eitaa logo
راه بھشـتی 🇮🇷🇵🇸 ًًًًٍٍٍٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚ
1.6هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
21.2هزار ویدیو
170 فایل
﷽ 💠 شهید مظلوم بهشتی🌷: 🔸ارزشــ‌ها را بشنـاس و اشخاص را با ارزش‌هـا بسنج❗️ 💛 (کانالے باهدف نشر و تبیین ارزش‌ها) 📋 ارتباط •° @ya2hasan
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از جعبه مهمات (مناسبتی)
🔴جده‌ام زهرا گفته بیا   اواسط عملات خیبر بود که مجددا سید را دیدم. طبق معمول پا برهنه بود و با بچه های لشکر ثار الله آمده بود تا در عملیات شرکت کند. گفتم” آقا سید . . . این جا ها؟ گفت” جده ام زهرا به م گفته بیام این جا.” بادگیر تنش بود و چفیه اش را هم پیچیده بود دور گردنش. این حرف را که زد اشک از چشم هر دو نفرمان سرازیر شد. همدیگر را بغل کردیم و سیر گریه کردیم . . .  منبع : سایت از مجنون تا فکه 📚موضوع مرتبط: 🗓مناسبت مرتبط: تاریخ تولد
هدایت شده از جعبه مهمات (مناسبتی)
شکستن نَفْس | 🦋پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی لباس‌ها را داخل کیسه پلاستیکی ریخته بود! از آن روز به بعد این‌گونه به باشگاه می‌آمد! بچه‌ها می‌گفتند: بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی؟! ما باشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فرم، آخه این چه لباس‌هایی که می‌پوشی؟! 🦋ابراهیم به حرفهای آنها اهمیت نمی‌داد. به دوستانش هم توصیه می‌کرد که: اگر ورزش برای خدا باشه، می‌شه عبادت. اما اگر به هر نیت دیگه‌ای باشه ضرر می‌کنین.✌️ 🌹 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد: ۲/۱
نام شهید : محمدباقر نام خانوادگی شهید : مومنی راد نام پدر : عبداله نام مستعار : تاریخ تولد : 1344/3/25 محل تولد : همدان - همدان تاریخ شهادت : 1365/2/9 📚مناسبت مرتبط: 🌹 📅مناسبت مرتبط: تاریخ تولد🌹🦋
راه بھشـتی 🇮🇷🇵🇸 ًًًًٍٍٍٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚ
نام شهید : محمدباقر نام خانوادگی شهید : مومنی راد نام پدر : عبداله نام مستعار : تاریخ تولد : 1
چرا این روز ها کمتر زیارت می‌خوانی❓ قبل اذان صبح بود. با حالت عجیبی از خواب پرید. گفت:«حاجی! خواب دیدم. قاصد امام حسین (ع) بود. بهم گفت: آقا سلام رساندند و فرمودند:«به زودی به دیدارت خواهم آمد» 💗💔 یه نامه از طرف آقا به من داد که توش نوشته بود: «چرا این روز ها کمتر زیارت می‌خوانی؟» همینجور که داشت حرف می‌زد گریه می‌کرد. صورتش شده بود خیس . دیگه تو حال خودش نبود.... چند شب بعد... چند شب بعد شد...🌹 امام حسین (ع) به عهدش وفا کرد....💗💔 شهید محمد باقر مومنی راد. روایت از همرزم شهید حاج علی سیفی 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ تولد 🦋
🚙 ماشين كولر دار همراه با آقا اسماعيل از سه راه خرمشهر به سمت خط رد حركت بوديم. ماشين ما يك استيشن كولردار بود. چند نفر از بسيجي‌ها به محض ديدن استيشن، دست بلند كردند. من هم مشتاقانه پا روي ترمز نهادم و آنها را سوار كردم. يكي از آنان، همين كه سوار شد و هواي خنك داخل را احساس كرد، با لحن خاصي گفت: «واي ، شما چه جاي خنكي نشسته ايد!» با شنيدن اين جمله در خود فرو رفت و چيزي نگفت ؛ ولي وقتي آنان پياده شدند، به كولر اشاره كرد و گفت: «خاموشش كن!» وي بعد از آن روز، ديگر سوار ماشين كولردار نشد و به تردد با يك ماشين آمبولانس قناعت كرد. روزي – در آمبولانس- سر صحبت را باز كرد و گفت: «من چون هستم ماشين كولردار سوار شوم و بچه بسيجي‌ها در هواي گرم بسر ببرند⁉️» 📚مناسبت مرتبط: 🌹 📅مناسبت مرتبط: تاریخ تولد 🎈 🌹
زهرا سامري هم‌رزم شهيده مريم فرهانيان: 👇👇 رمز موفقيت مريم اين بود كه هيچ‌گاه دلبسته نشد و دنيا و زرق و‌ برقش را نمي‌ديد. وي با بيان اينكه من تنها چهار سال با مريم همرزم بودم، اذعان داشت: براي انتخاب بايد بيشترين دقت را انجام دهيم اما مريم پيش از آنكه دوست من باشد الگوي خوب و مطمئني بود. مريم نخست به عنوان امدادگر در بيمارستان مشغول فعاليت بود و سپس وارد بنياد شهيد شد، مريم روحي پويا داشت و سكون و يك‌جا ماندن را نمي‌توانست تحمل كند و اگر مي‌ديد در جاي ديگري مي‌تواند خدمت كند خود را به آنجا مي‌رساند. او پس از مدتي فعاليت در بيمارستان، به عنوان مددكار اجتماعي در بنياد شهيد مشغول شد و به مددكاري و مواظبت از مادران شهيدان مي‌پرداخت و او اعتقاد داشت كه از شهدا چيزي كمتر از جنگيدن در جبهه‌ها نيست . روزي وارد خانه شدم و مريم را رو به قبله ديدم وقتي جلوتر رفتم، ديدم مريم روي دستانش مي‌زند و از او سؤال كردم كه مشكلي پيش آمده، چيزي نگفت اما بعدها براي من تعريف كرد كه من هر روز اعضاي بدنم را مواخذه مي‌كنم و از آنها مي‌پرسم كه امروز براي خدا چه كاري انجام داد‌ه‌ايد .💔 خانم سامری در خصوص عزاداري‌هاي بي‌نظير همرزمش می گوید : در ايام روزي سرزده وارد خانه شدم و ديدم مريم به پهناي صورت اشك مي‌ريزد و نام حضرت زهرا(س) را صدا مي‌زند . به او گفتم كه چرا اينقدر اشك مي‌ريزي؟ گفت : شما اگر مادرتان فوت كند چه كار مي‌كنيد، شادي مي‌كنيد يا گريه؟ 📚موضوع مرتبط: 🌹 🌹 💚 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت🦋🌹 05_13
راه بھشـتی 🇮🇷🇵🇸 ًًًًٍٍٍٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚ
🦋قسمتی از وصیتنامه شهید پروردگارا! تو شاهدی که ما برای رضای تو می جنگیم و برای رضای تو است که از شهرمان و از پدر و مادر و وابستگی هایمان به دنیا بریده ایم و مشتاقانه به سوی تو آمده ایم. پس تو را به خمینی قسم یاری مان کن؛ پروردگارا! تو را شکر می گویم و از تو سپاسگذارم که افتخار جنگ با لشگر کفر را به ما دادی و این افتخاری است بزرگ. حسین (علیه السلام) بی یاور و تنها و متکّی به تو به میدان آمد. یزیدیان بسیارند و امیدشان به بسیاری لشگر و حسین (علیه السلام) فریاد می زند: هل من ناصر ینصرنی و کسی نیست که به یاری اش برود. اکنون وقت آن است که ندای سرور شهیدان را لبیک گفته و به سویش پر کشیم. حسین (علیه السلام) جان! تو می دانی که ما هم از مرگ باکی نداریم و مرگ در نظر ما هم مرگ نیست، فنای جسم است و آغاز هستی. مرگ اگر مرگ است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ من ز او عمری ستانم جاودان او ز من جسمی ستاند رنگ رنگ مردم ! بدانید و آگاه باشید که در مکتب ما شهادت مرگی نیست که دشمن بر ما تحمیل کند، شهادت مرگ دلخواهی است که مبارز مجاهد و مؤمن با تمام آگاهی و بینش و منطق و شعورش انتخاب می کند و این آخرین پیام هر شهید است که همیشه راه حسین (علیه السلام) باقی است و یزیدیان بر فنا. محرّم مجسم اینجاست، عاشورای ثانی اینجاست، کربلای حسین اینجاست و یزیدیان آمده اند که فساد را رواج داده؛ اسلام محمّدیان را نابود کنند، اما غافل از این که یاران حسین (علیه السلام) اینجا نیز آماده اند تا آخرین قطره خونشان را فدا کنند و مانع از این شوند که کفار در شهر های اسلامیمان نفوذ کنند 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد🌹🦋
