ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ✿ ⃟🌸
ولایت
✿ ⃟🌸ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
﷽
#ولایت
#ولایتچهاردهم
#ولایت_مطلقه_فقیه
#سؤال: مراد ازقید «مطلقه» که در ولایت فقیه است، چیست؟
#پاسخ: منظور از ولایت مطلقه فقیه تغییر و تحول و انعطافپذیری با توجه به زمان است.
رهبر معظم انقلاب حضرتامامخامنهاے، در اینباره میفرمایند:
«من تصورم این است که بُعد مهمی از قید اطلاق که امام منضم کردند به ولایت فقیه _که در قانون اساسیِ اول قید «مطلقه» نبود؛ این را #امام_خمینی(ره) اضافه کردند_ ناظر به همین است؛ یعنی #انعطافپذیری.
دستگاه ولایت باید بتواند بهطور دائم خودش را پیش ببرد، متحول کند؛ چون تحول جزو سنتهای زندگی انسان و تاریخ بشری است. ما اگر چنانچه خودمان تحول ایجاد نکنیم و پیش نرویم، تحول بر ما تحمیل خواهد شد. تحول یعنی تکمیل، پیش رفتن به سمت آنچه که درستتر است، آنچه که کاملتر است. یعنی آنچه را که ساختیم، ببینیم نقصهایش کجاست، آن را برطرف کنیم؛ ببینیم کجا کم داریم، آن را اضافه کنیم. این جریان بایستی ادامه پیدا کند.
البته افرادی، «ولایت مطلقه» را به معنای «استبداد» گرفتهاند؛ یعنی میل فقیه عادل به صورت دلبخواه. این معنا در دلِ خودش یک تناقض دارد: اگر عادل است، نمیتواند مستبد باشد؛ اگر مستبد است و بر اساس دلخواه عمل میکند، پس عادل نیست.
این را ملتفت نمیشوند و این معنا را نمیفهمند. این نیست مسئلهٔ «ولایت مطلقه» که فقیه هر کار دلش خواست، بکند؛ یکوقت یک چیزی به نظرش رسید که باید این کار انجام بگیرد، فوراً انجام دهد؛ قضیه این نیست. ⇦قضیه این است که یک حالت انعطافی در دست کلیددار اصلی نظام وجود دارد که میتواند در آنجایی که لازم است، مسیر را تصحیح و اصلاح کند، بنا را ترمیم کند.»
⇦دین حنیف اسلام که آخرین دین آسمانی است و تا روز قیامت استمرار دارد، #دین_حکومت و اداره امور جامعهاست، لذا همهٔ طبقات جامعه اسلامی ناگزیر از داشتن #ولیّامر و حاکم و رهبر هستند تا امت اسلامی را از شرّ دشمنان اسلام و مسلمین حفظ نماید و از نظام جامعهٔ اسلامی پاسداری نموده و #عدالت را در آن برقرار و از ظلم و تعدّی قوی بر ضعیف جلوگیری نماید و وسائل پیشرفت و شکوفایی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را تأمین کند. این کار در مرحلهٔ اجرا ممکن است با مطامع و منافع و آزادی بعضی از اشخاص منافات داشته باشد.
حاکم مسلمانان پس از این که وظیفه خطیر رهبری را طبق موازین شرعی به عهده گرفت، باید در هر مورد که لازم بداند #تصمیمات_مقتضی بر اساس #فقهاسلامی اتخاذ کند و دستورهای لازم را صادر نماید. تصمیمات و اختیارات ولی فقیه در مواردی که مربوط به #مصالح_عمومی_اسلامومسلمین است، در صورت تعارض با اراده و اختیار آحاد مردم، بر اختیارات و تصمیمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است.
و این توضیح مختصری دربارهٔ ولایت مطلقه است.
#ادامهدارد...
