#سالروز_حکمیت_در_جنگ_صفین
#نفوذ
#گمان_و_میل
#قطب_فرهنگی
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1396/01/05
🆔 @a_javadiamoli_doross
🔅🔅🔅
📌 حماقت و بدبختی
▪️ اصرار عمروعاص این بود که حَکمیت را بر #حکومت_علوی تحمیل کند، یک؛ خود از طرف معاویه و حکومت معاویه حاکم بشود، دو؛ از طرف حضرت امیر (سلام الله علیه) ابوموسای اشعری را برگزیند، سه. این یک مثلث نفوذی سه جانبه بود. درباره خودش به مقصد رسید، به عنوان حَکم برای خود از طرف معاویه حُکم گرفت و بعد از اینکه فرمانروایی مصر را از معاویه گرفت و در جیب خود گذاشت، با این نامه وارد صحنه شد! اما عمده #نفوذ در دستگاه علوی است، چگونه حضرت را وادار کردند که حاکم شدن و حَکمیت ابوموسای اشعری را امضا کند؟!
▪️ حضرت امیر در این فضا، این نامه دردآلود را برای ابوموسی می نویسد؛ حضرت نوشت این نامه ای است از طرف علی بن ابی طالب امیر مؤمنین (سلام الله علیه) «إلى أبی موسی الأشعری جواباً فی أمر الحكمین»؛ در طلیعه نامه حضرت اوّل به نام خدا و اینهاست، بعد فرمود: «فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَیرَ كَثِیرٌ مِنْهُمْ عَنْ كَثِیرٍ مِنْ حَظِّهِمْ»؛ انقلابی شده، پیغمبری قیام کرده، جنگ هایی شده، فتوحاتی شده، غدیری پیش آمده، مردم خیلی ترقّی کردند، اما خیلی ها برگشتند! «فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَیرَ كَثِیرٌ مِنْهُمْ عَنْ كَثِیرٍ مِنْ حَظِّهِمْ فَمَالُوا مَعَ الدُّنْیا وَ نَطَقُوا بِالْهَوَی»؛ این دو اثر، این دو غدّه بدخیم جاهلیت را قرآن گفت و خطّ بطلان بر آن کشید؛ گفت این غدّه بدخیم فکری این است که اینها بر مدار #گمان حرکت می کنند، یک؛ غدّه دیگر این است که در مقام عمل، با #میل حرکت می کنند، نه با عقل عملی! ﴿إِنْ یتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ﴾ در بخش اندیشه، ﴿وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُسُ﴾[1] در بخش انگیزه!
▪️ بعد فرمود: «وَ إِنِّی نَزَلْتُ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْزِلًا مُعْجِباً»؛ من جریان شگفت انگیزی دیدم، چون ما خیلی از صدر اسلام فاصله نگرفتیم. آن جریان شگفت این است: «اجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ»؛ خودپسندی و غرور! فکر خودشان را می پسندند. این ﴿فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾[2] بود، من می خواهم اینها را درمان کنم، می ترسم این زخم چرکین به صورت زخم کهنه و خون بسته دربیاید و کار از علاج بگذرد، من با چه اینها را درمان کنم؟ با قتل که نمی شود، با کشتن که نمی شود. نه با عدل من، اینها آدم می شوند، نه با قتل اینها، کاری از پیش می رود. من مشکل جدّی دارم!
▪️ اما تو، حالا اینها بر من تحمیل کردند که ابن عباس نه! ابوالأسود دُئَلی نه! تو به عنوان حاکم و حَکم از طرف ما بروی وارد میدان صفین بشوی، حَکَمیت را به عهده بگیری. «وَ إِنْ تَغَیرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی»؛ این جا که نزد ما بودی این حرف ها را قبول داشتی، وقتی بروی با عمروعاص و سایر سیاسیون شام برخورد کنی و وضع تو عوض بشود، «وَ إِنْ تَغَیرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی عَلَیهِ» بدان این #شقاوت است «فَإِنَّ الشَّقِی مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِی مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ». جهنم بعد از بی خردی و حماقت است، این احمق است که به جهنم می رود. فرمود عقل را که #قطب_فرهنگی است به تعبیر کلینی،[3] این را کسی از دست بدهد، تجربه را که این هم بخشی از تعقلات است از دست بدهد، شقی می شود! «فَإِنَّ الشَّقِی مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِی مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ». این عصاره نامه وجود مبارک حضرت امیر است که به صورت نامه 78 آمده که هر روز می تواند این نامه برای ما زنده باشد.
[1] . سوره نجم، آیه23.
[2]. سوره توبه، آیه125.
[3]. الکافی(ط ـ دار الحدیث)، ج1، ص19؛ «إِذْ كَانَ الْعَقْلُ هُوَ الْقُطْبَ الَّذِی عَلَیهِ الْمَدَارُ وَ بِهِ یحْتَجُّ وَ لَهُ الثَّوَابُ وَ عَلیهِ الْعِقَابُ».
🌿🌿🌿
👈 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم.
التماس دعا🙏
🔅 تفسیر و قرآن پژوهی
🆔 @rahighemakhtoom
آیت الله جوادی آملیشقاوت.mp3
زمان:
حجم:
1.86M
#سالروز_حکمیت_در_جنگ_صفین
#نفوذ
#گمان_و_میل
#قطب_فرهنگی
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1396/01/05
🆔 @a_javadiamoli_doross
🔅🔅🔅
📌 حماقت و بدبختی
▪️ اصرار عمروعاص این بود که حَکمیت را بر #حکومت_علوی تحمیل کند، یک؛ خود از طرف معاویه و حکومت معاویه حاکم بشود، دو؛ از طرف حضرت امیر (سلام الله علیه) ابوموسای اشعری را برگزیند، سه. این یک مثلث نفوذی سه جانبه بود. درباره خودش به مقصد رسید، به عنوان حَکم برای خود از طرف معاویه حُکم گرفت و بعد از اینکه فرمانروایی مصر را از معاویه گرفت و در جیب خود گذاشت، با این نامه وارد صحنه شد! اما عمده #نفوذ در دستگاه علوی است، چگونه حضرت را وادار کردند که حاکم شدن و حَکمیت ابوموسای اشعری را امضا کند؟!
