eitaa logo
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
5.1هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
6.5هزار ویدیو
74 فایل
🕊️این کانال دلی است و شما دعوت شهدایید🕊️ سروش ، شاد ، روبیکا ، ویراستی⇣ @rahiankhuz مدیر⇣ @jamandehazsoada گروه مطالب ارزشی⇣ https://yun.ir/t1vozb کانال فاتحان نُبُل و الزهرا⇣ @fatehan94 برای تبادل⇣ @Rahyan_noor
مشاهده در ایتا
دانلود
نمازاول وقت سفارش علما حضرت امام خامنه ای درباره اهمیت نماز اول وقت می فرمایند: به این اصل معتقد بوده و هستم که اگر کار به بر می خورد، باید کار را تعطیل کرد و نماز خواند... استدلالم هم این است که وقتی ندا می آید"حی علی الصلاة"؛ این خیلی تجاهر و وقاحت می خواهد که خدا شما را به نماز بخواند، و شما چشم در چشم دیگران بدوزید و توجّهی نکنید! این لوث کردن ارزش نماز است که هم به کار لطمه می زند، و هم عوارض وضعی دارد. اذان صبح به افق اهواز 4:48 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
اکنون اذان صبح به افق اهواز
1_937038773.mp3
1.82M
روز 90 ام عزیزان شهدا ! 😊 🌹 دعای عهد فراموش نشه اگه نخوندی تا قبل ظهر وقت داری ________________ اگر چهل روز 0⃣4⃣خوندی ان شاء الله از یاران امام زمان🌹 عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهی بود و ان شاء الله حضرت رو زیارت😍 خواهی کرد ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
از : خادم الشهید به : عاشقان شهدا سلام علیکم غیر از اینکه نماز هاتون رو اول وقت بخونید. ولی هر وقت یک خلوتی پیدا کردید ولی نتونستید زبونی با خدا حرف بزنید، حتما یک دفتر بردارید، بسم الله الرحمن الرحیم بنویسید و شروع کنید برای خدا نامه نوشتن. خیلی خوبه 😊😍 نامه بنویسید و از حس و حالتون در زمان نگارش نامه برامون بنویسید @jamandehazsoada ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
🌹24 تیر ماه سالروز شهادت سرباز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سردار جلال افشار گرامی باد... ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
استامينوفن کار ندارد کجا درد میکند، بدن، سر یا دندان، او عصب مرکزی را آرام می کند. با نماز هم چیزهایی درست میشود که مستقيماً مبارزه‌ای با آن نکرده ایم. مثل شهوت، عجب، حسادت و... ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر توصیه تمام شهدا به نماز اول وقت و جماعت اهمیت دهیم... ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
💢از اعتياد و تارک الصّلاة بودن تا شهادت روايت بسيجي پاسداري که مظلومانه شهيد شد و خانواده اش در تشييع و تدفين پيکر پاکش شرکت نکردند!!!💢 ❤️ *شهید بسيجيِ پاسدار مهندس مهيار مهرام* ❤️ ✅از دوره دبستان تا دوره دبيرستان باهم بوديم. ما ۳ تا رفيق بوديم که هيچ وقت از هم جدا نمي شديم. توي محلّه يوسف آباد تهران، شب و روز باهم بازي مي کرديم و درس مي خوانديم. البتّه هوش و استعداد مهيار از همه دوستان ما بيشتر بود. او کمتر از ما درس مي خواند و نمره اي بهتر از ما مي گرفت. از طرفي خانواده ي آن ها، خيلي اهل مُد روز و... بودند. من و شهريار و مهيار، سال ۱۳۵۲ باهم ديپلم گرفتيم. پدر مهيار بلافاصله کارهاي پسرش را انجام داد. مهيار از ما خداحافظي کرد و رفت. او در دانشگاه برايتون انگليس در رشته هوافضا مشغول تحصيل شد. سال ۱۳۵۴ بود که روزنامه ها نوشتند: يک دانشجوي ايراني به نام مهیار مهرام در انگليس به خاطر مصرف زياد مواد مخدر به حالت کما رفت! خيلي براي دوست قديمي خودم نگران شدم. اما خدا را شکر او حالش خوب شد و سال ۱۳۵۶ به ايران برگشت. همسر انگليسي او هم به نام جِين همراهش آمده بود. مهيار و خواهران و برادرانش در قيد و بند مسائل ديني نبودند. مهيار مدتي در شرکت فيليپس و بعد در دفتر شرکت هواپيمايي پان آِمريکَن در تهران مشغول شد. با پيروزي انقلاب، دفتر هواپيمايي تعطيل شد و مهيار در يک هتل مشغول به کارشد. در زماني که آيت الله خلخالي با معتادان مواد مخدر برخورد مي کرد، مهيار دستگير و زنداني شد. در زندان و بين معتادهايي که ترک کرده بودند مسابقه اي برگزار شد و نفرات اول آزاد شدند. مهيار هم از زندان آزاد شد. در اين فاصله جنگ شروع شده بود، من هم راهي مريوان شدم و همراه با حاج احمد متوسليان و در واحد مهندسي سپاه، مشغول فعاليّت بودم. ارتباط ما با يکديگر کمتر شده بود. او موضع گيري هاي سياسي ضدّ نظام داشت و از منافقين حمايت مي کرد. اما با اين حال، وقتي به مرخصي آمده بودم، به ديدن مهيار رفتم. خانم او ايران را ترک کرده و به انگليس رفته بود. پدر مهيار با من صحبت کرد و گفت: پسرم به خاطر مهندسي در رشته هوا و فضا، قصد استخدام در يگان بالگرد صدا و سيما را داشت، اما به خاطر موضوع اعتياد، نمي تواند استخدام شود. پدرمهيار با ناراحتي از من خواست کاري براي مهيار انجام دهم. با مهيار صحبت کردم. گفتم: من مي خوام برم جبهه، مياي با هم بريم؟ او هم که توي حال خودش نبود گفت: باشه. خانواده مهيار از او قطع اميد کرده بودند، با اين خبرخوشحال شدند. انگار مي خواستند يک جوري از دست او راحت شوند! فردا صبح، قبل از اذان آمدم منزل آنها ، يک ساعت طول کشيد تا مهيار از دستشويي بيرون بيايد! حسابي خودش را ساخت! پدرش يک شيشه آب سياه به من داد و گفت: اين شيره سوخته ترياک است. هر روز ۳ بار به او بده تا تَرک کند. بعد مکثي کرد و گفت: البته اين دفعه چهاردهم است که قصد ترک کردن دارد! ايشان قرص هاي واليوم نيز به من داد و گفت: در شرايط خيلي سخت اين قرص ها را به او بده. وقتي راه افتاديم، با خودم گفتم: عجب اشتباهي کردم، حالا آبروي خودم را هم مي برم. بعد گفتم: مهيار، تو اگر شده الکي دولّا راست شوي، بايد بغل من بايستي نماز بخواني، وگرنه بر مي گرديم. شب رسيديم به يکي از مقرها. من مشغول نماز شدم. مهيار هم که حسابي خمار بود، زير چشمي من را نگاه مي کرد. بعد از نماز برگشت و گفت: ببين، نمازت غلط بود. تو يه بار دولّا شدي، اما ۲ بار سرت رو زمين گذاشتي! با تعجّب نگاهش کردم. يعني اين پسر رکوع و سجود و اعمال نماز را هم بلد نيست!؟ فردا رفتيم يکي از مقرهاي سپاه مريوان، به دوستم گفتم: اين آقا که همراهم آمده مريضه، اگه حالش بد شد يه دونه از اين قرص ها بهش بده. آن روز وقتي من نماز مي خواندم، مهيار هم کنار من ايستاد. او هيچ چيزي از نماز بلد نبود. به من گفت: توي نماز چي ميگي؟ بين ۲ نماز چه دعايي مي خوني؟ روز بعد بردمش يه مقرّ ديگه و همينطور تا ۷ روز او را جا به جا کردم تا کسي به مشکل او پي نَبَرد. روز هفتم حال و روز مهيار بهتر شد. گفت: من ديگه ترک کردم، ديگه خماري ندارم . پدرش به من گفته بود وقتي مهيار ترک کنه، به خوراک مي افته و بايد حسابي غذا بخوره. من هم چند کارتن تن ماهي با روغن زيتون براي مهيار گرفتم. او حسابي غذا مي خورد. ✅مهيار را به يکي از مقرهاي کوهستاني بردم. آنجا بالاي ارتفاع بود و چند متر برف نشسته و شرايط بسيار سختي داشت. آن ايام زمستان سال ۱۳۶۰ بود. مهيار در آن مقرّ کوهستاني در کنار چند بسيجي و مجاهد عراقي در واحد مخابرات مشغول شد.... ✅ادامه دارد 📖برگرفته از کتاب تا شهادت اثر گروه شهید هادی ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اين همون هست كه علما حاضرند با هفتاد سال عبادت عوض كنند! اذان ظهر به افق اهواز 13:21 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
