eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
2.9هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
707 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
▪نگاشت 12 :نکات تفسیری آیات 6 تا 11 🔅🔅🔅 أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى‌ «6» وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى‌ «7» وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى‌ «8» فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ «9» وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ «10» وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ «11» «6» آيا تو را يتيم نيافت، پس پناه داد و سامانت بخشيد. «7» و تو را سرگشته يافت، پس هدايت كرد. «8» و تو را تهى‌دست يافت و بى‌نياز كرد. «9» (حال كه چنين است) پس بر يتيم قهر و تندى مكن. «10» و سائل را از خود مران. «11» و نعمت پروردگارت را (براى سپاس) بازگو كن. 🍀🍀🍀 20 - پرهیز از تحمیل خواسته هاى خود بر یتیمان، توصیه خداوند به پیامبر(ص) (فأمّا الیتیم فلاتقهر) 🔹 «قَهْر» به معناى مسلط شدن است. خداوند را «قاهر» مى گویند; زیرا خلق را مقهور تسلط و قدرت خویش ساخته و آنان را بر وفق آنچه اراده اش تعلق گرفته - چه دلخواه آنان باشد و چه از آن اکراه داشته باشند - متحوّل ساخته است. 21 - خداوند، با گوشزد کردن یتیمى پیامبر(ص) و مراقبت هاى خویش از آن حضرت، او را به پرهیز از سلطه بر یتیمان فراخواند. (ألم یجدک یتیمًا فاوى ... فأمّا الیتیم فلاتقهر) 22 - یتیمان، در معرض مجبور شدن به اجراى دستورهاى دیگران و نیازمند امداد و حمایت در برابر تجاوزگران (فأمّا الیتیم فلاتقهر) 23- تحقیر یتیمان و تحمیل ذلّت بر آنان، کارى نکوهیده و مورد نهى خداوند (فأمّا الیتیم فلاتقهر) «قَهْر»; یعنى، بر کسى فائق آمدن و او را به طریقى ذلّت آفرین، گرفتار ساختن. 🔹🔹🔹 24- خداوند، پیامبر(ص) را از رد درخواست گدایان و راندن خشونت آمیز آنان از خود، برحذر داشت. (و أمّا السائل فلاتنهر) 🔹 «نَهْر» (مصدر «لاتنهر»); یعنى، کسى را با فریاد خشونت آمیز از خود راندن. (مفردات راغب) 25 - راندن سائل از خود و بازداشتن او از تقاضاى کمک، رفتارى ناپسند و مورد نهى خداوند (و أمّا السائل فلاتنهر) 26 - لزوم انفاق به کمک خواهان مستمند (و أمّا السائل فلاتنهر) 27 - خداوند، با یادآورى دوران فقر پیامبر(ص) و امدادهاى خویش به آن حضرت، او را بر انفاق به مستمندان فرمان داد. (و وجدک عائلاً فأغنى ... و أمّا السائل فلاتنهر) 28 - از خود راندن اهل تحقیق و بى پاسخ گذاشتن سؤالات آنان، نکوهیده و ناروا است. (و أمّا السائل فلاتنهر) 🔹 «سائل»، کلمه اى است مطلق و بر پرسشگران و اهل تحقیق نیز قابل تطبیق است. 29 - خداوند، با بیان هدایت هاى خویش به پیامبر(ص) و رهانیدن آن حضرت از ناآگاهى ها، او را به آموختن دانسته هاى خود به جویندگان آن تشویق کرد. (و وجدک ضالاًّ فهدى ... و أمّا السائل فلاتنهر) 30 - نعمت هاى خداوند، فراتر از خواسته هاى او از انسان است. (فاوى ... فأغنى ... فلاتقهر ... فلاتنهر) 🔹 خداوند، در بیان نعمت هایش بر پیامبر(ص)، از پناه دادن و ثروتمند ساختن آن حضرت سخن مى گوید; ولى در مقابل او را تنها به مقهور نساختن یتیم و جواب رد ندادن به سائل مکلف مى سازد. مقایسه این دو روش، و جنبه اثباتى و سلبى در آنها، بیانگر نکته یاد شده است. 31 - توجّه به رسیدن عطاى خداوند، پیش از کمک خواستن از او، زمینه پرهیز از دریغ داشتن کمک، به کسانى است که دست نیاز به سوى انسان دراز مى کنند. (و وجدک عائلاً فأغنى ... و أمّا السائل فلاتنهر) 🔹 خداوند در آیات پیشین، پیامبر(ص) را متوجّه ساخت که به مجرد فقیر یافتن آن حضرت، وى را غنى ساخت و اکنون از او مى خواهد که از رد حاجتمندان - آن هم پس از اظهار نیاز کردن آنان - بپرهیزد. مقایسه آن عطا و این فرمان، بیانگر برداشت یاد شده است. 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (35) 🔅🔅🔅 ✳ قدرت و حمایت خداوند با جامعه متحد و مقتدر 2⃣ دوم: رفتاري عامل اقتدار ملّي است كه گذشته از جنبه‌ي فردي، واجد حيثيت اجتماعي باشد؛ يعني كار صحيح و زيبايي كه همگان به صحت و زيبايي آن فتوا دهند و ضرورت انجام آن را امضا كرده باشند و در حدوث و بقاي آن، قباي وحدت و انسجام دربركرده باشند و هيچ كس دعواي برتري نكند و غريو خودخواهي سر ندهد. 🔹 اين فضيلت برين، همان است كه از آن به وحدت ملّي ياد مي شود و گفتار حكيمانه‌ي اميرالمؤمنين (عليه السلام) در اين باره چنين است: وَألْزِموا السّواد الأعظم فإنّ يدالله مع الجماعة وإيّاكم وَالفُرقة فإنّ الشاذّ من الناس للشّيطان كما أنّ الشاذّ من الغنم لِلذّئب؛[ نهج البلاغة، خطبه ي 127.] 🔹 همراه جامعه‌ي بزرگ اسلامي باشيد و از آن جدا نشويد. زيرا قدرت و حمايت خدا با جامعه‌ي متّحد است و از اختلاف و جدايي پرهيز نماييد؛ زيرا كسي كه از امّت اسلامي فاصله بگيرد، طعمه‌ي ديو شيطنت است؛ همان طور كه گوسفندِ جداي از رَمِه، طعمه‌ي گرگ است. ايّاكم و التلوّن فى دين الله فإنّ جماعةً فيما تكرهون من الحقّ خيرٌ من فُرقةٍ فيما تحبّون من الباطل وإنّ الله سبحانه لم يُعْطِ أحداً بفُرْقةٍ خيراً ممّن مضي ولاممّن بقى[نهج البلاغة، خطبه 176، بند 34.] ؛ 🔹 از رنگارنگي و فرصت طلبي در دين خدا اجتناب كنيد. زيرا اتحاد و اتفاق در مسير حق و صدق، هر چند دشوار باشد، بهتر از اختلاف و تفرق در راه باطل است، هر چند مورد پسند شما باشد. زيرا خداي سبحان هيچ كسي را از راه اختلاف خير نداد، نه در گذشته‌ي تاريخ و نه در آينده؛ يعني جدايي، عامل خير نيست. 🔹 يكي از سنّت هاي دير پاي الاهي كه تمام قلمرو زمان و زمين مشمول آنند، اين است: ولاتَباغضوا فإنّها الحالقة[همان، خطبه 86، بند 13.] ؛ بغض و كينه‌ي يكديگر را در دل رشد ندهيد. زيرا دشمني، همانند تيغ تيزي است كه به دست دو طرف خصومت است. هر روز با تهمت، دروغ، توطئه، اهانت، تحقير و... نسبت به همديگر، بوته هاي دين تراشيده مي شود و موهاي باريك هم، با تراش روزانه نابود مي گردد و هرگز اميدي براي رويِش جديد نيست. بنابراين، وحدت جامعه از مهم ترين علل اقتدار ملّي است. از اين رو جزو شاخص ترين رفتارهاي علوي بوده است. 🔹 منبع اصليِ پيام هاي علوي، همانا وحي الاهي است كه جامعه را به اعتصام به حبلِ متينِ دين، فرا مي خواند و از تفرقه، تحذير مي فرمايد و همين مطلب در سخنان گهربار رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است كه: «الجماعة رحمةٌ والفرقة عذابٌ»[ نهج الفصاحة، ج 2، ص 747.] 🔹 اگر ملّتي به خطر تفرّق مبتلا شد، شائبه‌ي تعذيب الاهي را به همراه دارد. از اين رو مي توان با توبه، آن عذاب را به رحمت كه همان وِفاق ملّي است، تبديل نمود. ادامه دارد.... 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
📌 فرشته خوی 🔹 قرآن کریم بسیاری از اوصافی را که برای ملائکه ذکر می کند، برای انسان نیز که خلیفه اوست یاد می کند؛ اگر از فرشتگاه به عنوان ﴿بِأَیدِی سَفَرَةٍ ٭ كِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾[1] یاد میکند، از انسان ها به عنوان ﴿وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾[2] یاد می کند و اگر فرشته ها را در مکتب خود عالِم و آگاه کرده است، به جامعه انسانی از راه وحی و نبوّت فرمود: ﴿اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الأكْرَمُ ٭ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ﴾،[3] آغاز سوره مبارکه «علق» که طبق مشهور این بخش جزء اولین بخش های فرود آمده بر قلب مطهّر پیغمبر(عَلَیهِ وَ عَلَی آلِهِ آلَافُ التَّحِیةِ وَ الثَّنَاء) است، ما را به مکتب کرامت فرا می خواند. خدا با اسم اَکرم تجلّی کرده است و مدرسه را اداره می کند، اگر گفتند در فلان کلاس مهندس یا پزشک تدریس می کند؛ یعنی درس پزشکی یا هندسه می دهد، اگر گفتند خدای اَکرم درس میگوید؛ یعنی درس کرامت می دهد. 🔹 جامعه کریم جامعه فرشته است، این جامعه فرشته نه بی راهه میرود نه راه کسی را می بندد. بسیاری از فرشتگان محو جمال و جلال الهی هستند و به غیر از جمال و جلال الهی نمی اندیشند، بسیاری از بزرگانی هستند که راه حکمت را طی کرده و از آنجا به معرفت بار یافتند و فرشته خوی شدند، شما می بینید جامی چنین حرفی دارد که: بودم آن روز من از طائفه دُرد‌کشان ٭٭٭ که نه از تاک نشان بود و نه از تاک ‌نشان[4] 🔹 این سخن ابتکاری جامی نیست قبل از او همین حرف را با سبک و سیاق دیگر مولوی گفته است و قبل از او ابن فارض مصری به سبْک دیگر سروده است، شما ببینید قرآن کریم ما را گذشته از اینکه از لذایذ ظاهری برخوردار می کند، از لذت معنوی ما را متنعّم می کند. حرف ابن فارض مصری این است: شَـرِبْنَا عـلی ذكْـرِ الحبیبِ مُدامَةً ٭٭٭ سـكِرْنَا بها مِن قَبل أن یخلق الكَرْمُ[5] یعنی ما به نام دوست شرابی نوشیدیم و مَست شدهایم که این دو کار ما قبل از آن بود که خدای سبحان درخت انگوری در عالَم خلق بکند. کسانی که حرف ابن فارض را شرح کردند، گفتند منظور درخت انگور نیست، 🔹 منظور کلّ نظام سپهری و آسمان و زمین است، قبل از اینکه آسمانی خلق شود و قبل از اینکه زمین خلق شود، انسان با خدا عهد بست که جز تو را نشناسد و جز تو را نپسندد و جز تو را نپذیرد: ﴿أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَی﴾. 🔹 اگر مشکلاتی در مملکت هست اگر اختلاس هست و اگر رشوه است اگر رباست و اگر فریب است و اگر خیانت است، همه در اثر آن است که انسان در بدن خلاصه شده و اگر انسان این مشترکات بین خود و دام را در یک سوی بنهد و مشترکات فراوانی که بین او و فرشته هاست در سوی دیگر بنهد، این جامعیت هم خواسته تن را تأمین میکند هم خواسته روح را. تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک ٭٭٭ برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس [1]. سوره عبس، آیات15 و16. [2]. سوره اسراء، آیه70. [3]. سوره علق، آیات3 و4. [4]. دیوان اشعار جامی؛ ر.ک: شرح مقدّمه قیصری(سید جلال الدّین آشتیانی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چ 4، 1375)، ص 861. [5]. شرح دیوان ابن الفارض من شرحی الشیخ بدر الدین الحسن بن محمد البورینی و الشیخ عبدالغنی بن اسماعیل النابلسی، ج2، ص384؛ «القصیدة الثالثة عشرة». 📚 پیام به اولین کنگره ملی حکمت و خرد جندی ‌شاپور و بزرگداشت علی بن عباس اهوازی تاریخ پخش: 1395/02/28 🌿🌿🌿 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
@rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (36) 🔅🔅🔅 ✳ پایگاه قلب پایه اقتدار 3⃣ سوم: رفتاري پايه‌ي اقتدار ملّي است كه از پايگاه منيع قلبي، مايه گرفته باشد. هرگاه قلبْ حرم اَمْن خدا شد و فرشتگانِ رحمت در آن هبوط داشتند و پيامِ آرامش آفرين را در آن تعبيه كردند، گفتار، رفتار، نوشتار و بالاخره سنّت و سيرتِ چنين صاحب دلي سببِ اقتدار ملّي خواهد شد. زيرا از چنين دلي جز آثار توحيد كه همان وحدت و وفاق است، سر نمي زند؛ چنان كه همه‌ي پيامبران و امامان معصوم (عليهم السلام) و راهيان راه مستقيم آنان، چنين بوده و هستند. 🔹 هرگاه قلب، خانه‌ي امن ابليس باشد و شياطين نقمت، در آن وسوسه كنند و با تسويل و زيبا نشان دادنِ زشت و زشت كردنِ زيبا، حق را به جاي باطل، و صدق را به جاي كذب قرار دهند و با تدليس و تلبيس، آرايش را آرامش بنامند، قيام و قعود، موافقت و مخالفت و بالاخره سريره‌ي چنين مخدوع و مغروري، سبب وهن ملّي و تشويه چهره‌ي ملت است. زيرا از چنين شخص فريب خورده اي كه جز بانگ: (أنا خيرٌ منه)[ سوره ي ص، آيه ي 76.] ابليسي نه شنيد و نه مي شنود، جز كوبيدن بر طبل تكبّر و غرور چيزي برنمي آيد. 🔹 نمونه‌ي آن: نمرود است كه در ساحت قدس ابراهيم خليل (عليه السلام) كه برهانِ (ربّي الّذي يحيي و يميت)[ سوره ي بقره، آيه ي 258.را اقامه فرمود، وَقيحانه مغالطه ي: (أَنا أُحيي و أُميت)[ سوره ي بقره، آيه ي 258.] را ارائه مي كند و خود را پروردگار حيات و ممات مي داند. 🔹 و فرعون است كه در آستان مقدس موساي كليم (عليه السلام) كه برهان (ربّنا الذي أعطي كلَّ شي ءٍ خَلْقه ثم هَدي)[ سوره ي طه، آيه ي 50.] را اقامه فرمود، طاغيانه مغالطه ي: (أنا ربّكم الأعلي)[ سوره ي نازعات، آيه ي 24.] و (ما علمتُ لكم من إلهٍ غيري)[ سوره ي قصص، آيه ي 38.] را طرح مي كند. 🔹 و هامان است كه در فِناي منزّه هارون و موساي كليم(عليهماالسلام) كه حكمتِ (وَ أحسِن كما أَحسَن الله إليك و لاتبغ الفساد في الا صرض إنّ الله لايحبّ المفسدين)[ سوره ي قصص، آيه ي 77.]را افاده فرمودند، متمرّدانه نغمه‌ي مشئوم: (إنّما أُوتيتُه علي علمٍ عِندي)[ سوره ي قصص، آيه ي 78.] را سر داد و ثروتِ سراب گونه‌ي خود را سَرِآبِ سيراب كننده پنداشت. 🔹 آن چه در تمام اين نمونه هاي استكباري حاكم است، غرور و خودبينيِ شخص متكبّر است كه چاه را از راه تميز نمي دهد، و اين بيماريِ تكبّر، نه تنها در سران زر و زور پديد مي آيد كه نموداري از آن به اشارت رفت، بلكه در جامعه‌ي استكباري نيز به چشم مي خورد؛ چه اين كه بني اسراييل به پيامبر خود بعد از موساي كليم (عليه السلام) پيشنهاد دادند: فرماندهي براي ما مبعوث و تعيين كن تا به زعامت او در راه خدا مبارزه كنيم... پيامبر آنان گفت: خداوند طالوت را به عنوان فرمانده براي شما مبعوث كرد. آنان به جاي انقياد در برابر حكم خدا، باغيانه و ماردانه گفتند: (أَنّي يكون له المُلكُ علينا و نحنُ أَحَقُّ بالمُلْكِ منه...)[ سوره ي بقره، آيه ي 247.] ؛ ما به سِمَت فرمانروايي، از طالوت سزاوارتريم. 🔹 غرض آن كه فردي كه فقط خود را مي بيند و لافِ «من برترم» مي زند و گروهي كه فقط خودشان را مي نگرند و شعارِ «ما برتريم» سر مي دهند، همگي سخنگوي كسي اند كه در برابر خداي سبحان مستكبرانه گفت: (اَنَا خيرٌ منه)،[ سوره ي ص، آيه ي 76.] 🔹 و پيروان چنان عفريتي چنين نِفريتند كه بايزيد بسطام را با يزيد شام در «مَن يزيد» عشق، همسان مي پندارند و سرانجام ديو اَمَوي را به كرسي فرشته‌ي علوي مي نشانند و غاصب را به جاي منصوب الاهي نصب مي كنند. 🔹 براي درمان چنين بيماري مُهْلك، گفتار همراه با رفتار اميرالمؤمنين (عليه السلام) سودمند است كه فرمود: ما لابن آدم والفخرُ؟ أوّله نطفةٌ وآخِره جيفةٌ ولا يَرْزقُ نَفْسَه ولا يَدْفَعُ حَتْفَه![ نهج البلاغة، حكمت 454.] ؛ فرزند آدم، حقّ فخرفروشي ندارد؛ زيرا آغاز آفرينش او نطفه بوده است و انجام زندگي او مردار است، توان تأمين روزي خود را ندارد و قدرت برطرف كردن مرگ خويش را فاقد است. چنين موجود ضعيفي كه صدر و ساقه‌ي هستي او را فرومايگي احاطه كرده است، حقّ باليدن ندارد: ورچه اين جا اميري از زر و زور با تكبّر زخاك خيزي مور[حكيم سنائي، حديقة الحقيقة، ص 380.] 🔹 آري، آن كس كه از حجابِ «مَن و ما» به دَر آمد و با بينش الاهي، مبدأ و منتهاي خلقت را ادراك كرد و خود را در بستر مستقيم لقاي خدا ديد و در طيّ اين راه از هيچ كوششي دريغ نكرد، درخور تكريم است؛ چنان كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: فَمَنْ اَخَذَ بالتقوي... هَطَلتْ عليه الكرامة بَعد قُحُوطِها...[ نهج البلاغة، خطبه، 198.] ؛ كسي كه پرهيزكاري را برگزيد... مجد و بزرگواري هاي از دست رفته، مانند باران بر او مي بارد. 🌿🌿🌿 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 👇👇👇 کانال قرآنی رحیق در ایتا @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 نگاشت 15: نظم آهنگ قرآن در نغمه های موسیقی، گوناگونی صدا، مد و طنین و نرمی و شدت و حرکت های مختلفی که هم راهش می شود، به اضافه زیر و بم و لرزش که در زبان موسیقی، بلاغت صدا می نامند، باعث خلجانات روحی می شود. چنان چه این جنبه از قرآن را در تلاوت مد نظر بگیریم، در می یابیم که هیچ زبانی از زبان قرآن بلیغ تر نیست و همین جنبه بر انگیزاننده احساسات آدمی (چه عرب و یا غیر عرب) است. با توجه به این دست آورد، تشویق به تلاوت قرآن با صدای بلند، نیز روشن می شود. این فاصله ها که آیات قرآن بدان ختم می شوند، تصویرهایی کامل از ابعادی است که جمله های موسیقیایی بدان ختم می یابند. این فاصله در درون خود با صداها تناسب بسیار دارد و با نوع صوت و شیوه ای که صوت ادا می شود یگانگی بی مانندی دارد و از جهتی، اغلب این فاصله ها با دو حرف نون و میم که هر دو در موسیقی معمول هستند یا با حرف مد پایان می گیرند که آن هم در قرآن طبیعی است.» ادامه دارد.... 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 نگاشت 16: نظم آهنگ قرآن برخی از اهل فن گفته اند:در قرآن کریم بسیاری از فاصله ها با حروف «مد» و «لین» و افزودن حرف نون ختم می شوند و حکمت آوردن چنین حروفی، ایجاد نوعی آهنگ است. سیبویه نیز گفته است: «آنان (یعنی عرب) چنان چه می خواستند به سخن خود آهنگ بدهند، حروف الف و یاء و نون را اضافه می کردند و با این کار صدا را کشیده می خواندند. اما اگر مقصودشان ایجاد آهنگ نبود، از آوردن این حروف خودداری می کردند. در قرآن نیز این شیوه بسیار غنی تر و شایسته تر به کار گرفته شده است. اما چنان چه با یکی از این حروف خاتمه نیابد و مثلا با یک حرف ساکن پایان پذیرد، یقینا این حرف به پیروی از آوای جمله و تقطیع واژگانی آن آمده و متناسب با لحن گفتار، به شایسته ترین نحو در موضع خود نشسته است. البته، چنین حروفی اغلب در جملات کوتاه آمده و از «حروف قلقله» یا بانگ دار و یا طنین انداز و یا حروف دیگری است که در نظام موسیقی، لحنی برای آن قایل شده اند. تاثیر شیوه بر انگیختن با صدا در زبان بر دل همه آدمیان طبیعی است. در قرآن کریم نظم آهنگ اعجازگون صوت ها همگان را مخاطب قرار می دهد، چه آنان که زبان را می فهمند و چه آنان که نمی فهمند. بنابراین، کلمات قرآن کریم از حروفی تشکیل شده که اگر یکی از آن بیفتد یا عوض شود یا حرف دیگری به آن افزوده شود، اختلالی پدید می آید و در روند وزن و طنین و آهنگ ضعفی آشکار می شود و حس گوش و زبان را با اشکال روبه رو خواهد کرد و سرانجام، انسجام عبارت ها و زبدگی مخرج ها و مسندهای حروف و پیوستگی آن را به یکدیگر با اشکال رو به رو خواهد کرد و به هنگام شنیدن، ناهنجاری به همراه خواهد داشت.» ادامه دارد.... 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
📌 عرضه بر قرآن 🔹 بیان نورانی امام باقر(سلام الله علیه) است که فرمود همه شعیان ما موظفند خودشان را بر قرآن عرضه کنند،[1] این یعنی چه؟ این اراده‌های ما، علوم ما، اندیشه‌های ما، افکار ما، گاهی معارض هم‌ هستند، این خواسته‌های ما گاهی معارض هم ‌ هستند، این میل‌ها و گرایش‌های ما گاهی معارض هم ‌ هستند؛ گاهی نه معارض نیستند، فقط یک کاری را می‌خواهیم انجام بدهیم. آن جایی که گرایش‌ های ما معارض هستند و بر سر دوراهی هستیم، باید بر قرآن کریم عرضه کنیم که کدام راه صحیح است و کدام راه درست است. گاهی دو راه نیست، یک راه است و تصمیم گرفتیم که انجام بدهیم، آیا انجام بدهیم یا ندهیم؟ درست است یا درست نیست؟ فرمود عرضه بر قرآن کنید. آن وقت این یعنی چه؟ یعنی بر همه مخصوصاً بر علما لازم است در محضر و مشهد قرآن کریم باشند، یک دور خطوط کلّی قرآن برایشان روشن بشود. اگر آیات قرآن را ندانند، مطالب قرآن را ندانند، چگونه خودشان را بر قرآن عرضه کنند که آیا این کاری که من می‌خواهم بکنم این درست است یا درست نیست؟ فرمود عرضه کنید بر قرآن! اینکه برای همه افراد نیست، مردم کوچه و بازار چگونه عرضه کنند بر قرآن؟! این دستور مستقیم به حوزه‌هاست، وگرنه مردم عادی به زحمت قرآن را بخوانند؛ حتی آنها که قرآن را حفظ کردند، اینطور نیست که از کلّ قرآن باخبر باشند و تفسیر قرآن را بدانند. ما شیعه او هستیم و فخر هم می‌کنیم شاگرد او هستیم! 🔹 بنابراین حتماً شما بزرگواران باید در مسجد‌هایتان یک تفسیری داشته باشید. این فضل خدا که تمام شدنی نیست! نباید گفت ما حالا تفسیر شروع بکنیم چه وقت تمام بکنیم؟ خیر! مگر همه ما موظف هستیم در حد المیزان بفهمیم؟! این فرمود: ﴿هُدی لِلنَّاس﴾،[2] ما هم جزء «ناس» هستیم. ما هم می‌توانیم بفهمیم که چه بد است، چه خوب است، چه راهی حلال است، چه راهی حرام است، چه حق است، چه باطل است، چه صدق است، چه کذب است، چه خیر است، چه شرّ است، چه حَسَن است، چه قبیح است؛ آن مقداری که حجّت خدا بر ما تمام بشود را می‌توانیم. [1]. تحف العقول، ص284؛ «... اعْرِضْ نَفْسَكَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ فَإِنْ كُنْتَ سَالِكاً سَبِیلَهُ زَاهِداً فِی تَزْهِیدِهِ رَاغِباً فِی تَرْغِیبِهِ خَائِفاً مِنْ تَخْوِیفِهِ فَاثْبُتْ وَ أَبْشِرْ فَإِنَّهُ لَا یضُرُّكَ مَا قِیلَ فِیك ...». [2]. سوره انعام، آیه185؛ سوره آلعمران، آیه4؛ سوره انعام، آیه91. 📚 سخنرانی عمومی در جمع طلاب و ائمه محترم جماعات تهران تاریخ: 1397/05/28 @rahighemakhtoom
📌 ثمره عفاف 🔹 حجاب چه در مرد چه در زن به غیرت او وابسته است؛ یك انسان غیور نه اجازه می‌دهد كه بیگانه در حریم عفاف او راه پیدا كند و نه به خود اجازه می‌دهد وارد حریم عفاف و دیانت دیگری بشود. غیرت كه یك واژهٴ عربی است، سه عنصری را كه اخلاقی و آموزنده است در درون خود دارد؛ غیرت عبارت از این سه عنصر است: اوّل هویت ‌شناسی، دوّم غیر را به حریم هویت خود راه ندادن و سوّم وارد حریم غیر نشدن. اصولاً غیرت یعنی غیرزدایی، طرد غیر و بیگانه؛ طرد غیر و بیگانه بعد از شناخت حوزهٴ هویت خودی است، اگر كسی خود را نشناسد و حریم خود را نداند، مسئلهٴ غیرزدایی و وارد حریم غیر نشدن برای او مطرح نیست؛ وقتی او می‌تواند غیرزدایی كند كه محدودهٴ خود را بشناسد، پس اوّلین عنصر او هویت‌شناسی است كه «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»[1] و مانند آن، وقتی مرز خود را و حیثیت خود را شناخت، آنگاه نه وارد حریم دیگری می‌شود و نه دیگری را به حریم خود راه می‌دهد. 🔹 حجاب و عفاف به غیرت برمی‌گردد و ذات اقدس الهی انسان غیور را دوست دارد و اگر كسی ـ معاذ الله ـ غیرزدا نبود و وارد حریم غیر شد، این شخص معلوم می‌شود که مریض است. در فرهنگ دین و قرآن كریم، طمع به حریم دیگری و به ناموس دیگری و به حرم دیگری یك نحوه بیماری است. در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» به همسران پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیه و الثناء) دستور داده شد كه ﴿فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذی فی‌ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً﴾؛[2] یعنی در هنگام سخن گفتن خیلی با صدای نازك یا با مطالب رقّت ‌بار یا عاطفه برانگیز یا حساسیت برانگیز و مانند آن كه نامحرمی را بشوراند، با آن طرز سخن نگویید یا با آن كلمات حرف نزنید، اگر این كار را كردید آن نامحرم چون مریض است طمع می‌كند ﴿فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاَ مَعْرُوفاً﴾، از این آیهٴ نورانی برمی‌آید كه اگر نامحرمی به یك نامحرم طمع كرد این قلبش مریض است، پس مرض همان‌ طوری كه ظاهری است، باطنی هم هست. 🔹 عفاف سلامت و صحّت هست، ترك عفاف مرض قلب است و قرآن كریم كه به‌عنوان شِفا نازل شد ﴿نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ﴾،[3] این بیماری را به ما معرفی كرد، بعد از تعریف این بیماری راه درمانش هم به ما گفت و معالجه كرد؛ از این راه روشن می‌شود كه اگر مرد یا زن اهل حجاب نبودند و اهل عفاف نبودند، هم بیمارند و هم بیماری را دامن می‌زنند. اگر جامعه‌ای بیمار بود، درمان چنین جامعه‌ای آسان نیست، علاج این جامعه سخت است و جامعهٴ بیمار، فكر بیمار، سیاست بیمار، اقتصاد بیمار، اجتماع و روابط عمومی بیمار خواهد داشت. باید كوشید قلب را سالم كرد و در قرآن این‌چنین آمده است که تنها گروهی در قیامت اهل نجاتند كه با قلب سالم بیایند ﴿یوْمَ لاَ ینفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ ٭ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ﴾.[4] اگر كسی به نامحرم طمع كرد، این شخص قلبش مریض است، در قیامت انسانی كه بیماردل است گرفتار عذاب خدا خواهد شد، تنها یك گروه نجات پیدا می‌كنند و آن كسانی هستند كه دارای قلب سالم می باشند. [1]. مصباح الشریعة، ص13؛ متشابه القرآن و مختلفه(لابن شهر آشوب)، ج1، ص44؛ عوالی اللئالی, ج4, ص102. [2]. سوره احزاب, آیه32. [3]. سوره اسراء, آیه82 [4]. سوره شعراء, آیات 88 و 89. 📚 همایش نماز و حجاب ـ سالن دانشگاه آزاد اسلامی استان زنجان واحد ابهر تاریخ پخش: 1391/02/18 @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (37) 🔅🔅🔅 ✳ عوامل ذلت و فرومایگی 4⃣ چهارم: رفتاري سبب اقتدار ملّي است كه منزّه از عوامل ذلّت و فرومايگي باشد. آن چه مايه‌ي خواري است، در َبنان و بَيان اميرالمؤمنين (عليه السلام) متبلور است كه به برخي از آن ها اشاره مي شود: ✅ 1. طمع و آزمندي، پرده‌ي شهوت است كه روي خردمندي آويخته مي شود؛ نه مي گذارد كه عقل، نور عشق را مشاهده كند و نه مي گذارد كه حسّ و خيال و وَهْم، از نور عقل استضائه كنند. زيرا محجوب، هم از نورگيري محروم است و هم از نوردهيْ ممنوع؛ و اين پرده نشينْ گاهي به پاي طمع بي پروا قرباني مي شود؛ أكثر مَصارِعِ العقولِ تَحْتَ بُروق المطامع.[ نهج البلاغة، حكمت 219.] برق تيغ طمع سرِ سرفرازِ عقل را به پاي آز منتقل مي كند و پيكر پاك عقلِ شاهد را نثار مقدم شرربار حرص مي سازد. 🔹 چنين كسي كه مايه‌ي فخر خود را به پاي دشمن خويش ذَبح نمايد، جز فرومايگي بهره اي نخواهد داشت؛ الطامع فى وِثاق الذُلّ[همان، حكمت 226.]؛ آزمند در بند خواري است. آن كس كه مي توانست خردمندانه زندگي كند و اميرانه به سر برد، هم اكنون كه به دام حرص افتاد، سفيهانه زندگي مي كند و اسيرانه به سر مي برد. 🔹 اقتدار ملّي مرهونِ برائتِ دولت از آز و نزاهت ملت، از حرص است. آن گاه به خودكفايي سياسي، اقتصادي و مانند آن بالغ خواهند شد. ✅ 2. ترس از دشمن، پرده‌ي غضب است كه چهره‌ي خردورزي را مستور مي كند؛ تا نه از قلب والا نور بگيرد، نه به حسّ و خيال و وَهْم پايين نور بدهد. زيرا پوشيدهْ محكوم به حرمان، هجران و زندان است و از عقل زنداني، نه تكامل خود، ساخته است و نه تكميل ديگران مُتَوقَّع؛ «والجبنُ منقصةٌ».[ نهج البلاغه، حكمت 3.] نقصانِ ادراك و انگيزه‌ي شخص هراسناك، براي آن است كه وي نه فرصت درست فكر كردن دارد و نه مجالِ صحيحْ تصميم گرفتن؛ در اين حال دشمن متهوّر و بي باك مي تازد و ملت هراسناك، جز با زَنْدگي و اِنقياد، چاره‌ي ديگر ندارد. 🔹 منشأ هراس بي جا، بدگماني به وعده هاي خداست؛ وگرنه ملتِ موحّد كه به صدق و عدم تخلّفِ نويدهاي الاهي اطمينان دارد، هرگز تمام عناصر محوري پيروزي را تجهيزات نظامي نمي داند: «فإنّ البخلَ والجبنَ والحرصَ غرائز شتّي يجمعها سوء الظنّ بالله».[2 همان، نامه ي 53. ] بدگماني به خدا از شركِ مستور ناشي مي شود كه توحيد را از ناب بودن به ممزوج شدن مي كشاند. 🔹 گرچه در قلمرو طبيعتْ، متاعِ نابْ ناياب است؛ به طوري كه گُل بي خار، مُلِ بي خمار، گنجِ بي مار... نتوان يافت، ليكن در منطقه‌ي فراطبيعت، چنين كالاي گرانبهايي دست يافتني است و نَقْد و بهايِ آن، مَشكي از مُشكِ اَشْك را نثارِ يار كردن و با چنين كوثرِ شفّافي، گناه گذشته را شستن و با منظرِ منزّه از نظر به غير دوست، به تماشاي جمال او نشستن است؛ گريه‌ي شام و سحر شكر كه ضايع نگشت قطره‌ي باران ما گوهر يكدانه شد[ديوان حافظ، غزل 170. ] 🌿🌿🌿 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 👇👇👇 کانال قرآنی رحیق در ایتا @rahighemakhtoom
▪نگاشت 13 :نکات تفسیری آیه 11 🔅🔅🔅 وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ «11» «11» و نعمت پروردگارت را (براى سپاس) بازگو كن. ۱ - بازگو کردن نعمت هاى خدادادى و مستور نداشتن آنها از مردم، توصیه خداوند به پیامبر(ص) (و أمّا بنعمة ربّک فحدّث) ۲ - نعمت هاى خداوند به پیامبر(ص)، جلوه هاى ربوبیت او بوده و رشد و تربیت آن حضرت را به دنبال داشته است. (ربّک) ۳ - برخوردارى از جاى امن، هدایت و ثروت، نعمت هاى الهى و سزاوار بازگو کردن براى دیگران است. (فاوى ... فهدى ... فأغنى ... و أمّا بنعمة ربّک فحدّث) ۴ - صاحبان نعمت، باید هنگام بازگوکردن نعمت ها، به وابستگى آنها به خداوند، معترف باشند. (بنعمة ربّک فحدّث) ۵ - خداوند، خواهان بازگو شدن تحوّلات خوشایند زندگى پیامبر(ص) و مراحل رهایى آن حضرت از رنج یتیمى و ناآگاهى و فقر (ألم یجدک یتیمًا ... ضالاًّ ... عائلاً ... و أمّا بنعمة ربّک فحدّث) 👈 پایان تفسیر سوره ضحی در پست های روزهای زوج به بررسی سوره انشراح خواهیم پرداخت. 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
📌وظيفه علما 🔹 اين دين كه به ما فرمود: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ»،[1] وظيفه علما را بيشتر و بهتر نسبت به ديگران بيان كرده است. اين دين به ما مي‌گويد از يكديگر محافظت كنيد, همان‌طوري كه مراقب چشم و گوشتان هستيد مراقب يكديگر باشيد! ما چقدر مواظب چشممان هستيم؟ چقدر مواظب گوشمان هستيم؟ بايد از جامعه هم مثل چشم و گوش مراقبت كنيم. اين «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ» پيام خيلي دقيقی دارد؛ در اوايل سوره مباركه «اسراء» آمده است كه ما در صحنه قيامت سائلي داريم به نام «الله», مسئولي داريم به نام مردم و يك مسئول‌عنه داريم، فرمود: ﴿لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً﴾،[2] سائل ذات اقدس الهي است كه سؤال توبيخي است، نه سؤال استفهامي يا سؤال استعطايي, يك سؤال توبيخي است. افراد انسان در صحنه قيامت مسئول‌ هستند، از ما سؤال مي‌كنند كه چشم خودت را چه كردي؟! گوش‌ خودت را چه كردي؟! 🔹 ما بايد از دلمان مراقبت كنيم, از چشممان مراقبت كنيم, از گوشمان مراقبت كنيم كه حركت بيجا نداشته باشند؛ براي اينكه در قيامت از ما سؤال مي‌كنند با دل چه كردي؟! با چشم چه كردي؟! با گوش چه كردي؟! همين سؤال را هم در قيامت مي‌گويند كه با مردم چه كردي؟! فرمود: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ»، همه ما موظف هستيم که از يكديگر مراقبت كنيم؛ آن‌طوري كه از جان, قلب, چشم و گوشمان مراقبت مي‌كنيم. ما چشم, گوش و قلبمان را سعي مي‌كنيم ـ ان‌شاءالله ـ از خطر حفظ كنيم, ديگران را هم اين‌چنين باید مثل قلب، چشم و گوش خود بدانيم. از ما سؤال مي‌كنند شما چرا مواظب اين جوان‌ها نبودي؟ چرا مواظب اين مردم نبودي؟ هم «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ», هم ﴿لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً﴾، از اين نزديك‌تر! اين غير از ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾[3] است؛ اين دقيق‌تر, رقيق‌تر, علمي‌تر و عميق‌تر از آن بخش‌هاست. فرمود همان‌طوري كه از قلبتان مراقبت مي‌كنيد, از چشمتان مراقبت مي‌كنيد و از گوشتان مراقبت مي‌كنيد، از اين جوان‌ها مراقبت كنيد! از اين جامعه مراقبت كنيد! كاري نكنيد كه خداي ناكرده اينها به فساد کشيده شوند، اين مسئوليت ماست! [1] . جامع الاخبار(للشعيری)، ص119. [2] . سوره إسراء، آيه36. [3] . سوره حجرات، آيه10. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1394/06/19 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید 👇👇👇 @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (38) 🔅🔅🔅 ✳ متوهمان انسان شناسی 5⃣ پنجم: رفتاري علت اقتدار ملّي است كه از مبناي صحيح انسان شناسي استمداد كند. 🔹 گروهي خواسته هاي برخاسته از حسّ و وَهم را خِرَد پنداشتند و قداست حرّيت را در پاي پليد شهوت و غضب پايمال كردند، سياست و حكومت را كه از شريف ترين شاخه هاي علوم انساني است، بر اثر نشناختن گوهر انسانْ به سلطنت بر مردم، معنا كرده و تفسير مي كنند؛ خواه بر مردم ميهن خود و خواه بر مردم كشور ديگر. 🔹 چنين فرقه اي هم دچار مُشكل انسان شناسي و جهان بيني اند و هم مبتلا به مُعْضِل معرفت شناسي. زيرا انسان، از منظر اينانْ بين ميلاد و مرگ خلاصه مي شود و جهان هستي، از قلمرو ماده و طبيعت نمي گذرد و معيار انديشه‌ي صحيح، اثبات و ابطال حسّي است. 🔹 اين عدّه، حسّ و وهم را در بخش انديشه، شهوت و غضب را در قسم انگيزه كه عِقال ترقي اند، عقل پنداشتند و علم حسّي را كه پشتوانه‌ي ابطال پذيري حسّي دارد، معرفت صائب مي انگارند؛ غافل از آن كه نه انسان را درست شناختند و نه جهان هستي را صحيح بررسي نمودند و نه به معيار اصيل معرفت، دست يازيدند؛ عقل را از عقيله بازشناس نبود همچو فربهي آماس [حكيم سنائي، حديقة الحقيقة، ص 298.] 🔹 سقوط در چاه حسگرايي بعد از آنْ رخ داد كه در مرحله‌ي نخست، پندار ناصواب عقل گرايي توسط براهمه‌ي هند مطرح شد و نغمه‌ي ناموزون بي نيازي از وحي الاهي طرح شد. سپس در مرحله‌ي بعد، عقل تجريدي و انتزاعي از صحنه‌ي معرفت شناسي حذف شد و با پيشرفت صنايع مدرن، از عمق دريا تا اوج سپهر، مِلك مشاع صنعت درآمد. 🔹 تمام مسائل اعتقادي، اخلاقي و حقوقي، در محور حسّ تدوين و در مدار مادّه تحرير شد و حرمت معارف غير محسوس و ارج اصول ارزشي غيرمادي، رخت بربست و صنعت حسّيْ، مُدوِّنِ عقيده، اخلاق، حقوق و سياست شد و ميوه‌ي تلخ و فراخ چنين شاخِ منحوسي، جز استعباد، استعمار، استثمار، استحمار و بالاخره تهاجم و تكالب ملّت هاي ضعيف و غارت منابع سرشار آنان نخواهد بود. ادامه دارد... 🌿🌿🌿 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 👇👇👇 کانال قرآنی رحیق در ایتا @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 نگاشت 17: نظم آهنگ قرآن این جنبه از اعجاز قرآن(نظم آهنگ خاص) در درجه نخست به احساسات مبهمی بر می گردد که در قلب خواننده یا شنونده بر می انگیزد. 🔹 به عبارتی دیگر، حروف به شکل بی نظیری در کنار هم قرار می گیرند که به هنگام شنیدن، بدون وجود دستگاه های موسیقی و بدون وجود قافیه یا وزن و بحر، چنین آهنگ باشکوهی از آن به سمع می رسد. 🔹 دیگر این که این تنوع در سبک و لحن حروف و عبارات در معماری قرآن، افت بی نظیری است که نه پیش و نه پس از آن بوده و یا خواهد بود. تمام این امور در کمال سادگی به وقوع پیوسته اند، و اثری از ساختگی و یا تکلف در آن مشهود نیست. 🔹 واژه ها بسیار روان جریان می یابند، وارد قلب می شوند و پیش از دست به کار شدن عقل و تحلیل و تفکر و تامل آن احساس مبهمی را که آدمی را به خشوع وا می دارد، بر می انگیزد. 🔹 به عبارتی، با رسیدن سخن قرآن به گوش و تماس با قلب، احساساتی را بر می انگیزد که ما تفسیری برای آن نداریم. این صفت به علاوه تمام صفات دیگر، روی هم رفته از قرآن پدیده ای می سازد که تفسیر پذیر نیست و مانند هم ندارد. ادامه دارد.... 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 نگاشت 18: نظم آهنگ قرآن 🔹 قرآن کریم یک سبک بیان مخصوصی دارد. می دانیم که سبکها متفاوتند. 🔹 لااقل در فارسی می توانیم بشناسیم که سبک عبارتها با هم خیلی فرق می کند. مثلا سبک نثر سعدی یک سبک مخصوص به خود است. سبک صاحب ناسخ التواریخ سبک دیگری است به طوری که اگر انسان عبارتی از آن را بخواند می فهمد که این سبک سبک ناسخ است. "تاریخ وصاف" سبک دیگری است، و حتی همین نویسندگان درجه اولی که ما الان داریم که هر کدام یک سبک مخصوص به خود دارند باز هر کدام یک روش مخصوص به خود دارند. 🔹 در عربی هم این مطلب زیاد است. قرآن یک سبک و اسلوب مخصوص به خود دارد. 🔹 اگر ما یک آیه قرآن را در میان نهج البلاغه بگذاریم که در بلاغت نهج البلاغه هیچ کس شک نمی کند، می بینیم آیه قرآن در آن نمایان و مشخص است که این یک سبک است و آن سبک دیگری، 🔹 حتی در میان خطبه های پیامبر اکرم (ص) نیز چنین است. حضرت رسول خطبه زیاد دارند. خطبه هایی که خیلی پر طنطنه و فصیح و بلیغ و در ردیف خطبه های نهج البلاغه است، ولی قرآن سبک و اسلوبش سبک دیگری است. 🔹 در قرآن، کلمات به شکل دیگری با یکدیگر پیوسته شده اند غیر از آن شکل نهج البلاغه و سخنان پیامبر. چنین سبکی در زبان عربی سابقه ندارد. نه تنها سابقه ندارد، لاحقه هم ندارد، 🔹 و این خیلی عجیب است. در خطبه های نهج البلاغه واقعا می شود خطبه ای و اقلا چند فرازی از یک بلیغ دیگر بگنجانند که آدم شک کند که آیا این از حضرت امیر هست یا نیست؛ ولی قرآن سبکش لاحقه هم ندارد، یعنی هیچ کس نیامده و نتوانسته است یک سطر بیاورد که همان وضع خاص قرآن و همان اسلوب غیر قابل توصیف قرآن را داشته باشد که وقتی سر هم کنیم بگوییم این با آیه قرآن چه فرق می کند؟ آن نرمش عجیبی را که در این سبک هست، داشته باشد. به همین جهت هم بی سابقه است و هم غیر قابل تقلید. ادامه دارد.... 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
