هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
نفر دیگر کومله گفت: تمام نیروهایی که در ایران داریم، از استان های مرزی فرستادیم تهران و کرج و فعال کردیم. تماما یا مسلح هستند و یا ظرف یک هفته آینده مسلح میشن. کار را تمام میکنیم و پرونده سیاه جمهوری آخوندی رو میبندیم.
در حال صحبت کردن بودند که یک نفر سراسیمه وارد جلسه شد. فورا سراغ یکی از کومله ها رفت و چیزی درِ گوشش گفت. همین طور که اون درِ گوشش حرف میزد، چشمای مردک گردتر میشد. یه لحظه از سر جاش بلند شد و گفت: با من بیایید!
همه بلند شدند و به اتاق کناری رفتند. مانیتوری در دیوار نصب بود و همه جلوی اون ایستادند. مانیتور داشت جزغاله شدن و سوختن سربازهای کومله رو نشون میداد. خرابی های گسترده ... ماشین و موتورهایی که آتش گرفته بود ... جنازه هایی که روی زمین افتاده بودند و نیمه سوز و یا تماما سوخته بودند.
نفر اصلی نتوانست خودش را کنترل کند. زانوهاش شل شد و همونجا زانو زد. فورا زیر دست و پاشو گرفتند. سوزان فورا با یه لیوان آب، به طرف اون مرد دوید و مردها را کنار زد و آب را به مرده داد.
مرده که داشت دستاش میلرزید، تلاش میکرد لرزش فَکِش هم کنترل کنه اما نمیتونست. زیر لب میگفت: سوخت ... همه پایگاه مستقر در اقلیم رو سوزندند ... با پهباد ... با موشک ... سپاه همشو خاکستر کرد.
هنوز صحنه ها و داد و بیدادهایی که در فیلم بود، فضای اون اتاق را وحشتناک تر کرده بود. همه وا رفتند. حتی آلادپوش هم وا رفت. با دیدن اون صحنه ها آلادپوش داشت قالب تهی میکرد.
پیرمرد با حسرت میگفت: سوخت ... همش سوخت ... بگید عقب نشینی کنند ... بگید از مرزهای ایران دور بشن... نذارین خبرش پخش بشه...
یکی دیگه از پیرمردها گفت: شایعه مرگ خامنه ای رو که پخش کردیم، خیلی روحیه به بچه هایی داد که داخل ایران هستند. تا مدتی هم اوضاع خوب بود. حتی شبکه های زیادی هم همراهی کردند اما وقتی خامنه ای اومد و سخنرانی کرد، بازم روحیه بچه ها بد شد. اگه از این افتضاح خبردار بشن ... اگه بفهمن که دیگه عَقبه نظامی ندارن ... خیلی اوضاع بدتر میشه.
همون پیرمردی که سوزان بهش آب داد گفت: گزارش مفصلی تهیه کنید و بگید رژیم، زن و بچه کوردها را زیرِ آتش موشک و پهباد برده. اسمی از مرکز نظامی و لشکری که سوخت، نیارید. همین حالا بگید کار کنن تا امشب خبر یورش وحشیانه رژیم تهران به اقلیم و کشتن زن و بچه های بی پناه پخش بشه.
اینو گفت و بقیه لیوان آب رو خورد و از سر جاش بلند شد.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour
هدایت شده از سلامتکده زرین
#سلام_امام_زمانم 💚
عمریست که ما منتظر آمدنت، نه
تو منتظر لحظۀ برگشتن مایی
#یوسف_رحیمی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
جنگ حق و باطل_140158192916.mp3
8.62M
💥جنگ حق و باطل
نفسِ وجود جمهوری اسلامی، یعنی آرمانها و اهداف و شعارهایی که در جمهوری اسلامی مطرح است که در حکومت دین و جامعه دینی خلاصه میشود، دشمندرستکن است. این همان جنگ معروف حق و باطل است که در طول تاریخ بوده؛ این چیز جدیدی هم نیست؛ هرجایی که نغمه توحید بلند شد و عدالت مطرح شد، دشمنانی در آنجا به وجود آمدند؛. این مال امروز نیست.
#قطعه_صوتی #امید
#پیشرفت_ایران #ایران_قوی
#لبیک_یا_خامنه_ای #جهاد_تبیین
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬
💥 «من توقعم از خودم خیلی زیاده!
باید در هر کاری که واردش میشم، زود موفق بشم و نتیجه بگیرم،
وگرنه خیلی سریع ناامید میشم! »
#استاد_شجاعی
🌐 اینستاگرام | کاور
@Ostad_Shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
مستحبی که واجبه!.mp3
2.41M
#یک_دقیقه_حرف_حساب
💥 مستحبّی که واجبه!
✖️ خیلی از مشکلات روحی-روانی
- نه دارو نیاز داره
- نه مشاور
- نه روانپزشک
راه حلش خیلی ساده است!
#استاد_شجاعی
منبع: مجموعه سبک زندگی شاد
@Ostad_Shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
عبادتهای شیطانی.mp3
1.71M
#یک_دقیقه_حرف_حساب
💥 عبادتهای شیطانی!
☜ بعضیا بخاطرِ گناه نکردن میرن جهنم!! 🔥
چطور چنین چیزی ممکنه؟!
#استاد_شجاعی
منبع: مجموعه مهندسی آرزوها
@Ostad_Shojae
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
mirbagheri.mp3
32.88M
🎧 تحلیل مهم استاد میرباقری از وضعیت کنونی انقلاب اسلامی و چشمانداز پیشِ رو (۱۰ آذر ۱۴۰۱)
◀️ «انقلاب اسلامی» بزرگترین امر به معروف و نهی از منکرِ تاریخ ماست.
◀️ از منظر کلانروایت، انقلاب اسلامی در همۀ عرصهها به پیروزیهای بزرگی دست یافته و وضعیت بسیار خوبی دارد و در مسیر اهداف خود رو به پیش است. البته سختیهایی هم بر سر راه بوده و تهدیدهایی هم هست.
◀️ خط مقدم ما، مبارزه با «بدحجابی» است یا مبارزه با «الگوی توسعۀ غربی»؟
◀️ نگاه ما به فتنهها و سختیهای پیش روی حرکت انقلاب اسلامی چگونه باید باشد؟
◀️ در این ایام و در ایام فاطمیه، به تدبّر در «سورۀ عنکبوت، سورۀ حجرات و سوره مجادله» و به تفسیر آنها بپردازید.
☑️@IslamlifeStyles
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
034.mp3
3.6M
#جهاد_تبیین 34
❇️ برنامه دین جوری هست که به طور طبیعی موجب مظلومیت های انسان مومن میشه.
🌷 بذار خیالت رو راحت کنم! نمیشه شما جوری دینداری کنید که هیچ مظلومیتی رو تحمل نکنید...
استاد پناهیان
💠@IslamlifeStyles
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
««قسمت سی و یکم»»
سوزان و آلادپوش در ماشین و در راه بازگشت از جلسه با سران پان کورد و کومله و... بودند که آلادپوش گفت: خیلی بد شد. وقتی اوضاع و احوال سرانِ دموکرات و کومله اینه، دیگه تصور کن اونایی که پشت مرز بودند و بهشون اینجوری حمله شد و لته پار شدند چجوریه؟ از اون بدتر، روحیه اونایی که کف خیابونی هستن و الان ایرانن و منتظر چراغ سبز اینا بودند، چقدر داغونن!
سوزان گفت: یه چیزی ذهنمو اذیت میکنه اما ترسیدم جلوی اون پیرمرد بدبخت به زبون بیارم.
آلادپوش گفت: معمولا تو حرفات دقیقه. چیه؟ بگو!
سوزان گفت: ولش کن. مطمئن نیستم. میترسم بگم و تو هم به زبون بیاری و بهشون بگی و بدتر بشه اوضاع!
آلادپوش گفت: حالا که اینطوری شد باید حتما بگی! زود باش.
سوزان گفت: از وقتی اتحاد احزاب دموکرات کردستان انجام شده، به جای اینکه موفقیت های اونا بیشتر بشه، خاری و ذلتشون بیشتر شده! هر روز دارن میخورن. تا الان دو سه بار مواضعشون توسط رژیم و سپاه شخم زده شده. این بنظرم عادی نیست.
آلادپوش: باور میکنی متوجه منظورت نمیشم؟ ینی چی؟
سوزان گفت: ببین! مثلا من و تو! از وقتی با هم آشنا شدیم، چقدر تونستیم به هم کمک کنیم و داره اتفاقات خوب برامون میفته. از دیدارت با شاهزاده بگیر تا تبادل اطلاعاتی که داشتیم. خب معمولا متحد میشن که براشون اتفاقات خوب بیفته و زورشون بیشتر بشه. اما دموکرات و کوردها روز به روز داره با این اتحاد بی فایده، دهنشون صاف میشه. بنظرت یه جای کار نمیلنگه!
آلادپوش که به فکر فرو رفته بود گفت: من تا الان فرصت نکرده بودم این قضایا را از خارج از گود بررسی کنم. چرا. درسته. یه جای کار میلگنه.
سوزان گفت: بهشون بگو ما دلیل اصرار آمریکا درباره اتحاد شما را نمیدونیم اما فکر میکنیم یا میخواستن از شرّتون راحت بشن که گفتن متحد بشید. تا گنده تر بشین و رژیم تهران بتونه راحتتر شما را بزنه. یا خودِ آمریکایی هم رودست خوردن و فکر اینجاشو نمیکردند. بیچاره پیرمرده! وقتی قیافه داغونش میاد جلوی چشمام، دلم براش میسوزه!
آلادپوش گفت: خب چرا همون موقع که اونجا بودیم اینو نگفتی دختر؟! چقدر تو دس دس میکنی؟ ای بابا ... خب همینو میگفتی! من برم چی بهشون بگم؟ من که بلد نیستم به قشنگی تو تحلیل کنم!
سوزان گفت: حالا دیر نشده. بذار بیچاره ها از شوک بیان بیرون. بعدا بهشون بگو!
🔷🔶🔷🔶🔷🔶
معاون وزیر به اتاق محمد اومده بود و داشتند با هم گفتگو میکردند. معاون وزیر گفت: محمد آقا من خودم اومدم اینجا که دو تا نکته رو به شما بگم.
محمد: قدم رنجه کردید. بفرمایید.
-من رو تک تک حرفایی که شما در خصوص جنایت فرهنگی که داره کاملا سازمانی شده در خصوص فیلم و سریال انجام میشه، فکر کردم و قبول دارم. میخوام بگم اونا خیلی نفوذ دارن. من و شمای امنیتی هم تا یه جایی حرفمون خریدار داره. تصمیم نهایی رو من و شما نمیگیریم. سیاسیونی میگیرند که مشخص نیست اولویت هاشون از کجا و چطوری به اونت ابلاغ میشه!
محمد گفت: متوجهم. من دارم از این میسوزم که بچه های ما و بقیه نهادهای هم عرض دارن زحمت میکشن. تحلیل و رصد و پایش و خلاصه همه جوره زحمت میکشن و کم نمیذارن. اما وقتی کار به قضایی کردن ماجرا میرسه و میخوایم حکم بگیریم و اقدام کنیم و پای میزِ محاکمه بکشونیم، میبینیم اصلا بدنه همراه نیست! چقدر بچه های سایبری و مجازی و ... روشنگری کنند؟ چقدر ما سرمایه گذاری کنیم؟ اصلا انگار تمام موضوعاتی که به مسئله فرهنگ و سینما و فیلم مربوط میشه، یه قفل گنده روش زدند که کسی نتونه سراغش بره.
-خب وضعیت بدتر میشه وقتی انتصاباتی صورت بگیره که کار بیفته دستِ یه مشت نابلد! یه مشت آدم نسبتا خوبِ نابلد و ناشی! بنده خدا سقفِ فهمِ هنریش در حدِ دو سه تا نمایشِ آپارتمانیِ ضبط شده است اما داره اساسنامه برای تحول در رسانه مینویسه! هر چی هم بهشون میگیم و داد میزنیم فورا همه را میندازن روبروی خونِ سید مرتضی آوینی! خبرِ موثق دارم که یه کارگردانی که صرفا ارزشی هست و چند تا کارِ سبک و لمپن تو کارنامه اش داره، بهش گفتند ده پونزده تا فیلنامه بیار و یکی دو تا هم به انتخاب خودت ببر در مرحله پیش تولید و فعلا طرح نمیخواد بدی تا ببینیم چی میشه! ینی بهش گفتند تو رو خدا یه جوری آنتِنو پُر کن.