eitaa logo
•┈••✾ راهِ خُدا ✾••┈•
393 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
8.9هزار ویدیو
81 فایل
فرهنگی ، مذهبی ، اجتماعی 👈انتشار مطالب کانال حتی بدون آیدی کانال بلامانع است...😊ولی اگه مارو هم تبلیغ کنین خوشحال میشیم😅 تماس با مدیر ،انتقادات و پیشنهادات: @Amiratfmahdi تبادل : @Amiratfmahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 توصیه بشری سعد، همسر محمدرضا نوری (ابوعباس) مستشار ایرانی که در عراق، در اسارت آمریکایی‌هاست در خصوص انتشار عجولانه اخبار: در زمین دشمن بازی نکنید! ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهترین دعا برای هم، عاقبت بخیری... ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
❛❛ آیت‌ الله بهجت به توسل به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها تأکید میکردند و میفرمودند: هرکسی که گرفتار است و مشکل دارد، چاره‌اش این است که متوسل شود به زهرای مرضیه .. ـــــــــ ـــــ ـ ـــــــــ ـــــ ـ یا مولاتۍ یا فاطمه الزهرا اغیثینۍ ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توهین و‌تمسخر عمدی بانوان مومن محجبه توسط یک مسئول دولتی در برنامه صداوسیما خانم‌های محجبه اگر ناراحتند، مانتوی اداری بپوشند! سخنان عجیب شیرازی، سخنگوی اتحادیه پوشاک در برنامه زمانه شبکه دو: چرا خانم‌هایی که می‌خواهند باحجاب باشند، مانتو شلوار اداری نمی‌پوشند؟ خانم‌های محجبه برای مهمانی‌ها، مانتوی جلوباز و کوتاه بپوشند! حواستون نیست مهمون برنامه کیه یا از عمد اینو دعوت کردید؟؟ ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاوه گویی تروریست ها بعد از فتح حلب درباره هدفشان از حمله به کربلا: "ای خمینی بزودی خواهی دید هزاران نیروهای اهل سنت (تروریست‌های تحریرالشام) این را به صراحت می‌گوییم به کربلا می‌آییم (برای نابودی و کشتار)" یادمان نرفته در زمان حملات داعش به نزدیک های حرم حضرت زینب نیروهای ایرانی و افغانی چطور داعشی ها را تار و مار کردند و یا در زمان حملات به نزدیکی حرم امام حسین در کربلا چگونه ایرانی ها خودشان را به آنجا رساندند... - مواظب باشید شیعیان رو با مقدساتشون امتحان نکنید چون ممکنه همونجا خشکونده بشید. ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
شبکه النجبای عراق به نقل از یک مقام امنیتی بلندپایه در دمشق اعلام کرد که دقایقی پیش، کشته شدن ابومحمد الجولانی سرکرده گروهک تروریستی هیأت احرار الشام در حملات مشترک سوریه و روسیه تأیید شده است.         ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢رهبری ۵ سال قبل ظهور دوباره داعش رو پیش‌بینی کرده بود🦂🥾 ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
حاج اسماعیل_دولابی (ره) : ✍ از بلاها فرار نکن سفارشی مال خودته گاهی خدا یک کاری را مخصوص شما آفریده است. یک بچّه ی ناجوری به تو داده است،یک زن ناجور داده است،یک پدری داده است که خیلی خوش اخلاق نیست،یک چیز ناجور به تو داده است؛ با تو کار دارد. یا بر عکسش،یک چیز جور به تو داده است،باز با تو کار دارد. یک معصومی را در خانه ات گذاشته است. اگر حقّ او را ادا کنی کارَت بالا می گیرد. خلاصه اش در امتحان ها چیزهای ارزشمند خوابیده است.حواست را جمع کن تا ان شاءالله از عهده امتحان مافوق خودت برآیی. اینکه زیردست خودت را کمک می کنی خوب است،امّا فرمان بالادست هایتان را بردن است که سخت است.ان شاءالله آن ها را فرمان ببرید و از زیرکار در نروید، ضرر نمی کنید. 📚طوبای محبّت/کتاب ششم ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴قضاوت ﻣﺠﻠﺲ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ. ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﺶ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﻭﺩ. ﺍﻣﺎﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ،ﻋﺼﺎﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﻬﺎﺩ. ﻭ ﭼﻮﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﻋﺼﺎ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩ،ﺗﻌﺎﺩﻝ ﮐﺎﻣﻞ ﻧﺪﺍﺷﺖ. ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﭼﻮﻥ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻩ، ﺩﯾﮕﺮ ﺣﻮﺍﺱ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻋﺼﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﻬﺎﺩﻩ. ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﻪ ﻭﯼ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻋﺼﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯼ؟ !‌ ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺩ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻣﺘﯿﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺯﯾﺮﺍ ﺍﻧﺘﻬﺎﯾﺶ ﺧﺎﮐﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻓﺮﺵ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﺎﻥ ﺧﺎﮐﯽ ﻧﺸﻮﺩ. هیچ وقت زود قضاوت نکنید ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
💠 اخلاق در خانواده 🔰بهترین راه ترقی ویژه ی آقایان ✅️ آیت الله : از همسـرتـان تشـکـر کنید، هر چند غـذایـی کـه پخـتـه شـور یـا بـد شـده است. یکبـار من در جوانی در خانـه با خانواده بد اخلاقی کردم در عالم مـعنـا بـه مـن گفتـنـد: بیـست ســال نالـه هـای تـو بـی اثـر شـد! شخصی به مرحوم علامه طباطبایی گفت: یک ریـاضتـی بـرای پیـشرفــت مـعنـــوی بــه مـن بـفـرمـایـیـد. علامـه فرمودند: 🔰بهترین ریاضت برای شما، خوش اخلاقـی بـا خانـواده است.✅️ ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
🔆پاداش احسان عالم بزرگوار، جناب آقاى معين شيرازى فرمودند: كه آقا سيد حسين ورشوجى كه در بازار تهران ، ورشو فروشى دارد، وقتى سرمايه اش از دستش ‍ مى رود و مقدار زيادى بدهكار مى شود. روزى دخترى وارد مغازه اش مى شود و مى گويد: من يهوديه ام و پدر ندارم ، صد و بيست تومان دارم و مى خواهم شوهر كنم ، و شنيده ام تو شخص ‍ درست كارى هستى ، اين مبلغ را بگير و معادل آن اجناسى كه در ورقه نوشته شده است جهت جهيزيه ام بده . قبول كردم آن چه داشتم ، دادم بقيه را از مغازه هاى ديگر تدارك كردم و قيمت مجموع صد و پنجاه تومان شد. دختر گفت : جز آن چه دادم ندارم . گفتم : من هم نمى خواهم . دختر سر بالا كرد و به من دعا كرد و رفت . آن گاه اجناس را در گارى گذاشتم و چون كرايه را نداشت بدهد، از خودم دادم و به خانه اش رفت . روزى با خود گفتم كه به رفيقم حاج على آقا علاقه بند كه از ثروتمندان تهران است ، حالم را بگويم و مقدارى پول بگيرم . صبح زود به شميران رفتم و مقدارى سيب به عنوان هديه خريدم در امامزاده قاسم ، درب باغ او را زدم ، باغبان آمد، سيب را دادم و گفتم : به حاجى بگوئيد: حسين ورشوچى است . چون گرفت و رفت ، به خود آمدم ، و خود را ملامت كردم چرا رو به خانه مخلوقى آوردى و به اميد غير او حركت كردى ؟ فورا پشيمان شده فرار كردم و به صحرا رفتم و در خاك ها به سجده و گريه مشغول شدم و مرتبا توبه و از پروردگار خود طلب آمرزش مى نمودم . چون خواستم به شهر برگردم از راهى كه احتمال نمى رفت گماشتگان حاجى مرا ببينند برگشتم ، و چون مى دانستم دنبال من خواهد فرستاد تا نزديك ظهر به مغازه نرفتم ، وقتى كه مطمئن شدم كه ديگر كسى از گماشتگان حاجى را نمى بينم به مغازه آمدم ، شاگردان گفتند: تاكنون چند مرتبه گماشتگان حاجى على آقا آمدند و تو نبودى . بلافاصله نوكر او آمد و گفت : شما كه صبح آمديد، چرا برگشتيد؟ الحال حاجى منتظر شماست . گفتم : اشتباه شده است ، رفت . پسر حاجى آمد و گفت : پدرم منتظر شما است . گفتم : من با ايشان كارى ندارم ، بالاخره رفت . پس از ساعتى ديدم ، خود حاجى با عصا و حال مرض آمد و گفت : چرا صبح برگشتى ؟ حتما كارى داشتى ؟ بگو ببينم حاجت تو چيست ؟ من سخت منكر شدم و گفتم : اشتباه شده است ؟ خلاصه حاجى با قهر و غيظ برگشت . چند روز بعد هنگام ظهر در خانه بودم و انگور مى خوردم ، يكى از تجار كه با من رفاقت داشت وارد شد و گفت : جنسى دارم كه به كار تو مى خورد و مدتى است انبار منزل را اشغال كرده و آن خشت لعاب ورشو است . گفتم : نمى خواهم . ولى بالاخره به من فروخت و به همان مبلغى كه خريده بود از قرار خشتى 17 تومان نسيه . طرف عصر تمام آن ها كه از هزار متجاوز بود آورد، انبار مغازه ام پر شد، فردا يك خشت را براى نمونه به كارخانه ورشوسازى بردم ، گفتند: از كجا آوردى ؟ مدتى است كه اين جنس ناياب شده ، بالاخره خشتى پنجاه تومان خريدند و من تمام بدهى خود را پرداختم و سرمايه نو كردم و شكر خداى را به جا آوردم . داستانهاى شگفت ، ص 4-162. ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA