eitaa logo
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
4.2هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
8.2هزار ویدیو
100 فایل
[🕊️این کانال دلی است و شما دعوت شهدایید.] سروش ، شاد ، روبیکا ، ویراستی⇣ @rahiankhuz مدیر⇣ @Rahyan_noor گروه مطالب ارزشی⇣ https://yun.ir/t1vozb کانال فاتحان نُبُل و الزهرا⇣ @fatehan94 برای تبادل⇣ @Rahyan_noor
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅مرخصی داشتم قرار شد با حاج حسین بریم اصفهان حاجی گفت بیا با اتوبوس بریم بهش گفتم حاجی هوا خیلی گرمه حاجی :گفت گرمه؟!!! پس بسیجی ها توی گرما چیکار می کنن؟ با همون اتوبوس میریم تا کمی حالمون جا بیاد. خاطره ای از زندگی سردار شهید حاج حسین خرازی منبع: یادگاران کتاب خرازی ، صفحه ۳۳ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
🎐 | | ◻️در ایام سیل خوزستان و سفر حاج قاسم به مناطق سیل زده ما طبق شرایط کاری خود نگران حضور حاج قاسم بوده و می بایستی اصول حفاظتی و امنیتی را دقیقا رعایت کنیم. اما در جایی حاج قاسم بمن گفت: من بااین مردم سالها زندگی کرده ام، مراقب باش کاری نکنید که مردم ناراحت شوند. ما که عاشق و فدایی حاج قاسم بودیم و از طرفی نیز با جَذَبه ی تذکر او در شرایط بسیار سختی قرار می گرفتیم. حفظ و رعایت حفاظت یک شخصیت و از طرفی دقت در برخورد با مردم از سخت ترین شرایط کاری ما بود که ما آن را انجام می دادیم.شهید مظفری نیا می گفت: حاج قاسم بارها مارا می بوسید و می گفت از اینکه مراعات مردم را می کنید ممنونم..... ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
-حاج حسین می‌خواست بره فاو، ماشین رو برداشت و رفت. ساعتی بعد دیدم پیاده داره برمی‌گرده! گفتم: چی شده؟ چرا نرفتی؟ ماشینت کو؟ حاجی گفت: داشتم رانندگی می‌کردم که اطلاعیه ای از رادیو پخش شد؛ مثل این‌که.... -مثل این‌که مراجع تقلید فرمودند؛ رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی حرامه، منم یک دستم قطع شده و رانندگی کردنم خلاف قانونه!! تا این حکم شرعی رو شنیدم ماشین رو زدم کنار جاده و برگشتم یه راننده پیدا کنم که منو ببره فاو.... خاطره ای به یاد جانباز ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
- اگر برای خدا جنگ می‌كنید احتیاج ندارد به من و دیگری گزارش كنید. گزارش را نگه دارید برای قیامت. اگر
-حاج حسین می‌خواست بره فاو، ماشین رو برداشت و رفت. ساعتی بعد دیدم پیاده داره برمی‌گرده! گفتم: چی شده؟ چرا نرفتی؟ ماشینت کو؟ حاجی گفت: داشتم رانندگی می‌کردم که اطلاعیه ای از رادیو پخش شد؛ مثل این‌که.... -مثل این‌که مراجع تقلید فرمودند؛ رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی حرامه، منم یک دستم قطع شده و رانندگی کردنم خلاف قانونه!! تا این حکم شرعی رو شنیدم ماشین رو زدم کنار جاده و برگشتم یه راننده پیدا کنم که منو ببره فاو.... خاطره ای به یاد جانباز ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
14.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💞 💢دوچرخه؛ خاطره‌ای از سردار شهید مجید بقایی در قالب 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
2.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 یکی از سربازاش میگفت: وقتی مرخصی میخواستیم فقط به یه شرط برامون امضا میکرد🖊 اونم این بود میگفت وقتی رسیدی خونه مادرت از دیدن تو خوشحال شد، برای شهادت من دعا کنه.🕊 خوشبحالت رفیق خوشبخت ما... 🗓۶ تیر ماه 🌼 🌱شادی روح شون صلوات 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
▪️یک ماه قبل‌از شهادتش که باهم رفته بودیم دمشق، زیارت (س)، وقتی می‌آمدیم بیرون، چشم‌هایش کاسه‌ی خون بود. آن‌قدر گریه کرده بود که انگار داشت برای همیشه خداحافظی می‌کرد.🥀 چندروزه آخر زندگی‌اش هم در دمشق اقامت داشت. مکرر به زیارت حضرت رقیه (س) می‌رفت. شب آخر، چند ساعت قبل‌از آن انفجار هم به زیارت رفته بود؛ شاید هم حاجت بیست و پنج‌ساله‌اش را از دختر سه‌ساله امام امام حسین علیه‌السلام گرفت که در همان روزهای شهادت حضرت رقیه شهید شد.🕊 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
🏴 قبل محرم داشتیم تو حسینیه پرده و سیاهی می‌زدیم و کارهای فضاسازی هیات رو انجام می‌دادیم، حسین پرسید بچه‌ها کسی میدونه شب سوم محرم کی می‌شه؟ گفتم فکر کنم چهارشنبه باشه. وقتی شنید چهارشنبه است لبخندی نشست روی صورتش. حسین نیروی لشکر ولیعصر اهواز بود و آخر هفته‌ها میومد دزفول. به همه اهل بیت علاقه داشت ولی ارادتش به سلام‌الله‌علیها خاص تر بود.✨ خوشحالی‌اش از این بود که میتونست تو مجلس هیات شرکت کنه.🖤 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
حسین‌آقا روزها کار می‌کرد و شب‌ها درس می‌خواند... 🏴محرم‌ها مادر شهید امیرعبداللهیان مراسم مفصلی می‌گرفت و میزبانی، مهمانان اباعبدالله را عهده‌دار می‌شد، این خانواده از کودکی حب حسین در دلشان ریشه دوانده بود🖤 و هرکدام از خواهر و برادرهای حسین آقا برای مراسم کاری می‌کردند، برادر بزرگ حسین آقا که اکنون به رحمت خدا رفته است، تعزیه می‌خواند.🎤 درِ خانه خواهرم به مناسبت‌های مختلف برای مهمانان باز بود. سید مطهره خیلی مهماندار بودند، با اینکه حسین در 9 سالگی پدرش را از دست داد و به سختی امورات می‌گذراندند اما خیلی مهمان‌دوست بودند. برای حسین و برادر و خواهرش از دست دادن پدر خیلی سخت بود، اما جیکشان در نمی‌آید. حسین چون بچه آخر خانواده بود، خوب یادم است که چقدر سخت کار می‌کرد، روزها کار می‌کرد و شب‌ها درس می‌خواند. هروقت خانه‌شان می‌رفتیم در حال درس خواندن بود.📚 راوی یکی از نزدیکان شهید 🌹 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
✨ هادی خيلی تودار بود. وقتی برای هادی مراسم گرفته بوديم يک خانمی آمد و گفت: «برادرت به ما كمک زيادی كرده است. ما اوضاع مالی خوبی نداشتيم اما برادر تو خيلی به ما كمک ميكرد.» هيچكس نمی‌دانست هادی از اين كارها ميكند. خيلی برايم سخت است كه الان می‌فهمم انقدر كم هادی را شناختم.. 📚پسرک فلافل فروش 🌹 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
گفتم دارم ازاسترس میمیرم گفت ی ذکر بهت میگم هربار گیرکردی بگو من خیلی قبول دارم گره کارمنم همین باز کرد( اخه خودشم به سختی اجازه خروج گرفت) گفتم باشه داداش بگو گفت تسبیح داری📿 گفتم اره گفت بگو الهی به رقیه س حتما سه ساله ارباب نظر میکنه منتظرتم قطع کردم چشممو بستم شروع کردم الهی به رقیه س الهی به رقیه س...✨ 10 تا نگفتم که یهو گفت این 5 نفر اخرین لیسته بقیش فردا توجه نکردم همینجور ذکر گفتم که یهو اسممو خوندن بغضم ترکید😭 باگریه گرفتم رفتم سمت خونه حاضر بشم وقتی حسین رو دیدم گفتم درست شد اشک توچشمش حلقه زد گفت الهی به رقیه س...💔 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |