eitaa logo
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
4.2هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
8.1هزار ویدیو
100 فایل
[🕊️این کانال دلی است و شما دعوت شهدایید.] سروش ، شاد ، روبیکا ، ویراستی⇣ @rahiankhuz مدیر⇣ @Rahyan_noor گروه مطالب ارزشی⇣ https://yun.ir/t1vozb کانال فاتحان نُبُل و الزهرا⇣ @fatehan94 برای تبادل⇣ @Rahyan_noor
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻روزی وارد حسینیه عاشقان ائمه(ع) شد. چون مدتی بود که نیامده بود، یکی از بچه ها بلند گفت: بچه ها شهید،بچه ها شهید... همه برگشتیم، دیدیم رضاست، او با لبخندی متواضعانه پاسخش را داد. گاهی هم که در تنهایی با هم گپ و گفتی داشتیم و از توفیقات خود اظهار ناامیدی می کردیم، رضا در انتها میگفت: شهادت، شهادت.. 😔 برای حسینیه تلاش چشمگیری داشت هر چه از دستش بر میآمد انجام میداد. هر محرمی که از راه می رسید، به این در و آن در میزد تا مقدمات و امکانات لازم را مهیا سازد، به هر کسی میتوانست تلفن میکرد و حسینیه را برای مراسم رو به راه میکرد. آخرین محرم (سال۹۴) که فرا رسید، تلفن زد و گفت: فلانی، حسینیه سیستم صوتی ندارد میخواهم با هزینه خودم تهیه کنم لطفا هزینه اش را بپرس و به من اطلاع بده، پرسیدم و به او قیمت را دادم... 📸شهید مدافع حرم ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
▪️یکی از روحانیون حاضر در سوریه که از قم اعزام شده بود، در جلسه ای که با حضور رزمندگان حاضر در سوریه و نیز برگزار شده بود، به سردار میگوید: در جمع رزمندگان ما در سوریه رزمنده ای به نام بود که علاقه ای وافر به دیدار شما داشت و میگفت اگر سردار را زیارت کنم، انگشتری از او به یادگار میگیرم. اگر هم شهید شدم، را بگیرید و به مادرم بدهید. سردار انگشترش را هدیه داد که توسط دختر سردار گرجی زاده به دست رسید. به یاد آنکه یک دنیا از بردن نامش هم وحشت دارند... به وقت دوسال دلتنگی 🥀💔 شادی ارواح طیبه ی شهدا صلوات🌹 ➕ در ایتا به‌ راهیان‌نور‌ بپیوندید👇 [🌹] [https://eitaa.com/rahiankhuz ] [🌹] ➕ در روبیکا به‌ راهیان‌نور‌ بپیوندید👇 [🌹] [https://rubika.ir/rahiankhuz ] [🌹] ➕ در سروش‌ به‌ راهیان‌نور‌ بپیوندید👇 [🌹] [http://splus.ir/rahiankhuz] [🌹]
: آخرین بوسه‌های _شهید مدافع حرم بر صورت فرزند شهیدش ❤️ ۹۴/۱۱/۱۶ در وقت مرگ، روی لبش خنده ای شکفت با خون خود نوشت: “آخر فتاد مرغ سعادت به دام ما” “زد روزگار، سکه ی عزت به نام ما” مادر چنان عقاب به بالین او رسید فرزند را به سینه ی پر مهر خود فشرد دستی میان اشک، به موی پسر کشید بر روی خون گرفته ی او بوسه ای نهاد در موج اشک گفت: رویت سپید باد، شهادت مبارکت❣️ از ما ببر به شهیدان سلام ما با کشتگان بگو: با ننگ ظلم، زیستن ما، حرام ما فرزند پاکزاد مغرور و سر بلند لبخند زد به مادر و در آخرین وداع با دیدگان سرخ شهادت نگاه کرد گفتا که: ای عزیزترین تکیه گاه من! بشنو پیام ما: ما کشتگان راه خداییم، غم مدار پاینده‌ایم و این بود آخر کلام ما: “هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق” “ثبت است بر جریده عالم دوام ما” ➕ در ایتا‌، سروش‌ و روبیکا‌ به راهیان‌نور بپیوندید 👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
5.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 به مناسبت ۱۰ اسفند سالروز ولادت شهید مدافع حرم ➕درایتا‌، سروش‌و روبیکا‌ به راهیان‌نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
🔻نقل از مادر شهید مدافع حرم رضا عکس شهدا را که می‌دید، می‌گفت: چرا من آن زمان نبودم که بروم جبهه... اصلا فکرش را هم نمی‌کردیم که دوباره جنگ شود و رضا برود. به خاطر همین علاقه‌اش به شهید و شهادت و چون دیدند او خیلی مسئولیت پذیر است، برای خدمت در اردوگاه شهید مسعودیان انتخاب شد، قرار شد بچه‌ها را ببرد آنجا و از جنگ برای آنها بگوید. آنها شبی ۲۰ هزار نفر را اسکان می‌دادند و جنگ را به جوانان نشان می‌دادند، وقتی هم می‌دیدند کار او خیلی خوب است از اردوگاه شهید باکری خرمشهر زنگ زدند که این جوان باید بیاید آنجا، این طوری شد که هم در پایگاه شهید مسعودیان و هم شهید باکری خرمشهر خدمت می‌کرد. ۴ سال به همین صورت و بدون دستمزد کار کرد، او می‌گفت کار فرهنگی است، اگر ما نرویم چگونه جوانان را به خودمان جذب کنیم؟! مناطق عملیاتی همچون ، و … از نوجوانی مورد علاقه او بودند و در سفرهای بسیج به این مناطق با شوق و شور شرکت داشت و الفت خاصی با شهدای دفاع مقدس برقرار کرده بود. 🗓 شهادت: ۱۲ بهمن ۹۴ 📿شادی روحشان 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
رضا همیشه عادت داشت به محض ورود به خانه دست و‌ کف پای ایشان را ببوسد.. مادر گاهی اوقات گِله میکرد که رضاجان اینکارو نکن پسرم، ولی به مادر میگفت: بهشت زیر پای شماست مادر جان چرا میگی این کارو انجام نده❣ ‌ 📸 تصویر آخرین بوسه‌های مدافع حرم بر صورت فرزند شهیدش دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید
نقل از خواهر شهید مدافع حرم شهید رضا عادلی شهیدی است که اکثر اوقات به خواب دوستان آشنایان، خانواده و حتی کسانی میرود که با او آشنایی قبلی ندارند ولی رویای صادقه از او بسیار می‌بینند. شهیدی که در زمینه و نماز هم اکنون نیز تاثیر بسیاری دارد. مانند زهرا خانم دختری که یکی از چندین نفری است که توسط شهید عادلی متحول شد. زهرا از استان مرکزی دختری که وقتی به راهیان نور در اردوگاه شهید مسعودیان (محل کار و خادمی شهید) می‌آید تابوت نمادین شهید عادلی همراه عکسش را که میبیند. زیر تابوت میرود و بی اختیار اشک میریزد و از اون لحظه بی تاب و بی قرار میشود آنقدر اشک میریزد که از حال میرود. طبق روایت خودش میگوید که در عالم بیهوشی دیدم در جایی هستم و زمین خاکی است ناگهان دستی از خاک بیرون میآید و شخصی آشنا به من اشاره میکرد که جلو بروم و یک چادر مهر و تسبیح به من میدهد. ایشان نسبت به حجاب قید و بندی نداشت شب که مجدد به خواب رفت در عالم رویا قبرستان بقیع را میبیند که سمت چپش قبری پر از گل لاله بود به سمت آن قبر که رفت روی قبر نوشته بود شهید رضا عادلی بعد از چند روز رگی از بیداری در وجود این دختر خانم به تپش میافتد. مدتی بعد زهرا خانم دوباره خواب میبیند که کسی در میزند. در را که باز کرد شهید عادلی را با لباس رزم میبیند و یک ساک در دستش که به این دختر خانم گفت: برو چادر سرت کن میخوام ببرمت به مهمانی خانم های سادات. مجموعه این اتفاقات مسیر زندگی این دختر خانم را عوض کرد و محجبه شد. 🗓شهادت ۱۲ بهمن ۹۴ 📿شادی روحشان دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید