eitaa logo
راه روشن
3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
14 ویدیو
2 فایل
کانالی برای بالارفتن آگاهی مذهبی نگاه به مسایل مختلف با رویکرد مذهبی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷امشب عزیز فاطمه مهمان خواهر می شود🌷 🌱امشب عزیز فاطمه مهمان خواهر می شود فردا میان قتلگه در خون شناور می شود 🌱امشب درون خیمه گه دارد هزاران گفتگو فردا در این صحرا سرش دلدار خنجر می شود 🌱امشب به سقا بس سخن گوید ز سوز تشنگی فردا تمام باغ او لب تشنه پرپر می شود 🌱امشب چو شمعی پر شرر تا صبح می سوزد ولی فردا ز جور کوفیان بی عون جعفر می شود 🌱امشب همه پروانه ها دور و برش پر می زنند فردا فدای راه حق بی شیر اصغر می شود 🌱امشب یتیم مجتبی بنهاده سر دوش عمو فردا ز سم اسبها صد پاره پیکر می شود 🌱امشب تمام دیده ها رو جانب لیلا بود زیرا که چون فردا شود مجنون اکبر می شود 🌱امشب مناجات حسین تا عرش اعلا می رود فردا سرش از تن جدا مهمان مادر می شود 🌱امشب کند زینب دعا هر گز نگردد صبحدم فردا ز جور خصم دون بی یار و یاور می شود 🌱امشب ز راز دشت خون زینب حکایت می کند فردا کنار علقمه او بی برادر می شود 🌱امشب برای روز نو در کف نمانده چاره اش فردا سر جانان جدا از تیغ و خنجر می شود @raheraoshan
🔰🕌نــمـــــــــــازگــــــــــــــزاران🕌🔰 🌷من نماز را دوست دارم!🌷 السلام در به برادرش حضرت ابوالفضل علیه السلام فرمود: از دشمن بخواه، زیرا من و و را دوست دارم. بحارالنوارج۴۴ ص۳۹۲ 🌸@raheraoshan ✨🌸✨🌸✨🌸
  سیراب کرد یا نه؟!.. ذوالجناح کسی به بابام آب داد یا نه؟!.. (یه سوال دیگه مونده هرکی طاقت داره بشنوه) پس یه سوال از بابا پرسید عموم کجاس؟ یه سوال از ذوالجناح پرسید بابام تشنه بود بابامو سیراب کردن یا نه؟! یه سوالم از عمه پرسید چی پرسید! اومد تو گودال قتلگاه نگاه کرد، دید عمه ش یه بدنِ برهنه و بی سرُ بغل نموده .. هی رگاشُ میبوسه .. هی دست و پاشو میبوسه .. یه سوال کرد عمه این بدن کیه؟!.. عمش بدون درنگ، صدا زد دخترم این بدن بابات حسینِ .. خودشو انداخت رو بدن … حسین … دختری که بهانه بگیره، دختری که بابا از دست بده، دختری که داغ ببینه، چجوری آرومش میکنن؟! مثه این صحنه مدینه تکرار شد .. اونجام یه دختری خودشُ انداخت رو بدن .. اونجا ناله بلند شد از آسمونیا، علی آسمونیا طاقت ندارن زینبُ بردار حسینُ بردار .. امیرالمومنین اومد نوازش کنان آروم بچه هارو برداشت ..، اما فردا .. کسی دختر حسینُ نوازش نداد .. من عربیشُ بگم بسه، دیگه فارسیشُ نگم: إجتمعت عده من العراب فجرو ها عن جسد ابیها .. حسین … دستتُ بیار بالا، شب احیاست، شبِ عاشوراست یه جوری بگو صدات برسه کربلا بلند بگو یاحسین @raheraoshan
  سیراب کرد یا نه؟!.. ذوالجناح کسی به بابام آب داد یا نه؟!.. (یه سوال دیگه مونده هرکی طاقت داره بشنوه) پس یه سوال از بابا پرسید عموم کجاس؟ یه سوال از ذوالجناح پرسید بابام تشنه بود بابامو سیراب کردن یا نه؟! یه سوالم از عمه پرسید چی پرسید! اومد تو گودال قتلگاه نگاه کرد، دید عمه ش یه بدنِ برهنه و بی سرُ بغل نموده .. هی رگاشُ میبوسه .. هی دست و پاشو میبوسه .. یه سوال کرد عمه این بدن کیه؟!.. عمش بدون درنگ، صدا زد دخترم این بدن بابات حسینِ .. خودشو انداخت رو بدن … حسین … دختری که بهانه بگیره، دختری که بابا از دست بده، دختری که داغ ببینه، چجوری آرومش میکنن؟! مثه این صحنه مدینه تکرار شد .. اونجام یه دختری خودشُ انداخت رو بدن .. اونجا ناله بلند شد از آسمونیا، علی آسمونیا طاقت ندارن زینبُ بردار حسینُ بردار .. امیرالمومنین اومد نوازش کنان آروم بچه هارو برداشت ..، اما فردا .. کسی دختر حسینُ نوازش نداد .. من عربیشُ بگم بسه، دیگه فارسیشُ نگم: إجتمعت عده من العراب فجرو ها عن جسد ابیها .. حسین … دستتُ بیار بالا، شب احیاست، شبِ عاشوراست یه جوری بگو صدات برسه کربلا بلند بگو یاحسین @raheraoshan