#وَأُوْلِيالأَمْرِمِنكُمْ
@khadem_astan
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ✿ ⃟🌸
ولایت
✿ ⃟🌸ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❁﷽❁
#ولایت
#ولایتپانزدهم
#ولایتفقیه_جمهوری
#سؤال:
به نظر حضرتعالی،آیا ولایتفقیه با جامعهی مدنی و #جمهوریّت در تعارض است؟
#پاسخ:
تعریف جامعهی مدنی چیست؟
اگر جامعهی مدنی به معنای جامعهی مدینةالنّبی است، قاعدتاً ولایتفقیه در جامعهی مدینةالنّبی، در رأس همهی امور است؛ چون در مدینةالنّبی، حکومت، حکومت دین است و ولایتفقیه هم به معنای ولایت و حکومتِ یک شخص نیست؛ حکومتِ یک معیار و در واقع یک شخصیت است.
معیارهایی وجود دارد که این معیارها در هر جایی تحقّق یابد، این خصوصیت را میتواند پیدا کند که در جامعه به وظایفی که برای ولیّفقیه معیّن شده، رسیدگی کند.
بهنظر من به این نکته باید توجّه و افتخار کرد که بر خلاف همهی مقرّرات عالم در باب حکومت _که در قوانین آنها حاکمیتها یک حالت غیرقابل خدشه دارند_در نظام اسلامی، آن کسی که بهعنوان ولیّفقیه مشخص میشود، چون اساساً مسئولیت او مبتنی بر معیارهاست، چنانچه این معیارها را از دست داد، به خودی خود ساقط میشود. وظیفهی مجلس خبرگان، #تشخیص این قضیه است.
اگر تشخیص دادند...میفهمند که ولیّفقیه ندارند؛ باید بروند دنبال یک ولیّفقیه دیگر. محتاج نیست عزلش کنند؛ خودش منعزل میشود. به نظر ما این نکتهی خیلی مهمّی است.
جامعهی مدنی تعبیری است که خیلی هم تعریف روشنی نشده و البته یک تعبیر غربی است. جامعهی مدنی، درست عبارت اخری و ترجمهی تحتالّلفظی عبارت فرنگی آن است و سابقهی زیادی در فرهنگ ما ندارد.
البته آنها مراد دیگری دارند که ما آن را اصلاً قبول نداریم. آن جامعهی مدنی که غربیها میگویند، با معیارهای ما مطلقاً سازگار نیست و با فرهنگ ما هم سازگاری ندارد؛ لیکن جامعهی مدنی به معنای #جامعهیمردمسالار، جامعهای است که در آن مقرّرات و قانون حاکم است.
ولایت فقیه در چنین جامعهای همین جایگاه قانونی را که دارد، کاملاً میتواند داشته باشد؛ یعنی با رأی غیرمستقیم مردم انتخاب میشود، تا بودن معیارها باقی میماند و با زوال معیارها از موقعیت خود ساقط میشود. ولیّفقیه در #سیاستگذاری نقش اصلی را دارد؛ #در_اجرا_مطلقاً_دخالتی_نمیکند؛ و سایر چیزهایی که در قانون اساسی ذکر شده است.
#ادامهدارد...
#وَأُوْلِيالأَمْرِمِنكُمْ
بیانات امامخامنهاےمدظله
در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویی
۷۷/۱۲/۰۴
@khadem_astan
راهی به سوی نور
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ✿ ⃟🌸 ولایت ✿ ⃟🌸ــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ✿ ⃟🌸
ولایت
✿ ⃟🌸ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
﷽
#ولایت
#ولایت_هجدهم
#ولایت_فقیه
#استبداد
┄❁ ⃟🌿 ⃟❁┄
#سؤال: حضور ولیّفقیه در رٵس حکومت باعث استبداد میشود یا مانع استبداد؟
#پاسخ: قبل از ورود به بحث، بیان چند نکته ضروری است:
🔷اول: اگر استبدادی که از ناحیه ولیّفقیه مد نظر است به علت وجود یک نفر در رأس حکومت باشد، این اشکال برای همه نظام های سیاسی وارد است. امروزه در اکثر (اگر نگوییم همه) کشورها، شخص واحدی (صدر اعظم،رئیس جمهور یا پادشاه) کشور را اداره می کند و طبیعی است که از دیگر قوای داخلی استفاده می کند.
🔷دوم: اگر استبداد مورد نظر به علت اختیارات ولیّفقیه یا تعبیر «ولایت مطلقه فقیه» است؛،
می توان جواب آن را درمبحث #ولایت_مطلقه_فقیه در همین کانال 《 @khadem_astan 》 دید.
معنای استبداد یعنی خودخواهى و خودکامگى و نفس مدارى.
🔹الف) نفس مدارى:
در خاستگاه حکومتهاى دیکتاتورمآب اصولًا بر اساس نفس پرستى، قدرت طلبى، کام جویى و هواخواهى شخص یا گروه ویژهاى شکل میگیرد. در حالیکه دین اساساً با سلطهجویى و ریاستطلبى، ستیز و عناد دارد و حکومت را تنها با خاستگاه الهى و خدا محورانه، همراه با اقبال و خواست عمومى میپذیرد.
🔹ب) تقدم منافع شخصى بر مصالح اجتماعى:
عموماً در نظامهاى دیکتاتورانه، منافع، خواستها و تمایلات شخص یا هیئت حاکمه بر مصالح و منافع عمومى تقدم دارد. در حالى که در حکومت دینى حاکم یا حاکمان باید با تمام وجود خود را وقف خدمت به جامعه نمایند و در تعارض بین منافع فردى آنان و مصالح اجتماعى، تقدم با منافع عمومى و اجتماعى است .
🔹ج) جهت گیرى قوانین بر اساس خواستهاى شخص:
نوعاً در نظامهاى دیکتاتورى کوشش میشود که در حد امکان قوانین مناسب با تأمین منافع و خواستهاى دنیاپرستانه حاکم یا طبقه حاکم وضع شود.
🔸 در نظام ولایت فقیه هیچ یک از ویژگیهای بالا وجود ندارد که با مراجعه به قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، میتوان آن را تبیین کرد:
🔷اول: قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، با پذیرش قاطع ۹۸/۲درصد مردم به تصویب رسید. در ادامه نیز هر گونه تغییرى در قانون اساسى باید به تصویب مردم برسد .
طبق قانون اساسى، مردم در تعیین ولیّفقیه، از طریق انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان دخالت دارند. همچنین آنان در مجارى قانونگذارى و اجرایى حکومت، از طریق انتخابات مجلس شوراى اسلامى و انتخابات ریاست جمهورى نقش دارند. این سه نحوه دخالت مردم در حکومت، نه تنها در هیچ یک از حکومتهاى استبدادى وجود ندارد بلکه در مردمیترین نظامها، چنین دخالت و مشارکت گسترده مردم مشاهده نمیشود .
🔷 دوم: دامنه قدرت ولىّفقیه در قانون اساسى، به دو شکل محدود است:
🔹۱. در اصل چهارم قانون اساسى آمده است: «کلیه قوانین و مقررات مدنى، جزایى، مالى، اقتصادى، ادارى، فرهنگى، نظامى، سیاسى و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامى باشد» یعنى، قوانین اسلام تعیین کننده اختیارات او است .
🔹۲. ولیّفقیه در برابر قانون اساسى تعهد داده است و علاوه بر تعهد الهى خود به اجراى احکام اسلام، با پذیرش منصب ولایت در مجراى قانون اساسى، تعهدى نسبت به قانون اساسى دارد. آنجایى که این تعهد، لازم (نه جایز) و بدون حق فسخ است، تعهدى مضاعف براى او محسوب میشود و تخلف او از قانون اساسى، باعث خروج او از عدالت و در نتیجه سلب او از ولایت میگردد. پس اختیارات ولیّفقیه در قانون اساسى از ناحیه قوانین اسلام و قانون اساسى مقید و محدود است. این محدودیت در نظامهاى استبدادى وجود ندارد .
#ادامه_دارد...
#وَأُوْلِيالأَمْرِمِنكُمْ
@khadem_astan