اکنون اذان ظهر به افق اهواز
همیشه که شهادت به "خونی" شدن نیست گاهی شهادت به "خاکی" شدن است ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
چرا‌خانم‌ها‌شهید‌نمیشن⁉️ ✨چون به شهادت‌احتیاج‌ندارن‌ این آقایونن‌که‌باید‌شهید بشن،‌تا‌به‌سعادت برسن😌 🍃خانم ها یه‌تحمل‌بکنند‌تو‌خونه، اجر یه شهید رو بهشون‌میدن دیگه نمیخواد‌کار زیادی بکنن 👌خانمهاواقعا‌امکانات معنویشون‌بالاست فقط‌باید‌بدونند‌کجا باید‌چیکار کنند.☺️ °استاد پناهیان° هر چند خانم ها هم شهید میشند ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
ما آمدیم نوبت شماست برای یاد ما پیش ارباب ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
نماز بخوانید آن نمازی که شما را بالا ببرد. روزه بگیرید، آن روزه ای که شما را به خدا نزدیک کند. "شهیـدمحمدقاسم‌رحیمے" اذان مغـرب بہ افق اهـواز 20:40 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
اکنون اذان مغرب به افق اهواز
ممنون از شما منتظر بیان حس و حالتون هستم😊 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
زندگی ختم به شهادت نشود زیبا نیست It's not beautiful إنه ليس جميلا ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
تنبیه تفحصی وقتی شهید پیدا نمی شد یه رسم خاص داشتیم.... یکی از بچه ها رو می گرفتیم و به زور می خوابوندیم تا با بیل مکانیکی رویش خاک بریزن و اونم التماس😭 کنه تا شهدا خودشون رو نشون بدهند تا ولش کنیم ... اون روز هر چه گشتیم شهیدی پیدا نشد، کلافه شده بودیم، دویدیم و عباس صابری رو گرفتیم. خوابوندیمش رو زمین و یکی از بچه ها دوید و بیل مکانیکی رو روشن کرد، تا ناخن های بیل رو به زمین زد که روی عباس خاک بریزه، استخوانی پیدا شد. دقیقا همونجایی که می خواستیم خاکش رو روی عباس بریزیم ... بچه ها در حالیکه از شادی می خندیدند ، به عباس گفتند: بیچاره شهید! تا دید می خوایم تو رو کنارش خاک کنیم ، خودش رو نشون داد و گفت: دیگه فکه جای من نیست، برم یه جا دیگه برا خودم پیدا کنم. چون تو می خواستی کنارش خاک بشی خودش رو نشون داده ها!!! و کلی خندیدیم ..😂😂 ... ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
🍃🌹سلام بر ابراهیم 🌹🍃 🍃والیبال تک نفره🍃 "قسمت هفتم" 🔺راوی:جمعی از دوستان شهید بازوان قوي ابراهيم از همان اوايل دبيرســتان نشــان داد که در بســياري از ورزش‌ها قهرمان اســت. در زنگ هاي ورزش هميشــه مشــغول واليبال بود. هيچکس از بچه ها حريف او نمي‌شد . يک بار تک نفره در مقابل يک تيم شش نفره بازي کرد! فقط اجازه داشت که سه ضربه به توپ بزند. همه ما از جمله معلم ورزش، شــاهد بوديم که چطور پيروز شد. از آن روز به بعد ابراهيم واليبال را بيشتر تک نفره بازي ميکرد. بيشتر روزهاي تعطيل، پشت آتش نشاني خيابان 17 شهريور بازي ميکرديم. خيلي از مدعي ها حريف ابراهيم نميشدند. اما بهترين خاطره واليبال ابراهيم بر ميگردد به دوران جنگ و شهرگيلان غرب، در آنجــا يک زمين واليبال بود که بچه هاي رزمنــده در آن بازي ميکردند. يک روز چند دســتگاه ميني بوس براي بازديــد از مناطق جنگي به گيلان غرب آمدند که مســئول آنها آقاي داودي رئيس ســازمان تربيت بدني بود. آقاي داودي در دبيرستان معلم ورزش ابراهيم بود و او را کامل می شناخت. ايشان مقداري وسائل ورزشي به ابراهيم داد و گفت: هر طور صلاح ميدانيد مصرف کنيد. بعد گفت: دوســتان ما از همه رشته هاي ورزشي هستند و براي بازديد آماده‌اند. ابراهيم کمي براي ورزش کارها صحبت کرد و مناطق مختلف شــهر را به آنها نشان داد. تا اينکه به زمين واليبال رسيديم. آقــاي داودي گفت: چند تــا از بچه هاي هيئت واليبال تهران با ما هســتند. نظرت برای برگزاري يك مسابقه چيه؟ ســاعت ســه عصر مسابقه شروع شــد. پنج نفر که سه نفرشــان واليباليست. حرف هاي بودند يک طــرف بودند، ابراهيم به تنهائــي در طرف مقابل. تعداد زيادي هم تماشاگر بودند. ابراهيم طبق روال قبلي با پاي برهنه و پاچه هاي باال زده و زير پيراهني مقابل آنها قرار گرفت. به قدري هم خوب بازي کرد که کمتر کسي باور ميکرد. بازي آنها يک نيمه بيشتر نداشت و با اختلاف ده امتياز به نفع ابراهيم تمام شد. بعد هم بچه هاي ورزشکار با ابراهيم عکس گرفتند. آنها باورشان نميشــد يک رزمنده ساده، مثل حرفه اي ترين ورزشکارها بازي كند. يكبــار هم در پادگان دوكوهــه براي رزمنده ها از واليبــال ابراهيم تعريف كردم. يكي از بچه ها رفت وتوپ واليبال آورد. بعد هم دو تا تيم تشــكيل داد و ابراهيم را هم صدا كرد. او ابتدا زير بار نميرفت و بازي نميكرد اما وقتي اصرار كرديم گفت: پس همه شما يكطرف، من هم تكي بازي ميكنم! بعــد از بازي چند نفر از فرماندهان گفتند: تا حــاالا اينقدر نخنديده بوديم، ابراهيم هر ضربه اي كه ميزد چند نفر به سمت توپ ميرفتند و به هم برخورد ميكردند و روي زمين مي افتادند! ابراهيم درپايان با اختلاف زيادي بازي را برد. 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ادامه دارد... ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
💠حاج قاسم سلیمانی: 🍃 🌸 معتقدم امام زمان (عج) كه ظهور بكنند، حكومتی که ايجاد ميكنند، قلّه‌ی آن حکومت، آن دوره‌ای خواهد بود که در دفاع مقدس ما در بخش‌ها و حالاتش اتفاق افتاد. ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍تجربه اول ارسالی در خصوص حس و حال نامه نوشتن به خدا😍 👇 ♥️ ازش یاد گرفتم که عشق فقط مختص خداست نامه برای خدا بسیار شیرین هست نمیشه وصفش کرد باید خودت تجربه اش کنی قلم بدست که میشی اصلا خودت دیگه نمینویسی که قلبت مینویسه غیر ارادی🕊🌸 نامه نوشتن برای معشوقت اون کسی که از وجودش بخشید گذاشت تو وجود تو! مهربانی خدا غیر قابل وصف هست گاهی نمی تونی چیز هایی رو به زبان بیاری بگی به خدا برای همین میشنی و می‌نویسی! این احساس عجیبیه واقعا بشینی برای کسی که میگه من از مامان شما مهربان ترم مامان ترم ♥️ وقتی مینوسی احساس میکنی بارانی از رحمت و مهربانی و صبر بر تو نازل میشه😌 اصلا خودت خود به خود احساس میکنی سبک شدی داری میری اغوش خدا💓🕊🕊 تا همینجا اول راه بود برای وصف این احساس نمیشه وصف کرد ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
❤️«اگر قلب‌های‌تان را از غیرپروردگار خالی کنید 👂گوش‌تان را عوض می‌کنند، 👀 چشم تان را عوض ‌می کنند. 📔لازم نیست که آیه آخر سوره کهف را هم برای بیدار شدن در نیمه شب بخوانی، 🛌خودشان بیدارت می‌کنند. 🔊صدایت می‌زنندو می‌گویند بلند شو.» آیت الله حق شناس ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
نماز را برای رفع تکلیف نخوانید، بلکه به خاطر حال معنوی که دارد آن را به جا آورید... "شهیـدمحمدجعفـرآقایـے" اذان صبح بہ افق اهـواز 4:49 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]