eitaa logo
راهـ بهشــت 🇵🇸
510 دنبال‌کننده
554 عکس
368 ویدیو
8 فایل
🔸صراط مستقیم همان "دین قیم الهی" است برای هدایت بشر🔸 دستور العمل اولیاءالله ✔کانالهای دیگر ما @maghale_nevisi @Golbarghayebehesht @Rouman_mazhabi آدرس ما در ویراستی https://virasty.com/zahra_shams نظرات و تبادلات @Za_shams وبلاگ https://rihane.kowsa
مشاهده در ایتا
دانلود
https://rihane.kowsarblog.ir/تال-اینبار-مدیر-سابق-موسسه-فیشر-وابسته-به-هوافضای-اسرائیل-نیمی-از-زنان-ایرانی-در تال اینبار مدیر سابق موسسه فیشر وابسته به هوافضای اسرائیل: نیمی از زنان ایرانی در حال مونتاژ ماهواره
از مرحوم قضیة قابل توجهی نقل شده است که فرمودند: در کربلا واعظی بود بهنام سیدجواد کربلایی که‌ایام محرم برای تبلیغ به اطراف کربلا می‌رفت. در یکی از این ایام گذرش به روستایی افتاد که همه سنّی مذهب بودند. در آنجا به پیرمردی با محاسن سفید و نورانی برخورد کرد که متوجه شد سنّی است، ولی مرد ساده‌دل و پاک‌ضمیری است و آشنا نبودنش با عقاید حقه از باب مستضعف بودن اوست، نه عناد و لجاج. کم‌کم باب رفاقت را با او باز کرد تا این‌که روزی وقتی با هم صحبت می‌کردند، از آن پیرمرد پرسید: شیخ شما کیست؟ (شیخ در نزد عرب‌هایعنی بزرگ قبیله.) پیرمرد در پاسخ گفت: شیخ ما مرد قدرتمندی است که چندین مهمانسرا و چقدر گوسفند و شتر و خدم و حشم دارد. آن پیرمرد از سیدجواد پرسید: شیخ شما کیست؟ گفت: شیخ ما یک آقایی است که هر کس هر حاجتی داشته باشد، برآورده می‌کند. اگر تو در مشرق عالم باشی و او در مغرب عالم،یا به عکس، وقتی پریشانی و گرفتاری برایت پیش آمد، همین که او را صدا کنی، به فریادت می‌رسد و مشکل تو را رفع می‌کند. پیرمرد گفت: عجب شیخی دارید. این خیلی خوب است، نامش چیست؟سیدجواد گفت: شیخ علی، و دیگر توضیحی نداد. در آن ایام فرصت دیگری نشد که با آن پیرمرد مذاکرات دیگری داشته باشد، ولی این پیرمرد در دلش علاقه‌ای به شیخ علی پیدا شده بود. آن ایام تبلیغ تمام شد و سیدجواد به کربلا برگشت. تا این‌که پس از مدتی به مناسبتی دیگر راهی همان روستا شد و با خود گفت: خوب است نشست دیگری با آن پیرمرد که سنگ زیربنای تشیع را برایش گذاشتیم، داشته باشم و شیخ علی را برای او معرفی کنیم. وقتی سراغ آن پیرمرد را گرفت، گفتند: او از دنیا رفت. سیدجواد خیلی متأثر شد که چرا با ولایت آشنا نشده و از دنیا رفت، با این‌که آمادگی‌اش را داشت و اهل عناد نبود. به دیدن فرزندانش رفت و به آن‌ها تسلیت گفت و بر سر قبر آن پیرمرد هم فاتحه‌ای خواند و شب در منزل همان پیرمرد نزد فرزندانش به استراحت پرداخت. می‌گوید: در خواب دیدم دالان طویلی است که یک طرف آن نیمکتی بلند است و در روی آن دو نفر نشسته‌اند و آن پیرمرد سنّی هم در مقابل آن هاست. انتهای دالان هم دری شیشه‌ای است که از پشت آن باغ بزرگی دیده می‌شود. سلام کردم و از پیرمرد پرسیدم:اینجا کجاست؟ گفت:اینجا عالم قبر و برزخ من است و باغی که پشت آن شیشه است، مربوط به من است. گفتم: چرا نرفتی در آن؟ گفت: هنوز وقتش نشده، باید این دالان طی شود تا برسم و آن وقتی است که‌این دو فرشته مرا تعلیم ولایت کنند. بعد گفت: آقا سیدجواد، گفتی و نگفتی.یعنی گفتی شیخ ما شیخ علی است که به فریادت می‌رسد، ولی نگفتی او حضرت علی بن ابی‌طالب(ع)است. گفتم چطور مگر؟ گفت: پس از مرگ وقتی نکیرین به سراغم آمدند و پرسیدند:«مَنْ رَبُّک وَ مَنْ نَبیُّک وَ مَنْ اِمامُک؟» پاسخی در برابر این سؤال نداشتم. همین که خواستند عذاب کنند، من که بسیار وحشتو اضطراب داشتم،یاد شیخ شما افتادم که به فریاد می‌رسد. گفتم:یا علی، به فریادم برس. فوراً حضرت علی بن ابی‌طالب(ع)حاضر شد و به آن دو ملک فرمود: دست نگه دارید. او معاند نیست. از دشمنان ما نیست. آن دو ملک را رد کردند و دستور دادند دو ملک دیگر بیایند و عقائد من را کامل کنند. این دو نفری که روی نیمکت نشسته‌اند، دو فرشته‌ای هستند که به امر حضرت آمده‌اند تا مرا تعلیم کنند و پس از تکمیل، وارد جایگاه برزخی خودم، در آن باغ باصفا می‌شوم. این قضیه تأییدی بر همان عفو و تکمیل مستضعفین در برزخ می‌باشد. چرا با این‌که سؤال قبر ساده است و حتی از قبل می‌دانیم چه می‌پرسند و به قول معروف سؤالات سؤالاتلو رفته‌ای است، باز برخی در جواب درمانده می‌شوند؟ @rahebehesht313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 دعای مستجابی که سه مرجع تقلید از جمله آیت‌الله بهجت(ره) به آن سفارش کردند... 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 🌸حاج اسماعیل دولابی(ره): 🔹شکر هر چیزی مناسب خود آن چیز است 🌸شکر پول کمک و انفاق به فقیر است 🌸شکر علم تعلیم دادن است 🌸شکر قدرت گرفتن دست ضعیفاست ✨این ها شکر نعمتند الهی شکر 🌸 🌸شکر نعمت نعمتت افزون کند 🌸کفر آن را از کفت بیرون کند.
💠 همه کارهایت را بخاطر خدا انجام بده... 🔹برای اینکه نشاط دائم داشته باشی همۀ کارهایت را به‌خاطر خدا انجام بده؛ از همان اول صبح که زندگی‌ات شروع می‌کنی، با یک دعا، خودت را در آن روز، مهمان خدا کن، آن‌وقت ببین چه انرژی‌ای پیدا می‌کنی! 🔹اول به‌خاطر «احترام خدا» یک مدتی این کارها را انجام می‌دهی، اما بعد کم‌کم عاشق خدا می‌شوی! وقتی عاشق خدا شدی، یک زندگیِ عالی خواهی داشت که از هر لحظه‌اش لذت‌ها می‌بری! 🔹واقعاً اگر آدم کسی را داشته باشد که همۀ کارهای زندگی‌اش را به‌خاطر او انجام بدهد، زندگی‌اش چقدر لذت‌بخش می‌شود! اصلاً شما احتمال می‌دهید چنین آدمی عصبانی و ناراحت بشود؟ چون یک کسی هست که دارد با او زندگی می‌کند، کار می‌کند، و معامله می‌کند و هر لحظه او را نگاه می‌کند. 🔹بعضی‌ها ترفندهای قشنگی دارند؛ مثلاً می‌گویند: خدایا! امروز من هرچه ثواب جمع کردم، به امام صادق علیه‌السلام هدیه می‌کنم... یا به مادر حضرت ولی‌ّعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه می‌کنم... یا به فلان شهید، هدیه می‌کنم... یک‌دفعه‌ای می‌بینی که در این روز، اصلاً عوض می‌شوی؛ حسّ و حالت تغییر می‌کند. @rahebehesht313