در رثایٺ مےچڪد از دیده جاےاشڪ خون
این همہ بےحُرمتے چشمےندیده تاڪنون
السلام اے نور حق اے آفتاب ڪاظمین
السلام اے حجٺ آزرده "فے قعر السجون"
#شهادت_امام_موسی_کاظم(ع)💔
#تسلیٺ_باد🏴
#اللهم_عجل_لولیک_الفـرج 💔
🏴مرثیه #شهادت_امام_موسي_كاظم سلام الله علیه
#امام_موسی_بن_جعفر علیه السلام
کنج زندان خبر از بزم می و جام نبود
دخترش ثانیه ای در ملاء عام نبود
سر سجاده و در حال سجودش نزدند
هر دو دستش به تنش بود و عمودش نزدند
تن او ماند روی خاک ولی چاک نشد
تیغ خونین شده با پیرهنش پاک نشد
بود مظلوم ولی هفت کفن داشت به تن
گریه میکرد به جسمی که نشد غسل و کفن
--------------------------
@Maddahionlinمداحی آنلاین - غربت زندون من طعنه به غم میزنه - حمید علیمی.mp3
زمان:
حجم:
6.07M
🔳 #شهادت_امام_موسی_کاظم(ع)
غربت زندون من طعنه به غم میزنه
زنجیر دور گلوم مونس آه منه
#السلام_علیک_یا_موسی_بن_جعفر_ع
●➼┅═❧═┅┅───┄
#استادفاطمينيا:
امروز مصادف با شهادت مولای عالم حضرت موسی بن جعفر(ع) ميباشد.
اینکه به امام کاظم (ع) باب الحوائج میگویند ، فقط مختص ما شيعيان نیست ، بلکه قدمای اهل تسنن هم به این مطلب قائل هستند.
در جلد اول تاریخ بغداد از قول يكي از بزرگان حنبلي می نویسد :
" هرگز نشد كه مشكلي براي ما پيش آيد و در کنار قبر موسی بن جعفر حاضر شوم و این مشکل برایم حل نشود." 💔🤲
#شهادت_امام_موسی_کاظم(ع) 🏴
#شهادت_امام_موسی_کاظم(ع)
دلت ســوی خـــــدا پرواز کرده
غـم خــود را بـه او ابــراز کرده
توئی تنها کسی که روزه اش را
به ضـــــرب تازیانه بـــــاز کرده
#السلام_علیک_یا_موسی_بن_جعفر_ع
●➼┅═❧═┅┅───┄
#شهادت_امام_موسی_کاظم(ع)
نگاهی کن به این چشمانِ مضطر
هزار امید آوردم بر این در
من و این اشک، یا بابالحوائج
من و این آه، یا موسی بن جعفر
#السلام_علیک_یا_موسی_بن_جعفر_ع
●➼┅═❧═┅┅───┄
14.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📜#یک_خط_روضه | قیامم نیز مایل به رکوعم گشته...
🎙به نوای:حاج منصور ارضی ، امیر کرمانشاهی
#شهادت_امام_موسی_کاظم
#روضه
🔴 خفقان شدید زمان امام کاظم (علیه السلام) و سرگردانی شیعیان در تشخیص امامِ بعد از امام صادق علیه السلام
هشام بن سالم میگوید: «من و ابوجعفر مؤمن الطاق بعد از وفات حضرت صادق(ع) در مدینه بودیم و اکثر مردم اتفاق نظر داشتند بر آنکه عبدالله افطح پسر آن حضرت، بعد از پدرش امام است.
من و ابوجعفر نیز بر او وارد شدیم و دیدیم مردم به سبب آن که روایت کرده اند امر امامت در فرزند بزرگ است، بر دور او جمع شده اند. ما داخل شدیم و از او مسئله ای پرسیدیم چنانکه از پدرش میپرسیدیم. پرسیدیم از او که زکات در چه مقدار واجب است؟ گفت: «در هر دویست درهم، پنج درهم واجب است.» گفتیم: «در صد درهم چقدر؟» گفت: «دو درهم و نیم.» گفتیم: «به خدا قسم که مرجئه چنین چیزی که تو میگوئی نمیگوید.» عبدالله دستهایش را به آسمان بلند کرد و گفت: «به خدا قسم که من نمیدانم مرجئه چه میگویند.»
پس ما حیران و سرگردان از نزد او بیرون آمدیم و در کوچه های مدینه میگشتیم و نمیدانستیم کجا و پیش چه کسی برویم، بسوی مرجئه برویم یا بسوی قدریه یا زیدیه یا معتزله یا خوارج؟
در این حال بودیم که من دیدم پیرمرد ناشناسی با دستش بسوی من اشاره کرد که «بیا».
من ترسیدم که او جاسوس خلیفه منصور دوانیقی باشد، چون آن ملعون در مدینه جاسوسانی قرار داده بود که آنها متوجه شوند، شیعیان امام جعفر صادق بر چه کسی اتفاق کرده اند تا او را به قتل برسانند، و من ترسیدم که او از ایشان باشد. به ابوجعفر گفتم: «تو دور شو، همانا من بر خودم و بر تو خائف هستم لکن این مرد مرا خواسته است نه تو را، پس دور شو که بیجهت خود را به کشتن ندهی.» پس ابوجعفر قدری دور شد و من همراه آن شیخ رفتم و گمان داشتم که از دست او خلاصی نخواهم شد. پس مرا تا درب خانه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام برد و گذاشت و رفت. سپس خادمی از داخل خانه آمد و به من گفت: «داخل شو خدا تو را رحمت کند.»
پس داخل شدم و دیدم حضرت موسی بن جعفر است. آن حضرت بدون مقدمه فرمود: «بسوی من بیا نه بسوی مرجئه و نه قدریه و نه معتزله و نه خوارج، بسوی من، بسوی من.» گفتم: «فدایت شوم! پدرت از دنیا درگذشت؟» حضرت فرمود: «آری.» [برای اطمینان از این که او غایب نشده است این سوال پرسیده شده است] گفتم: «فدایت شوم، بعد از او چه کسی امام ما است؟» حضرت فرمود: «اگر خدا بخواهد تو را هدایت خواهد کرد.» گفتم: «فدایت شوم، عبدالله گمان میکند که او بعد از پدرتان، امام است.» حضرت فرمود: «عبدالله، میخواهد خدا عبادت نشود.» دوباره پرسیدم: «چه کسی بعد از پدر شما امام است؟ حضرت دوباره فرمود: «اگر خدا بخواهد تو را هدایت خواهد کرد.»
با خود گفتم: «سؤال را خوب مطرح نکردم.» [و امام بخاطر خفقان صریحا نمیخواد امامت خودش رل اذعان کند] گفتم: «فدایت شوم آیا بر شما امامی هست؟» حضرت فرمود: «نه». پس هیبت و عظمت از آن حضرت مرا فرا گرفت مانند آن هیبت و عظمتی که از طرف امام صادق مرا فرا میگرفت. گفتم: «فدایت شوم، آیا سؤال کنم از شما آنچنان که از پدرتان سؤال میکردم؟» حضرت فرمود: «سؤال کن و جواب بشنو ولی فاش نکن که اگر فاش کنی، بیم کشته شدن است.» پس سؤالات از آن حضرت نمودم، پس یافتم که او دریائی است، گفتم: «فدایت شوم شیعه تو و شیعه پدرت در گمراهی و حیرت هستند، آیا آنها را آگاه کرده و بسوی امامت شما بخوانم؟» حضرت فرمود: «هر کدام را که آثار رشد و صلاح در او مشاهده میکنی مطلع کن و از ایشان عهد بگیر که کتمان نمایند و اگر فاش کنند پس سرشان بریده است.» و با دست مبارکش بر حلقش اشاره فرمود.
پس من بیرون آمدم و به مؤمن الطاق و مفضل بن عمر و ابوبصیر و سایر شیعیان اطلاع دادم. شیعیان امام کاظم(ع) میآمدند و به امامت آن حضرت یقین میکردند و رفتن نزد عبدالله را ترک کردند و فقط عده بسیار کمی نزد او میرفتند
منابع: الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص213_215
کافی ج1، ص352
#شهادت_امام_کاظم
#شهادت_امام_موسی_کاظم
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
#شهادت_امام_موسی_کاظم(ع)
دلت ســوی خـــــدا پرواز کرده
غـم خــود را بـه او ابــراز کرده
توئی تنها کسی که روزه اش را
به ضـــــرب تازیانه بـــــاز کرده
#السلام_علیک_یا_موسی_بن_جعفر_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
●➼┅═❧═┅┅───┄
#شهادت_امام_موسی_کاظم(ع)
دلت ســوی خـــــدا پرواز کرده
غـم خــود را بـه او ابــراز کرده
توئی تنها کسی که روزه اش را
به ضـــــرب تازیانه بـــــاز کرده
🔸شاعر: سیدهاشم وفایی
#السلام_علیک_یا_موسی_بن_جعفر_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
●➼┅═❧═┅┅───┄