🌿🌿🌿
👈 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم.
التماس دعا🙏
🔅 تفسیر و قرآن پژوهی
🆔 @rahighemakhtoom
#ولادت_امام_حسین_علیه_السلام
#روز_پاسدار
#هنر_متنزل
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📌 هنر عقلی و آسمانی
🔸 هنرنمایی حسین بن علی بن ابیطالب یك #هنر_عقلی_و_آسمانی بود كه توانست عرش را به فرش بیاورد. هنری می تواند متعالی باشد و جامعه را به انسانیت سوق دهد كه متنزّل باشد نه نازل! از شعر نازل, از هنر نازل, از تعزیه نازل, از تماشای نازل, كار افقی ساخته است نه كار عمودی. اگر جامعه بخواهد انسانی شود, اگر جامعه بخواهد عرشی شود با پیام فرشی, با پیام نازل, با شعر و تعزیه و هنر نازل چنین كاری شدنی نیست.
🔸 فرق بین هنر نازل و هنر متنزّل آن است كه هنر نازل از زمین نشأت گرفته و خودش زمین گیر است و مخاطبش را در فضای زمین سیر افقی می دهد, هنر متنزّل چون از سنخ تجلّی است نه تجافی, از معقول شروع می شود به متخیل و بعد به حسّ می رسد؛ مخاطب خودش را از حسّ به خیال می برد و از خیال به عقل می نشاند او را به عقلانیت می رساند، عقلی كه به تعبیر كلینی (رضوان الله علیه) #قطب_فرهنگی جامعه بشری است[1] به آنجا می رساند.
🔸 در روایات ما آمده است كه قلب مؤمن عرش خداست، این قلب وقتی #عرش_خدا می شود كه ـ در جهاد اكبر نه جهاد اوسط ـ در جهاد اكبر بر عقل پیروز شود. ما یك جهاد اوسط داریم و یك جهاد اكبر داریم در قبال جهاد اصغر, جهاد اصغر جنگ برون مرزی با دشمن خاكی است كه سلاحش آهن است و نمونه اش دفاع مقدس هشت سال, جنگ اوسط ابزارش #آه است كه «وَ سِلَاحُهُ الْبُكَاء»[2] نه آهن! در جنگ اوسط طرفین جنگ یكی نفس است و یكی عقل, یكی هوس و هواست یكی تقوا, انسان در جهاد اوسط موفق می شود یا عابد بشود یا زاهد بشود ولی خدا بشود در این دو محدوده, جهاد اكبر كه بالاتر از جهاد اوسط است جنگ بین قلب است و عقل, عقل میخواهد حكیمانه بفهمد, قلب می خواهد عارفانه ببیند, كوشش عقل در فلسفه و كلام این است كه مفهومی را از ذهنی به ذهنی منتقل كنند, جوشش قلب در بخش عرفان این است از عمل كه وجود خارجی است به مشهود عینی عالمان دین و فرشتهها برسد. در جهاد اكبر اگر قلب پیروز شد می شود «عرش الرحمان», «أَنَّ قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَن»[3] آنها كه در جهاد اكبر یعنی بین #قلب_و_عقل پیروز شدند و عرش قلبی اینها پایگاه علوم و معارف الهی شد هر مطلبی كه خدای سبحان بر قلب اینها القا كرد می شود «حكمةٌ عرشیة», گرچه بعدها هر مطلب عمیق و اریقی را می گویند #مطلب_عرشی، ولی زادگاه این اصطلاح آنجایی است كه بر قلب خود عارف مطلبی افاضه شود چون قلب مؤمن «عَرْشُ الرَّحْمَن» است آن مطلب عرشی خواهد بود, اگر از عرش رحمان مطلبی تنزّل كند به عقل برسد و از عقل به خیال و وهم برسد و از خیال و وهم به حسّ برسد آن است كه می توان به تعبیر جناب سنایی گفت: «از علم به عین آمد و از گوش به آغوش»[4] این حرف راه دارد.
🔸 جریان حسین بن علی این طور بود او آنچه با قلب خودش یافت كه #عرش_الرحمان بود، آن را در قالب علوم عقلی و معارف عقلی خطابه ها و خطبه ها و نامه ها و پیام ها و گفتمان و اینها بیان كرد و از مرحله عقل به مرحله خیال آورد كه در شب عاشورا برای عدهای مجسّم كرد بهشت را به اینها نشان داد این معقول را متخیل كردن است, وجود مثالی دادن است, از عالَم مثال به عالم طبیعت آورد كه خود و شهدای او و فرزندان او و یاران او «ارباً اربا» شدند نشان دادند كه در این جهاد باید فانی شد بدن را فانی كردند بعد از آنكه عقل را به فنای قلب رساندند و در بارگاه قلب, عقل را تضحیه كردند از عقل رها شدند و قلبی فكر كردند آنجا كه #عرش_الرحمان است.
[1]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج1، ص9.
[2]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج1، ص361.
[3]. بحارالأنوار، ج55، ص39.
[4]. دیوان اشعار سنایی، غزلیات، غزل209.
📚 پیام به هیئتهای عاشورایی
تاریخ: 1394/08/23
🔅تفسير و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom