#شهیدانه
🔰او صیاد خمینی بود
بعثیها به او لقب صیاد خمینی داده بودند و صدام برای شکارش یک تیم ۲۰ نفره تک تیرانداز بین المللی را اجیر کرده بود که اتفاقا تک تیراندازهای امریکایی هم جزو آنها بودند، اما هر بار با تلفات سنگین بر میگشتند.
هر شلیک موفقی که داشت در دفترچه خود ثبت میکرد. دفترچهای که حالا پر شده بود از نام نیروهای موثر جبهه دشمن که او آنها را با تبحر خاصی که در تیراندازی داشت شکار کرده بود تا عراقیها او را صیاد خمینی(ره) بنامند و بی آنکه نامش را بدانند از وجودش وحشت کنند.
سردار سیداحمد موسوی فرمانده اطلاعات عملیات و گردان غواصان یونس لشکر امام حسین (ع) در دوران مقدس در خاطرهای از شهید زرین میگوید: «چند ماه قبل از شهادتش و قبل از عملیات والفجر ۴ از او پرسیدم، تعداد شلیکهای موفق شما تا کنون چقدر بوده است و تا حالا چند نفر از دشمنان ما را به هلاکت رساندهای؟ اول نمیخواست بگوید، ولی وقتی اصرار کردم (حدود ۶ تا ۷ ماه قبل از عروجش) ایشان گفت "تا الان بالای ۲ هزار نفر در ذهنم هست و در دفترچهام ثبت کردهام"، که این تعداد قطعاً در چند ماه بعد و در عملیاتهای بعدی و بین عملیاتها در سنگرهای کمین و تا لحظه شهادت ایشان بیشتر هم شده بود.»
#عبدالرسول تا زمان شهادت در 11 اسفندماه 1362 برای لشکر امام حسین(ع) یک تکتیرانداز قهار بود.
➕ باشگاه خبرنگاران راهیان نور کشور👇
@rahianenoor_press
🔰 #شهیدانه
✒️ او عمار بود ، عمار حلب
✍وقتی دوازده تکفیری تسلیم سخن او شدند
یکی از بیسیمهای تکفیریها افتاد دست ما. سریع بیسیم را برداشتم. میخواستم بد و بیراه بگویم. عمار (شهید محمدخانی) آمد و
گفت که دشمن را عصبانی نکن . . .
#پیشنهاد_خواندن
ادامه مطلب👇
#شهیدانه
✒️ او عمار بود ، عمار حلب
✍وقتی دوازده تکفیری تسلیم سخن او شدند
یکی از بیسیمهای تکفیریها افتاد دست ما. سریع بیسیم را برداشتم. میخواستم بد و بیراه بگویم. عمار (#شهیدمحمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن.
گفتم پس چی بگم به اینا؟!
گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلولههایی که شما به سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود میومد…»
سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما میجنگید؟
گفت: «به اونها بگو ما همونهایی هستیم که صهیونیستها رو از #لبنان بیرون کردیم.
ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم.
ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله...
هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیستها و آزادی قبله اول مسلمون ها، مسجدالاقصی است...
بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان.. بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیریها تسلیم ما شدند. میگفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند.»
➕ باشگاه خبرنگاران راهیان نور کشور👇
@rahianenoor_press
18.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 #شهیدانه
#شهدا متملّقین بین یدیه بودند که مستشهدین بین یدیه شدند؛ تملّق خدا کردند که خدا آنها را با شهادت برگزید و خرید!
✍حاج حسین یکتا
➕به ما بپیوندید👇
@rahianenoor_press
🔰 #شهیدانه
هادی میدانست بسیاری از معاشرت ها تاثیر منفی در رشد انسان دارد،لذا ارتباط خود را با بیشتر دوستان در حد یک سلام و علیک پایین آورده بود.
این اواخر بسیار کتوم شده بود.یعنی خیلی از مسائل معنوی را پنهان میکرد.از طرفی تا آنجا که امکان داشت در راه خدا زحمت میکشید.
📖برداشته شده از کتاب پسرک فلافل فروش _براساس روایت زندگی طلبه شهید هادی ذوالفقاری
➕به ما بپیوندید👇
@rahianenoor_press
🔰 #شهیدانه
پایه کار جهادی اخلاص است و اخلاص یعنی غواصی که با لباس غواصی سیاه در تاریکی دل شب تیر بخورد یا در آب غرق و یا خوراک کوسه شود.
✍ #حاج_حسین_یکتا
➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور کشور👇
@rahianenoor_press
🔰 #شهیدانه
چهزیباستایننصیحتشهدا:
ماازحلالشگذشتیم،
شماازحرامشبگذرید....!
➕به ما بپیوندید👇
@rahianenoor_press
🔰 #شهیدانه
✍امضایشاینبود؛
منکانلله؛کاناللهله
هرکسبرایخداباشدخدابرایاوست!
📖 شهید صیاد شیرازی
➕به ما بپیوندید👇
@rahianenoor_press
🔰 #شهیدانه
زینب عادت داشت گلهایی را که روح الله
برایش میخرید پرپر میکرد و لای کتاب خشک میکرد در یکی از نبودن های روح الله وقتی
دلتنگش شده بود روی یکی از گلبرگ ها نوشت:
آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود...
این گلبرگ را خودش نوشته بود اما جریان گلبرگ دوم را نمیدانست وقتی آن را برگرداند دستخط روح الله را شناخت که روی گلبرگ نوشته بود:
عشق من دلتنگ نباش...