🌹سیره و اخلاق شهید فهمیده: محمد حسین فهمیده، نوجوانی خوش برخورد، شجاع، فعال، کوشا بود و به مطالعه علاقه زیادی داشت و با وجود این که به سن تکلیف نرسیده بود، نماز می‌خواند و احترام خاصی برای والدینش قایل بود. 🌹وی شیفته و عاشق امام (ره) بود و با تمام وجود سعی در اجرای فرامین امام داشت. او می‌گفت: امام هر چه اراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسلیم او هستم.✌️✌️ hamshahrionline.ir 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت 🌹
راه بھشـتی 🇮🇷🇵🇸 ًًًًٍٍٍٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚ
🌹سیره و اخلاق شهید فهمیده: محمد حسین فهمیده، نوجوانی خوش برخورد، شجاع، فعال، کوشا بود و به مطالعه عل
🌻فرشته فهمیده «خواهر شهید محمد حسین فهیمده روایت می‌کند: «برادرم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۶ و همزمان با ماه محرم به دنیا آمد و پدرم به دلیل ارادتی که به امام حسین (ع) داشت تصمیم گرفت نام پسرش را حسین انتخاب کند تا ادامه دهنده راه شهدای کربلا باشد. محمدحسین مقطع ابتدایی را در قم گذراند و بعد به کرج آمدیم. در سال ۱۳۵۷ در زمان درگیری‌های انقلاب او که ۱۱ سال بیشتر نداشت به پخش اعلامیه‌ها و نوارهای حضرت امام (ره) می‌پرداخت. سال ۱۳۵۹ زمانی که شیپور جنگ نواخته شد. روز اول مهرماه ما به مدرسه رفتیم اما محمدحسین به بهانه بازی کردن از منزل خارج شد ولی دوباره برگشت و بار دیگر با ما خداحافظی کرد و به مادرم گفت: مادر امروز با من قشنگ خداحافظی کن❗ مادرم که فکر می‌کرد او می‌رود بازی و زود برمی‌گردد با لبخندی حسین را در آغوش گرفت و با هم خداحافظی کردند. حسین نیز راضی از منزل خارج شد. سه روز از رفتنش گذشته بود که یکی از دوستانش وسایلش را برایمان آورد و گفت: محمدحسین به جبهه رفته است. پیش از این موضوع نیز اتفاق افتاده بود که او چند روز از خانه دور باشد. زمان درگیری کردستان او یک هفته به خانه نیامده بود و روزی نیروهای کمیته کردستان او را به منزل آوردند و خواستند از مادرم تعهد بگیرند که دیگر اجازه ندهد محمدحسین با این سن کم به کردستان برود ولی او در جوابشان گفت: مادرم سواد ندارد برگه تعهد امضا کند من خودم برگه را امضاء می‌کنم با این شرط که هر کجا که امام دستور بدهند من می‌روم.💓 سال ۱۳۵۹ نیز امام فرمودند: همه‌ آحاد ملت ایران بسیج شوند. پس دیگر توقعی نبود که محمدحسین در خانه بماند. او رفت تا به ندای امامش لبیک گوید. روز ۱۳ آبان ماه من با خانواده‌ام سر سفره نشسته بودیم که ناگهان رادیو اعلام کرد یک نوجوان ۱۳ ساله‌ای زیر تانک رفته و شهید شده است. مادرم لقمه از دستش افتاد و گفت: این محمدحسین من است.در آن لحظه پدرم گفت: نه محمدحسین چنین کاری را انجام نمی‌دهد حتما از بچه‌های خرمشهر بوده است.یک هفته از این حادثه گذشت که آقای مصطفوی– ایشان نیز شهید شده‌اند – به در منزل ما آمدند و خبر شهادت محمدحسین را به پدرم دادند. روزی مادرم در آشپزخانه بود که محمدحسین وارد شد. مادرم از او پرسید: کجا بودی؟ جواب داد کنار قبرم❗ مادرم تعجب کرد. حسین ادامه داد: محل دفن من قطعه ۲۴ بهشت‌ زهرا (س) کنار مزار آیت‌الله طالقانی است و بعد از شهادت محمدحسین، زمانی که سنگ قبرش را گذاشتیم دیدیم که پیش‌گویی او به واقعیت پیوسته است.💕💚 khabaronline.ir 💓💓⁦🕊️⁩⁦🕊️⁩💓💓 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت 🌷🌷