eitaa logo
راه زلفا
70 دنبال‌کننده
23.1هزار عکس
10.9هزار ویدیو
69 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت   در تنگناي حادثه بر لب نوا گرفت از بي قراري‌اش دل هر آشنا گرفت با شوق پر کشيدن از اين خاک بي فروغ در بين گاهواره قنوت دعا گرفت اعلام کرد تشنه‌ي‌ صبح شهادت است آنقدر ناله زد که گلوي صدا گرفت آنقدر اشک ريخت که خورشيد تيره شد از شرم چشم غرق به خونش، هوا گرفت در آخرين وداع غريبانه اش پدر او را به روي دست براي خدا گرفت ناگاه يک سه شعبه سراسيمه سر رسيد ناباورانه فرصت يک بوسه را گرفت تا عرش رفت مرثيه‌ي سرخ حنجرش جبريل روضه خواند و خدا هم عزا گرفت از شرم چشم هاي پر از حسرت رباب قنداقه را امام به زير عبا گرفت شاعر نوشت از کرم دست کوچکش آخر از او حواله‌ي يک کربلا گرفت ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت   در تنگناي حادثه بر لب نوا گرفت از بي قراري‌اش دل هر آشنا گرفت با شوق پر کشيدن از اين خاک بي فروغ در بين گاهواره قنوت دعا گرفت اعلام کرد تشنه‌ي‌ صبح شهادت است آنقدر ناله زد که گلوي صدا گرفت آنقدر اشک ريخت که خورشيد تيره شد از شرم چشم غرق به خونش، هوا گرفت در آخرين وداع غريبانه اش پدر او را به روي دست براي خدا گرفت ناگاه يک سه شعبه سراسيمه سر رسيد ناباورانه فرصت يک بوسه را گرفت تا عرش رفت مرثيه‌ي سرخ حنجرش جبريل روضه خواند و خدا هم عزا گرفت از شرم چشم هاي پر از حسرت رباب قنداقه را امام به زير عبا گرفت شاعر نوشت از کرم دست کوچکش آخر از او حواله‌ي يک کربلا گرفت ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
اصـغر ای شهزاد‌ه‌ی نیکو لقا ای دودست کوچکت مشکل‌گشا ای که نامت اصغر، اما اکبری گرچه طفلی، لیک عین حیدری ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
▪  با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
▪  با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت   در تنگناي حادثه بر لب نوا گرفت از بي قراري‌اش دل هر آشنا گرفت با شوق پر کشيدن از اين خاک بي فروغ در بين گاهواره قنوت دعا گرفت اعلام کرد تشنه‌ي‌ صبح شهادت است آنقدر ناله زد که گلوي صدا گرفت آنقدر اشک ريخت که خورشيد تيره شد از شرم چشم غرق به خونش، هوا گرفت در آخرين وداع غريبانه اش پدر او را به روي دست براي خدا گرفت ناگاه يک سه شعبه سراسيمه سر رسيد ناباورانه فرصت يک بوسه را گرفت تا عرش رفت مرثيه‌ي سرخ حنجرش جبريل روضه خواند و خدا هم عزا گرفت از شرم چشم هاي پر از حسرت رباب قنداقه را امام به زير عبا گرفت شاعر نوشت از کرم دست کوچکش آخر از او حواله‌ي يک کربلا گرفت ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
▪ تا علی گریه می کرد آب می شدم این غمو کجای این دل بذارم؟ زینبم! آب دادی آتیشم زدی... حالا که شیر دارم اصغر ندارم😭 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
چشم هایت به کربلا فهماند مست بودن به قیل و قال که نیست ظهر روز دهم نشان دادی مرد بودن به سن وسال که نیست ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
▪  با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت   در تنگناي حادثه بر لب نوا گرفت از بي قراري‌اش دل هر آشنا گرفت با شوق پر کشيدن از اين خاک بي فروغ در بين گاهواره قنوت دعا گرفت اعلام کرد تشنه‌ي‌ صبح شهادت است آنقدر ناله زد که گلوي صدا گرفت آنقدر اشک ريخت که خورشيد تيره شد از شرم چشم غرق به خونش، هوا گرفت در آخرين وداع غريبانه اش پدر او را به روي دست براي خدا گرفت ناگاه يک سه شعبه سراسيمه سر رسيد ناباورانه فرصت يک بوسه را گرفت تا عرش رفت مرثيه‌ي سرخ حنجرش جبريل روضه خواند و خدا هم عزا گرفت از شرم چشم هاي پر از حسرت رباب قنداقه را امام به زير عبا گرفت شاعر نوشت از کرم دست کوچکش آخر از او حواله‌ي يک کربلا گرفت 🔸شاعر: ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
▪ تا علی گریه می کرد آب می شدم این غمو کجای این دل بذارم؟ زینبم! آب دادی آتیشم زدی... حالا که شیر دارم اصغر ندارم😭 داوود رحیمی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
چشم هایت به کربلا فهماند مست بودن به قیل و قال که نیست ظهر روز دهم نشان دادی مرد بودن به سن وسال که نیست ●➼‌┅═❧═┅┅───┄