#داستان_آموزنده
🔆عبدالسلام ولیّ الله!!
🍂یک زاهد نمای تو خالی که مذهب شیعه ر انداشت؛ کارش به جایی رسید که مریدانش روی پرچمها نوشتند: «لا اله الّا الله، محمّد رسول الله، شیخ عبدالسلام ولی الله.»
یکی از مریدانش به زن خود که شیعه بود، گفت: خوب است مرید عبدالسلام شوی و از مذهب خود دست برداری.
🍂زن چون قبلاً شنیده بود که عبدالسلام در نماز چخ چخ میگفت. وقتی مریدانش علّت این امر را پرسیدند، گفت: در (بصره) در حال نماز بودم، که مشاهده کردم در مکّه، سگی🐕 میخواست وارد مسجدالحرام بشود، چخ چخ گفتم تا وارد خانه خدا نشود😳.
زن به شوهرش گفت: او را با جمعی به مهمانی دعوت کن. مرد این کار را انجام داد و او را با جمعی برای مهمانی دعوت کرد.
🍂وقتی سفره انداختند، همسر آن مرد برای هر نفر مرغ🍗 بریانی گذاشت، ولی مرغ عبدالسلام را زیر برنج نهان کرد‼️
🍂عبدالسلام چون دید برای همه مرغ گذاشتند و برای او مرغی🍗 نیست، عصبانی شد و گفت: چرا قصد توهین دارید❓
🍂زن گفت: تو در بصره ادّعا میکنی سگی🐕 را که میخواست در مکّه وارد مسجدالحرام شود، دیدی و چخ چخ کردی. و این همه مسافت دور را میبینی، چطور مرغ زیر برنج خودت را نمیبینی؟! او از جا حرکت کرد و گفت: این رافضه خبیثه است. سپس از مجلس مهمانی بیرون رفت.
📚راهنمای سعادت، ج 3، ص 547
#عبدالحمید_شیاد
#بدعت
✔@RAHEKHODA 🏴