eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
2.9هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
722 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
📌برشی از کتاب (41) 🔅🔅🔅 ✳ معرفت شناسی کامل 🔹 جهان بيني جامع و معرفت شناسيِ كامل، در تمام شئون انساني، تأثير به سزايي دارد و در ادبيات وي نيز مُؤثر است؛ مثلاً واژه‌ي «بينا» و «نابينا» براي كسي كه هستي را منحصر در قلمرو طبيعت مي داند و معرفت شناسي او حسّي است و اثبات يا ابطال پذيري عقلي و قلبي را باور ندارد، معناي محدودي دارد و براي كسي كه جهان بيني و هستي شناسي و نيز معرفت شناسي او جامع و كامل است، معناي وسيع تري دارد. 🔹 «نابينا» در لغتِ انسانِ حسّ گرا، به كسي گفته مي شود كه مظاهر طبيعت و سِمَت ها و شغل هاي محسوس دنيايي را نبيند، ولي همين كلمه در فرهنگ عقل و وحي گرا، به شخصي هم گفته مي شود كه فقط مظاهر طبيعت را مي بيند، ولي درون و باطن و پشت پرده‌ي آن ها را نمي بيند. چنين شخصي مانند كسي كه اصلاً مظاهر طبيعت را نمي بيند، نابيناست، گرچه درجه‌ي نابينايي متفاوت است. 🔹 گفتار اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه با رفتار آن حضرت (عليه السلام) آميخته است، اين است: «وإنّما الدنيا منتهي بصر الأعمي، لا يُبْصر ممّا ورائها شيئاً والبصير يَنْفَذُها بَصرُه ويَعلم أنّ الدارَ وَرائها، فالبصيرُ منها شاخِصٌ والأعمي إليها شاخصٌ والبصيرُ منها متروّد والأعمي لها متزوّد»[ نهج البلاغه، خطبه ي 133.] ؛ يعني كور كسي است كه فقط زرق و برق دنيا را مي بيند و از بيرون و باطن و پشت آن آگاه نيست و بينا كسي است كه گذشته از مظاهر دنيا، حيات بعد از آن و خانه‌ي پس از آن را مي بيند. بينا كسي است كه از دنيا كوچ كند و كور كسي است كه به سوي دنيا كوچ نمايد. يكي دنيا را نردبان مقصد مي بيند و ديگري دنيا را هدف و مقصود مي پندارد. همچنين در تحصيل ره توشه، يكي زاد دنيا تهيه مي كند و ديگري از تحصيل توشه‌ي آخرت غافل نيست. 🔹 آن چه درباره‌ي واژه‌ي بينا و نابينا گفته شد، درباره‌ي لغت شنوا و ناشنوا و ساير كلماتِ دارجِ در ادبياتْ جاري است. بنابراين، فرهنگ عَلَوي مايه‌ي اقتدار ملّي خواهد بود؛ زيرا به جامعه، ديد وسيع و درون بين مي بخشد. لذا هم از فريب دادن پرهيز مي كند و هم از فريب خوردن برحذر است. رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: المكر و الخداع و الخيانة فى النار[نهج الفصاحه، ج 1، ص 285.] ؛ حيله و خدعه و خيانت در دوزخند و چيزي كه دوزخي باشد، عامل اقتدار ملّي نخواهد بود. ادامه دارد.... 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (42) 🔅🔅🔅 ✳ معرفت شناسی کامل 🔹 اكنون كه واژه‌ي بينايي و نابينايي در فرهنگ علوي معناي خاص خود را دارد، لازم است به دو عنصر محوري عنايت كامل شود: يكي عامل پديد آمدن چنين بيماري كه از آن به عنوان نابينايي ياد مي شود و ديگري عامل درمان اين رخداد تلخ. 🔹 اما عامل پديد آمدن بيماري كوري؛ بايد توجه كرد كه خداوند هر انساني را بينا آفريد؛ (فأَلْهَمَها فجورها وتقواها)[ سوره ي شمس، آيه ي 8.] و هر كسي به مقتضاي فطرتْ و فطنتْ از فكرتِ معتدلي برخوردار است كه با آن، درون امور را همانند بيرون آن مي بيند و تنها سبب كوري شخصْ ابتلا به آلودگي دنيا، رغبت به گناه و تباهي است كه رفته رفته بينايي را از باصره‌ي دل مي گيرد و او را سطحي نگر و ظاهربين مي كند؛ منْ اَبْصَر بها بَصَّرَتْهُ ومَنْ اَبْصَرَ إليها اَعْمَتْهُ[نهج البلاغه، خطبه ي 82.]؛ هركس فقط دنيا را بخواهد و حلال و حرام، زشت و زيبا و حق و باطل براي وي يكسان باشد، دنيا او را كور مي كند. زيرا تمرين ظاهربيني، تكرّر سطحي نگري، تداوم طبيعت زدگي، فروغ دل را مي ميراند؛ چنان كه نگاه به دنيا از منظر ابزار، نه هدف و از ديدگاه عِبرت، نه تماشا، مايه‌ي افزايش بينايي و فروزش دروني است و انسان بيناي فطري را بيناتر مي كند. زيرا اوج و حضيضِ دنيا، شرح همان متن اجمالي است كه خداوند با قلم تكوين، در لوح زرين دل تدوين فرمود. 🔹 امّا عامل درمانِ پديده‌ي كوري؛ بايد اهتمام ورزيد كه هم رِيْم دنيازدگي و رَيْن طبيعت گرايي را شست وشو كرد و هم دَفينِه‌ي عقلي دل را اِثاره و شكوفا نمود؛ تا با تقويت نهادِ روشن و درونِ حق طلب، هرگونه بيماري كوري و مانند آن، دفع يا رفع گردد؛ الحكمة التي هى حياة للقلب الميّت، وبَصَرٌ للعين العمياء، و سمعٌ للأُذنِ الصّماء... كتاب الله تبصرون به و تنطقون به و تسمعون به و ينطق بَعْضُه ببعضٍ و يَشْهَد بعضه علي بعضٍ....[ همان، خطبه ي 133.] 🔹 شنيدن معارف بلند قرآني و نگاه به معاليِ رفيعِ نبوي و علوي و تَدبّر در براهين عقلي و تأمّل در ره آورد تاريخي كه تحليل عالمانه سنّت ديرپاي الاهي است و تمرين عملي طبق رهنمود عقل و نقل، سهم مؤثري در حيات دل اوّلاً و بيداري آن ثانياً و بينايي و شنوايي آن ثالثاً خواهد داشت. 🔹 شركت در همايش هاي «علمي تحقيقي» و حضور در گردهمايي «پژوهشي ديني» مي تواند زمينه‌ي مناسبي براي صيانت از ضعف بصيرت يا درمان آن، بر فرض ابتلا، باشد. چنين دانشجوي حكمت نوشِ خردورز، واژه‌ي آزادي را در ادبيات علوي مي آموزد و مي پذيرد و مي آزمايد تا سرانجام چنان سرايد: زير بارند درختان كه تعلق دارند اي خوشا سرو كه از بار غم آزاد آمد[ديوان حافظ.] 🔹 و با ره توشه‌ي اين آزادي به زيارت مظهر رضاي الاهي بار مي يابد و از ژرفاي دل با خداي آگاهِ از اسرار، در نور حاضِر و غابِر چنين زمزمه مي كند: عيبم بپوشْ زنهار، اي خرقه‌ي مي آلود كان شيخ پاك دامن، بهر زيارت آمد[ديوان حافظ.] بازِ نازِ منْ از طريق نياز بر سر سِدْره مي كند پرواز[حكيم سنائي، حديقة الحقيقه، ص 152.] ادامه دارد.... 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom
▪نگاشت 4:نکات تفسیری آیه 1 سوره انشراح أَ لَمْ‌ نَشْرَحْ‌ لَکَ‌ صَدْرَکَ‌ آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم، 🔅🔅🔅 ۱ - خداوند به پیامبر(ص)، شرح صدر عنایت کرده و قواى باطنى آن حضرت را پذیراى حقیقت قرار داد و توانمندى هاى او را، براى تحمّل سختى ها و تکالیف، فزونى بخشید. (ألم نشرح لک صدرک) 🔹 شرح صدر، گنجایش دادن آن براى قبول حق است . 🔹 «صدر» و «قلب»، کنایه از نفس انسان است که داراى فهم و درک است. گفته شده «صدر» اعم از «قلب» است; زیرا شامل تمام قواى انسان مى شود. ۲ - خداوند، برخوردارى پیامبر(ص) را از شرح صدر، به او یادآور شده، آن را عطاى ویژه خویش به آن حضرت خواند. (ألم نشرح لک صدرک) ۳ - شرح صدر و تحمّل سختى ها، نعمتى الهى و سزاوار بازگو کردن و اظهار خرسندى است. (و أمّا بنعمة ربّک فحدّث . بسم اللّه الرحمن الرحیم . ألم نشرح لک صدرک) 🔹 به گفته بسیارى از فقهاى امامیه، این سوره، دنباله سوره قبل و متّحد با آن است. بر این اساس مفاد آیه شریفه، اعتراف به یکى از نعمت هایى است که آخرین آیه سوره قبل، به بازگو کردن آنها توصیه داشت. در این دیدگاه، جمله «بسم اللّه الرحمن الرحیم» ارتباط را قطع نمى کند; بلکه برخى از فقها، ترک آن را در نماز مجاز مى دانند. ۴ - توجّه به خدادادى بودن شرح صدر، مایه اطمینان پیامبر(ص) به دورى اش از قهر و خشم خداوند (ما ودّعک ربّک و ما قلى ... ألم نشرح لک صدرک) 🔹 هدف از استفهام در «ألم نشرح...» - که براى تقریر است - با توجّه به ارتباط آن با محتواى سوره قبل، توجّه دادن پیامبر(ص) به نعمت هایى است که نشان محبوب بودن او نزد خداوند است تا نگرانى هاى احتمالى آن حضرت از میان برود. ۵ - شرح صدر و تحمّل سختى ها، از ویژگى هاى لازم براى رهبران الهى (ألم نشرح لک صدرک) ۶ - پیامبر(ص)، داراى مقامى والا در پیشگاه خداوند و شایسته اهداى شرح صدر (ألم نشرح لک صدرک) «لام» در «لک» یا براى تعلیل است یا انتفاع. در صورت اول، مفاد آیه این است که: آیا به خاطر خودت به تو شرح صدر ندادیم؟ این تعبیر دلالت دارد که شخصیت نبى اکرم(ص)، علّتى کافى براى عطاى شرح صدر بود. در صورت دوم، نشانه ارجمندى آن حضرت است که خداوند، در جهت منافع پیامبر(ص) نعمت شرح صدر را در اختیارش نهاد. 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom
📌کتمان سرّ 🔹 در بعضی از روایات ائمه(علیهم السلام) فرمودند حدیث ما و سخنان ما بسیاری دشوار است؛[1] انبیا، فرشته‌ ها و انسان ‌هایی كه قلبشان مستحكم است و محفوظ است آنها تحمّل نمی‌ كنند. به امام عرض كردند این چه علمی است كه انبیا نمی‌ فهمند, ملائكه نمی ‌فهمند و مؤمن‌ های وارسته نمی ‌فهمند و شما می‌ فهمید؟ فرمود منظور آن است كه ما مخزنیم و آنها مجرا هستند. فرق مخزن و مجری آن است که ممكن است یك مطلب را دو نفر بشنوند یا یك مطلب را دو نفر بفهمند ولی یكی مجرا و دیگری مخزن است؛ آنكه ظرفیتش كم است و نمی‌ تواند این راز را حفظ بكند یا می‌ نویسد یا می ‌گوید و برای خود مشكل ایجاد می ‌كند، برای دیگران درد سر فراهم می ‌كند. كاسه منصور خالی بود پر آوازه گشت ورنه در میخانه وحدت كسی هشیار نیست[2] 🔹 اگر منصوری بود و گفت «أنا الحق» برای اینكه یك مقداری فهمید و نتوانست حفظ بكند، مجرا بود نه مخزن. اگر كسی مخزن باشد كتوم خواهد بود، حفظ می ‌كند؛ هم خود را حفظ می ‌كند و هم دیگران حفظ می‌ كند. وجود مبارك امام صادق(علیه السلام) فرمود انبیا می‌ فهمند، اما نمی ‌توانند ضبط بكنند؛ البته اولوالعزم از انبیا مستثنایند. فرشتگان می ‌فهمند، ولی نمی‌ توانند نگه بدارند. مؤمنین خالص می‌ فهمند، ولی نمی‌توانند حفظ بكنند. آنكه به میخانه رفت و بیدار نبود او می‌ تواند مخزن باشد؛ لذا گذشته از اینكه درباره ائمه(علیهم السلام) گفته می‌شود كه شما اصول كرم را دارید, فرشته ‌ها می ‌آیند پیش شما و علوم را یاد می‌ گیرند و مهبط هستید به آنها گفته می‌شود شما مخزن علمید،[3] نه عالمید فقط! آنچه را كه باید بگویید می‌گوید، آنچه را هم كه نباید بگوید نمی‌ گوید. 🔹 این مرحوم سید حیدر آملی كه از مفاخر عرفای جهان تشیع است، او می‌گوید اظهار اسرار برای غیر اهل حرام است و كتمان اسرار برای اهل نارواست، اگر كسی ظرفیت داشت آن را حمل می‌كند. اینكه ائمه فرمودند حدیث ما بسیار صعب است و از صعب بالاتر مستصعب است و هر كسی او را حمل نمی‌كند، نه یعنی هر كسی او را نمی ‌فهمند، نمی‌تواند این بار را نگه بدارد! احتمال, تحمّل یعنی حمل كردن و نگه داشتن. اگر شما یك بار سنگینی را به كودكی بدهید، ممكن است در ظرف یك دقیقه نگه بدارد ولی بالأخره رها می‌كند، به یك انسان توانمند بدهید می‌تواند به همراه خود ببرد، فرمود اینها مخزن علم‌ اند، خیلی چیزی‌ها بلدند و خیلی چیزها را هم نمی‌ گویند, چون اگر بگویند همان‌ طور كه درباره سلمان و ابوذر(رضوان الله علیهما) گفته شد همان مشكل پیش می‌ آید. 🔹 رسول گرامی بین سلمان و ابوذر عقد اخوت ایجاد كرده است، اما فرمودند اگر اباذر بداند كه سلمان چه قدر علم دارد دست به كشتن سلمان می‌زند،[4] چون بعضی از علوم برای بعضی از افراد قابل هضم و حمل نیست, چون قابل هضم نیست قابل حمل نیست او را تكفیر می‌كند او را تفسیق می‌كند او را به زندقه متهم می‌كند و مانند آن. سرّ اینكه ائمه محفوظ ماندند و بعضی از عرفا محفوظ نماندند همین است. [1] . الکافی(ط- اسلامی)، ج1 ، ص401؛ «...إِنَّ عـِلْمَ الْعُلَمَاءِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ...». [2] . دیوان صائب, غزل459. [3] . من لا یحضره الفقیه، ج‌2، ص610؛ «السَّلَامُ عَلَیكُمْ یا أَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْی وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ وَ أُصُولَ الْكَرَمِ وَ قَادَةَ الْأُمَمِ». [4] . الکافی(ط- اسلامی)، ج1 ، ص401؛ « ...وَ اللَّهِ لَوْ عـَلِمَ أَبـُو ذَرٍّ مـَا فـِى قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَهُ ...». 📚 شرح زیارت جامعه کبیره جلسه 1 تاریخ: 1374/03/11 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (42) 🔅🔅🔅 ✳ روح ملکوتی مظهر خدای مقتدر 7⃣ هفتم: رفتاري زمينه‌ي اقتدار ملّي را فراهم مي كند كه با كيمياي دين، تمام شئونِ فردي و اجتماعي يك ملتِ متديّن، صبغه‌ي ملكوتي پيدا كند و چيزي مُلكي، جامد، راكد و سرد و متحجّر نباشد. 🔹 زيرا موجود مادّي، بدون روح ملكوتي هرگز مظهر خدايِ مقتدر نخواهد شد تا بتواند قدرت مركزي خود را بعد از سازمان دهي بجا اِعمال كند و از فاجعه‌ي افراط و ضايعه‌ي تفريط بپرهيزد و عفو را به جاي انتقام قرار ندهد و انتقام را به جاي صَفح جا ندهد. 🔹 مقتدر كسي است كه قدرت تعديل شده، در اختيار او باشد و اراده‌ي عاقلانه‌ي او رهبري اِعمال قدرت را عادلانه به عهده داشته باشد. چنين فرد يا امّتي مي تواند بگويد: (اِنّ صلاتي و نُسُكي و محيايَ و مَماتي لِلّهِ ربّ العالمين).[ سوره ي انعام، آيه ي 162.] 🔹 در تبيين اين كه دينْ كيمياي معنوي است و قدرتِ تبديل و تحويلِ جوهري اشيا و اشخاص را دارد، مي توان چنين گفت: دين فتوا مي دهد كه انسان در تمام احوالِ ظاهري و باطني خود در مَشْهد و منظر الاهي است و تمام كارهاي كوچك و بزرگ او در ديوان عمل وي ثبت است و در محكمه‌ي مُحْكم و متقنِ عدلْ و داد، او را مي بيند و از زيبايي يا زشتي آن متأثّر مي گردد. 🔹 اين نگرش دستور مي دهد كه انسان تا زنده است، كار كند اوّلاً و آن كار ضامن منافع فرد يا ملت باشد ثانياً و نفع رساندن به ديگران براي جلب رضاي خدا و تقرّب به او باشد ثالثاً. 🔹 سرّ اين تأثيرگذاري همه جانبه، همان است كه به اشارت رفت. زيرا در مكتب دينْ انسان در برابر تمام لحظات زندگي مسئول است و از اولين پرسش هاي بعد از مرگ اين است كه جواني و عمرت را در چه راه صرف كردي. اگر كسي كاهلي كرد يا كار سودمندي انجام داد، ولي براي جاه طلبي و مقام خواهي بود، نه به قصد تقرب به خدا، چنين انساني مسئول خواهد بود و كيفر خاص خويش را مي يابد. 🔹 برخي از بزرگان گذشته، محصول تجارب ممتدّ خود را چنين ارائه كردند كه بهترين ذكر بعد از ياد خداي سبحان، ياد مردن و ذكر مرگ است. آن كس كه ذكر شريف مرگ را به همراه دارد، بهترين نيروي محرّك و پويايي را حمل مي نمايد. 🔹 زيرا مردن در فرهنگ علوي كه همان وحي الاهي است، ميلاد مجدّد و هجرت نوين است و گشودن دَرِ محكمه‌ي عدل، با كليد مرگ آغاز مي شود و با تذكره‌ي آن، امور سه گانه مزبور، يعني اصل كار، نافع بودن، الاهي و قصد قربت داشتن حاصل خواهد شد. 🔹 هر كس براي تأمين منافع قيام و اقدامي ندارد يا آن كه نفع رساندن را براي مقام دنيوي مي خواهد، چنين شخصي حقيقت مرگ را فراموش كرده است. ادامه دارد.... 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom
📌سرمايه نظام 🔹 از ذات أقدس الهي مسئلت مي ‌کنيم، اين سعي بليغ همه شما و همکارانتان را به أحسن وجه بپذيرد و توفيق ارائه خدمات برتر و بهتر را به همه شما بزرگواران و همکارانتان مرحمت بکند! ما يک سلسله وظيفه ‌اي داريم که بايد به آنها عنايت کنيم. اولين آن اين است که ما کشور را امن کنيم، نه امنيتي! امنيتي کردن کشور مهم نيست، امن کردن کشور مهم است. کشوري امن است که اکثري قاطع آن مردم، نه بي‌ راهه بروند و نه راه کسي را ببندند. با فشار، مردم را ساکت کردن يک روز عکس ‌العمل تلخ دارد. با نشاط مردم را ساکن، نه ساکت! ساکن کردن برکت دائمي دارد. ما بايد بين سکوت و سکون فرق بگذاريم. مردم ساکت هستند يا ساکن هستند؟ آن سکينت است که پشتوانه ملت است. آن سکوت يک وقت به انفجار تبديل مي ‌شود. اين اصل اول. 🔹 مطلب دوم آن است که يک وقت است يک شاگرد کم استعدادي همين که رفوزه نشد، خوشحال است؛ يک وقت است يک شاگرد خوش استعدادي همين که شاگرد اول نشد، نگران است. ما اين همه پشتوانه شهدا داريم! هنوز هم که هنوز است صدها نفر شهيد گمنام و آشنا داريم که هنوز کشف نشدند. در قرآن کريم ذات أقدس الهي فرمود: هرگز خدا شما را تنها نمي‌ گذارد، براي اينکه شما کار کرديد. ملت بيکار را خدا رها مي ‌کند؛ اما ملتي را که کار کرد، خدا فرمود من شما را رها نمي‌ کنم. 🔹 در قرآن کريم ذات أقدس الهي فرمود سستي به خود راه ندهيد: ﴿لاَ تَهِنُوا﴾، «وَهن» يعني سستي، ﴿وَ تَدْعُوا إِلَي السَّلْم﴾، اين ﴿تَدْعُوا﴾ مجزوم به همان «لاي» ناهيه است؛ يعني پيشنهاد سازش ندهيد، چرا؟ براي اينکه ﴿وَ أَنتُمُ الأعْلَوْن﴾؛ دست شما بالاست، چرا دست شما بالاست؟ بخش چهارم اين است که ﴿وَ اللَّهُ مَعَكُم﴾، وقتي خدا با يک ملت باشد، پيروز است. بخش پنجم: چرا خدا با شماست و با ديگري نيست؟ براي اينکه شما شهيد داديد، جانباز داديد، هيچ کسی اينقدر شهيد نداد! هيچ کسی اينقدر جانباز نداد! هيچ کسی اينقدر آزاده نداد! ده سال يازده سال! اينها را آدم يک چيزي به حسب ظاهر مي ‌گويد، بيست سال، 25 سال، نزديک سي سال کسي قطع نخاع هست و بر تخت مي ‌گويد «بک يا الله»، مگر کم است؟! اين سرمايه کم است؟! اينها سرمايه ما هستند. در بخش پنجم اين آيه فرمود به اينکه چون کار کرديد: ﴿وَ لَن يتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ﴾.[1] [1]. سوره محمد(ص)، آيه35. 📚 ديدار فرماندهان نيروی انتظامی استان تهران با حضرت استاد تاریخ: 1397/04/31 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
ارزش عقل در قلمرو دین.mp3
981K
📌ارزش عقل در قلمرو دین 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
📌 ارزش عقل در قلمرو دين 🔹 در بحث‌ هاي تفسيري عرض شد به اينکه علم «بما أنه علم» فقط ارزش ابزاري دارد. در قرآن يا در روايت، براي علم از آن جهت که ارزش نفسي باشد نه به آيه‌ ايي برخورد کرديم و نه به روايتي، علم يک چراغ خوبي است، همين! ارزش يک چراغ را دارد يا نردبان خوبي است؛ اما چراغ مادامي کارآمد است که انسان از نورش استفاده کند و برود يک جايي، چراغ دست بگيرد که نيست، مرتّب چراغ به دست بگيرد و نگه بدارد! ما نه آيه‌اي ديديم و نه روايتي ديديم که علم «بما أنه علم» ارزش ذاتي داشته باشد؛ چون چراغ از آن جهت که چراغ است ارزش ذاتي ندارد، نردبان از آن جهت که نردبان است ارزش ذاتي ندارد. نردبان براي اين است که آدم برود بالا، آدم وقتي نردبان دستش است و بالا نمي‌رود چه ارزشي دارد؟! 🔹 در قرآن هم فرمود علم بيش از ارزش نردبان، ارزشي ديگري ندارد؛ فرمود: ﴿وَ تِلْكَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلاّ الْعَالِمُونَ﴾.[1] عقل ارزش دارد، چون با عمل همراه است. کساني عاقل مي ‌شوند که نردبان علم دستشان باشد؛ پس علم در پيشگاه عقل نردبان است. فرمود هيچ کسي عاقل نمي‌ شود مگر اينکه عالم باشد: ﴿وَ تِلْكَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلاّ الْعَالِمُونَ﴾، کسي مي ‌تواند بالا برود که نردبان داشته باشد يا کسي مي‌ تواند راه برود که چراغ دست او باشد. و اگر در سوره مبارکه «زمر» دارد: ﴿هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ﴾،[2] اين تمام آيه نيست، يک؛ صدر آيه هم نيست، دو؛ اين ذيل آيه است. صدر آيه مربوط به نماز شب است، ذيل آيه ﴿هَلْ يَسْتَوِي﴾ است. صدر آيه اين است: ﴿أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَ قَائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّه﴾، در ذيل آيه فرمود عالم و غير عالم فرق مي‌کند؛ البته بله درست است. حالا وقتي اين علم شد، پس اساس کار مي‌ شود «عقل». [1]. سوره عنکبوت، آيه43. [2]. سوره زمر، آيه9. 📚 درس خارج فقه نکاح جلسه 304 تاریخ: 1396/11/18 @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (43) 🔅🔅🔅 ✳ کیمیای دین الهی ▪ مطلب مهم و اساسي اين است كه واژه‌ي مرگ و ياد مردن در تمام ادبيات غيرديني به منزله‌ي افيون است كه افسردگي را به همراه دارد. تنها در مكتب ديني است كه تذكر مرگ، عامل پويايي است؛ يعني تحليل عميق معارف ديني مانند كيميايي است كه اگر به فلز فرسودني مرگ برسد، آن را به طلا تبديل مي كند و اگر به مس ِ سالم و ماندني برسد، يقيناً آن را شمش طلاي ناب خواهد كرد؛ يعني اگر تأمّل عريق مآثر ديني به حيات و شئون علمي و صنعتي يك ملت برخورد كند، آن را به حيات ملكوتي فرشتگان منقلب مي كند: مُفْتَقِرا مَتاب رو، از درِ او به هيچ سو زآن كه مس وجود را فضّه‌ي او طلا كند [ديوان آية الله حاج شيخ محمد حسين اصفهاني.] ▪ با اين توجيه معلوم مي شود كه دين نه تنها افيون دولت يا ملت نيست، بلكه آن چه نزد ديگران افيونِ دولتي يا ملّي است، با كيمياي دين تبديل به عامل حيات و پويايي مي شود. لذا رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: الإسلام يعلو و لا يُعْلي عليه؛[ نهج الفصاحة، ج 1، ص 53.] يعني عقايد، اخلاق، حقوق و فقه اسلامي، مكتبِ برين تمدّن بار است و اگر مكتبي افيون باشد، حتماً غيرديني است؛ چنان كه اگر چيزي عامل پويايي باشد، قطعاً غيرافيون است. ▪ اگر دين در قلوب يك ملّت نهادينه شود، آن ملت فولادين خواهد شد؛ همان طور كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) درباره‌ي مالك اشتر بعد از شنيدن درگذشت وي، فرمود: والله لو كان جَبَلاً لكان فِنْداً و لوكان حَجَراً لكان صَلْداً...[ نهج البلاغة، حكمت 443.] ؛ اگر مالكْ كوه بود، كوهِ يگانه بود و اگر سنگ بود، سنگ ستبر و سخت بود. ▪ در كيمياگري دين كه عامل پويايي پيروان خود است، مي توان به سخن گهربار رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) استشهاد نمود: اِعْمَل عمل امْرءٍ يَظُنّ أنّه لن يموت أبداً، وَاحْذَر حَذَرَ امْرءٍ يخشي اَنْ يموت غداً[نهج الفصاحة، ج 2، ص 681.] ؛ يعني كاري كه انجام مي دهي آن قدر متقن و ماندني باشد كه گويا صاحب آن كار، عمري جاودان دارد، و در هوشياري و پرهيز از گناه، آن قدر هوشمند باش كه گويا راهي براي ترميم اشتباه وجود ندارد و فردا روز مرگ است. ▪ چنين دستوري، پيام جاودانه دارد و آن اين كه اولاً نهايت كوشش را در فعاليت داشته باشيد، ثانياً سعي كنيد كار شما در كمال اتقان و دوام باشد، و ثالثاً جدّيت نماييد از هر گونه خلاف مصون باشيد. در پايان اين پيام، انتظاري كه از دانشجويان عزيز مي رود، آن است كه اگر در جست وجوي لعل طبيعت اند، كندنِ كان، كافي است و اگر در تكاپوي عشق الاهي اند كندنِ جان، لازم است: گر همي لعل بايدت كانْ كَن ورهمي عشق بايدت جان كَنْ [حكيم سنائي، حديقة الحقيقه، ص 331.] ▪ و چون شما فرزندان ملت بزرگ ايران اسلامي هستيد و فرزند، آن است كه طبق بيانِ نغز سنائي غزنويْ فَرِّ زندگي باشد، بكوشيد كه با دانش عريق و ايمان عميق، نظام اسلامي را، كه وديعه‌ي الاهي و عصاره‌ي خون شهيدانِ شاهد و جانبازيِ سرافرازانِ صابر و آزادگيِ احرارِ شاكر به رهبري بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران، حضرت امام خميني(رحمه الله) است، از گزند هرگونه تهاجمي حفظ نماييد تا به دست صاحب اصلي آن، حضرت خاتم الأوصياء و الأولياء، حجة بن الحسن (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) بسپاريد. كوشش از تن طلب، كشش از جان جوشش از عشق دان، چشش ز ايمانْ [همان، ص 46.] پروردگارا! نظام اسلامي، مقام معظّم رهبري، دولت و ملت و مملكت، مراكز فقهي فرهنگي و دانشگاهي و همه نهادهاي ديني را در ظلّ عنايت ولي عصر (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) حفظ فرما. ارواح مراجع، امام راحل و شهدا را با انبيا محشور فرما. پايان امور همگان مخصوصاً دانشجويان عزيز را به خير و عافيت ختم فرما. والسلام عليكم 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom
▪نگاشت 5:نکات تفسیری آیه 2 سوره انشراح وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ و بار گرانت را از [دوش‌] تو برنداشتيم؟ 🔹 «وَضَعْنَا»: فرو آوردیم. پائین آوردیم. 🔹 «وِزْر»: بار سنگین. مراد بار کمرشکن غم و رنج حاصل از مشاهده کفر و شرک و تبهکاریها و خونریزیها و ستمگریها و نابسامانیهای جامعه پیش از نبوّت، و تلاش و کوشش آن حضرت برای هدایت مردمان و دفع اذیّت و آزار ایشان در آغاز نبوّت است. 📝 نکته نگاشت ۱ - رسالت الهى و دعوت مردم به دین، وظیفه اى سنگین بر دوش پیامبر(ص) (و وضعنا عنک وزرک) 🔹 «وزر»; یعنى، سنگینى و «وزیر»، به معناى کسى است که وظایف سنگین فرمانروایش را برعهده مى گیرد. مصداق مورد نظر از «وزر» - به قرینه شرح صدر که در آیه قبل آمده بود - تکالیف دشوار و رسالت سنگینى بود که در صورت فقدان امدادهاى ویژه خداوند، تحمّل آن بر پیامبر(ص) سخت بود. ۲ - خداوند با امدادهاى ویژه به پیامبر(ص) او را به انجام دادن رسالت هاى الهى و اجراى برنامه هاى سنگین اسلام، موفّق ساخت. (و وضعنا عنک وزرک) ۳ - شرح صدر پیامبر(ص)، فراهم سازنده زمینه لازم براى اجراى برنامه هاى سنگین رسالت و انجام دادن تکالیف دشوار (ألم نشرح ... و وضعنا عنک وزرک) ۴ - ناشناخته ماندن رسالت پیامبر(ص) در آغاز بعثت، مایه سیطره افکندن اندوهى سنگین بر آن حضرت (وزرک) مراد از «وزر» - با توجّه به آیه «و رفعنا لک ذکرک» - مى تواند نقطه مقابل «بلند آوازه بودن» باشد; یعنى، ناشناخته ماندن رسول اکرم(ص)، سبب شده بود که رسالت ها و تعالیم او مهجور مانده و غمى سنگین براى آن حضرت به وجود آید. تناسب دو فعل «وضعنا» (فرونهادیم) و «رفعنا» (بالابردیم)، مؤید این احتمال است. ۵ - خداوند، برطرف سازنده حزن پیامبر(ص) از مهجور ماندن رسالت خویش (و وضعنا عنک وزرک) ۶ - تحمّل آداب و رسوم دوران جاهلیت، بر پیامبر(ص) سنگین و دشوار بود. (وزرک) 🔹 «وزر»، مطلق است و قابلیت دارد که بر مصادیقى گوناگون - از جمله «سنت هاى سخت دوران جاهلیت» - تطبیق یابد. هم چنین مى تواند ناظر به تمام مصادیقى باشد که به ذهن خطور مى کند. ۷ - خداوند، پیامبر(ص) را از گرفتارى به سنت هاى دوران جاهلیت رهانید. (و وضعنا عنک وزرک) ۸ - توجّه به عنایت هاى خداوند در رفع مشکلات رسالت، مایه اطمینان پیامبر(ص) به دورى اش از قهر و خشم خداوند (ما ودّعک ربّک و ما قلى ... و وضعنا عنک وزرک) 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom
📌 اصول پنج گانه سیر و سلوک 🔹 برای عاقل شدن که «العقل مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَان»،[1] ما خیال می ‌کنیم راه دور است، راه دور نیست خیلی نزدیک است؛ اما سخت است. یک بیان نورانی از امام سجاد(سلام الله علیه) است در «دعای ابوحمزه ثمالی» دارد که خدایا! ما می ‌دانیم: «أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیكَ قَرِیبُ الْمَسَافَة»؛[2] کسی بخواهد به طرف تو سفر کند راه دور نیست، نزدیک است. «وَ أَنَّكَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِك إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَك»؛ هیچ حجابی بین تو و خلق تو نیست، مگر سیئات خود آن خلق، بقیه دعا این است که خدایا! این حجاب ‌ها را بردار که ما بهتر به زیارت تو بیاییم. این دعای نورانی که امام سجاد(سلام الله علیه) یاد «ابوحمزه ثمالی» داد، وجود مبارک امام کاظم(سلام الله علیه) همین مضمون را در روز 27 رجب سال قبل، وقتی حضرت را می‌خواستند به زندان کوفه ببرند، همین جمله‌های نورانی را خواند، سال بعد 25 رجب بدن مطهّرش را از زندان درآوردند. مرحوم محدّث قمی این دعا را در مفاتیح خود نقل کردند و آن این است که خدایا! من می‌ دانم که «أَنَّكَ لَا تُحْجَبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَكَ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ زَادَ الرَّاحِلِ إِلَیكَ عَزْمُ إِرَادَةٍ یخْتَارُكَ بِهَا»؛[3] خدایا! آن هم اصل کلی، این هم من فهمیدم و می‌دانم که بهترین توشه یک اراده خلل ‌ناپذیری است که فقط تو را بخواهد. «وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ زَادَ الرَّاحِلِ إِلَیكَ عَزْمُ إِرَادَةٍ یخْتَارُكَ بِهَا»، من هم مصمّم شدم دارم می‌ آیم. 🔹 بزرگانی که در فنّ اخلاق کار کردند از این جمله ‌های نورانی نتیجه گرفتند چند اصل است که اگر کسی بخواهد اهل سیر و سلوک باشد از این اصول ناگزیر است؛ یکی عزم قطعی است که این عزم شکست‌ ناپذیر باشد. «عزم» غیر از «جزم» است آقایان! ما کارمان در حوزه و دانشگاه پیدا کردن جزم است؛ یعنی برهان اقامه می‌کنیم، قیاس اقامه می‌کنیم، دلیل اقامه می‌کنیم، جزم پیدا می ‌کنیم و در «اصول» هم می‌ گوییم قطع حجت است؛ اما این به درد درس و بحث می ‌خورد. ما یک «عزم» داریم، یک «جزم» داریم. آن که کارآمد است و مشکل را حل می ‌کند، آن عزم است؛ آن که بازارگرمی است این جزم است. جزم یعنی جزم! عزم یعنی عزم! «بینهما بین الأرض و السماء» است. 🔹 جزم برای عقل نظری است، اندیشه ‌ورز است، بازار علم را گرم می کند. عزم برای عقل عملی است، بازار عمل صالح را گرم می ‌کند. عزم چه کاری به جزم دارد؟! جزم چه کاری به عزم دارد؟! عزم فعل است، جزم علم است. اینکه حضرت فرمود: «عَزْمُ إِرَادَةٍ یخْتَارُكَ بِهَا»، این است. این بزرگانی که در این زمینه منازل السائرین[4] نوشتند و مانند آن، می‌گویند که اولین کمال و اولین شرط، عزم غیر بیمار است، عزم صحیح سالم غیر معوج، بعد صدق است، بعد توبه از ناروایی‌ هاست، بعد انابه به روایی ‌هاست. توبه یک چیزی دیگر است، انابه یک چیزی دیگر است. از پلشتی دور شدن، به زیبایی نزدیک شدن. انابه به طرف زیبایی ‌هاست، توبه از نازیبایی‌ هاست. پس عزم است، صدق است، توبه از نازیبایی‌ ها، انابه به طرف زیبایی‌ ها، و «اخلاص العمل کلِّه» در همین است. اینها امور پنج ‌گانه‌ای است که در همه کارها لازم است. 🔅🔅🔅 [1]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)،ج1،ص11. [2]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص804. [3]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج1، ص162. [4]. نام کامل کتاب، منازل السائرین الی الحق است که تألیف شیخ عارف خواجه عبدالله انصاری و به زبان عربی است، این اثر از مهمترین آثار در زمینه عرفان عملی و سیر و سلوک محسوب می گردد. 📚 درس خارج فقه نکاح جلسه 304 تاریخ: 1396/11/18 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom
📌 نگاشت 21: واژه های غیر عربی در قرآن 🔹 در لغت عرب واژه هایی وجود دارد که ریشه عربی ندارد و از لغت های مجاور گرفته شده است و این یک امر طبیعی به شمار می رود و در تمامی زبان های زنده و گذشته بر اثر مجاورت و رفت و آمدها، لغات نیز داد و ستد می شدند. 🔹 البته شکل واژه های اجنبی همواره با تغییراتی مواجه می شده است و به مرور زمان رنگ و بوی لغت میزبان را به خود می گرفته و هم ساز آن لغت می گردیده است(1). به این گونه تغییرات در واژه های بیگانه اصطلاحا «معرب* عربی شده» می گویند. 🔹 دراین زمینه کتاب های فراوانی نوشته شده، از جمله به کتناب «المعرب» نوشته ابومنصور جوالیقی، موهوب بن احمد بن محمد (متوفای540) می توان اشاره کرد. این کتاب بیشتر به واژه های فارسی تعریب شده و این گونه کلمات را در اشعار اصیل عربی آورده است. 🔹 اخیرا این گونه واژه های وارد شده را «دخیل* داخل شده» گویند و در المنجد، این اصطلاح زیاد به کار رفته است. در این مورد گفته می شود: «و کلمة من الدخیل* این کلمه از کلمات داخل شده در زبان عرب است». 🔹 وارد شدن واژه های دیگر در هر لغت و در هر زبانی یک امر طبیعی است و هرگز به عنوان عیب یا نقص شمرده نمی شود. وجود این گونه لغات به خالص بودن آن زبان یا آن لغات نیز صدمه ای وارد نمی سازد، یعنی زبان عربی، عربی است گرچه برخی لغات غیر عربی - که رنگ و بوی عربی به خود گرفته - در آن یافت شود، زیرا لغت تازه وارد، تا خلق وخوی آن را به خود نگیرد، امکان کاربرد نمی یابد. لذا استعمال چنین الفاظ و کلمات غیر عربی، به عربی بودن کلام، چه شعر و چه نثر، خللی وارد نمی آورد و این شیوه [استفاده از کلمات اجنبی] در اشعار قدیم عربی و گفته های اصیل پیش از اسلام ، متعارف بوده و عیب و نقص شمرده نمی شده است. 🔹 بلکه در هیچ لغتی به کار نگرفتن لغات غیر، شرط نیست. حتی در اثری مانند: شاهنامه فردوسی که سعی بر آن بوده تا صرفا واژه های فارسی به کار رود، بسیاری از واژه های آن ریشه فارسی ندارند، بلکه ریشه عربی و ترکی و غیره داشته و در عین حال فارسی کامل به شمار می روند. 🔹 قرآن نیز که یک سخن عربی کامل است، از این جهت جدا نیست، واژه های غیر عربی - که ریشه عربی ندارند ولی شکل عربی به خود گرفته و معرب گردیده - درآن وجود دارد. در این زمینه بالخصوص نیز کتاب هایی نوشته شده، از جمله کتاب «المذهب فیما وقع فی القرآن من المعرب» نوشته جلال الدین سیوطی، که خلاصه ای از آن را در «الاتقال» آورده است. 🔹 لذا جای تردید نیست که قرآن کلام عرب است و از جهت عربی بودن در سر حد کمال است و هرگز یا گروهی در عربیت آن شک نبرده است. 🔹 قرآن تصریح دارد: «إنا أنزلنا قرآنا عربیا لعلکم تعقلون» . «وکذلک أنزلناه قرآنا عربیا» . «کتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمون» . «وکذلک أوحینا إلیک قرآنا عربیا لتنذر أم القری و من حولها» . «نزل به الروح الأمین. علی قبلک لتکون من المنذرین. بلسان عربی مبین» . «وهذا لسان عربی مبین» 🔹 و آیات دیگر که به صراحت قرآن را عربی معرفی می کند. ادامه دارد.... 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (43) 🔅🔅🔅 1⃣ رواق معرفت جان با طهارت دل روشن مي شود و روغن چنين چلچراغي از آسيب سوسيال شرق مصون و از گزند ليبرال غرب محفوظ است؛ (لا شرقيّةٍ ولا غربيّة يكاد زَيْتُها يُضي ء و لو لم تمسسه نارٌ نورٌ علي نورٍ يهدي الله لنوره مَن يشاء) -سوره ي نور، آيه ي 35- ▪ گرچه كوشش بيروني در تحصيل چنين دلمايه اي بي اثر نيست، ليكن بلوغ آن به نصاب لازم، مرهون كِشش درون است كه بدون تزكيه‌ي روح و تضحيه‌ي نفس ميسور نخواهد بود. مرا به جز نظر تو نبود و نيست هنر عنايتت چو نباشد هنر چه سود كند گذر كن از بشريّتْ فرشته باش دلا فرشتگي چو نباشد بشر چه سود كند شبي كه ماه نباشد ستارگان چه زنند چون مرغ را نبود سر، دو پر چه سود كند - ديوان شمس، ص 350 ـ 351.- 🔹 بنابراين، لازم است بهترين معرفت كه از آنِ برترين معروف يعني خداست، فراهم گردد. 2⃣ بهار جواني چون بحر آرام نيست، بلكه چونان نهر ناآرام است. اشتياق به مبدأ هستي شيدائي ويژه اي دارد كه جزر و مدّ آن هماره هماورد مي طلبد و رهايي از سيطره‌ي آن بدون اعتصام به قرآن و عترت (عليهم السلام) ممكن نيست. 🔹 آن چه عناصر محوري نجات همگان، مخصوصاً دانشگاهيان عزيز را تأمين مي كند، انديشه‌ي صائب و انگيزه‌ي صالحْ است، هرچند مدّعيان طالحْ، طغوا را در كسوت تقوا و بي بندوباري را در جامه‌ي آزادي و بيگانگي را در جام يگانگي ارائه مي نمايند، ليكن فرزانگان جامعه، به ويژه شما، جعفر طرّار را از جعفر طيّار تشخيص مي دهيد. زيرا تقواپيشگان در پرتو لطف ممتاز خدا از فروغ فرق بين حق و باطل برخوردارند؛ (يا أيّها الّذين ءَامنوا إن تتّقوا الله يَجْعَلْ لكم فرقاناً...).- سوره ي انفال، آيه ي 29.- جز صورت عشق حقْ هر چيز كه من ديدم نيميش دروغ آمد، نيميش دَغَل دارد - ديوان شمس، ص 226. – 🔹 ولايت اهل بيت عصمت (عليهم السلام) كه به مثابه‌ي كشتي نوح است، ساكنان و متمسكان خود را از لَوْث ابتلا به حس گرايي و از رَوْث اعتياد به ماده پذيري تطهير مي نمايد: نشين به كشتي روح و بگير دامن نوح به بحر عشق كه هرلحظه جزر و مدّ باشد ادامه دارد.... 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom
📌 چشمه درون 🔹 مرحوم شیخ مفید(رضوان الله علیه) در پایان مجلس سوم، در كتاب شریف امالی، این بیان نورانی را از وجود مبارك امام صادق(سلام الله علیه) نقل می‌ كند: «مَنْ لَمْ یجْعَلْ لِلَّهِ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظاً فَإِنَّ مَوَاعِظَ النَّاسِ لَنْ تُغْنِی عَنْهُ شَیئاً»؛[1] اگر كسی یك منبر، یك واعظ، یك كتاب یا یك علمی در درون خود نداشته باشد، از بیرون هر چه بشنود اثر ندارد، ما را خدا با چشمه خلق كرد، ما این چشمه را نبندیم، همین! ﴿قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾؛[2] یعنی بعضی‌ ها هستند كه عمداً این چشمه را كور می‌ كنند، آن ‌قدر خاك، آن‌ قدر آشغال، آن قدر سنگ می ‌ریزند كه این چشمه بسته می ‌شود كه دیگر نمی‌ جوشد. فرمود این چشمه را نبندید؛ حالا یا كم یا زیاد به هر حال آب می ‌جوشد و شما را سیراب می ‌كند، برای هر كسی هست. اینكه وجود مبارك امام صادق فرمود كسی كه در درون خود یك منبر نداشته باشد، حرف‌های بیرون فایده ندارد، نه یعنی شما بتراشید، بسازید، جعل كنید، شما را با این منبر خلق كردند: ﴿فَالهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا﴾، یعنی دادم به شما! شما این چشمه را نبندید، همین! اگر از بیرون آبی رسید، بارانی رسید كه «نورٌ علی نور»! اگر نرسید كه با همین عطش شما برطرف می ‌شود. 🔹 در بخش‌ های دیگری هم وجود مبارك شیخ مفید(رضوان الله تعالی علیه) در همان صفحه یازده این بیان نورانی را دارد كه شما از راه دل می ‌توانید خیلی از چیزها را بفهمید و كشف كنید. از وجود مبارك امام صادق(سلام الله علیه) رسید، فرمود: «انْظُرْ قَلْبَكَ فَإِنْ أَنْكَرَ صَاحِبَكَ فَقَدْ أَحْدَثَ أَحَدُكُمَا»؛ فرمود: شما یك دوستی دارید، رفیقی دارید با هم زندگی می ‌كنید، اگر دیدید در كنار قلبتان یك تیرگی، یك لكّه‌ای پیدا شد، بدانید یا شما بی ‌راهه رفتید یا او. فرمود دو برادر مؤمن هر دو با قلب شفاف خلق شدند. اگر دیدید كه این قلب یك گوشه ‌اش تیره شد، بفهمید یا شما مشكل دارید یا او، زودتر این را حل كنید. این‌ قدر این قلب سخنگوی حق است! مهم‌ ترین تلاش ما این است كه گفت: پاسبان حرم دل شده‌ ام شب همه شب ٭٭٭ تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم[3] 🔹 بدِ كسی را آدم نخواهد، همین! این مراقب می ‌خواهد، خیر همه را بخواهد. این امامی كه می ‌فرماید اگر ـ خدای ناكرده ـ در دل شما نسبت به دوستتان، شریكتان، همسایه‌ تان، فامیلتان، برادرتان، پسرتان یك لكّه ‌ای پیدا شد، بدانید كه یا در شما یا در او یك مشكلی پیدا شده، این قلب چه عظمتی است؟ این قلب چیست؟ كیست؟ این قلب همان چشمه است كه خدای سبحان به ما داد. حالا اگر چنانچه به موسای كلیم(سلام الله علیه) فرمود: ﴿اسْلُكْ یدَكَ فِی جَیبِكَ﴾؛ یعنی كار از «جَیب»، از سینه و از دل شروع می ‌شود نه از جِیب و كیف، معلوم می‌ شود برای همه هست؛ كسی قلبش شرح صدر دارد، نور فراوان دارد، یك وقت است یك نور كمتری دارد؛ به هر حال این نور را خدای سبحان داد، ما باید تلاش و كوشش كنیم كه این را خاموش نكنیم. [1]. الأمالی (للمفید)، ص28. [2]. سوره شمس، آیه10. [3]. دیوان حافظ، غزل شماره324. 📚 سخنرانی موضوعی تاریخ: 1398/04/12 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom
▪نگاشت 6:نکات تفسیری آیه 3 سوره انشراح الَّذِي‌ أَنْقَضَ‌ ظَهْرَکَ‌ همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی می‌کرد! 🔹 «أَنقَضَ»: سنگینی کرده بود. گرانبار ساخته بود. مَجازاً شکستن پشت معنی می‌دهد. ▪ نکته نگاشت: ✅ ۱ - تحمّل سنگینى رسالت، بدون امدادهاى الهى، براى پیامبر(ص) سخت و کمرشکن بود. (الذى أنقض ظهرک) 🔹 «نَقض» (به فتح «نون») نقطه مقابل ابرام (استحکام) و به معناى از هم گسستن بندهاى ساختمان، یا ریسمان و یا گره ها است. 🔹 از صدایى که هم زمان با از هم گسیختگى چیزى به وجود مى آید، به «انتقاض» تعبیر مى شود. [ازاین رو] به صداى مفصل ها «نقیض» مى گویند 🔹 «نِقض» (به کسر «نون») به معناى شترى است که رنج سفر آن را لاغر کرده باشد (العین). جمله «الذى أنقض ظهرک»، یا به این معنا است که پشت تو را سنگین کرد تا آن را «لاغر» ساخت و یا این که آن را سنگین کرد، تا صداى شکستن و از هم گسستن آن به گوش رسید. ✅ ۲ - پیامبر(ص)، در انجام دادن مسؤولیت هاى سنگین رسالت خویش، حد نهایى طاقت خویش را به کار گرفت. (الذى أنقض ظهرک) ✅ ۳ - تلاش طاقت فرساى پیامبر(ص)، در انجام دادن رسالت هاى الهى، آن حضرت را بى رمق ساخته، توان او را به تحلیل برده بود. (الذى أنقض ظهرک) ✅ ۴ - مهجور ماندن پیامبر(ص) و رسالت هاى او در بین مردم، تاب و توان را از آن حضرت ربوده بود. (الذى أنقض ظهرک) برداشت یاد شده، ناظر به این احتمال است که مراد از «وزر» (در آیه قبل)، نقطه مقابل رفعت ذکر (در آیه بعد) باشد. ✅ ۵ - آداب و رسوم عصر جاهلى براى پیامبر(ص)، کوبنده، آزاردهنده و کمرشکن بود. (الذى أنقض ظهرک) 🔹 در آیه قبل، براى «وزر»، مصادیقى احتمالى ذکر شد که از جمله آنها، آداب و رسوم دوران جاهلیت بود. این احتمالات، گرچه شاهدى قوى ندارد; ولى ممکن است هدف از مطلق آوردن کلمه «وزر»، تعمیم آن به تمام مصادیق احتمالى باشد. 🌿🌿🌿 ◀ در معرفی کانال قرآنی رحیق به دوستان و همفکران خویش و انتشار مطالب آن، مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید 🙏 @rahighemakhtoom
▪نگاشت 7:نکات تفسیری آیه 4 سوره انشراح وَ رَفَعْنَا لَکَ‌ ذِکْرَکَ‌ و آوازه تو را بلند ساختیم! 🔹 «ذِکْر»: آوازه. نام نیک. حسن شهرت. آوای گواهی به پیغمبری محمّد، به دنبال گواهی به توحید خداوند، شبانه‌روز دست کم پنج بار بر فراز مناره‌ها و بر بال امواج تلویزیونها و رادیوها در آفاق طنین‌انداز است. ▪ نکته نگاشت: ✅ ۱ - خداوند، پیامبر(ص) را در عصر بعثت، نامدار و بلندآوازه ساخت و آن حضرت را در اوج شهرت قرار داد. (و رفعنا لک ذکرک) ✅ ۲ - پیامبر(ص)، فردى آبرومند و داراى مقامى ارجمند، در دیدگاه مردم عصر خویش (و رفعنا لک ذکرک) یاد رفیع، کنایه از احترام گذاشتن یادکنندگان است. ✅ ۳ - بلند آوازگى و شهرت پیامبر(ص)، داراى نقشى بسزا در رفع مشکلات رسالت الهى و کاهش سنگینى آن (و وضعنا عنک وزرک ... و رفعنا لک ذکرک) 🔹 حرف «لام» در «لک» یا براى تعلیل است و یا انتفاع. در صورت دوم دلالت دارد که «رفعت ذکر»، براى پیامبر(ص) سودمند است. 🔹 گفتنى است که خطاب به پیامبر(ص) در «لک» - به قرینه «وزرک الذى أنقض ظهرک» - به اعتبار مقام رسالت و رهبرى آن حضرت است. ✅ ۴ - آبرومندى نزد مردم، از ویژگى هاى لازم و سودمند براى رهبران الهى (و رفعنا لک ذکرک) ✅ ۵ - خوش نامى، نعمتى الهى و سزاوار بازگو کردن و اظهار خرسندى است. (وامّا بنعمة ربّک فحدّث... و رفعنا لک ذکرک) ✅ ۶ - خداوند، با توجه دادن پیامبر(ص) به نعمت خوش نامى، آن را عطاى ویژه خویش به آن حضرت خواند. (و رفعنا لک ذکرک) ✅ ۷ - توجّه پیامبر(ص)، به خدادادى بودن نعمت خوش نامى، مایه اطمینان آن حضرت به دورى اش از قهر و خشم خداوند (ما ودّعک ربّک و ما قلى ... و رفعنا لک ذکرک) ✅ ۸ - شخصیت رسول اکرم(ص)، زیبنده نیک نامى و آبرومندى بود. (و رفعنا لک ذکرک) 🔹 در برداشت یاد شده، «لام» در «لک» براى تعلیل فرض شده و بیانگر آن است که پیامبر(ص)، خود علتى کافى براى آوازه بلند و شایسته رفعت ذکر است. 🌿🌿🌿 ◀ در معرفی کانال قرآنی رحیق به دوستان و همفکران خویش و انتشار مطالب آن، مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید 🙏 @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (44) 🔅🔅🔅 ✳ شوق لقای الهی 3⃣ سوم. تاريخ انقلاب اسلامي ايران را مريخ سپهر رقم نزد تا زُحَل كيوان آن را زائل كند؛ حماسه‌ي دفاع مقدّس هشت ساله را سلسله جبال البرز و زاگرس نپروراند تا زلزله‌ي توطئه‌ي بيگانه آن را منهدم سازد؛ عشق به اسلام و نظام مردمي آن را كسي به شما نياموخت تا ديگري خيال خام زدودن آن را در سرِ سرد و افسرده اش بپروراند؛ بلكه فيض انقلاب اسلامي و فوز دفاع و صلاح استقلال و فلاح آزادي و نجاح تماميت ارضي، از فراطبيعت تجلّي كرد و در جامه‌ي خلفاي الاهي ظهور نمود تا آن كه شوق لقاي خدا را در دل هاي مؤمنان ميهن دوست نهادينه كرد به طوري كه هرگز زوال نمي پذيرد؛ گر نرويد ز خاك هيچ انگور مستي عشق را مقرّر گير شيشه گر گر دگر نسازد جام جام ميِ عشق را ميسّر گير [همان، ص 437.] 🔹 اميد آن كه زمينه تماميّت اقتضا و ارتفاع منع فراهم شود؛ دريغ پرده هستي خداي بر كندي چنانك آن دَرِ خيبر علي حيدركَنْد 4⃣ چهارم. رسالت رهبران فكري اعم از حوزويان و دانشگاهيان در صيانت هويّت جامعه از استحاله است و ساز و كار آن در پيوندِ منضودْ با خدا به نام ايمانِ جامع و كامل و ارتباط معقولْ با بندگان خدا به نام خدمت با محبّت و محنت بي منّت است. 🔹 رسول اكرم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) چنين فرمود: خَصلتانِ ليس فوقَهما مِنَ البرّ شي ءٌ الاِيمانُ بالله والنَفْعُ لِعباد الله[نهج الفصاحة، ج 2، ص 1008.] ؛ دو صفت برجسته است كه هيچ كار نيكي برتر از آن ها نيست؛ يكي ايمان به خداوند و ديگري سود رساندن به بندگان خدا. 🔹 اميد است نظام اسلامي، مقام معظم رهبري، دولت و ملت و مملكت و جوانان در ظلّ عنايت الاهي از هر گزندي مصون باشند. امام راحل و شهدا با انبيا محشور گردند. والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته 🌿🌿🌿 ◀ در معرفی کانال قرآنی رحیق به دوستان و همفکران خویش و انتشار مطالب آن، مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید 🙏 @rahighemakhtoom
📌آینه شو 🔹 روایت فرمود: خدا به صورت ها نگاه نمی کند،[1] ممکن است کسی بلال حبشی باشد! خدا به سیرت و به دل نگاه می کند، به دل نگاه می کند که چه چیزی را ببیند؟ این دل اگر آینه باشد او را نشان می دهد، او جمال و جلال خود را در دل می بیند، وقتی جمال و جلال خودش را در این دل دید، این آیه را نگه می دارد و حفظ می کند. در این جریان های تاریخ ¬ها یا مثل است یا مثلاً واقیعت است، این چنین نقل کردند که یکی از علامندان یوسف مصر وقتی خواست به دیدار او برود گفت او همه چیز دارد، آن کشور پهناور مصر است و امروز در اختیار او، جمال هم که دارد، جلال هم که دارد، کمال هم که دارد، من چه چیزی برای او سوغات ببرم؟ به این فکر افتاد که چیزی ببرد که او لذت ببرد. بزرگان اهل معرفت گفتند که ـ حالا شاید اصلاً قصه نباشد و ساختند این را، اما مطلب حق است ـ شما به این فکر نباش که داستان چه است، ببین که هدف این داستان چه است. ای برادر قصه چون پیمانه ‌ایست ٭٭٭ معنی اندر وی مثال دانه ‌ایست دانه معنی بگیرد مرد عقل ٭٭٭ ننگرد پیمانه را گر گشت نقل[2] 🔹 فرمود شما که کودک نیستید، ما هم مهد کودک نداریم که قصه بگویم، ما منظورمان مقصد است، این قصه نشد چیز دیگر. فرمود داستان ما یک ظرف است، شما چه کار دارید این ظرف چیست، ببین آب گواراست که عطش را رفع می کند؛ حالا اصل آن ممکن است که ساختگی باشد یا درست، ما دلیلی بر ساخت که آن نداریم، ولی این شخص گفت حالا من که می خواهم بروم پیش یوسف با دست خالی که نمی شود رفت، چیزی هم باید ببرم که او از آن لذت ببرد و او هم که می گویند همه چیز دارد، چه کار بکنم؟! یک آینه خوب تهیه کرد، آورد پیش یوسف، گفت خودت را در این آینه ببین و لذت ببر! من خواستم تو لذت ببری، چیزی که داشته باشم به تو بدهم که تو نداشته باشی که نبود، تو همه چیز داری، برای اینکه لذت ببری آینه آوردم که خودت را در این آینه ببینی. این اهل معرفت به ما گفتند این چنین باشید! پیش خدا که می روید یک آینه شفاف ببرید که او خودش را در این آینه ببیند، او که بنابراین روایت نگاه به دل شما می کند، او فرمود که من به دل ها نگاه می کنم، این آینه را آلوده نکنید، خط خطی نکنید، غبار آلود نکنید، ببرید پیش او تا خودش را در این آینه ببیند. شیخ الاستاد مرحوم آقای حکیم الهی قمشه ای(رضوان الله علیه) ایشان دارد: «آینه شو تا بردت سوی دوست کوی دوست» [1]. جامع الاخبار(للشعیری)، ص100؛ «..