eitaa logo
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
4.2هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
8.2هزار ویدیو
100 فایل
[🕊️این کانال دلی است و شما دعوت شهدایید.] سروش ، شاد ، روبیکا ، ویراستی⇣ @rahiankhuz مدیر⇣ @Rahyan_noor گروه مطالب ارزشی⇣ https://yun.ir/t1vozb کانال فاتحان نُبُل و الزهرا⇣ @fatehan94 برای تبادل⇣ @Rahyan_noor
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدای شهدا: "هرکس سه روز از گناه دوری کند خدا به او عنایت میکند و هرکس چهل روز از گناه دوری کند، گوش و چشم او باز خواهد شد" 💚 ___________________ کانال راهیان نور خوزستان @rahiankhuz
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
سالروز عروج ملکوتی شهید احمد علی نیری 🌹«شهید احمد علی نیری» در تابستان 1345 در روستای آینه ورزان دم
🥀🥀 هیچ‌گاه ندیدیم که احمد در کوچه و خیابان چیزی بخورد؛ می‌ترسید کسی که مشکل مالی دارد ببیند و ناراحت شود! ➕درایتا‌، سروش‌و روبیکا‌ به راهیان‌نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
ترکش خمپاره درست از پهلوی چپش وارد و به قلبش خورد. کمکش کردم تا بلند بشه، با سختی رو پاش وایستاد و اطرافشو نگاه کرد و رو سمت کربلا کرد، دستشو با ادب رو سینه‌اش گذاشت و گفت: السلام علیک یا اباعبدالله... یهو گردنش کج شد رو زمین افتاد... "احمدعلی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش میگذشت ولی هنوز دستش به نشانه ادب رو سینه اش بود..." 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
ترکش خمپاره درست از پهلوی چپش وارد و به قلبش خورد. کمکش کردم تا بلند بشه، با سختی رو پاش وایستاد و اطرافشو نگاه کرد و رو سمت کربلا کرد، دستشو با ادب رو سینه‌اش گذاشت و گفت: السلام علیک یا اباعبدالله... یهو گردنش کج شد رو زمین افتاد... "احمدعلی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش میگذشت ولی هنوز دستش به نشانه ادب رو سینه اش بود..." ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
✨ سوار یک ماشین شدیم ما پشت ماشین نشسته بودیم و خودرو با سرعت حرکت می‌کرد این ماشین هیچ حفاظی در اطراف خود نداشت در سر هر پیچ دو نفر از کسانی که سوار شده بودند به پایین پرت می‌شدند! جاده خراب بود ماشین هم با سرعت می‌رفت یک باره به اطرافم نگاه کردم و دیدم فقط من در پشت ماشین مانده‌ام! سر پیچ بعدی آنقدر با سرعت رفت که دست من هم جدا شد و نزدیک بود از ماشین پرت شوم اما در آن لحظه آخر فریاد زدم: یا صاحب الزمان(عج) در همین حال یک نفر دستم را گرفت و اجازه نداد به زمین بیفتم من به سلامت توانستم آن گردنه‌ها را رد کنم در همین لحظه از خواب پریدم فهمیدم که باید در سخت ترین شرایط دست از دامن امام زمان (عج) برنداریم و گرنه تندباد حوادث همه ما را نابود خواهد کرد.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید
سوار یک ماشین شدیم ما پشت ماشین نشسته بودیم و خودرو با سرعت حرکت می‌کرد این ماشین هیچ حفاظی در اطراف خود نداشت در سر هر پیچ دو نفر از کسانی که سوار شده بودند به پایین پرت می‌شدند! جاده خراب بود ماشین هم با سرعت می‌رفت یک باره به اطرافم نگاه کردم و دیدم فقط من در پشت ماشین مانده‌ام! سر پیچ بعدی آنقدر با سرعت رفت که دست من هم جدا شد و نزدیک بود از ماشین پرت شوم اما در آن لحظه آخر فریاد زدم: یا صاحب الزمان(عج) در همین حال یک نفر دستم را گرفت و اجازه نداد به زمین بیفتم من به سلامت توانستم آن گردنه‌ها را رد کنم در همین لحظه از خواب پریدم فهمیدم که باید در سخت ترین شرایط دست از دامن امام زمان (عج) برنداریم و گرنه تندباد حوادث همه ما را نابود خواهد کرد.. 📙عارفانه. اثر گروه شهید هادی دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید