایی گرمی از او کرد و اعلام کرد که از این لحظه خواجه شمس‌الدین شوهر من است. شمس‌الدین با شاخ نبات راجع به نذری که با خدای خود کرده بود گفت و از او اجازه خواست تا به مسجد رود و آخرین شب را نیز با راز و نیاز بپردازد تا به عهد خود وفا کرده باشد. اما شاخ نبات ممانعت کرد. خواجه شمس‌الدین با ناراحتی از خانه شاخ نبات خارج شد و به سمت مسجد رفت و شب چهلم را در آنجا سپری کرد. سحرگاه که از مسجد باز می‌گشت چند جوان مست خنجر به دست جلوی او را گرفتند و جامی به او دادند و گفتند بنوش او جواب داد من مرد خدایی هستم که تازه از نیایش با خدا فارغ شده‌ام، نمی‌توانم این کار را انجام دهم اما آنان خنجر را به سوی او گرفتند و گفتند اگر ننوشی تو را خواهیم کشت بنوش، خواجه شمس‌الدین اولین جرعه را نوشید آنان گفتند چه می‌بینی گفت: هیچ و گفتند: دگر بار بنوش، نوشید، گفتند:حال چه می‌بینی؟ گفت: حس می‌کنم از آینده باخبرم و گفتند :باز هم بنوش، نوشید، گفتند: چه می‌بینی؟ گفت :حس می‌کنم قرآن را از برم؛ و خواجه آن شب به خانه رفت و شروع کرد از حفظ قرآن خواندن و شعر گفتن و از آینده‌ی مردم گفتن و دیگر سراغی هم از شاخ نبات نگرفت! تا اینکه آوازه او به گوش شاه رسید و شاه او را نزد خود طلبید و او از آن پس همدم شاه شد؛ و شاه لقب لسان‌الغیب و حافظ را به او داد. (لسان‌الغیب چون از آینده مردم می‌گفت و حافظ چون حافظ کل قرآن بود). تا اینکه شاخ نبات آوازه او را شنید و فهمید و نزد شاه است و به دنبال او رفت اما ... حافظ او را نخواست و گفت : زنی که مرا از خدای خود دور کند به درد زندگی نمی‌خورد ... تا اینکه با وساطت بزرگان با هم ازدواج کردند. ★این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد اجر صبریست کزآن شاخ نباتم دادند★. قابل توجه اونایی که گفتن حافظ انسانیت براش اولویت بود نه دیانت...
6.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر هر روز این ماجرا رو بشنوی بازم کمه. این مملکت اینجوری به دست ما رسیده اگه قراره شرمنده این نشیم باید مدافع ناموس و غیرت باشیم.