إِنَّ اَللَّهَ لاَ ینْظُرُ إِلَى صُوَرِكُمْ وَ أَعْمَالِكُمْ وَ إِنَّمَا ینْظُرُ إِلَى قُلُوبِكُمْ وَ نِیاتِكُمْ». [2]. مثنوی معنوی(مولوی)، دفتر دوم، بخش107. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1388/02/03 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید 👇👇👇 @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (45) 🔅🔅🔅 🔹 گرچه تمام موجودهاي امكاني مخلوقِ خداوند مي باشند، (قُل الله خالقُ كلِّ شي ءٍ)[ سوره ي رعد، آيه ي 16.] 🔹 و گر چه خداوند هر چيز را با زيباترين وجه آفريد؛ (الّذي اَحْسَنَ كُلَّ شي ءٍ خَلَقَه)[ سوره ي سجده، آيه ي 7.] 🔹 ليكن خداوند هيچ موجودي را به زيبايي انسان كامل نيافريد؛ (لَقَد خَلَقنا الإنسانَ في اَحْسَنِ تقويمٍ)،[ سوره ي تين، آيه ي 4.] 🔹 و درباره‌ي آفرينش هيچ موجودي خود را به عنوان (اَحسَن الخالقين)،[ سوره ي مؤمنون، آيه ي 14. ]نستود، و اگر انسان كاملْ احَسْنُ المخلوقين نمي بود، آفريدگار وي (اَحْسَن الخالقين) نمي شد. به تعبير رساتر، اگر خداوند با اسم ممتاز اَحسن الخالقين تجلي نمي كرد، انسانِ كامل پديد نمي آمد. زيرا مخلوق، آيت و مظهرِ خالق است، و خالق با هر اسم يا وصفي ظهور نمايد، مخلوق نشانه‌ي همان اسم و آيت همان وصف خواهد شد. 🔹 گرچه در نظام هماهنگ طبيعت، پرندگان و سرايندگان زيبا چونان طاووس و بلبل به سر مي برند؛ ليكن هيچ كدام از آن ها جامه‌ي اَحسن بودن دربر نكرده اند و تاج كرامت بر سر ننهاده اند، و گرچه در نظام ملكوتِ عالَم، فرشتگانِ معصوم، تسبيح گويان خدا و تقديس كنان كوي حق اند، ولي هيچ كدام از آن ها به دريافت كسوت اَحسن، مفتخر نشدند، بلكه در پيشگاه انسان كامل كه اَحسن المخلوقين است، ساجد و خاضع اند. 🔹 لازم است تحليل صحيح قرآني در زمينه‌ي ارزيابي نظام احسن انساني به عمل آيد تا ارج و حرمت انسان روشن شود، و راه طي و نيل آن مقام منيع معلوم گردد، و هيچ معياري براي تبيين اين اصل همتاي قرآن كريم نخواهدبود. لذا از اين منبع زلال و لايزال استمداد جسته و از پيام هاي آن استنباط مي شود، چه اين كه تأثير اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) كه همتاي قرآن كريم اند، همانند معارف والاي وحي الاهي در تبيين محور كرامت و مدد در فخر انسان تأثير به سزائي دارد. ▪ از اين جهت توجّه به چند نكته آموزنده ضروري و سودمند مي باشد: 1⃣ يكم. قرآن كريم هر چه خارج از حوزه‌ي روح آدمي است، آن را مايه‌ي زيبايي انسان نمي داند، بلكه اگر آن چيز در زمين قرار دارد، آن را زيور زمين محسوب مي نمايد، و راز تزيين زمين را به آن زينت ها آزمون جامعه‌ي بشري مي شمرد؛ (و زيّنّا السّماء الدنّيا بمصابيح)[ سوره ي فصلت، آيه ي 12.] ، ولي اگر كمالي در جان انسان واقع شود، آن را زيور روحِ ملكوتي بشر مي داند، (حَبَّبَ إليكُم الإيمانَ و زَيَّنه في قلوبكم).[ سوره ي حجرات، آيه ي 7.] بنابراين، در فرهنگ قرآن كريم فقط ايمانِ به خداوند و وحي و نبوت و معاد و ساير دستورهاي ديني، پايه‌ي زيور و مايه‌ي زينت و در نتيجه سبب كرامت انسان خواهد بود. ادامه دارد... 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید @rahighemakhtoom
📌 نگاشت 22: واژه های غیر عربی در قرآن ▪ برخی بر این باورند که هرگز در قرآن کلمات غیر عربی - گرچه معرب شده باشد به کار نرفته است. 🔹 ابوعبیده گوید: «هر کس گمان برد در قرآن الفاظ غیر عربی آمده، سخن سنگینی گفته است». 🔹 ابن جریر طبری گوید: «آن چه گمان می رود از دیگر زبان ها در قرآن آمده، از باب «توارد لغتین» می باشد که هر دو لغت، یک لفظ را وضع کرده اند، آن گاه گمان برده شده که یکی از دو زبان از دیگری گرفته است» ▪ برخی میانه رفته گویند: عرب قدیم را پیش از اسلام، رفت وآمدهایی با ملت ها بوده، آن گاه برخی واژه ها را با خود آورده، مختصر تغییری در آن داده اند و در اشعار و سخنان خود به کار برده اند، لذا رنگ و بوی عربی کامل به خود گرفته است و اگر در قرآن یافت شود، عربی محض و اصیل شمرده می شود. 🔹 ابوعبیده قاسم بن سلام، بر همین عقیده است. خلاصه این گونه کلمات که در قرآن یافت می شود و گمان برده اند غیر عربی است، در واقع اصالت عربی دارد و عرب قدیم آن را به کار برده ورنگ عربی بدان داده است. ▪ دیگران گویند: اساسا وجود برخی کلمات غیر بومی - گرچه تغییری نیافته باشد - زیانی به عربی بودن کلام نمی رساند، زیرا مقصود شیوه و اسلوب کلام عربی است و همین اندازه در عربی بودن کلام کفایت می کند و ناگزیر هر زبانی از برخی واژه های وارده به کار می برد. 🔹 جلال الدین سیوطی گوید: «قول صحیح همین است و ابومیسره تابعی بر این باور بوده که در قرآن از همه زبان های مجاور وجود دارد. این مطلب از سعید بن جبیر و وهب بن منبه نیز نقل شده است». ادامه دارد.... 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom
📌متجر اولیاء 🔹 در دنیا آخرها كه سن بالا می‌آید، آدم به خوبی می‌ فهمد كه جز بازی چیزی دیگر نیست. یك سلسله حقائقی است كه اینها آخرت است، خودش را در دنیا نشان می‌دهد؛ مثلاَ این گلاب معطر است، لطیف است، با آن نماز خواندن ثواب دارد و ده ها بركت دیگر را به همراه دارد، آن وقت این گلاب در برگ گل مخفی شده، این برگ گل بدون آن گلاب تفاله است كه اینها را در سطل زباله می‌ریزند. آن گلاب كه قطرات آب است در این برگ مخفی شده است. عمل صالح، عقاید خوب، اخلاق خوب كه آخرت است در لابلای كارهای دنیایی هست. 🔹 این همان بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) است كه فرمود چرا دنیا را مذمت می‌كنید؟! دنیا «مَتجر اولیاء»[1] است، تو فریب خوردی، او كه فریب نداد! او اگر زرق و برق را به تو نشان داد، تیمارستان، بیمارستان و قبرستان را هم به تو نشان داد، دنیا نقصش چیست؟ كجایش اشكال دارد؟ یك وقت است كه فریبكار است و نقص را نشان نمی‌‌دهد، یك وقتی در حضور همه شما آنجا هم قبرستان است، آنجا هم تیمارستان است، آنجا هم بیمارستان است همه را به شما نشان می‌دهد، او تو را مغرور نكرده «وَ أنتَ غَرّرتَ بِهَا»[2] تو مغرور شدی! او اگر چنانچه كارهای باطل را آن نقص و عیبش را پنهان می ‌كرد و به شما نشان نمی‌ داد، بله فریبكار بود؛ اما حالا شما فریب خوردید، او هر چه دارد علنی برای شما روشن كرده، او هم زرق و برق را نشان داد، هم قبرستان را به شما نشان داد، خیلی ها كه مثلاً یك مدتی جلال و شكوهی داشتند بعد تفاله شدند آنها را به شما نشان داد، چیزی نبود كه به شما نشان ندهد! این «مَتجر اولیاء» است و هر كس به جایی هم رسید با همین حیات دنیا به جایی رسید. 🔹 حیات دنیا جای خوبی است، اما آن زرق و برق که مطاع دنیا قلیل است[3] آن چیز بدی است. در این تفاله‌ها آن گلاب هم هست آن می‌شود عمل صالح، آن می‌شود رویای خوب، آن می‌شود ﴿الَّذِینَ آمَنُوا وَكَانُوا یتَّقُونَ﴾،[4] دنیا هر دو قسمش را به شما نشان داد، دنیا سجن هست اما در همین زندان یوسف هم هست، در همین تفاله آن گلاب هم هست. [1]. نهج البلاغة(للصبحی صالح), حکمت131؛ «... إِنَّ الدُّنْیا ... وَ مَتْجَرُ أَوْلِیاءِ اللَّهِ اكْتَسَبُوا فِیهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِیهَا الْجَنَّةَ...». [2] ـ ر.ك، غررالحکم و دررالکلم، ص695؛ «مَا الدُّنیا غَرّتك وَ لكن بِها غَرّرت». [3]. سوره نساء، آیه77؛ ﴿...قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ...﴾. [4] ـ سوره یونس، آیه 63. 