همسرشهید روح الله قربانی🌷
➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور کشور👇
@rahianenoor_press
🔰 #شهیدانه
#عمار_حلب
✍بمناسبت سالروز شهادت شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی
(موقع خواستگاری به همسرش گفته بود زندگی با من سخت است. هر جای دنیا که فریاد مظلومی را بشنوم برای کمک خواهم رفت)
شهادت: ۹۴/۸/۱۶ حلب
➕ باشگاه خبرنگاران راهیان نور کشور👇
@rahianenoor_press
هدایت شده از ستاد مرکزی راهیان نور
🌷 #شهیدانه | #وعده_صادق۳
رسم آقازادگی، شهادت است... 🩸🇮🇷
🔸 شهید حمیدرضا ادیبی فرزند سردار نادر ادیبی؛ دبیر اسبق ستاد مرکزی راهیان نور کشور و مدیرکل اداره حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و مقاومت استان البرز از بسیجیان پایگاه شهید باهنر حوزه ۱۲۱ سردار شهید مهدی باکری و از جوانان فعال و پای کار هیئت رزمندگان انصار الامام (رحمت الله علیه) کرج، در شامگاه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.
🔸 این شهید والامقام متولد ۱۷ بهمن ۱۳۷۰ تهران بود.
💐 شادی روح مطهر همه شهدا و پیروزی منتقمان عاشورایی این خون های به ناحق بر زمین ریخته #صلوات
#ما_فاتحان_قله_ایم
#ستادمرکزیراهیاننورکشور
@rahianenoor_news
هدایت شده از شهدای هویزه
✍️ #یادداشت |#شهیدانه
🔺 از حاجی حاجت بخواهید
🔹 اسمع، افهم، یا محمدسعید ابن فرجالله. هَلْ أَنْتَ عَلَى الْعَهْدِ الَّذِي فارَقْتَنا عَلَيْهِ؟
کف دستم را گذاشتم پشت پیراهنم. خیسی مشمئزکنندهای لباس را به کمرم چسبانده بود.توی صحن آیینه حرم حضرت معصومه(س)، پشت رواقی که قرار بود دفنش کنند، هُرم آفتاب چنان کاشیهای حرم را سوزانده بود که گرما جورابم را رد کرد و از مسیر استخوانهایم تا مغز سرم را حرارت میداد.چند ساعت سر پا ایستادن در هوایی که گزارشگر آبوهوای گوشیام دربارهاش نوشته بود: "دمای بعدازظهر امروز بسیار بالاتر از میزان عادی خواهد بود"، وسط ازدحام چندده هزار نفر آدمهایی که برای تشییعش آمده بودند و تنهایی که چند بار کوبانده بودم به در و دیوار، بیتابم کرده بود. نتوانستم سر پا بایستم. پشت همان دری که مردهای سیاهپوش با ماسکهای مشکی روبرویش ایستاده بودند و نمیگذاشتند کسی وارد مراسم تدفینِ توی رواق شود، چهارزانو پهن شدم روی زمین. چند نفر دیگر تا دیدند روی زمین نشستم، انگار تازه یادشان افتاده باشد کف زمین نشستن هم جزو گزینههای خستگیدرکردن است، با فاصله نیممتری ازم نشستند.دست گذاشتم زیر چانهام و بریده بریده به صدای میکروفونی گوش دادم که تازه وصلش کرده بودند:-حاجی به حضرت زهرا(س) و روضهش خیلی علاقه داشت. بذارید قبل از اینکه آخرین سنگ لحد رو بذاریم، این روضه رو هم بخونیم.-خوش بهحالت که توی سجده نماز صبح شهیدت کردن.دستم را از زیر چانه برداشتم و گذاشتم روی صورتم.
🔹 همسرش گفته بود از حاجی حاجت بخواهید. من هم خواستم و حاجت گرفتم. یکی از سریعالاجابتترین درخواستهای زندگیام.صبح توی آشپزخانه، برای خودم چای میریختم و با صدایی که خودم هم واضح نمیشنیدمش خطاب به حاجی گفتم: "خانمت گفته حاجت میدی. نمیدونم از جانب خودش گفته یا واقعا توی زندگی ازت چیزی دیده. حالا اینم خواسته من. دوست دارم بیام مراسم تشییعت. ببینم چهکار میکنی؟"همینقدر عوامانه و شاید هم بیادبانه.
🔹 نیمساعت بعد توی مسیر کارم دوستی زنگ زد:
-میای بریم قم؛ تشییع شهید ایزدی؟
چه شده بود که بین چندصد مخاطبش به من زنگ زده بود، نمیدانم. بعدا هم هرچه پرسیدم جواب درستی نداد.
🔹 مسئول #فلسطین سپاه قدس، شاگرد سلوکی میرزا اسماعیل دولابی که وصیت کرده بود کنار استادش دفن شود، همان مرد کرمانشاهی که با چشمهای درشت و ریشهای سفیدش توی بنر روبروی آقا ایستاده بود، همان کسی که بهقول کاربر عرب "سالها غمخوار یتیمان فلسطینی و لبنانی بوده" حاجتم را داده بود و زل آفتاب مرا رسانده بود کنار خودش.
🔹 مداح میگفت: "رفیق نیمهراه من خداحافظ" و من تکرار میکردم: "رفیق بزرگوار من خداحافظ""خانمتون راست میگفت. شما حاجتم رو دادین. این رو برای بقیه هم تعریف می کنم تا بیان ازتون حاجت بگیرن."
#حاج_رمضان
#مرگ_بر_اسرائیل
#مرگ_بر_آمریکا
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh