#سالگرد_شهادت
💢صحبتهایی شنیدیی از مادر شهید علیرضا حاجیوند قیاسی:
علیرضا هفتمین فرزندم بودند. ادب و احترامش به من و پدرش خیلی خوب بود. هیچ وقت جلوی پدرش حرفی نمی زد که باعث رنجش پدر شود. در کل اینطور نبود که جواب حرفِ من، پدر یا خواهر و برادرهایش را بدهد و یا با صدای بلند صحبت کند. علاوه بر احترام پدرش و من، احترام خواهر و برادرهایشم را همیشه حفظ میکرد. گاهی که بر سر موضوعاتی اختلاف نظر داشت، با لبخندش ما را متوجه نظر مخالف خودش میکرد. هیچوقت این را نمیخواست که حتما با نظرش موافقت شود و “چشم” بشنود؛ همیشه هم در مقابل خواسته های ما میگفت: چشم. حتی گاهی به او میگفتم: زود نگو چشم. اول ببین حرف درست هست یا نه! بعد بگو چشم
📸شهید مدافع حرم
#علیرضا_حاجیوند_قیاسی
#دزفول
🗓شهادت ۱۲ بهمن ۹۴
📿شادی روحشان #صلوات
➕ در ایتا، سروش و روبیکا
به راهیاننور بپیوندید 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
ایستادن پای امام زمان خویش
۱۳ بهمن ماه سالروز شهادت
🕊شهید مدافع حرم #احمد_مجدی
🕊شهید مدافع حرم #حجت_باقری
🕊شهید مدافع حرم #علی_اکبر_عربی
🕊شهید مدافع حرم #جواد_سنجه_ونلی
🕊شهید مدافع حرم #اسماعیل_شجاعی
🕊شهید مدافع حرم #مصطفی_قاسم_پور
🕊شهید مدافع حرم #مرتضی_ترابی_کمال
🕊شهید مدافع حرم #سید_سجاد_روشنایی
🕊شهید مدافع حرم #محمدعلی_قلی_زاده
🕊شهید مدافع حرم #محمدحسین_سراجی
🕊شهید مدافع حرم
#سید_احسان_حاجی_حتم_لو
🕊شهید مدافع حرم #علیرضا_حاجیوند_قیاسی
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
➕درایتا و سروش و روبیکا
به راهیاننور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
#خاطره
▪️روایتی زیبا از دوران سربازی شهید مدافع حرم #علیرضا_حاجیوند_قیاسی
🔻علیرضا اهل گذشت بود و به این خاطر حضرت زینب سلاماللهعلیها او را خرید.
هنگامی که خواست به خدمت #سربازی برود در حالی که میتوانست سربازی را در پادگان شهید باکری بگذراند با اصرار و خواهش یکی از نفرات مراجعه کننده برای جذب از سهمیه خودش گذشت و بی صدا سهمیه را به آن نفر داد.
از دست بر قضا، خدمتش در ارتش افتاد و دوره دیدبانی و خمپاره انداز و توپخانه را دید و با همین تخصص دو سال بعد راهی سوریه شد و برای همیشه مهمان حضرت زینب «س» شد.
میگفت میخوام برم بشم فدای زینب
یه عمرست که شنیدم از غمهای زینب
➕ در ایتا، سروش و روبیکا
به راهیاننور بپیوندید 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
#خاطره
🔻این خاطره مربوط به محرم سال ۱۳۹۳ هست و یا محرم سال ۹۴
میگفت علیرضا هر شب محرم میومد دنبالم و میرفتیم مراسم و استفاده میکردیم و عزاداری هامون رو میکردیم،سینه زنی و ...، اشک میریختیم و ...
گفت شب آخر محرم که شد و بعد از مراسم که علیرضا منو رسوند درب خونمون دیدم بغض عجیبی بهش دست داد و یه دفعه اشکاش سرازیر شدن و این جمله رو گفت:
آخ... امسال اونطور که بایستی عزاداری کنم برا ارباب،نکردم
و هی اشک میریخت
شهید علیرضا با اون همه اشک و ناله و سینه زنی و پایه ثابت مراسمها و میوندار هیئت بودن آخر میگه اونطوری که بایستی عزاداری کنم،عزاداری نکردم. خودش رو همیشه بدهکار اربابش میدونست
راوی: دوست شهید
📸شهید مدافع حرم
#علیرضا_حاجیوند_قیاسی
#دزفول
➕ در ایتا، سروش و روبیکا
به راهیاننور بپیوندید 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
#شهیدانه
به علیرضا گفتم: پدر جان، با این وضعیت روحی من، کجا می خواهی بروی؟ تحمل دوری ات را ندارم. شما تازه در شرکت کشاورزی مشغول به کار شده ای؟ چرا نمیمانی تا وضعیت استخدامت درست شود و بعد به سوریه بروی؟
گفت: پدر جان، امروز بر من واجب است از حرم اهل بیت دفاع کنم. اگر از حرم حضرت زینب س دفاع نکنیم، هدف بعدی دشمنان، ایران خواهد بود. قبل از اینکه دشمن به ما نزدیک شود، باید او را از بین ببریم. پدر، تا کنون از دستور شما سر پیچی نکرده ام، اما اکنون وظیفه ام این است که به سوریه بروم.
گفتم: پدر جان، من با زحمت و تلاش فراوان و با نان حلال شما را بزرگ کرده ام. طاقت دوری ات برایم بسیار سخت و دشوار است.
گفت: پدر، نتیجه نان حلال شما این است که میخواهم از حرم اهل بیت دفاع کنم. من به شما افتخار میکنم.
علیرضا بسیار تابع دستوراتم بود و هر چه از او میخواستم، نه نمیگفت. یاور من در مشکلات اقتصادی بود. هیچ موقع صدایش را در مقابلم بلند نکرد. بعد از رفتنش به سوریه، دلم گواهی میداد علیرضا دیگر با پای خود به وطن بر نمی گردد.
▪️راوی: پدر شهید مدافع حرم #علیرضا_حاجیوند_قیاسی
#دزفول
➕درایتا، سروشو روبیکا
به راهیاننور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
#خاطره
🔻یکی دو روز اصلا از او خبری نبود، با او تماس گرفتم اما گوشی اش را خاموش کرده بود روز سوم خودش تماس گرفت گفت: بخاطر تصادف در بیمارستان بستری بوده ام و بخاطر اینکه کسی را به زحمت نیندازم گوشی ام را خاموش کرده ام.
بعد از نماز مغرب رفتم خانه شان، در اتاق پذیرایی با پای گچ گرفته دراز کشیده بود از او پرسیدم: چه شده؟!
گفت: با موتور داشتم میرفتم که یکدفعه پیرزنی سر راهم ظاهر شد، بخاطر اینکه با او برخورد نکنم فرمان موتور را به سمت بلوار منحرف کردم و زانویم محکم با بلوار برخورد کرد.
بنده ی خدا خیلی درد داشت تا اینکه بعد از چند ماه عمل جراحی کرد و خاطرم هست تا یکی دو سال مشکلاتی در دویدن و بلندکردن اجسام سنگین داشت.
اکنون که این خاطره را بیان میکنم یاد این جمله ی قشنگ میافتم که "تا آدم در زندگی اش شهید نشود، در جبهه شهید نمیشود"
راوی: دوست شهید
🎥شهید مدافع حرم
#علیرضا_حاجیوند_قیاسی
#دزفول
➕درایتا، سروشو روبیکا
به راهیاننور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
#شهیدانه
🔻به نقل از همرزم شهید مدافع حرم #علیرضا_حاجیوند_قیاسی
شب قبل از اعزام با موبایلم فیلم یادگاری گرفتم و علیرضا هم خودش رو معرفی کرد و بعد از روی مزاح بهش گفتم؛ علیرضا حورالعین هم میخواهی؟
گفت نه من فقط دیدار اربابم امام حسین علیهالسلام رو میخوام، از این جوابش خیلی خوشحال شدم و به حالش غبطه خوردم.
گاهی میومد تو اتاقی که من بودم و خیلی دقیق با بیسیم وضعیتو گزارش میکرد یادش بخیر...
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
#انا_لله_وانا_الیه_راجعون
◾️پدر شهید مدافع حرم #علیرضا_حاجیوند_قیاسی از شهدای مدافع حرم شهرستان #دزفول پایتخت مقاومت ایران دعوت حق را لبیک گفت و میهمان فرزند شهیدش شد.
زندهیاد حسن حاجیوند قیاسی #پدر_شهید علیرضا حاجیوند قیاسی از شهدای مدافع حرم شهرستان #دزفول که از بهمنماه سال ۹۴ داغ فرزند را بر دل داشت امروز دوشنبه هجدهم اردیبهشتماه سال ۱۴۰۲ پس از قریب به هشت سال به وصال فرزند نائل شد.
شهید به همراه دیگر رزمندگان جبهه مقاومت در عملیات آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا سوریه شرکت کرد و در روز ۱۳ بهمنماه سال ۱۳۹۴ شهد شیرین شهادت را نوشید که سومین شهید مدافع حرم دزفول لقب گرفت.
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]