📚 درس تفسیر سوره مبارکه یونس جلسه 73 تاريخ: 1388/02/03 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (46) 🔅🔅🔅 ✳ تشخیص تقوا و طغوا! 2⃣ دوم. اگر زيور هر چيزي سبب كمال اوست، انسانيت انسانِ واصل سبب تحقق هرگونه كمال مي باشد. زيرا در طليعه‌ي راه، وصف مايه‌ي تكامل موصوف است، ليكن در نتيجه‌ي راه، ذات انسان متعالي سبب ظهور هرگونه كمال مطلوب خواهد شد. 🔹 چون گوهر هستي انسان كامل فوق هرگونه صفت كمال است. بلكه به طور جامع مي توان گفت: چون وصف اثر ذات است، و هر اثر از مبدأ خاصّ ظاهر مي گردد و به او تكيه مي كند و از او هستي خويش را دريافت مي نمايد، لذا مؤثّر هر اثري، بهتر از آن اثر و كامل تر از آن خواهد بود؛ چنانچه حضرت اميرالمؤمنين عليّ بن ابي طالب (عليه السلام) فرمود: «فاعلُ الخيرِ خَير منه»، چه اين كه «فاعِلُ الشرِّ شَرّ مِنه».[ نهج البلاغة، حكمت 32.] 3⃣ سوم. گاهي زيور كاذب به جاي زينت صادق اشتباه مي شود، همان طوري كه صبح كاذب و صادق مشتبه مي گردد، تشنگي صادق و كاذب اشتباه مي شود، و سرانجام تمدّن صادق و كاذب مشتبه مي گردد. 🔹 در اين حال، بهترين ترازويِ عدل، و مُتقن ترين داورِ صدق همانا قرآن كريم است كه در هنگام تيرگي ها و تاريكي ها، تنها فروغ رهايي بخش از تهاجم تمدّن كاذب و شبيخون زينت دروغين و تكالُب زيور زر و زور، و تَحاوُل زيبايي هاي فريبا كه مُحالَه مي نشيند و مكّاره مي رود مي باشد، قرآن كريم است، كه خداوند سبحان از آن به عنوان نور ياد كرده است. 4⃣ چهارم. گرچه فطرت توحيدي انسان براي تشخيص تَقوا و طَغوا از لحاظ اصول كلي مُلهم مي باشد. زيرا متقيان را از طغيان جدا مي نمايد، ليكن در اثر تسويل نفس مُسَوِّله، و زيبا نشان دادن برخي از رذايل، و زشت دانستن بعضي از فضايل مايه‌ي اشتباه مي گردد. از اين جهت چاره اي جز بهره برداري از كلام و پيام خداوند كه حق مُمَثّل و صدق مجسّم است نمي باشد، تا جلو هرگونه التباس و زمينه‌ي هرگونه نيرنگ، گرفته شود. ادامه دارد.... 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. @rahighemakhtoom
▪نگاشت 8:نکات تفسیری آیه 5 و6 سوره انشراح فَإِنَ‌ مَعَ‌ الْعُسْرِ يُسْراً به یقین با (هر) سختی آسانی است! إِنَ‌ مَعَ‌ الْعُسْرِ يُسْراً (آری) مسلّماً با (هر) سختی آسانی است، 🔹 «فَإِنَّ ...»: بیان علّت و سبب مطالب پیش است. 🔹 «الْعُسْرِ»: سختی. دشواری 🔹 «یُسْراً»: آسایش. آسودگی. 🔹 «إِنَّ مَعَ ...»: تکرار آیه، برای تحکیم مطلب پیشین و تأکید این سنّت خدائی در همه ادوار است. شان نزول: در اوائل اسلام مسلمین در کمال فقر و سختى بسر مى بردند و نیز گویند: از اثر فقر مزبور مشرکین آن‌ها را مورد سرزنش و ملامت قرار می‌دادند سپس این آیات نازل گردید.[۱] حسن بصرى گوید: وقتى که این آیات نازل شد، پیامبر خوشحال گردید و می‌فرمود: ابشروا، اتاکم الیسر، لن یغلب عسرٌ یسرین، یعنى بشارت دهید که خوشبختى به شما روى آورده و هرگز یک سختى بر دو خوشى و یسر غلبه نخواهد کرد. 🔹 صاحب روض الجنان گوید: منظور از فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله آنست که یک عسر بر دو یسر غلبه نکند، چه آن که در سیاق آیه عسر معرف بالف و لام تعریف است و یسر با تنوین نکره است. ▪ نکته نگاشت: ✅ ۱ - سختى ها، همواره با آسانى هایى شگفت همراه است. (فإنّ مع العسر یسرًا) 🔹 «العسر»، اسم جنس معرفه بوده و بر هر نوع سختى قابل تطبیق است. «یسراً» اسم جنس نکره است و بر تفخیم و شگفتى دلالت دارد. ✅ ۲ - شرح صدر و سبک بار بودن پیامبر(ص) و بلندآوازگى آن حضرت، نمونه اى از انفکاک ناپذیرى مشکلات از آسانى ها (ألم نشرح ... و وضعنا... و رفعنا... فإنّ مع العسر یسرًا) 🔹 جمله «فإنّ...» بیانگر آن است که آنچه در آیات پیشین آمد، ریشه در یک قانون کلى دارد و آن همراه بودن «عسر» با «یسر» است. 🔹 حرف «فاء»، بیان قانون را بر کاشف آن، تفریع کرده است; یعنى، آنچه براى تو انجام دادیم، باید انجام مى گرفت; زیرا سختى بدون آسانى نمى شود. ✅ ۳ - مشکلات و سختى ها، زوال پذیراند و به سرعت تبدیل به آسانى خواهند شد. (فإنّ مع العسر یسرًا) 🔹 مفاد این آیه را مى توان نظیر آیه «سیجعل اللّه بعد عسر یسراً» (طلاق، آیه ۷- ) دانست; زیرا از دو عنوان «عسر» و «یسر» - که نقیض یکدیگراند - همواره تنها یکى صادق است; بنابراین تحقّق هر دو در یک موضوع، نمى تواند مراد باشد; بلکه یا نزدیک بودن «یسر» و ظهور مقدّمات آن مراد است و یا به وجود امورى آسان در کنار کارهاى سخت نظر دارد. برداشت یاد شده براساس احتمال نخست است. ✅ ۴ - سختى ها، هرگز نباید رهبران الهى را از توجّه به سهولت ها و امکانات موجود و دلگرم بودن به آنها باز دارد. * (فإنّ مع العسر یسرًا) 🔹 کلمه «مع»، دلالت دارد که وجود «یسر عظیم» هم زمان با وجود «عسر» است; نه بعد از آن. و مراد از آن مى تواند هم زمانى «عسر» با مقدّمات «یسر» باشد. و ممکن است در صدد بیان این حقیقت خارجى باشد که: 🔹 هر گاه مشکلاتى پدیدار شد، توجّه به آن ذهن شما را به خود مشغول نسازد; بلکه به سهولت ها و امکانات فراوانى که در کنار آن، براى شما وجود دارد نیز توجّه داشته باشید. برداشت یاد شده ناظر به دومین احتمال است. ✅ ۵ - خداوند، پیامبر(ص) را به تداوم همراه بودن سختى ها با آسانى ها، مطمئن ساخت. (فإنّ مع العسر یسرًا) 🔹 آیه شریفه با بیان قانون کلّى «همراه بودن سختى ها با آسانى ها» - پس از ذکر نمونه هایى از آن در زندگى پیامبر(ص) - آن حضرت را به کلى بودن و استمرار این وضعیت، نوید مى دهد. ادامه در پست بعدی... 🌿🌿🌿 ◀ در معرفی کانال قرآنی رحیق به دوستان و همفکران خویش و انتشار مطالب آن، مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید 🙏 @rahighemakhtoom
▪نگاشت 9:نکات تفسیری آیه 5 و6 سوره انشراح فَإِنَ‌ مَعَ‌ الْعُسْرِ يُسْراً به یقین با (هر) سختی آسانی است! إِنَ‌ مَعَ‌ الْعُسْرِ يُسْراً (آری) مسلّماً با (هر) سختی آسانی است، ▪ نکته نگاشت: ✅ ۶ - فراهم آمدن تسهیلات براى رفع مشکلات پیامبر(ص)، امداد ویژه خداوند به آن حضرت (فإنّ مع العسر یسرًا) حرف «ال» در «العسر»، مى تواند براى عهد یا جانشین مضاف الیه باشد; یعنى، «عسرک». در این صورت «العسر»، اشاره به سختى هایى دارد که براى پیامبر(ص) پیش آمده بود. ✅ ۷ - سختى ها، زمینه ساز آسانى اند. (فإنّ مع العسر یسرًا) 🔹 مراد از «معیّت»، ممکن است سبب بودن «عسر» براى پیدایش «یسر» باشد. این نکته را نیز مى تواند برساند که هر سختى در درون خود، سازندگى هایى دارد و تجربه هایى پدید مى آورد که با توجّه به آنها، نباید از مواجه شدن با سختى ها هراسى داشت. ✅ ۸ - تأثیر سختى ها در پیدایش آسودگى، وابسته به خداوند است. (ألم نشرح ... و وضعنا ... و رفعنا ... فإنّ مع العسر یسرًا) 🔹 آیات پیشین در حقیقت مصادیق این آیه را بیان کرده است. استناد آنها به خداوند، بیانگر آن است که همراه ساختن «عسر» و «یسر»، کار او است. ✅ 9 - سختى ها، زمینه ساز آسانى ها است. (انّ مع العسر یسرًا) ✅ 10 - جدایى ناپذیر بودن سختى ها از آسانى، قانونى فراگیر است. (إنّ مع العسر یسرًا) 🔹 تکرار نشدن «فاء» در این آیه - که تأکید آیه قبل است - محتواى آن را به غیر پیامبر(ص) نیز ارتباط داده است. ✅ 11 - آسانى هاىِ مقارن سختى ها، مهم تر و افزون تر از آنها است. (فإنّ مع العسر یسرًا .إنّ مع العسر یسرًا) 🔹 معرفه آوردن «العسر»، نشانگر آن است که مراد، همان «العسر» در آیه قبل است و چون «یسراً» نکره است، مفادى مغایر با «یسراً» در آیه قبل دارد. 🔹 بنابراین مفاد دو آیه این است که براى هر «عسر»، دو «آسانى مهم» وجود دارد. با توجّه به این که دوبار ذکر کردن یک کلمه در این موارد، بر تکثیر دلالت دارد; مى توان فهمید که هر سختى، به همراه خود آسانى هاى فراوانى - یکى پس از دیگرى - به ارمغان مى آورد. 🌿🌿🌿 ◀ در معرفی کانال قرآنی رحیق به دوستان و همفکران خویش و انتشار مطالب آن، مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید 🙏 @rahighemakhtoom