📌 مظهر رضای الهی 🔹 اینجا که الآن شما حضور دارید یعنی بارگاه رضوی ـ (صلوات الله و سلامه علیه) ـ هیچ کسی در عالم کسی را راضی نمی‌کند و کسی از چیزی راضی نمی‌شود و نعمتی به هیچ کس نمی‌رسد که او خوشحال بشود، مگر به وساطت ؛ رضا یعنی همین! مظهر راضی بودن، مظهر «هو الرّاضی» بودن، مظهر رضوان، این است! اگر کسی توفیقی پیدا کرد که مشکل دیگری را حلّ کرد و دیگری را راضی کرد به وساطت رضاست و اگر بیماری درمان شد و خوشحال شد به وساطت رضاست و اگر جاهلی عالِم شد به وساطت رضاست و اگر گرفتاری آزاد شد به وساطت رضاست، اصلاً رضا معنایش همین است! آن که راضی است است؛ یعنی هیچ خوشنودی در عالم پیدا نمی‌شود الا به وساطت (صلوات الله و سلامه علیه). 📚 فراز پایانی پیام به اولین اجلاسیه مدیران مجمع عالی حکمت اسلامی در مقدس تاریخ: 1396/07/19 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
▪نگاشت 1 :معرفی و آشنایی با سوره انشراح(شرح) ✳ نام این سوره، شرح یا انشراح یا اَلَم نَشرَح است که هر سه از آیه اول گرفته شده‌اند. سبب این نامگذاری این است که در آیه اول از شرح‌ صدر (گشایش سینه) پیامبر(ص) به نور ایمان، سخن گفته شده است. ✳ سوره شرح جزو سوره‌های مکی و در ترتیب نزول، دوازدهمین سوره‌ای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. این سوره در چینش کنونی مُصحَف، نود و چهارمین سوره است[۲] و در جزء سی‌ام قرآن جای دارد. 🔹 سوره شرح یا انشراح یا اَلَم نَشرَح، نود و چهارمین سوره و از سوره‌های مَکّی قرآن که در جزء سی‌ام جای گرفته است. 🔹 هر سه نامِ سوره، ازآیه اول آن گرفته شده است که از شرح صدر (گشایش سینه) پیامبر(ص) سخن می‌گوید. 🔹 سوره انشراح از نعمت‌های خداوند به رسولش سخن می‌گوید و پیامبر(ص) را تسلی می‌دهد. 🔹 از آیات مشهور این سوره، آیه ۵ است که وعده می‌دهد در کنار دشواری، آسانی است. این آیه را از جمله ضرب المثل‌های قرآنی برشمرده‌اند و در اشعار فارسی نیز بازتاب داشته است. 🔹 در احکام شرعی آمده است،در نماز واجب بعد از سوره حمد نمی‌توان سوره انشراح را به تنهایی خواند، بلکه باید آن را همراه سوره ضحی قرائت کرد. 🔹 در فضیلت تلاوت سوره شرح از پیامبر(ص) روایت شده هر كس سوره انشراح را قرائت کند، مانند كسی است كه پیامبر(ص) را دیدار كرده است. 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom
▪نگاشت 2:نگاهی کلی به محتوای سوره انشراح بسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ ﴿١﴾ وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ ﴿٢﴾ الَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَكَ ﴿٣﴾ وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ ﴿٤﴾ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿٥﴾ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿٦﴾ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ ﴿٧﴾ وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَب ﴿٨﴾ به نام خداوند رحمتگر مهربان آيا براى تو سينه‌ات را نگشاده‌ايم؟ (۱) و بار گرانت را از [دوش‌] تو برنداشتيم؟ (۲) [بارى‌] كه [گويى‌] پشت تو را شكست. (۳) و نامت را براى تو بلند گردانيديم. (۴) پس [بدان كه‌] با دشوارى، آسانى است. (۵) آرى، با دشوارى، آسانى است. (۶) پس چون فراغت يافتى، به طاعت دركوش؛ (۷) و با اشتياق، به سوى پروردگارت روى آور. (۸) 🍀🍀🍀 در سوره شرح، خداوند برای تسلی خاطر پیامبر(ص)، نعمت‌های خود را از انشراح دل، سبک‌کردن بار و پرآوازه‌کردن نام پیامبر است، یادآور می‌شود و می‌گوید بی‌گمان در کنار دشواری، آسانی خواهد بود. همان‌طور که در سوره ضحی، خداوند نعمت‌ها و الطافش به رسول خدا را برشمرده است، این سوره نیز الطاف و عنایات دیگر الهی را که شامل رسول خداست و مهم‌ترین آنها شرح‌صدر است بیان می‌کند. در واقع، سوره انشراح در دنباله و ادامه سوره ضحی آمده است.[دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۱۲۶۵] 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (39) 🔅🔅🔅 ▪ اِضْرِبْ بطَرْفِكَ حيث شئت من الناس، فهل تُبصر إلّا فقيراً يُكابدُ فقراً، أو غنيّاً بَدَّلَ نِعْمَة اللهِ كفراً أو بخيلاً اتّخذَ البخلَ بحقّ الله وَفراً، أو متمرّداً كأنّ بأُذُنِه عن سمع المواعظِ وَقراً...[ نهج البلاغة، خطبه ي 12] ؛ يعني هر سَمتي را خواستي نگاه كن، يا نيازمندي را مي بيني كه زير بار توان فرساي فقر خميده است يا توانگري را مي نگري كه با عيش رَفيه به كفران نعمت خداداد مبادرت مي كند يا بخيلي را مشاهده مي نمايي كه بخل را سبب وفور و فراواني ثروت مي داند و اِباي از تأديه‌ي حقوق الاهي را پايه انبوه شدن ثروت تلقّي كرده است يا متمرّدي را مي يابي كه از اِتّعاظ و پندپذيري سرپيچي مي كند. ▪ چنين دولت يا ملّتي اگر پيروز شوند، اقتدار كاذب و زودگذر پيدا مي كنند كه در ايام شادكاميِ دروغين خويش از هيچ خلافي هراس ندارند و از زيرپا نهادن تمام اصول ارزشي، تحاشي نخواهند داشت و اگر بتوانند عصاي موساي كليم (عليه السلام) را در دست فرعون يا سامري قرار مي دهند و حسين بن علي(عليهماالسلام) را در عَتَبه‌ي عُتْبه‌ي اَمَوي مي نشانند و با تَشْوِيه جمال عدل، و تحسين وَصْمه‌ي ظلم، هر معروفي را منكر و هر مُنكري را معروف ارائه مي دهند. ▪ در چنين صحنه‌ي سهمگيني است كه انسانِ حقْ مدار، صدقْ محور و آزادْمنش مي سرايد: «اي مرگ اگر نمرده اي دريابم». ▪ گروهي كه تقاضاهاي برخاسته از اقتضاي فطرت و فطنت را فكرتِ ناب مي دانند و قداست آزادي را حراج نكردند و حسّ و خيال و وَهْم را به امامت عقل نظر و نيز شهوت و غضب را به زعامت عقل عمل، رهبري نموده و رهبري مي كنند، بر اثر انسان شناسي صحيح، سياست و حكومت را درست تفسير مي نمايند و آن را به سلطنتِ بر دنيا و تمام مظاهر دروني و بيروني آن معنا مي كنند؛ يعني نه دولت، سالارِ كسي است و نه ملت؛ هيچ انساني تحت قيوميّتِ سالارگونه‌ي كسي نيست، بلكه عقل مردم، سالارِ حسّ آنان و عزم ملت، سالار هوس آن هاست. ▪ اين معنا، همان مردم سالاري ديني است كه از انسان شناسي سالم برخوردار است. زيرا انسان كريم را جز قرآن كريم، چيزي تفسير نمي كند و بهترين شيوه‌ي تفسير گوهر انسانيت، همانا تفسير انسان به انسان است كه فنّ خاص و مبناي مخصوصي عهده دار تدوين چنين تفسيري است و اين گونه انسان شناسيِ كامل، محصول جهان بيني توحيدي جامع و نتيجه‌ي معرفت شناسي همه جانبه و فراگير است؛ «قد اَلْزَمَ نفسَه العدلَ فكان أوّلَ عدلهِ نفىُ الهوي عن نَفْسه»[ نهج البلاغة، خطبه ي 87، بند 8.] ؛ يعني اوّلين برنامه‌ي سياسي مردمِ با ايمان، هوازدايي و هوس روبي است. چهره‌ي شفاف انساني، آن لحظه ظهور مي كند كه وي گِردِ گَرد و غبار اغيار نگردد و هنگامي زُهُور مي نمايد كه او در مَطافِ طغيان، به اشواطْ اشتغال پيدا نكند؛ دين برون آيد ار گنه بنهي سر پديد آيد ار كُلَه بنهي [حكيم سنائي، حديقة الحقيقه، ص 132.] ▪ چنين ملتي مقتدرانه حافظ كرامت انساني خويش اند؛ نه تن به حقارت ستمگري مي دهند و نه به خواري و ستم پذيري رضا خواهند داد، بلكه هماره كريمانه به سر مي برند؛ «قومٌ لم تزل الكرامةُ تتمادي بهم حتّي حَلُّوا دارَ القرار...».[ نهج البلاغة، خطبه ي 165، بند 33.] ▪ رسيدن به چنين اقتدار و كرامتي، جز از راه تهذيب نفس كه رسمي ترين برنامه‌ي حكومت ديني است، ميسور نيست؛ ژاله‌ي ذُلّ زدِل مران هرگز كز ره ذُلّ رسي به گلشن عِز [حكيم سنائي، حديقة الحقيقه، ص 491.] قامت عمر خويش را خم ده ديده‌ي خشك خويش را نَم ده خَمِ قامت كه نَمْ پذير بود صد كمان پيش او چو تير بود [همان، ص 492.] 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom
📌 پای چوبین 🔹 قبلاً در میدان بازی، این بازی بود كه پای چوبین درست می‌كردند كه ده سانت اگر كسی آن پای چوبین را داشت از دیگر بچه‌ها بلندتر بود، این در ادبیات ما اثر گذاشت، گفتند: «اگر كوتهی پای چوبین مبند كه در چشم طفلان نمایی بلند»[1] گاهی آدم عالم نیست و خود را عالم معرفی می‌كند، گاهی عادل نیست و خود را عادل معرفی می‌كند، گاهی صاحب مقام نیست و خود را صاحب مقام معرفی می‌كند، این همان بازی میدان كودكانه است كه پای چوبین می‌گذارند تا ده سانتی متر از دیگری بلندتر نشان دهد «اگر كوتهی پای چوبین ببندد»، معلوم می‌شود هر كس مدعی است كوته فكر است و هر كس فریب چنین كوته فكر را می‌خورد كودك است! «اگر كوتهی پای چوبین مبند كه در چشم طفلان نمایی بلند» اما آنان كه بزرگسال می باشند كه تو را بزرگ نمی‌بینند، الآن این پای چوبین است. گاهی به ما می‌گویند: «پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی‌تمكین بود»[2] گاهی می‌گویند این پایی كه الآن تو بسته ‌ای و خود را عالم می‌دانی این پای چوبین است، با پای چوبین كه كسی بلند نمی‌شود! اگر با ﴿رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ﴾[3] رابطه پیدا كردی ﴿فی بُیوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ﴾[4] می‌شوی، تو رفیع می‌شوی ﴿وَ رَفَعْناهُ مَكانًا عَلِیا﴾[5] نصیب تو خواهد شد. وجود مبارك عده‌ای را به این جا رساند كه اینها هم اكنون بهشت را می‌دیدند، هم اكنون قیامت را می‌بینند، درون عده را می‌بینند؛ لذا وقتی به عده‌ای پیشنهاد رشوه می‌دادند، اینها می‌گفتند این لجن است. 🔹 (سلام الله علیه) وقتی وارد كوفه شد عده‌ای زیادی با او بیعت كردند و وجوه شرعی را، چون نماینده خاص بود به پیشگاه آن حضرت تقدیم ‌كردند، مال فراوانی در خدمت مسلم‌بن‌عقیل بود! وقتی وصیت‌نامه را شما نگاه می‌كنید می‌بینید که فرمود من مقداری مقروضم این سلاحهای جنگی مرا بفروشید و قرض مرا ادا كنید، این همه پول! اینكه می‌بینید ما برای می‌نالیم و برای ما الگو است و یكی از پیام‌آوران نهضت كربلا است همین است؛ این همه پول! برای چه چیزی مقروض بودی؟ این را می‌گویند امین، این را می‌گویند نائب امام، این همه پول در اختیارش بود لوازم اولیه زندگی‌اش را با وام گذرانده، فرمود این مسالح جنگی مرا بفروشید و قرضم را ادا ‌كنید، با اینكه این وجوه بود، بعد هم فرمود نامه‌ای برای بنویسید كه نیاید، چون من نامه نوشتم كه بیاید، این را می‌گویند پیام . [1]. بوستان سعدی، باب پنجم در رضا. [2]. مثنوی معنوی، دفتر اول. [3]. سوره غافر, آیه15. [4]. سوره نور, آیه36. [5]. سوره مریم, آیه57. 📚 سخنرانی موضوعی تحلیل پیام تاریخ: 1377/02/19 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید 👇👇👇 @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (40) 🔅🔅🔅 ✳ اقتدار ملی و جامع نگری 6⃣ ششم: رفتاري پايه‌ي اقتدار ملّي است كه رخدادهاي دنيا را هم از درون بررسي كند و هم از بيرون. فرد يا جامعه اي كه فقط مظاهر دنيا را مي نگرد و از نگرش درون و باطن آن آگاه نيست، توان تأمين قدرتِ صادق را ندارد و به جاي تسخير دنيا، مقهور آن مي شود و به جاي حكومت بر مواهب طبيعي، محكوم آن مي گردد و فرد يا جامعه‌ي مقهور و محكوم، هرگز مقتدر نخواهد بود. 🔹 همچنين اگر فرد يا جامعه اي راهبانه فقط درون طبيعت و باطن دنيا را بينند و از نگرش طبيعي و نگاه دنيايي محروم باشند، از نيرنگ خدمتگزاران سياسي غافلند و از آهنگ نهنگان اقتصادي، ساهي و نائم؛ و طبق بيان اميرالمؤمنين (عليه السلام): «ومَنْ نامَ لم يُنَم عنه»[ نهج البلاغة، نامه ي 62.]؛ هركس بخوابد هرگز موردِ خواب و غفلت دشمن غدّار و بيدار نخواهد بود، بلكه در حال خوابْ به وي حمله مي شود. 🔹 بنابراين، بايد دنيا و مظاهر طبيعت را با دو چشم درون بين و برون نگر نگاه كرد و نگرش «اَعْور» يا «اَعْمي» همانند نگاه «اَحْول» واقع بينانه نيست. اقتدار ملّي هماره با نگرش واقع بينانه همراه است. در فرهنگ علي بن ابي طالب (عليه السلام) كه همان فرهنگ قرآن و عترت است، اگر فرد يا جامعه اي درون نگر نباشد و از باطن مواهب طبيعي باخبر نگردد و از درونِ مشاغلِ دنيايي آگاه نشود و از پشت پرده‌ي سِمَت هاي سياسي و حكومتي مطّلع نباشد، چنين شخص يا گروهي كور است. 🔹 زيرا چيزي كه موجود است و آثار فراواني دارد و آگاهي از آن، هم ممكن است و هم لازم و تحصيل ابزار ادراك آن مقدور؛ اگر چنين چيزي مورد ديد وي قرار نگيرد، معلوم مي شود كه آن شخص يا گروه نابيناست و بايد به فكر درمان باصره‌ي درون بين بوده و اقدام كند. 🔹 جهان بيني جامع و معرفت شناسيِ كامل، در تمام شئون انساني، تأثير به سزايي دارد و در ادبيات وي نيز مُؤثر است؛ مثلاً واژه‌ي «بينا» و «نابينا» براي كسي كه هستي را منحصر در قلمرو طبيعت مي داند و معرفت شناسي او حسّي است و اثبات يا ابطال پذيري عقلي و قلبي را باور ندارد، معناي محدودي دارد و براي كسي كه جهان بيني و هستي شناسي و نيز معرفت شناسي او جامع و كامل است، معناي وسيع تري دارد. ادامه دارد.... 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 نگاشت 19: نظم آهنگ قرآن ▪ یکی از مهم ترین جنبه های اعجاز بیانی قرآن (که اخیرا بیشتر مورد توجه دانشمندان قرار گرفته) نظم آهنگ واژگانی آن است. این جنبه، چنان زیبا و شکوهمند است که عرب را ناچار ساخت، از همان روز نخست اقرار کنند که کلام قرآن از توانایی بشر خارج است و تنها می تواند سخن خداوند باشد. نظم آهنگ واژگان قرآن، نغمه ای دلکش و نوایی دلپذیر پدید می آورد، نوایی که احساسات آدمی را بر می انگیزد و دل ها را شیفته خود می کند. ▪ نوای زیبای قرآن برای هر شنونده ای، هر چند غیر عرب محسوس است، چه رسد به این که شنونده عرب باشد. هنگام گوش جان سپردن به آوای قرآن، نخستین حالتی که اذهان را جلب می کند، نظام بدیع و شیوای صوتی آن است. در این نظام، حرکات و سکنات واژگان به شکلی آرایش شده است که به هنگام شنیدن، آوایی دل نشین به گوش می رسد، آوایی که شوری در دل ها می اندازد و نشاطی در جان ها می دمد. از جهتی، حروف «مد» و «غنه» در کلمات آن به شکلی حساب شده نشسته اند، به طوری که می توانند به پژواک صدا آهنگی ببخشند و به نفس کشیدن قاری کمک کنند تا به سر حد فاصله و آن جایی که استادان ترتیل به طور قرار دادی وضع کرده اند برسد و نفسی تازه کند. 📚 منبع مطلب نظم آهنگ قرآن •مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 227-226 •شیخ هادی معرفت- علوم قرآنى- صفحه 374- 380 🍁🍁🍁 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
📌 ماهیت قیام امام حسین (علیه السلام) 🔹 همه ما این ‌طوریم، حرف كسی را گوش می‌دهیم كه این دو عنصر محوری در او باشد، هم خوب حرف بزند و هم حرف خوب بزند از یك سو و هم بی غرض و مرض باشد از سوی دیگر و اصطلاحاً حُسن فعلی داشته باشد و هم حُسن فاعلی، هم آدم خوبی باشد و هم حرف خوب بزند؛ اگر كسی این‌چنین بود، ما همه حرف هایش را گوش می‌دهیم، حرف خوب می‌زند یعنی منطقی، مستدل، مستحكم و متقن است، غرض و مرضی هم ندارد. انبیا این دو چهره را داشتند. در سورهٴ مباركهٴ «یس» وقتی پیام آن بزرگوار را بازگو می‌كند، می‌گوید حرف این پیغمبر را گوش بدهید ﴿اتَّبِعُوا مَنْ لا یسْئَلُكُمْ أَجْرًا وَ هُمْ مُهْتَدُونَ﴾؛[1] یعنی شما از آن جهت كه انسانید، باید حرف كسی را گوش بدهید كه این دو صفت را داشته باشد، حرفش منطقی باشد و غرضی هم نداشته باشد. انبیا این‌چنین‌اند، هم اهل هدایت‌اند، خوب حرف می‌زنند، حرف خوب می‌زنند، درست سخن می‌گویند و هیچ چیزی هم از شما طلب ندارند. این ﴿لا یسْئَلُكُمْ أَجْرًا﴾ ناظر به حُسن فاعلی است؛ یعنی اولاً ما مدح و ثنا و كُرنشی از كسی نخواستیم، پارچه نصب كنی هم نخواستیم، القاب و مزدی هم نخواستیم، ثانیاً حرف ما هم برهانی است و با آن علم میزبان شما هماهنگ است، ﴿اتَّبِعُوا مَنْ لا یسْئَلُكُمْ أَجْرًا﴾؛ یعنی حُسن فاعلی دارند و طمعی ندارند ﴿وَ هُمْ مُهْتَدُونَ﴾ در مسیرند و این حُسن فعلی آنان است. وجود مبارك ابی عبدالله(علیه السلام) وارث همه انبیای این‌چنینی بود، بعد هم این حرف را همه انبیا بالصراحه می‌گفتند، امیرالمومنین بالصراحه گفته، ابی عبدالله هم بالصراحه گفتند تا مردم بدانند كه اینها هیچ غرضی ندارند. 🔹 ابی عبدالله(علیه السلام) عرض كرد: خدایا من با این قافله دارم می‌روم و هیچ كدام هم سالم برنمی‌گردیم و هیچ كدام از این كارها هم برای نام و نان نیست، «لِطَلَبِ الاِصْلاحِ فی أُمَّهِ جَدّی»[2] ما اصلاح طلبیم، اصلاح یعنی این! امر به معروف است، نهی از منكر هست، رعایت اصول ارزشی هست، رعایت حقایق دین هست و مانند آن. فرمود ما جزء مردان مصمم هستیم. عقل مردم در بخش علمی به اندیشه ناب برمی‌گردد، در بخش عملی به انگیزه صحیح برمی‌گردد كه همه انبیا آمدند آن را شكوفا كنند و وجود مبارك ابی عبدالله(علیه السلام) وارث همه انبیا است و با آن آثار علمی و عملی‌ خود توانست این بهره‌های فراوان را تاكنون ارائه بدهد. [1] . سورهٴ یس، آیهٴ 21. [2] . مقتل الحسین(علیه السلام)، ج1، ص273. 📚 سخنرانی موضوعی تاریخ: 1380/01/09 🌿🌿🌿 ⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (41) 🔅🔅🔅 ✳ معرفت شناسی کامل 🔹 جهان بيني جامع و معرفت شناسيِ كامل، در تمام شئون انساني، تأثير به سزايي دارد و در ادبيات وي نيز مُؤثر است؛ مثلاً واژه‌ي «بينا» و «نابينا» براي كسي كه هستي را منحصر در قلمرو طبيعت مي داند و معرفت شناسي او حسّي است و اثبات يا ابطال پذيري عقلي و قلبي را باور ندارد، معناي محدودي دارد و براي كسي كه جهان بيني و هستي شناسي و نيز معرفت شناسي او جامع و كامل است، معناي وسيع تري دارد. 🔹 «نابينا» در لغتِ انسانِ حسّ گرا، به كسي گفته مي شود كه مظاهر طبيعت و سِمَت ها و شغل هاي محسوس دنيايي را نبيند، ولي همين كلمه در فرهنگ عقل و وحي گرا، به شخصي هم گفته مي شود كه فقط مظاهر طبيعت را مي بيند، ولي درون و باطن و پشت پرده‌ي آن ها را نمي بيند. چنين شخصي مانند كسي كه اصلاً مظاهر طبيعت را نمي بيند، نابيناست، گرچه درجه‌ي نابينايي متفاوت است. 🔹 گفتار اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه با رفتار آن حضرت (عليه السلام) آميخته است، اين است: «وإنّما الدنيا منتهي بصر الأعمي، لا يُبْصر ممّا ورائها شيئاً والبصير يَنْفَذُها بَصرُه ويَعلم أنّ الدارَ وَرائها، فالبصيرُ منها شاخِصٌ والأعمي إليها شاخصٌ والبصيرُ منها متروّد والأعمي لها متزوّد»[ نهج البلاغه، خطبه ي 133.] ؛ يعني كور كسي است كه فقط زرق و برق دنيا را مي بيند و از بيرون و باطن و پشت آن آگاه نيست و بينا كسي است كه گذشته از مظاهر دنيا، حيات بعد از آن و خانه‌ي پس از آن را مي بيند. بينا كسي است كه از دنيا كوچ كند و كور كسي است كه به سوي دنيا كوچ نمايد. يكي دنيا را نردبان مقصد مي بيند و ديگري دنيا را هدف و مقصود مي پندارد. همچنين در تحصيل ره توشه، يكي زاد دنيا تهيه مي كند و ديگري از تحصيل توشه‌ي آخرت غافل نيست. 🔹 آن چه درباره‌ي واژه‌ي بينا و نابينا گفته شد، درباره‌ي لغت شنوا و ناشنوا و ساير كلماتِ دارجِ در ادبياتْ جاري است. بنابراين، فرهنگ عَلَوي مايه‌ي اقتدار ملّي خواهد بود؛ زيرا به جامعه، ديد وسيع و درون بين مي بخشد. لذا هم از فريب دادن پرهيز مي كند و هم از فريب خوردن برحذر است. رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: المكر و الخداع و الخيانة فى النار[نهج الفصاحه، ج 1، ص 285.] ؛ حيله و خدعه و خيانت در دوزخند و چيزي كه دوزخي باشد، عامل اقتدار ملّي نخواهد بود. ادامه دارد.... 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (42) 🔅🔅🔅 ✳ معرفت شناسی کامل 🔹 اكنون كه واژه‌ي بينايي و نابينايي در فرهنگ علوي معناي خاص خود را دارد، لازم است به دو عنصر محوري عنايت كامل شود: يكي عامل پديد آمدن چنين بيماري كه از آن به عنوان نابينايي ياد مي شود و ديگري عامل درمان اين رخداد تلخ. 🔹 اما عامل پديد آمدن بيماري كوري؛ بايد توجه كرد كه خداوند هر انساني را بينا آفريد؛ (فأَلْهَمَها فجورها وتقواها)[ سوره ي شمس، آيه ي 8.] و هر كسي به مقتضاي فطرتْ و فطنتْ از فكرتِ معتدلي برخوردار است كه با آن، درون امور را همانند بيرون آن مي بيند و تنها سبب كوري شخصْ ابتلا به آلودگي دنيا، رغبت به گناه و تباهي است كه رفته رفته بينايي را از باصره‌ي دل مي گيرد و او را سطحي نگر و ظاهربين مي كند؛ منْ اَبْصَر بها بَصَّرَتْهُ ومَنْ اَبْصَرَ إليها اَعْمَتْهُ[نهج البلاغه، خطبه ي 82.]؛ هركس فقط دنيا را بخواهد و حلال و حرام، زشت و زيبا و حق و باطل براي وي يكسان باشد، دنيا او را كور مي كند. زيرا تمرين ظاهربيني، تكرّر سطحي نگري، تداوم طبيعت زدگي، فروغ دل را مي ميراند؛ چنان كه نگاه به دنيا از منظر ابزار، نه هدف و از ديدگاه عِبرت، نه تماشا، مايه‌ي افزايش بينايي و فروزش دروني است و انسان بيناي فطري را بيناتر مي كند. زيرا اوج و حضيضِ دنيا، شرح همان متن اجمالي است كه خداوند با قلم تكوين، در لوح زرين دل تدوين فرمود. 🔹 امّا عامل درمانِ پديده‌ي كوري؛ بايد اهتمام ورزيد كه هم رِيْم دنيازدگي و رَيْن طبيعت گرايي را شست وشو كرد و هم دَفينِه‌ي عقلي دل را اِثاره و شكوفا نمود؛ تا با تقويت نهادِ روشن و درونِ حق طلب، هرگونه بيماري كوري و مانند آن، دفع يا رفع گردد؛ الحكمة التي هى حياة للقلب الميّت، وبَصَرٌ للعين العمياء، و سمعٌ للأُذنِ الصّماء... كتاب الله تبصرون به و تنطقون به و تسمعون به و ينطق بَعْضُه ببعضٍ و يَشْهَد بعضه علي بعضٍ....[ همان، خطبه ي 133.] 🔹 شنيدن معارف بلند قرآني و نگاه به معاليِ رفيعِ نبوي و علوي و تَدبّر در براهين عقلي و تأمّل در ره آورد تاريخي كه تحليل عالمانه سنّت ديرپاي الاهي است و تمرين عملي طبق رهنمود عقل و نقل، سهم مؤثري در حيات دل اوّلاً و بيداري آن ثانياً و بينايي و شنوايي آن ثالثاً خواهد داشت. 🔹 شركت در همايش هاي «علمي تحقيقي» و حضور در گردهمايي «پژوهشي ديني» مي تواند زمينه‌ي مناسبي براي صيانت از ضعف بصيرت يا درمان آن، بر فرض ابتلا، باشد. چنين دانشجوي حكمت نوشِ خردورز، واژه‌ي آزادي را در ادبيات علوي مي آموزد و مي پذيرد و مي آزمايد تا سرانجام چنان سرايد: زير بارند درختان كه تعلق دارند اي خوشا سرو كه از بار غم آزاد آمد[ديوان حافظ.] 🔹 و با ره توشه‌ي اين آزادي به زيارت مظهر رضاي الاهي بار مي يابد و از ژرفاي دل با خداي آگاهِ از اسرار، در نور حاضِر و غابِر چنين زمزمه مي كند: عيبم بپوشْ زنهار، اي خرقه‌ي مي آلود كان شيخ پاك دامن، بهر زيارت آمد[ديوان حافظ.] بازِ نازِ منْ از طريق نياز بر سر سِدْره مي كند پرواز[حكيم سنائي، حديقة الحقيقه، ص 152.] ادامه دارد.... 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید @rahighemakhtoom