eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
619 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰‏رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم‏)‏ إِذَا خَرَجَ أَحَدُكُمْ إِلَى سَفَرٍ ثُمَّ قَدِمَ عَلَى أَهْلِهِ فَلْيُهْدِهِمْ وَ لْيُطْرِفْهُمْ وَ لَوْ حِجَارَةً هر که به سفر می‌رود وقتی به‌سوی خانواده‌اش باز می‌گردد برای آن‌ها هدیه‌ای آورد اگر چه آن هدیه سنگی باشد. 📚بحار الانوار، ج ۷۳، ص: ۲۸۳ 🌱🌱🌱 🔅صفحه قرآنی رحیق @rahighemakhtoom
عید مولای ما 📖نام کتاب: آن چهارده روز (برگ اول) 📋موضوع: روایت چهارده رخداد ویژه زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام از زبان خود امیرالمؤمنین علیه السلام 🖋🖋نویسندگان و مترجمان مؤسسه بیان معنوی: یاسر امینیان سید کوشا اعتمادی، سید محمود زارعی جواد چناری محمد مهدی صالح پرور 📃انتشارات:بیان معنوی ♨️سوال بزرگ یهودیان از امیر مؤمنان (ع) 🔸شیخ صدوق در کتاب خصال با سند خود از امام باقرروایت میکند امیر مؤمنان به تازگی از جنگ نهروان برگشته بود. در حالی که امام در مسجد کوفه نشسته بود بزرگ یهودیان به حضور ایشان رسید و گفت میخواهم سؤالی بپرسم که پاسخش را فقط انبیا و اوصیا می دانند. 🔸امام فرمود ای مرد یهودی هر چه میخواهی بپرس مرد یهودی :گفت ما در کتاب مقدس خود می خوانیم هنگامی که خدا پیامبری را مبعوث می کند به او فرمان میدهد که فردی را از خاندانش انتخاب کند تا پس از خودش امور امت را تدبیر کند و درباره او با امت عهد و پیمانی ببندد تا این پیمان پس از درگذشتش مبنا و میزان عمل و رفتار پیروانش باشد. همچنین در کتاب مقدس میخوانیم که خداوند اوصیا را هم در زمان حیات انبیا و هم پس از وفات ،ایشان امتحان میکند. اکنون مرا از تعداد این امتحانها خبر بده و بگو اگر«وصی» از این آزمایشها سربلند بیرون آید سرانجامش چه میشود؟ 🔸امیر مؤمنان به او گفت تو را سوگند میدهم به خدای واحد که دریا را برای بنی اسرائیل شکافت و تورات را بر موسی نازل کرد اگر پاسخ درست بدهم آیا به آن اقرار میکنی و تأیید میکنی که در کتاب مقدس شما همین گونه آمده است؟ یهودی گفت: بله. امام فرمود تو را سوگند میدهم به خدایی که دریا را برای بنی اسرائیل شکافت و تورات را بر موسی فروفرستاد آیا اگر سوالت را پاسخ دهم مسلمان می شوی؟ یهودی گفت: بله. 🔸امام فرمود: خداوند متعال اوصیا را هفت بار در زمان حیات انبیا امتحان میکند تا بندگی آنها را امتحان کند؛ پس اگر موفق شدند و رضای الهی را جلب کردند به پیامبران فرمان میدهد که آنها را به دوستی در زمان حیات و جانشینی پس از وفات انتخاب کنند و اطاعت از اوصیا بر پیروان انبیا واجب و حتمی میشود. اوصیا پس از درگذشت انبیا هفت نوبت امتحان می شوند تا صبر ایشان آزموده شود و اگر موفق شدند خداوند متعال سعادت ابدی را برایشان رقم زده و آنها را به انبیا ملحق می کند. 👈هر روز برگی از کتاب خواندنی"آن چهارده روز"را در صفحه قرآنی رحیق را باهم می خوانیم 🔅صفحه قرآنی رحیق @rahighemakhtoom
عید مولای ما 📖کتاب: آن چهارده روز (برگ دوم) ♨️سوال بزرگ یهودیان از امیر مؤمنان (ع) 🔸بزرگ یهودیان گفت: راست گفتی ای علی! اکنون مرا خبر ده که خداوند چند بار تو را در زمان حیات محمد(ص) و چند بار بعد از آن آزمود و بگو که سرانجامِ امر تو چه می‌شود؟ علی(ع) دست یهودی را گرفت و گفت: بیا برویم تا به تو بگویم. 🔸گروهی از اصحاب امام گفتند: ای امیرمؤمنان! اجازه بده ما هم این اخبار را بشنویم. امام فرمود: نگرانم دل‌هایتان تاب حرف‌های مرا نداشته باشد! اصحاب گفتند: چرا دربارۀ ما این‌گونه فکر می‌کنی؟ امام فرمود: به خاطر اعمال و رفتاری که از بسیاری از شما دیده‌ام. 🔸در این هنگام مالک اشتر گفت: اجازه دهید ما نیز سخنان شما را بشنویم. به خدا قسم اعتقاد ما این است که روی زمین جز شما هیچ وصیِّ پیامبری وجود ندارد و پیامبر ما آخرین پیامبر الهی بود و اطاعت از شما بر ما واجب است؛ همان‌طور که اطاعت از پیامبر واجب بود. 🔰هفت امتحان علی(ع) در زمان حیات پیامبر(ص) 🌅امتحان اول: سه سال به‌تنهایی... آنگاه علی(ع) نشست و رو به یهودی کرد و فرمود: ای مرد یهودی! خدای متعال مرا در زمان حیات پیامبرمان محمد(ص) هفت بار آزمود و مرا در همۀ آنها مطیع یافت؛ اطاعتی که توفیق خود او بود؛ نه اینکه بخواهم خودستایی کنم. 🔹یهودی گفت: امیرمؤمنان! خداوند چگونه تو را امتحان کرد؟ امام فرمود: اولین امتحان آن بود که خداوند پیامبرمان را به نبوت برگزید، درحالی‌که من کم‌سن‌ترین فرد خاندانم بودم و در منزل پیامبر(ص) خدمتگزارش بوده، اوامرش را اجرا می‌کردم. پس از مدتی، رسول خدا(ص) فرزندان عبدالمطلب از بزرگ و کوچک را در مجلسی گرد آورد و از آنها خواست تا به انکار همۀ خدایان به جز الله و نیز نبوت او شهادت دهند؛ اما حضار امتناع کرده و از در مخالفت و انکار درآمدند و رابطۀ خود را با او قطع کرده و تنهایش گذاشتند. سایر مردم نیز همین‌گونه با ایشان رفتار کردند. دعوت به اسلام بر مردم سنگین می‌آمد و دل‌ها و عقل‌هایشان تاب تحمل و پذیرش آنچه پیامبر به آن دعوت می‌کرد، نداشت. 🔹اما من به‌تنهایی دعوتش را اجابت کردم؛ به‌سرعت و با یقین کامل؛ به‌گونه‌ای که هیچ شکی در آن نداشتم. تا سه سال بعد از آن هیچ‌کس جز من و خدیجه کبری رحمة الله علیها بر روی این کرۀ خاکی نماز نمی‌خواند و به نبوت پیامبر شهادت نمی‌داد. 🔹آنگاه علی(ع) رو به اصحاب کرد و گفت: آیا چنین نبود؟ گفتند: چرا ای امیرمؤمنان! 👈هر روز برگی از کتاب خواندنی"آن چهارده روز"را در صفحه قرآنی رحیق را باهم می خوانیم 🔅صفحه قرآنی رحیق @rahighemakhtoom
عید مولای ما 📖 کتاب "آن چهارده روز"(برگ سوم) 🔰امتحان دوم: خوابیدن به جای پیامبر(ص) در شبی مخاطره‌آمیز 🔹امام(ع) در ادامه فرمود: اما امتحان دوم این بود: قریشیان همواره در این فکر بودند که چگونه می‌توانند پیامبر را به قتل برسانند. تا اینکه روزی در دارُالنَدوه(محل مشورت سران قریش) پس از بررسی‌ بسیار، بر یک نقشه اتفاق نظر پیدا کردند. در آن جلسه، که ابلیس ملعون هم در شمایل «مُغِیرَة بن شُعْبه» حاضر بود، تصمیم گرفتند که از هر طایفۀ قریش یک مرد داوطلب شود و این گروه، شبانه هنگامی که پیامبر خواب است به ایشان حمله کرده و کار را یکسره کنند و بدین ترتیب بنی‌هاشم(خویشان پیامبر) با همۀ قبایل قریش طرف می‌شد و یک قاتل مشخص از یک قبیله در میان نبود تا بتوانند او را قصاص کنند. اما جبرئیل بر نبی اکرم(ص) نازل شد و ایشان را از نقشۀ قریش و زمان هجوم مطلع کرد و به پیامبر گفت که آن هنگام از شهر خارج و به غاری در آن اطراف برود. پیامبر(ص) هم مرا از ماجرا باخبر ساخت و دستور داد تا (در شب هجرت) در بسترش بخوابم تا با این جان‌فشانی، جان او محفوظ بماند. 🔹من نیز با کمال میل و به سرعتِ تمام این فرمان را اجرا کردم و رضایت کامل داشتم که برای حفظ او کشته شوم. آنگاه پیامبر رفت و من در بسترش خوابیدم. در موعد مقرر، مردان قریش درحالی‌که مطمئن بودند اکنون پیامبر را می‌کشند، وارد اتاق شدند و آمادۀ حمله به بستر بودند که ناگهان من شمشیر کشیده، از خودم دفاع کردم. و خدا و مردم از این واقعه آگاه‌اند و این ماجرا را می‌دانند. سپس رو به اصحاب فرمود: آیا این‌گونه نیست؟ اصحاب پاسخ دادند: چرا ای امیرمؤمنان. 👈هر روز برگی از کتاب خواندنی"آن چهارده روز"را در صفحه قرآنی رحیق را باهم می خوانیم 🔅صفحه قرآنی رحیق @rahighemakhtoom
عید مولای ما 📖 کتاب "آن چهارده روز"(برگ چهارم) 🔰امتحان سوم: کم‌سن‌ترین و کم‌تجربه‌ترین سرباز؛ در مقابل جنگاورترین‌ها امام فرمود: ای مرد یهودی! امتحان سوم این بود که: در جنگ بدر از جانب سپاه کفر، «شیبه» و «عُتْبه» دو پسر «ربیعه» و همچنین «ولید بن عُتْبه» که از جنگاوران قریش بودند ندای «هَل مِنْ مُبارز» سر داده و حریف طلب می‌کردند، اما هیچ‌یک از قریشیان در سپاه اسلام داوطلب نبرد نمی‌شد. رسول خدا(ص) من و دو نفر دیگر را برای مبارزه انتخاب کرد. من در آن هنگام کم‌سن‌ترین شخص در سپاه بودم و کمترین تجربۀ جنگی را داشتم. اما در آن روز خدای متعال به دست من ولید و شیبه را کشت. علاوه بر این، نام‌آوران جنگی دیگری را نیز کشتم و شماری را هم به اسارت درآوردم و موفقیت‌هایم از دیگر همرزمان بیشتر بود. در این نبرد پسرعمویم (عبیدة بن حارث) نیز به شهادت رسید. سپس رو به اصحاب کرد و فرمود: آیا این‌گونه نیست؟ اصحاب پاسخ دادند: چرا ای امیرمؤمنان. 🔅🔅🔅 👈هر روز برگی از کتاب خواندنی"آن چهارده روز"را در صفحه قرآنی رحیق را باهم می خوانیم 🔅صفحه قرآنی رحیق @rahighemakhtoom
عید مولای ما 📖برگی از کتاب "آن چهارده روز" 🔰امتحان چهارم: بیش از 70 زخم در دفاع از پیامبر(ص)! سپس علی(ع) فرمود: ای مرد یهودی! اما امتحان چهارم این بود که یک سال بعد از جنگ بدر همۀ اهل مکه به خونخواهی کشته‌هایشان در بدر به ما هجوم آوردند و قبایل نزدیک مکه را هم تحریک کرده و با خود همراه کردند. جبرئیل بر پیامبر نازل شد و او را از این لشکرکشی آگاه کرد و پیامبر با اصحاب در منطقۀ احد مستقر شدند. سپاه مشرکان رسیدند. نبردی سخت آغاز شد و افراد بسیاری از ما به شهادت رسیدند و سپاه اسلام شکست خورد. کسانی که زنده ماندند، از مهاجر و انصار به منازل خود در مدینه بازگشتند و گفتند: پیامبر و اصحابش به قتل رسیدند! اما من ماندم و از رسول خدا(ص) دفاع کردم؛ تا جایی که بیش از هفتاد زخم برداشتم و در نهایت خداوند شر مشرکان را دفع کرد. سپس امام لباس خود را کنار زد، دست بر زخم‌های تنش کشید و فرمود: ثواب آنچه کردم ان‌شاءالله نزد خدا محفوظ است. آنگاه رو به اصحاب کرد و پرسید: آیا این‌گونه نیست؟ اصحاب گفتند: چرا ای امیرمؤمنان. 👈هر روز برگی از کتاب خواندنی"آن چهارده روز"را در صفحه قرآنی رحیق را باهم می خوانیم 🔅صفحه قرآنی رحیق @rahighemakhtoom
عید مولای ما 📖برگی از کتاب "آن چهارده روز" 🔰امتحان پنجم: وقتی زنان مدینه بر من می‌گریستند! 🔹سپس امام(ع) فرمود: ای مرد یهودی! اما امتحان پنجم این بود: قریش و تمام عرب برای قتل پیامبر و نسل عبدالمطلب هم‌پیمان شدند که تا وقتی پیامبر و این نسل را از میان برندارند، به خانه‌هایشان بازنگردند. سپس درحالی‌که از موفقیت خود مطمئن بودند، با جنگ‌افزارهایشان تا نزدیک مدینه آمدند. 🔹پیامبر(ص) از سوی جبرئیل(ع) مطلع شد و دستور داد تا خندقی حفر کنند.(2) سپاه کفر پشت خندق خیمه زد و ما را محاصره کرد. برآورد آنان این بود که مسلمانان بسیار ضعیف‌اند و پیروزی از آنِ قریش خواهد بود. کفار از آن سوی خندق فریاد می‌کشیدند و ما را تهدید می‌کردند و از این سوی، رسول خدا(ص) آنها را به خدا دعوت می‌کرد و از آنها می‌خواست که به خاطر نسبت خویشاوندی دست از جنگ بردارند. قریش اما جری‌تر شده، بیشتر پرخاش و تهدید می‌کردند. 🔹آن‌روزها تک‌سوار عرب «عَمْرو بن عَبْدِوَد» در سپاه کفر حاضر بود. او مانند شتری که هنگام جفت‌گیری صداهای شدید از گلو بیرون می‌آورَد عربده می‌کشید، رجز می‌خواند، شمشیر و نیزه‌اش را می‌چرخاند و حریف طلب می‌کرد. اما در سپاه اسلام، نه کسی داوطلب مبارزه با او می‌شد و نه کسی امید پیروزی بر او را داشت. نه تعصب و نه بصیرت کسی را به مبارزه با او برنمی‌انگیخت. 🔹سپس رسول خدا(ص) مرا خواست(3) و با دست خود عمامه بر سرم نهاد، شمشیر خودش ذوالفقار را به من داد، به آن ضربه‌ای زد و مرا راهی میدان کرد. من در حالی به سمت میدان رفتم که زنان مدینه به‌سبب سرنوشتی که یقین داشتند در انتظار من است بر من می‌گریستند. اما خداوند متعال کشتن بزرگ‌ترین جنگاور عرب را به دست من مقدر کرده بود و با این ضربۀ سنگین من بر آنان، قریش و دیگر طوایف عرب شکست خورده و پراکنده شدند. و این جراحت که در سرم می‌بینی بر اثر ضربه‌ای‌ است که عمرو در آن مبارزه بر من وارد کرد. آنگاه رو به اصحاب کرد و فرمود: آیا چنین نیست؟ اصحاب پاسخ دادند: چرا ای امیرمؤمنان. 👈هر روز برگی از کتاب خواندنی"آن چهارده روز"را در صفحه قرآنی رحیق را باهم می خوانیم 🔅صفحه قرآنی رحیق @rahighemakhtoom
عید مولای ما 📖برگی از کتاب "آن چهارده روز" 🔰امتحان ششم: تا جایی که دیدگان از شدت ترس سرخ شد! سپس امام(ع) فرمود: ای مرد یهودی! ششمین امتحان این بود که ما با رسول خدا(ص) وارد شهر شما یهودیان، خیبر شدیم. آنجا با جنگجویان سواره و پیادۀ یهودی، از قریش و غیر قریش روبرو شدیم که به‌خاطر اسب و سلاح‌های فراوانشان، چون کوه در برابر ما می‌نمودند. هم جایگاه و محل سکونت آنها ایمن و ضربه‌ناپذیر بود و هم شمارشان از ما بیشتر بود. آنها مبارز می‌طلبیدند و هیچ‌کس از ما به جنگ آنان نرفت مگر اینکه او را کشتند. تا جایی که دیدگان از شدت ترس سرخ شد! من در حالى به مبارزه فرا خوانده شدم که هرکس در فکر جان خود بود. هریک از همرزمانم به دیگرى نگاه می‌کرد و همه مى‏گفتند: اى ابوالحسن! برخیز. تا اینکه رسول خدا(ص) مرا به میدان فرستاد. هیچ‌یک از آنان داوطلب جنگ با من نشد، جز آنکه او را کشتم و هیچ سواری در برابرم مقاومت نکرد، جز آن او را درهم کوبیدم! آنگاه، چون شیرى که به‌شدت بر شکارش حمله می‌بَرَد، ‏بر آنها حمله بردم تا اینکه آنان را به درون شهرشان، که چون قلعه‌ای بزرگ بود، فرستادم و راه فرار را بر آنان بستم. درِ بزرگ قلعه‌شان را به دست خود کَندم و تنها وارد شهرشان شدم، هر مردى که خود را نشان مى‏داد، مى‏کشتم و هر کدام از زنان را که مى‏یافتم، اسیر مى‏‌کردم تا اینکه شهر را به تنهایى فتح کردم، و جز خداى یگانه هیچ شریک و یاوری نداشتم. سپس رو به اصحاب گفت: آیا چنین نبود؟ اصحاب گفتند: چرا ای امیرمؤمنان. 🌱🌱🌱 👈هر روز برگی از کتاب خواندنی"آن چهارده روز"را در صفحه قرآنی رحیق را باهم می خوانیم 🔅صفحه قرآنی رحیق @rahighemakhtoom
عید مولای ما 📖برگی از کتاب "آن چهارده روز" 🔰امتحان هفتم: می‌خواستند تکه‌های بدنم را بر روی کوه‌ها پراکنده کنند! 🔹امیرمؤمنان(ع) فرمود: و اما امتحان هفتم ای مرد یهودی هنگامی بود که رسول خدا(ص) قصد فتح نهایی مکه را کرد و خواست که برای آخرین بار آنها را به اسلام دعوت کرده و اتمام حجت کند، همانطور که در ابتدا همین کار را کرده بود. 🔹پس نامه‌ای خطاب به اهل مکه نوشت که هم حاوی هشدار و بیم دادن از عذاب الهی بود و هم وعدۀ عفو و امید به بخشایش پروردگار. در پایانِ نامه هم «سورۀ برائت» را جای داد تا بر کفار مکه خوانده شود. 🔹پیامبر مسئولیتِ بردن نامه و قرائت آن را به همۀ یارانش عرضه کرد، اما به نظر همه آمد که مأموریتی سنگین و دشوار است. این‌گونه بود که کسی رغبت نشان نداد و مسئولیت را نپذیرفت. رسول خدا(ص) که چنین دید، یکی از اصحاب را خواست و مسئولیت را به وی سپرد و در صدد فرستادن او بود که جبرئیل نازل شد که این نامه را تنها خودت یا «کسی که از توست» می‌تواند ببرد. 🔹سپس رسول خدا(ص) پیام جبرئیل را با من در میان گذاشت و مرا با این نامه به سوی اهل مکه فرستاد. و اهل مکه، همانطور که می‌دانید، چنان از من نفرت داشتند که اگر می‌توانستند، هرچند با بذل جان و مال و همسر و فرزندانشان مرا تکه‌تکه کنند و تکه‌های بدنم را بر روی کوه‌ها پراکنده کنند، این کار را می‌کردند. اما من وارد مکه شدم و اهل مکه را جمع کردم و درحالی‌که مردان و زنانشان با تهدید و خط و نشان کشیدن با من روبرو می‌شدند و به من ابراز خشم و کینه می‌کردند، پیام پیامبر(ص) را به آنها رساندم و نامه‌اش را در جمعشان خواندم، که شما هم از چند و چون اقدام من باخبرید. 🔹آنگاه رو به اصحاب کرد و پرسید: آیا چنین نیست؟ اصحاب پاسخ دادند: چرا ای امیرمؤمنان. 🔹سپس امام فرمود: ای مرد یهودی! این مواضعی بود که پروردگار متعال مرا در آن امتحان کرد و در همۀ آنها به لطف و توفیق خودش مرا مطیع یافت. هیچ‌کس چنین سابقه و افتخاراتی ندارد. و اگر می‌خواستم، عظمت این آزمون‌‌ها را بیشتر توصیف می‌کردم، اما خدای متعال از خودستایی نهی کرده است. 🔹اصحاب گفتند: سخن شما کاملاً درست است. به خدا قسم، خداوند هم به شما امتیاز خویشاوندی با پیامبر(ص) را داده است و هم سعادت اخوت و برادری با ایشان را؛ به‌طوری که شما همان جایگاهی را دارید که هارون نسبت به موسی داشت. همۀ مواقفی که برشمردید و موارد دیگری که اشاره نکردید فضیلتی است که خدا ویژۀ شما قرار داده است، برای شما ذخیرۀ آخرت خواهد شد و هیچ‌یک از مسلمانان چنین فضایلی ندارد. این گواهی‌ای است که همگان به آن اذعان دارند؛ هم کسانى که تو را در کنار پیامبرمان دیدند و هم اشخاصی که بعداً تو را دیدند. 🌱🌱🌱 👈هر روز برگی از کتاب خواندنی"آن چهارده روز"را در صفحه قرآنی رحیق را باهم می خوانیم 🔅صفحه قرآنی رحیق @rahighemakhtoom
آن چهارده روز.docx
64.5K
عید مولای ما 📖مجموعه کتاب خواندنی "آن چهارده روز" تقدیم به ارادتمندان مولی الموحدین حضرت امیرالمومنین علیه السلام 📃یادآوری می کنیم که برگهایی از این کتاب در هفته ولادت در همین صفحه با هشتگ تقدیم گردید .🌷 🌱🌱🌱 🎇 صفحه قرآنی رحیق گنجینه کم نظیر آموزه های وحیانی @rahighemakhtoom
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎇 آدینه ای صفحه به شیفتگان مکتب علوی و مهدوی 🌸درود خداوند بر این منبری و شاعری که این را شعر سروده 📎پسندیدید به اهلش هدیه کنید. @rahighemakhtoo