eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
620 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
پای چوبین ▪️ معمولاً در این جهادها[ی با نفس]، در طی این دو دهه هم گفته می ‌شد جهاد اصغر و هم گفته می ‌شد جهاد اكبر و منظور از جهاد اكبر هم همین بود، انسان در اخلاق پیروز بشود كه «التُّقَی رَئِیسُ الْأَخْلَاق‏»،[1] این بیان نورانی امیرمؤمنان (سلام الله علیه) بود كه تقوا فرمانده سایر اخلاق است. تَقی، رئیس سایر متخلّقان است: «التُّقَی رَئِیسُ الْأَخْلَاق‏»؛ قهراً این جهاد دوم كه جهاد تهذیب روح بود می ‌شد جهاد اكبر؛ ولی بزرگانی كه در این رشته كار كردند، رسیدند به اینجا كه این جهاد، جهاد اوسط است نه جهاد اكبر، جهاد اكبر چیز دیگر است؛ یعنی اگر كسی آدمِ خوبی بود برای اینكه جهنم نرود یا بهشت برود، این تازه در بین راه است، این در جهاد اوسط دارد تلاش و كوشش می ‌كند. ▫️اگر كسی تلاش و كوشش او این بود كه از نعمت ‌های دنیا بگذرد به نعمت‌ های آخرت برسد، چنین كسی هنوز خود را می ‌بیند، خود را می‌ خواهد و اهل داد و ستد است، معامله كرده، نعمت ‌های زودگذر را داده و آن نعمت ‌های ماندنی را گرفته، این [شخص] هنوز در وسط راه است، جهادش جهاد اوسط است؛ اما كسی كه دنیا و آخرت را رها كرده و صاحب دنیا و آخرت را گرفته، او جهادش جهاد اكبر است؛ این را می ‌گویند مخصوص سیدالشهدا (سلام الله علیه) است و كسانی كه در این حدّ هستند؛ مثلاً ائمه (علیهم السلام) كه آنها تنها برای این تلاش و كوشش نكردند كه حالا به ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾[2] برسند یا از آتش جهنم برهند یا به نعمت ‌های بهشت برسند؛ اینها كلّ این دو نشئه را فدای كسی كردند كه بركاتش در دعای سحر ظهور می ‌كرد، آنها هم كه اهل راه هستند در تمام مدت سال این دعا را می‌ خوانند؛ منتها در ماه مبارك رمضان به قصد ورود، آن یازده ماه دیگر هم به عنوان یك مناجات و ذكر و دعاست؛ حالا یا در قنوت نماز شب می ‌خوانند یا در سحرها به هر حال می‌ خوانند، یك دعایی است كه شما هم ـ إن‌شاءالله ـ حتماً این كار را بكنید، قصد ورود كه حالا لازم نیست، آدم از خدا بها بخواهد، جمال بخواهد، جلال بخواهد، عظمت و نور بخواهد، مشیئت بخواهد، قدرت بخواهد، علم بخواهد، اسمای الهی بخواهد، عزّت طلب بكند، سلطنت طلب بكند، شرف طلب بكند، مُلك طلب بكند، علوّ و نعمت عظما طلب بكند، آیات کبرا طلب بكند، جبروت طلب بكند. این بهشتِ كسانی است كه در جهاد اكبرند، اینها هستند كه در بخش سوم هستند، دیگران در جهاد اصغرند. آنهایی كه در اخلاق كار می ‌كنند، در جهاد اوسط هستند نه در جهاد اكبر. اینها كه در این بخش معرفتی كار می ‌كنند، در حقیقت در جهاد اكبر هستند. ▪️ می ‌بینید در تعبیرات دینی این است كه بهشت مشتاق اهل ‌بیت است، خیلی فرق است! «إِنَّ الْجَنَّةَ تَشْتَاقُ إِلَی‏ ...»،[3] انسان به جایی می ‌رسد كه بهشت مشتاق او می ‌شود، معلوم می ‌شود انسان بالاتر از بهشت می ‌شود، پس یك راهی هست كه انسان بهشت برود، این راه وسط است، می ‌شود جهاد اوسط؛ یك راه است كه بهشت می‌ خواهد به آدم برسد. اگر بهشت بخواهد به آدم برسد معلوم می‌ شود انسان بالاتر از بهشت است «إِنَّ الْجَنَّةَ تَشْتَاقُ إِلَی سَلْمان»؛ حالا چه رسد به بالاتر از سلمان، معلّم سلمان، امام سلمان! بهشت مشتاق چند نفر است و مشتاق سلمان است، مشتاق اباذر است، این مقام هست! ▪️ حالا چقدر فرق است كه انسان می‌ خواهد ملائكه او را بلند ببیند یا در جامعه دیگران او را بلند ببیند. حالا وقتی بحث به آن مقام سوم رسید، از پشت ‌بام بحث مقام سوم شما وقتی به عالم طبیعت نگاه می ‌كنید، می ‌بینید بعضی واقعاً خردسال‌ هستند، حالا اگر كسی بخواهد تلاش و كوشش كند كه نزد دیگران محترم باشد، دیگران او را بزرگ بشمرند و عظیم باشد. گفتند: اگر كوتهی پای چوبین ببند ٭٭٭ كه در چشم طفلان نمایی بلند[4] ▪️ سابقاً در میدان بازی رسم بود، حالا هم شاید در بعضی از روستاها باشد كه بعضی‌ ها سوار پای چوبین می‌ شدند و قدّشان بلند می ‌شد، این بازی بود. این بزرگان ما گفتند: «اگر كوتهی پای چوبین ببند» تا اینكه در چشم دیگران افراد طبیعت و دنیا نمایی بلند؛ حالا آدم وقتی كه دسترسی دارد و می‌ تواند رفیع بشود: ﴿وَ رَفَعْنَاهُ مَكَاناً عَلِیاً﴾[5] بشود؛ حالا چرا پای چوبین ببندد؟! 📚 سخنرانی در دانشگاه شهید محلاتی دانشکده سپاه تاریخ: 1376/02/14 📒🖌پانویس: [1]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت410. [2]. سوره بقره، آیه25؛ سوره آل عمران، آیه15 و 136 و 195 و .. . [3]. روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة)، ج‏2، ص286. [4]. بوستان، سعدی، باب پنجم، در رضا، بخش13. [5]. سوره مریم، آیه57. 🌿🌿🌿 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق از فعالیت های قرآنی حمایت کنید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 ✳️ نگاشت 9 : نکات تفسیری آیات 6 تا14 ▫️«أَلَمْ تَرَ؟»: آیا ندیده‌ای؟ دیدن در اینجا به معنی دانستن و آگاه شدن است ✅ ۱ - خداوند، قوم عاد را به سختى کیفر داد. (ألم تر کیف فعل ربّک بعاد) قوم عاد، امت هود(ع) بودند که بر اثر نافرمانى خداوند عقوبت شدند. عبارت «کیف فعل»، حاکى از شدت عقوبت آنان است. ✅ ۲ - آگاهى دقیق پیامبر(ص)، به فرجام هلاکت بار قوم عاد (ألم تر کیف فعل ربّک بعاد) ✅ ۳ - نابود ساختن سرکشان، جلوه ربوبیت خداوند و در راستاى رشد و تعالى راه پیامبران است. (ربّک) ✅ ۴ - فرجام هلاکت بار امت هاى پیشین، درس عبرت براى آیندگان (ألم تر کیف فعل ربّک بعاد) ✅ ۵ - تحولات تاریخ بشر و سرنوشت اقوام و جوامع، به دست خداوند است. (فعل ربّک) ✅ ۶ - پیامبر(ص)، آگاه و معترف به وابسته بودن تحولات تاریخ انسان ها به خداوند (ألم تر کیف فعل ربّک بعاد) استفهام در «ألم تر» تقریرى و مفید اثبات است; یعنى، «رأیت» (دیدى و دانستى که ...). ✅ ۷ - خداوند، تهدیدکننده کافران عصر بعثت به سرنوشتى نظیر فرجام قوم عاد (ألم تر کیف فعل ربّک بعاد) ✅ ۸ - سوگند خداوند به سپیده دم، شب هاى ده گانه، جفت، تاق و گذشت شب، براى تأکید بر دارا بودن توان اجراى تهدیدات خویش و نابود ساختن کافران (و الفجر ... ألم تر کیف فعل ربّک بعاد) ▫ ممکن است مراد از سوگندها، تأکید بر قدرت خداوند بر نابود ساختن مخالفان پیامبر(ص) باشد; در این صورت جواب قسم محذوف خواهد بود. گفتنى است که جواب قسم در احتمال دیگر، آیه چهاردهم این سوره است که مراقبت شدید خداوند را مطرح کرده است. 🔅🔅🔅 ▫️«إِرَمَ»: نام دیگر قوم عاد است. بدل عادٍ و مجرور است. «ذَاتِ الْعِمَادِ»: دارای قد و قامت بلند ستون مانند. تنومند و بلند بالا. دارای کاخها و خیمه‌های پرستون. مراد بیان قدرت مادی و قوّت بدنی قوم عاد است. ✅ 9- قوم عاد، داراى سرزمینى به نام «ارم» (إرم ذات العماد) کلمه «إرم»، بدل اشتمال براى «عاد» است; زیرا تخریب آن با عذاب الهى، عقوبتى بود که بر قوم عاد وارد شد. بنابراین مفاد آیه شریفه این است که: «آیا ندیدى خداوند با عاد چه کرد؟ آیا ندیدى با ارم چه کرد؟» ✅ 10 - «اِرم»، سرزمینى داراى ساختمان هاى مرتفع (إرم ذات العماد) «عماد»، به معناى ساختمان هاى بلند است و به یک ساختمان «عمادة» گفته مى شود. (مصباح) ✅ 11 - استحکام سرزمین عاد و عظمت ساختمان هاى آن، مانع تأثیر عذاب الهى در تخریب و نابودى آن نبود. (کیف فعل ربّک ... إرم ذات العماد) ✅ 12 - قوم عاد، مردمى متمدن و آشنا با فن ساختمان سازى (إرم ذات العماد) ✅ 13 - «ارم»، نام دیگر قوم عاد* (إرم ذات العماد) درباره مراد از «ارم»، احتمالات گوناگونى داده شده است; از جمله این که «ارم»، نام مرد یا زنى بود که قوم عاد از او پدید آمده بود. دیگر این که نام سرزمین عاد است که دمشق یا اسکندریه است. (قاموس) ✅ 14 - قوم عاد، مردمى بلندقامت و پرقدرت * (إرم ذات العماد) چنانچه «ارم» نامِ قوم عاد باشد، توصیف آنان به «ستون دار»، کنایه از نیرومندى و قامت رشید آنان خواهد بود. گفتنى است که در این برداشت، «عماد» به معناى عمود و ستونى گرفته شده است که خانه را بر آن استوار مى کنند. (لسان العرب) 🌿🌿🌿 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق از فعالیت های قرآنی حمایت کنید. 👇👇👇 @rahighemakhtoo
🔅🔅🔅 ✳ نگاشت 10 : نگاهی کلی به تفسیر آیات 6تا14 أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ «6» إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ «7» الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ «8» وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ «9» وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ «10» الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ «11» فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ «12» فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ «13» إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14» ✅ ۱ - ساختمان هاى مرتفع سرزمین ارم، بى نظیر در تمام سرزمین ها تا عصر بعثت (الّتى لم یخلق مثلها فى البلد) ✅ ۲ - قوم عاد، پیشرفته در فنّ خانه سازى و معمارى (الّتى لم یخلق مثلها فى البلد) ✅ ۳ - ساختمان هاى مرتفع و مستحکم قوم عاد، سست و بى مقاومت در برابر عذاب الهى (کیف فعل ربّک ... الّتى لم یخلق مثلها فى البلد) ✅ ۴ - احساس امنیت در برابر عذاب الهى به جهت برخوردارى از امکانات مادى، احساسى بى پایه و نشان نابخردى است. (لذى حجر ... الّتى لم یخلق مثلها فى البلد) ▫ خبر از هلاکت قوم عاد با وجود تمدن پیشرفته آنها - پس از سوگندهایى که خردمندان را مخاطب ساخته بود - نشانگر این است که اهل خرد، امکانات مادى را نجات بخش از عذاب الهى نمى دانند. ✅ ۵ - قوم عاد، مردمى بى نظیر در قدرت و قامت* (ذات العماد . الّتى لم یخلق مثلها فى البلد) ✅ ۶ - عبرت گرفتن از قوم عاد و دل خوش نبودن به نیروى جسمى در برابر تهدیدهاى الهى، نشان خردورزى است. (لذى حجر ... الّتى لم یخلق مثلها فى البلد) ▫ «ثَمُودَ»: قوم صالح است «جَابُوا»: بریدند. نقب زدند . «الْوَادِی»: وادی‌القری، مکانی است به نام حجر، میان مدینه منوّره و شام. یاء آن برای تخفیف و سجع آخر آیات حذف شده است. «الصَّخْرَ»: مفرد آن صَخْرَة، سنگهای بزرگ سخت 🔅🔅🔅 ✅ 7 - خداوند، قوم ثمود را به سختى کیفر داد. (کیف فعل ربّک بعاد ... و ثمود) ▫ قوم ثمود، امت حضرت صالح(ع) بودند که بر اثر مخالفت با تعالیم او عقوبت شدند. ✅ 8 - آگاهى دقیق پیامبر(ص)، به فرجام هلاکت بار قوم ثمود (ألم تر کیف ... و ثمود) ✅ 9- فرجام قوم ثمود، درس عبرت براى همگان (ألم تر ... و ثمود) ✅ 10 - قوم ثمود با بریدن صخره ها، میان درّه و دشت، خانه هاى سنگى بنا کرده بودند. (و ثمود الذین جابوا الصخر بالواد) ▫ «صخر» (جمع «صخرة») به معناى سنگ هاى بزرگ و سخت و «جَوْب» (مصدر «جابوا») به معناى پاره کردن و نیز پیمودن است. گفتنى است که اسناد آن به سنگ، با معناى پاره کردن سازگار است. «وادى» - که حرف آخر آن به دلیل آخر آیه بودن حذف شده است - به معناى فاصله بین کوه ها و تپه ها است. (قاموس) ✅ 11 - خانه هاى سنگى و مستحکم قوم ثمود، بى ثمر در نجات آنان از عذاب الهى (ألم تر کیف فعل ربّک ... و ثمود الذین جابوا الصخر بالواد) ✅ 12 - خداوند، تهدیدکننده کافران عصر بعثت، به فرجامى نظیر هلاکت قوم ثمود (ألم تر کیف فعل ربّک ... و ثمود الذین جابوا الصخر بالواد) ✅ 13 - قوم ثمود، پس از دوران قوم عاد مى زیستند. (بعاد ... و ثمود) ✅ 14 - آگاهى قوم ثمود، به نحوه بریدن سنگ هاى کوه و ایجاد خانه هاى سنگى (جابوا الصخر) 🌿🌿🌿 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق از فعالیت های قرآنی حمایت کنید. 👇👇👇 @rahighemakhtoo
برشی از (6) 🔅🔅🔅 💢 مكان نزول ▪ مكّي يا مدني بودن سوره‌ي مباركه‌ي حمد، مورد اختلاف است؛ بيشتر مفسران برآنند كه در مكّه نازل شده است[درّالمنثور، ج1، ص10.]. برخي نيز آن را مدني مي دانند[مجمع البيان، ج1، ص17.]و بعضي نيز قائلند كه خداي سبحان براي تشريف اين سوره و تأكيد بر اهميّت آن، دوبار (يك بار در مكّه و بار ديگر در مدينه) آن را فرو فرستاده است.[ كشاف، ج1، ص1؛ الكاشف، ج1، ص31.] ▪ اختلاف درباره‌ي مكّي يا مدني بودن سوره‌ي حمد ثمره‌ي تفسيري ندارد؛ زيرا مشتمل بر آيه اي نيست كه معنايش به اختلاف نزول، مختلف و متفاوت شود، ليكن براي مكّي بودن آن، دلايل چندي بيان داشته اند: ✅ 1 ـ خداي سبحان در سوره‌ي مباركه حِجْر به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: (ولقد آتيناك سبعاً من المثاني والقرآن العظيم)[ سوره‌ي حجر، آيه‌ي 87.]. با توجه به اين كه سوره‌ي مباركه‌ي حجر از سوره هاي مكّي است و مراد از (سبعاً من المثاني) در آن، به شهادت روايات معصومين (عليهم السلام) سوره‌ي حمد است[بحار، ج89، ص235؛ تفسير برهان، ج1، ص41؛ صحيح مسلم، ج2، ص9؛ مستدرك حاكم، ج1، ص238.]و از طرفي اعطاي «السبع المثاني» به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با لفظ ماضي (آتيناك) بيان شده است، پس سوره‌ي حمد نيز مكّي است و قبل از سوره‌ي حِجْر نازل شده است. ✅ 2 ـ در روايات فريقين آمده است كه قِوام نماز به سوره‌ي مباركه‌ي فاتحة الكتاب است: «لا صلاة إلاّ بفاتحة الكتاب»[ عوالى اللئالى، ج1، ص196.]و نماز، پيش از هجرت در مكّه تشريع شده است. استاد علّامه طباطبايي (قدس سرّه) مي فرمايد: 🔹 گرچه نماز با هيئت و ويژگيهاي كنوني آن در شب معراج تشريع شد، امّا از آيات فراواني در سوره هاي مكّي از جمله آيه‌ي كريمه‌ي (أرأيت الذي ينهي عبداً إذا صلّي)[ سوره‌ي علق، آيات 9 ـ 10.]بر مي آيد كه در اوايل بعثت نيز اصل نماز، دست كم به صورت سجده و تلاوت بخشي از قرآن، تشريع شده بود.[ الميزان، ج20، ص 325.] ✅ 3 ـ در برخي از تفاسير اهل سنت براي اثبات مكي بودن سوره‌ي مباركه ي حمد به رواياتي از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)، استناد شده است؛ مانند: «نزلت فاتحة الكتاب بمكة من كنز تحت العرش»[ درّالمنثور، ج1، ص10؛ الإتقان، ج1، ص12.] 🔹 در جوامع روايي شيعي نيز حديثي به اين صورت از آن حضرت (عليه السلام) نقل شده است: «فأوّل ما نزل عليه بمكة فاتحة الكتاب...»[ مجمع البيان، ج10، ص405.] . همچنين حضرت امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: «فأوّل ما نزل علي رسول الله بمكة بعد أن نُبّي الحمد»[ بحار، ج82، ص52.] 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
📌 پدر و مادر مظهر خالقیّت ذات اقدس الهی ▪️ می فرماید پدر و مادر مجرای فیض خالقیت هستند، این‌طور نیست که ما شما را آفریدیم، «نطفه» را به «علقه» و امثال آن تبدیل کردیم، نظیر همین شیشه سلول های بنیادی باشد که در بیرون رحِم کارهایی می کنند که مثلاً گوساله یا برّه به دنیا بیاید! ما از راه نَفْسِ مادر این فیوضات را به شما می رسانیم، این چنین نیست که خُلق و خوی مادر، آداب و سنن و عقاید مادر در شکلگیری کودک بی اثر باشد! تمام فیض هایی که از ﴿ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً﴾،[1] «علقه» را «مضغه» و «مضغه» را ﴿فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ﴾، همه از مسیر نَفْسِ مادر می گذرد! این‌طور نیست که او یک ظرف شیشه ای باشد و خبر نداشته باشد! اگر همه از این مسیر می گذرد، او مظهر خالقیت خواهد بود؛ لذا فرمود: ﴿أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوَالِدَیكَ﴾،[2] برای اینکه نعمت از مسیر پدر و مادر به شما رسید! گاهی مسیر بودنِ اینها را در اصل حدوث ذکر می کند، گاهی محفظه بودنِ اینها را در نگهداری این سیماها ذکر می کند، گاهی هم سعی بلیغ اینها را در پرورش و رشد و بالندگی و مانند اینها ذکر می کند. آن ﴿أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوَالِدَیكَ﴾ نشان می دهد که اینها مظهر خالقیت ذات اقدس الهی هستند. ▪️ چند طایفه از آیات است که احترام به پدر و مادر را گوشزد می کند: یکی همان ﴿أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوَالِدَیكَ﴾ است، یکی این آیه سوره مبارکه «احقاف» است ـ یعنی آیه پانزده ـ که فرمود: ﴿وَ وَصَّینَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیهِ إِحْسَاناً﴾؛ ما سفارش کردیم که نسبت به اینها بالاتر از عدل! احسان را فراموش نکنند، چون ﴿إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ﴾[3] مرحلهٴ میانی است، ﴿وَ الْإِحْسَانِ﴾ مرحلهٴ بالاتر از عدل است؛ گاهی تعبیر به حُسن دارد که فرمود: ﴿وَ وَصَّینَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیهِ حُسْناً﴾،[4] این حُسن با آن احسان می تواند هماهنگ باشد؛ گاهی هم حذف متعلَّق «یدُلُّ عَلَی العُمُوم» است که ندارد «حُسن» یا «احسان»، فرمود: ﴿وَ وَصَّینَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیهِ﴾[5] که این حذف متعلَّق نشانه عموم و اطلاق آن محذوف است؛ یعنی آنچه کار خَیر است را شما نسبت به پدر و مادرتان روا بدارید. پس این سه طایفه شد: یک طایفه با حذف متعلَّق است، یک طایفه متعلَّق آن «حُسن» است و یک طایفه هم متعلَّق آن «احسان»؛ آن چهارمین طایفه که اوّل ذکر شده است ﴿أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوَالِدَیكَ﴾، این نشانه آن است که پدر و مادر مظهر خالقیت ذات اقدس الهی هستند. 📚 درس تفسیر سوره مبارکه احقاف جلسه 10 تاریخ: 1395/01/28 📝 پانویس: [1]. سوره مؤمنون، آیه14. [2]. سوره لقمان، آیه14. [3]. سوره نحل، آیه90. [4]. سوره عنکبوت، آیه8. [5]. سوره لقمان، آیه14. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (98) 🔅🔅🔅 ✳️ اصل ششم. نظام هستي، حق مدارانه پديد آمد و حق محورانه ادامه مي يابد؛ در اين مطلب بين قلمرو طبيعت و منطقه فراطبيعت تمايزي نيست. تنها امتيازي كه براي بخش فراطبيعي وجود دارد، اين است كه در آن مرحله برين، اصلاً مجالي براي باطل، هر چند به طور لَحْظه وَ لَمْحه، جهتِ آزمون نيست، زيرا موجودهاي فراطبيعي منزّه از روث عصيان و لوث نسيان هستند و نيازي به امتحان ندارند، ولي موجود طبيعي محتاج به آزمايش است و در امتحان چاره اي جز آميختگي سَرَه و ناسَرَه نيست؛ لذا در بخش طبيعت، وجودِ لحظه اي باطل جهتِ آزمون ضروري خواهد بود. باطل چون ناهماهنگ با حق است، قهراً به نبرد با او مبادرت مي نمايد و سريعاً مَدْموغ و مغزكوب مي گردد و از بين مي رود: (فَيدْمَغُه فإذا هو زاهق) [سوره انبياء، آيه 18.]، و راه سركوب آن در محدوده خارج از هويّتِ انسان يكنواخت نيست و تفصيل آن نيز هدف اين پيام نيست. 🔹آنچه مقصود اصلي ما است، توجه به كيفيتِ مغزكوب نمودن باطل در قلمرو هستي انسان است تا روشن شود، وظيفه ما در پرهيز از هر بطلان گرايي چيست و خطر تهاجم باطل تا كجا است و راه علاج از كاستي هاي اخلاقي كدام است؟ ▪️ طبق اصول گذشته، ساختار هويّتِ انسان بر مدار حق است، اگر كسي باطل را به حريم هستي خود راه داد، ورود بطلان در دل او مانند ورود غذا در ظرف خالي نيست، زيرا ظرف ساختارش براي پذيرش مظروف است، خواه آن مظروف سودمند باشد چون عسل، يا زيانبار باشد چون سمّ، لذا هر دو را يكسان قبول مي كند و هيچ كدام را برنمي گرداند، ليكن ظرف دل و وِعاي هويّت انسان، همانند دستگاه گوارشِ كودكِ غيرمعتاد و نوزادِ سالم است كه اگر شير طيّب بنوشد، آن را مي پذيرد و با آن فربه مي گردد، و اگر مسموم شود و سمّ به خورد او دهند، آن را نمي پذيرد و بالا مي آورد. ▪️ اين تهوّع، نشان باطل بودن سمّ و پيروزي حق، يعني سلامت هاضمه بر غذاي سمّي است كه آن را از حريم خود طرد كرد. در اين بالا آوردن، فرقي بين آشكار و نهان نيست؛ يعني غذاي سمّي بالا مي آيد و كودك سالم آن را تهوّع مي كند، خواه آن غذاي مسموم را در حضور ديگران بلع كند، يا در نهان، چون عامل مهم در بر نتافتن غذاي مسموم، حق طلبي دستگاه گوارش است. ▫️ از اين مثال مي توان به مُمثَّلْ باريافت و آن اينكه فطرت انسان همانند طبيعت وي، ظرفي است ملكوتي با ويژگي حق محوري، اگر خيانت يا خباثتي به درون او راه يافت، در صورت سلامت آن فطرت و صحّت آن هويّت، هرگز دسيسه مسموم و نيرنگ مذموم در آن نمي ماند، بلكه قلب سالم آن را تهوّع نموده، بالا مي آورد و بالاخره از مجاري گفتار، رفتار، نوشتار و... او ظهور كرده و سند خِزي و رسوايي او را ارائه مي نمايد. ادامه دارد... @rahighemakhtoom
برشی از (7) 🔅🔅🔅 💢 ترتيب نزول در بحث پيش برخي اقوال و قراين درباره‌ي اين كه سوره‌ي مباركه‌ي حمد اولين سوره‌ي نازله‌ي بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است مطرح شد. برخي از پژوهشگران علوم قرآني نيز بر اساس روايت جابربن زيد و مانند آن و برخي نصوص تاريخي، آن را پنجمين سوره‌ي نازله دانسته اند كه پس از سوره هاي علق، قلم، مزمّل و مدّثر و پيش از سوره‌ي مَسَد نازل شده است.[ الإتقان، ج1، ص25؛ تاريخ يعقوبي، ج2، ص26.] 💢 تعداد آيات ▫ سوره‌ي مباركه‌ي حمد، به اتفاق مسلمانان[مفاتيح الأسرار شهرستاني، ج 1، ص 223.]، هفت آيه دارد و براساس روايات اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) آيه‌ي كريمه‌ي (بسم الله الرّحمن الرحيم) اوّلين آيه‌ي آن است: «قيل لأميرالمؤمنين (عليه السلام): يا أميرالمؤمنين أخبرنا عن (بسم الله الرّحمن الرحيم) ايهِىَ من فاتحة الكتاب؟ فقال: «نعم كان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) يقرايها ويعدّها آية منها...»[ نورالثقلين، ج1، ص9.] بنابراين، قرائت (بسم الله...) در ابتداي سوره‌ي حمد تنها براي تبرك جستن به آن نيست، بلكه جزئي از سوره است و از اين رو در صورت وجوب تلاوت سوره‌ي حمد، در نماز يا غير آن، اگر بدون بسم الله تلاوت شود، امر خداوند امتثال نشده است. ▫ گوياترين شاهد بر تعداد آيات سوره‌ي حمد، آيه‌ي كريمه‌ي (ولقد آتيناك سبعاً من المثاني والقرآن العظيم)[ سوره‌ي حجر، آيه‌ي 87.]است كه به شهادت روايات معصومين (عليهم السلام) مراد از آن فاتحة الكتاب است[تفسير برهان، ج1، ص41.]. روايات فريقين نيز بي هيچ گونه اختلافي، همين عدد را تأييد مي كند.[ بحار، ج18، ص335؛ تفسير عياشي، ج1، ص19؛ تفسير برهان، ج1، ص42.]. تنها اختلافي كه در آيات اين سوره است درباره‌ي تقطيع و مرزبندي آيات آن است، نه اصلِ عدد هفت؛ زيرا كساني كه (بسم الله الرّحمن الرحيم) را اوّلين آيه‌ي سوره‌ي حمد دانسته اند از (صراط الّذين...) تا آخر سوره را يك آيه و ديگران كه بسم الله را آيه اي از اين سوره نمي دانند (غير المغضوب...) را آيه اي مستقل به شمار آورده اند. 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی 🔹فرصت دارید گوش دادن سری این جلسات را از دست ندهید. 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی 🔹فرصت دارید گوش دادن سری این جلسات را از دست ندهید. 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 ✔ آشامیدنی ها در قرآن o شرب و مفاهیم آن در لغت ▫ برابر عربی آشامیدنی، «شراب» از مادّه (ش‌ر‌ب) است که در قرآن 11 بار بر انواعی از آشامیدنی‌های دنیا و آخرت اطلاق شده است. واژه شُرب که در مجموع 39 بار به شکل‌های گوناگون در قرآن دیده می‌شود، به معنای خوردن چیزی است که جویده نمی‌شود[۱] و شراب، مایعی است که نوشیده می‌شود.[۲] ▫ از همین ماده است «مشرَب» و جمع آن «مشارِب» به معنای محل آشامیدن یا برداشتنِ آب: «قَد عَلِمَ کُلّ أناس مَشرَبهم» (سوره بقره/2، 60‌؛ سوره اعراف/7، 160) که مترادف با شراب نیز آمده: «وَلهم فیها مَنفِعُ و مَشارِب»؛ و برای آنان در آن‌ها [=چارپایان] سودها و نوشیدنی‌هایی است. (سوره یس/36، 73) شِرب با کسره شین، شکل دیگری از این مادّه به معنای سهمی از آب است:[۳] «لها شِربٌ و لکم شِربُ یَوم معَلوم»؛ برای آن [ناقه] سهمی [از آب] و برای شما سهم روزی معیّن است. (سوره شعراء/26، 155) ▫ باب اِفعال این مادّه نیز فقط یک‌بار برای «محبّت شدید» استعاره آورده شده است. (سوره بقره/2، 93) دیگر واژه قرآنی این موضوع «سقی» از مادّه (س ق ی) به معنای نوشانیدن است که در مجموع 25 بار به شکل‌های گوناگون در قرآن دیده می‌شود:[۴] «و‌سَقهم ربُّهم شَراباً طَهوراً»؛ و پروردگارشان نوشیدنی پاکیزه‌ای به آنان می‌نوشاند. (سوره انسان/76، 21) ▫ باب اِفعال این مادّه به معنای فراهم کردن نوشیدنی است:[۵] «نُسقِیکم‌ مِمّا فی‌ بُطونِه مِن بَینِ فرث و دَم لَبناً خالِصاً»؛ از آن‌چه در شکم‌های آن‌ها است، از میان سرگین و خون، شیری ناب فراهم می‌کنیم. (سوره نحل/16، 66) ▫ از همین روی خداوند در همه جا اسقا (فراهم کردنِ آب) را به خود نسبت داده؛ ولی سقی (دادنِ آب به دیگری) را به خود نسبت نداده است مگر در مورد ابرار در بهشت. (سوره انسان/76، 21) «سقایه» به معنای ظرفی که از آن آب نوشیده می‌شود، از همین مادّه است (سوره یوسف/12، 70) و به معنای محلی که در مراسم حج از آن آب برداشته می‌شود یا به معنای «آب‌دادن» به حاجیان نیز بکار می‌رود:[۶] «أجَعَلتم سِقایَةَ الحاجِّ‌...‌» (سوره توبه/9، 19) سُقیی با ضمّه سین (مصدر) شکل دیگری از این مادّه به معنای آب دادن است:[۷] «فَقالَ لَهم رسولُ اللّهِ ناقَةَ اللّهِ و سُقیها»؛ و رسول خدا [=صالح] به آنان گفت: زنهار! ماده شتر خدا و آب دادنش را [رعایت کنید]. (سوره شمس/91، 13) ▫ با مقایسه دو واژه شرب و سقی، این تفاوت را می‌توان بیان کرد که آشامیدن یک معنای فاعلی (فراهم کردن و دادنِ آب) و یک معنای مفعولی (خوردن آب) دارد؛ آنگاه که به معنای فاعلی نظر باشد، واژه سقی و آن‌گاه که به معنای مفعولی توجه باشد، شرب بکار می‌رود.[۸] 👈 ادامه دارد... 📝 پانویس : 1. التحقیق، ج‌6‌، ص‌29. 2. المصباح، ج‌1، ص‌308، «شرب»؛ لسان‌العرب، ج‌7، ص‌64 و 65‌، «شرب». 3. مقاییس، ج‌3، ص‌267، «شرب». 4. مفردات، ص‌415، «سقی». 5. المصباح، ج‌1، ص‌281، «سقی»؛ مقاییس، ج‌3، ص‌84‌، «سقی»؛ مفردات، ص‌415، «سقی». 6. مقاییس، ج‌3، ص‌85‌، «سقی». 7. مفردات، ص‌415، «سقی»؛ لسان‌العرب، ج‌6‌، ص‌300، «سقی». 8. التحقیق، ج‌5‌، ص‌155، «سقی». 🌿🌿🌿 @rahighemakhtoom
#تک_نگاشت_های_تصویری #امام_حسین #خونبهای_امام_حسین #امام_پدر_امت #شیعه #فرزندان_امام #آیت_الله_جوادی_آملی کانال قرآنی رحیق @rahighemakhtoom
شوق ▪️ الآن اینها که به «زیارت أربعین» مشرّف می‌شوند، با شوق حرکت می‌کنند؛ این «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة»[1] که تنها ذلّت از دودمان یزید نیست! کسی که از نفْس امّاره پیروی می‌کند، او ذلیل است، او خوار است، برای اینکه در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) هست که «كَمْ‏ مِنْ‏ عَقْلٍ‏ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَی أَمِیرٍ»،[2] اگر در قیامت عدّه‌ای می‌گویند: ﴿رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَینا شِقْوَتُنا﴾،[3] برای همین بیان نورانی حضرت امیر است که فرمود یک عدّه‌ای در جبهه جهاد درون شکست خوده هستند؛ وقتی که ما را شکست دادند، ما متوجه این صحنه نیستیم که ما با یک دشمنی روبه‌رو هستیم که این دشمن نه از ما مالی می‌خواهد و نه از ما خون، فقط اسارت می‌طلبد! چرا وجود مبارک پیامبر فرمود: «أَعْدَی عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِی بَینَ جَنْبَیك‏»،[4] برای اینکه دشمن نه می‌خوابد، نه غافل است، نه ساهی است، نه ناسی است و نه دور است، بلکه در درونِ دورن جا کرده است، بیدار است و منتظر غفلت ما است: ﴿إِنَّهُ یراكُمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیثُ لا تَرَوْنَهُم‏﴾[5] هم که دامن‌گیر ما شده است؛ یک چنین دشمنی که در درون ما است، روانکاو و روان‌شناس هم هست و می‌داند که مشکل ما چه است و چه چیزی می‌خواهیم، هر کسی را با همان خواسته‌های روانی‌اش فریب می‌دهد و نمی‌خوابد و با ما در جنگ است و قصد او هم خونریزی نیست تا ما کشته بشویم و راحت بشوم، قصد او گرفتن مال نیست، او از ما آبرو و دین می‌خواهد و ما را اسیر می‌برد «كَمْ‏ مِنْ‏ عَقْلٍ‏ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَی أَمِیرٍ»، او سواری و مرکب می‌خواهد! سوگند یاد کرد: ﴿لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّیتَه‏﴾، یک چنین دشمنی «أَعْدَی عَدُوِّ» است. دشمنان دیگر یا از ما خون می‌خواهند که جان ما و روح ما و دین ما محفوظ می‌ماند یا از ما مال می‌خواهند یا زمین می‌خواهند و خاک می‌خواهند؛ لذا حضرت فرمود: «أَعْدَی عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِی بَینَ جَنْبَیك‏». گر شود دشمن درونی نیست ٭٭٭ باکی از دشمن بیرونی نیست[6] ▪️ این «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» حضرت، تنها برای طرد استکبار برون نیست، برای طرد آن مستکبر دورن هم هست. ذلیل نبودن در برابر دشمن بیرون خیلی مهم نیست، عمده ذلیل نبودن در برابر «أَعْدَی عَدُوِّ» است و این «أَعْدَی عَدُوِّ» هم اسیر می‌خواهد. حالا اگر عقل کسی اسیر شد، درباره کسانی که در اوائل امر هستند این دشمن درون نمی‌گذارد او عاقل بشود، نمی‌گذارد دنبال علم برود، این یک نحو است؛ آنها هم که اهل علم هستند، می‌گوید این علم خود را ابزار کار من قرار بده. شما می‌بینید سلسلهٴ جلیله انبیا که آمدند متنبّیان کمتر از آنها نبودند، هر وقتی پیغمبری ظهور کرد، چند متنبی هم پیدا شد؛ هر وقتی امامی ظهور کرد، چند مدعی امامت هم پیدا شد؛ هر چند یک عالمی ظهور کرد، چند مدعی علمی پیدا شدند «كَمْ‏ مِنْ‏ عَقْلٍ‏ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَی أَمِیرٍ»، چنین کسی غیر از اینکه به دشمن سواری بدهد، کار دیگر نمی‌کند؛ امّا سالار شهیدان(سلام لله علیه) فرمود: ما این بنیالعباس و مانند اینها را به خاک ذلت می‌کشانیم! این سخن قوی و نیرومند زینب کبرا بود ـ چه در مجلس شام و چه در مجلس کوفی ـ در نهایت «مجلسین» دولت اموی را او بست! فرمود: «فَوَاللهِ... لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَا یرْحَضُ عَنْك‏». ▪️ الآن شما ببینید هر چه خواستند جلوی این «زیارت أربعین» را بگیرند، نشد؛ این شوق است و این عشق است. بشر با شوق زنده است، با عشق زنده است، با محبّت و ارادت زنده است. علم یک گوشه‌ای از کارهای نفس و ذهن را به عهده دارد، مسئول اندیشه است و نه مسئول انگیزه، انگیزه را اراده و عزم و نیت و اخلاص رهبری میکند و این همان محبّتی است که «وَ فِی قُلُوبِ مَنْ وَالاهُ قَبْرُه‏».[7] 📚 درس اخلاق تاریخ: 1395/08/27 پانویس:📒🖌 [1] . الإحتجاج فی أهل اللجاج، ج2، ص300. [2] . نهج البلاغة(للصبحی صالح), حکمت211. [3] . سوره مؤمنون، آیه106. [4] . مجموعة ورام، ج‏1، ص59؛ عدّة الداعی و نجاح الساعی، ص314. [5] . سوره اعراف، آیه27. [6] . هفت اورنگ (جامی), سلسلةالذهب, دفتر اول. [7] . زد المعاد ـ مفاتیح الجنان، ص511. 🌿🌿🌿 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق از فعالیت های قرآنی حمایت کنید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
برشی از (8) 🔅🔅🔅 📌 بسم الله الرحمن الرحیم از غُرَر آيات ▪ در برخي روايات از (بسم الله...) به عنوان برترين آيه‌ي قرآن ياد شده است: «وأىّ آية أعظم فى كتاب الله؟ فقال: (بسم الله الرّحمن الرحيم)»[ بحار، ج89، ص238؛ تفسير عياشي، ج1، ص21.]. همچنين محمدبن مسلم از امام صادق (عليه السلام) نقل مي كند كه (بسم الله ...) بهترين آيه‌ي سوره‌ي حمد است: سألت أبا عبدالله (عليه السلام) عن السبع المثانى... هى الفاتحة؟ قال: «نعم». قلت: (بسم الله الرّحمن الرحيم) من السبع المثانى؟قال: «نعم هى أفضلهنّ»[ نور الثقلين، ج1، ص8.] ▪ اگرچه (بسم الله...) از غرر آيات محسوب مي شود، ليكن چون اختصاصي به سوره‌ي حمد ندارد، نمي توان آن را تنها در اين سوره از غرر محسوب داشت. چنين به نظر مي رسد كه از جهت حكمت نظري، مضمون خبري آيه‌ي مباركه‌ي (الحمد لله رب العالمين) و از جهت حكمت عملي، مضمون خبري آيه‌ي كريمه (إياك نعبد وإياك نستعين) از غرر آيات سوره حمد محسوب مي شود. 📌 خطوط كلّي معارف سوره همان گونه كه در آغاز پيشگفتار بيان شد، سوره‌ي مباركه‌ي حمد مشتمل بر عصاره‌ي معارف قرآن كريم است و از اين رو «أمّ الكتاب» و «ايمّ القرآن» نام گرفته است. معارف اين سوره از ديدگاههاي مختلف تقسيمهايي چند مي پذيرد كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ✅ 1 ـ معارف قرآن كريم داراي سه بخش اصيل و محوري است؛ بخشي مربوط به مبدأ و توحيد ذاتي، صفاتي، افعالي و عبادي اوست؛ بخش ديگر مربوط به معاد، و سومين بخش كه تأمين كننده‌ي نياز بشر بين مبدأ و معاد است، ناظر به هدايت و ضلالت، يعني مبيّنِ وحي، رسالت و دين است. سوره‌ي حمد نيز، چنانكه گذشت، مشتمل بر عصاره‌ي بخشهاي ياد شده است. ✅ 2 ـ محورهاي اصلي معارف سوره‌ي حمد در برخي روايات «تحميد»، «اخلاص» و «دعا» معرّفي شده است كه به ترتيب اشاره به سه بخشِ اين سوره دارد:«السورة التّى أوّلها تحميد وأوسطها إخلاص وآخرها دعاء:سورة الحمد»[ تفسير عياشي، ج1، ص19.] ✅ 3 ـ مرحوم شيخ بهائي (رحمه الله) «مراتب چهارگانه‌ي حمد» را بدين شرح از اين سوره استفاده كرده است: ▫ الف: حمد محبّانه و عاشقانه كه حمد ذات و ناظر به شايستگي ذات حق براي تحميد است. براي چنين حمدي تعبير (الحمد لله) كافي است. ▫ ب: حمد شاكرانه؛ در اين مرتبه، حامدْ خداي سبحان را در برابر ربوبيّت مطلق و احسانش حمد و شكر مي كند و تعبير (ربّ العالمين) ناظر به آن است. ▫ ج: حمد تاجرانه كه تحميدي از سر رجاء، طمع و شوق ثواب است و (الرّحمن الرّحيم) بدان اشارت دارد. د: حمد بردگانه كه حمد خدا بر اثر خوف از عذاب اوست و با آيه‌ي كريمه‌ي (مالك يوم الدين) ادا مي شود.[ مفتاح الفلاح، ص762، با تصرّف.] ▪ اين لطيفه مستفاد از برخي احاديث است كه مراتب حمد را بازگو مي كند؛ مانند: «العبادة ثلاثة: قوم عبدوا الله عزّ وجلّ خوفاً، فتلك عبادة العبيد وقوم عبدوا الله تبارك وتعالي طلباً للثواب، فتلك عبادة الاُجراء وقوم عبدوا الله حبّاً له، فتلك عبادة الأحرار وهى أفضل العبادة»[ بحار، ج67، ص236.]، «إنّ قوماً عبدوا الله رغبةً، فتلك عبادة التجّار وإنّ قوماً عبدوا الله رهبةً، فتلك عبادة العبيد وإن قوماً عبدوا الله شكراً، فتلك عبادة الأحرار».[نهج البلاغه، حكمت 237.] 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 ✳️ نگاشت 11 : نگاهی کلی به تفسیر آیات 6تا14 أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ «6» إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ «7» الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ «8» وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ «9» 🔹 وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ 🔹 «10» الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ «11» فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ «12» فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ «13» إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14» 🔹 «فِرْعَوْنَ»: مراد فرعون زمان موسی (ع) بالاخصّ، و فرعونها و فرعونیان بالعموم است. 🔹 «ذِی‌الأوْتَادِ»: دارای میخها مراد ابنیه و عمارات عظیمی همچون کوه است که نمای آنها به شکل میخهای وارونه جلوه‌گر بود. اهرام ثلاثه مصر نمونه‌ای از آنها است . ✅۱ - خداوند، فرعون را به سختى کیفر داد. (ألم تر کیف فعل ربّک ... و فرعون) ✅ ۲ - آگاهى دقیق پیامبر(ص)، به فرجام هلاکت بار فرعون (ألم تر کیف ... و فرعون) ✅ ۳ - فرجام فرعون، درس عبرت براى همگان (و فرعون ذى الأوتاد) ✅ ۴ - خداوند، تهدیدکننده کافران عصر بعثت، به گرفتار ساختن آنان در عقوبتى نظیر فرجام قوم فرعون (ألم تر ... و فرعون ذى الأوتاد) ✅ ۵ - فرعون، داراى قدرت و ثبات در عرصه هاى سیاست و حکومت (و فرعون ذى الأوتاد) «أوتاد» (جمع «وتد») به معناى میخ ها است. 🔹 توصیف فرعون به این عبارت (داراى میخ هاى فراوان)، کنایه از استحکام قدرت او است; همان گونه که میخ هاى اطراف خیمه مایه استحکام آن است. این تعبیر ممکن است کنایه از فراوانى سپاه او باشد که براى نصب خیمه هایشان، زمین وسیعى میخ کارى مى شد. ✅ ۶ - میخکوب کردن به زمین هنگام مجازات، شیوه فرعون در سرکوب مخالفان (و فرعون ذى الأوتاد) ممکن است فرعون از آن جهت به «ذى الأوتاد» توصیف شده باشد که مخالفان خود را، به چهار میخ مى کشید و شکنجه مى داد. ✅ ۷ - وجود اهرام مصر در عصر فرعون * (و فرعون ذى الأوتاد) گفته شده است: «اوتاد فرعون»، همان اهرام ثلاثه مصر است. ✅ ۸ - قدرت شگفت فرعون، بى اثر در برابر عذاب الهى (ألم تر ... و فرعون ذى الأوتاد) 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 ✳ نگاشت 12 : نگاهی کلی به تفسیر آیات 6تا14 أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ «6» إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ «7» الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ «8» وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ «9» وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ : «10» 🔹 الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ «11» فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ 🔹 «12» فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ «13» إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14» ۱ - فرعون و قوم عاد و ثمود، در ممالک و سرزمین ها، به طغیان گرى پرداخته، در گناه فرورفتند. (الذین طغوا فى البلد) 🔹 طغیان، از حد گذراندن گناه است و هر چیز که از مقدار خود فراتر رود، طغیان کرده است . حرف «ال» در «البلاد»، براى استغراق عرفى است و مراد تمام سرزمین هایى است که براى اقوام یاد شده، دسترسى به آن امکان پذیر بوده است و مى توان گفت: اصل آن «بلادهم» بوده و حرف «ال»، جانشین ضمیر «هم» است و مراد سرزمین هایى است که در قلمرو آنان بوده است. ۲ - گناه پیشگى و طغیان گرى، عامل گرفتارى به عذاب الهى (ألم تر کیف فعل ربّک ... الذین طغوا فى البلد) ۳ - برخوردارى از امکانات مادى و قدرت، زمینه ساز طغیان و تعرض به حقوق دیگران (الذین طغوا فى البلد) ۴ - طغیان، عامل هلاکت قوم عاد و ثمود و زمینه ساز نابودى فرعون (ألم تر کیف فعل ربّک بعاد ... و ثمود ... وفرعون ... الذین طغوا فى البلد) 🔹 «الْفَسَادَ»: مراد فساد و تباهی همه جانبه، یعنی انواع کفر و شرک و ظلم و زور و فسق و فجور است. 5 - فرعون و قوم عاد و ثمود، در ممالک و مناطق خود، به فساد و ناهنجارى ها دامن زده، و آن را گسترش مى دادند. (فأکثروا فیها الفساد) 6 - تجاوز از حریم خویش و نقض حقوق دیگران، زمینه ساز افزایش فساد در جوامع است. 🔹 (الذین طغوا ... فأکثروا فیها الفساد) حرف «فاء» در «فأکثروا...»، افزایش فساد را بر طغیان (مذکور در آیه قبل) تفریع کرده است. 7 - فراوانى قدرت و امکانات مادى، زمینه افزایش فساد در جوامع انسانى است. (إرم ذات العماد ... ذى الأوتاد ... فأکثروا فیها الفساد) 🔹 «صَبَّ»: فرو ریخت. در اینجا فرو ریختن به جای فرو آوردن استعمال شده است و اشاره به عذابهای شدید و پیاپی دارد. «سَوْطَ»: تازیانه. شلاّق. 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. @rahighemakhtoom
@rahighemakhtoom
📌 از راه دور ▪️ یکی از برجسته ترین وظایف ما شیعیان، زیارت «اربعین» است. ذات اقدس الهی برای اهمیت بخشیدن به بعضی از مسائل، نام مبارک خود را در کنار آن [مسائل] ذکر می کند؛ اگر سخن از احترام به پدر و مادر است، می فرماید: ﴿أَنِ اشْكُرْ لی‏ وَ لِوالِدَیك‏﴾،[1] زیرا اینها مجرای فیض خالقیت هستند؛ اگر رعایت حقوق ایتام است می فرماید: ﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحام‏﴾[2] و اگر گرامی داشت مقام و مقدم نبوّت و رسالت است، در بسیاری از آیات، نام مبارک خود را در کنار نام مبارک رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) یاد می کند که ﴿اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُول‏‏﴾؛[3] اما برای اینکه روشن شود تنها کسی که حرفِ نافذی در جهان دارد خداست و دیگران پیام او را می رسانند و اساس توحید آسیب نبیند، همیشه ضمیر را مفرد می آورد؛ با اینکه فرمود: ﴿اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُول‏‏﴾، نفرمود «اذا دعواکم»، فرمود: ﴿إِذا دَعاكُم﴾‏. اگر جایی دارد: ﴿مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُول﴾،‏[4] ضمیر را حتماً مفرد می آورد، تا روشن شود پیام ذات اقدس الهی، به وسیلهٴ رسول ابلاغ می شود، آنها پیامی از خودشان ندارند؛ در جریان زیارت هم این چنین است. ▪️ آن طوری که مرحوم صدوق (رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحید از وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) نقل کرد، فرمود: «قَد قَامَتِ الصَّلاةُ» یعنی چه؟ ما «حَی عَلَی الصَّلاة»، «حَی عَلَی الفَلاَح» را می فهمیم، اما «قَد قَامَتِ الصَّلاةُ» یعنی چه؟ فرمود: «حَانَ وَقتُ الزِّیارَة»؛[5] زیارتنامه خدا نماز است. بنده اگر بخواهد به حضور پروردگار بار یابد و خدا را زیارت کند، زیارت خدا نماز است: «حَانَ وَقتُ الزِّیارَة». پس زیارت از «زیارت الله» شروع می شود که انسان با او گفتگو می کند، حرف خودش را می زند، خواسته خودش را در بین می گذارد، هر چه دارد در قنوت و غیر قنوت می تواند با خدا در میان بگذارد، این زیارت خداست. ▪️ زیارت انبیای الهی و ائمه معصومین در تِلو همین زیارت الهی معنا پیدا می کند، انسان به حضور آنها مشرّف می شود. اینکه از نظر معنا زیارت از قُرب و بُعد یکسان است ـ گرچه درجات آن فرق می کند ـ برای همین است. در جریان زمان و زمین، قُرب زمینی معیار است؛ اگر کسی توانست در زیارت «اربعین» به کربلا مشرّف شود، فوز و فیض بیشتری دارد و اگر آن توفیق نصیب او نشد، زیارتِ از دور معقول و ممکن است، زیرا آنها [در] دور و نزدیک حضور دارند. اگر زیارت پیامبر در تِلو زیارت ذات اقدس الهی است و زیارت خدای سبحان قُرب و بُعدی ندارد، زیارت این خاندان هم به برکت توحید، قُرب و بُعدی ندارد، ما از نزدیک می توانیم بگوییم: «السلام علیک»، از دور هم می توانیم بگوییم: «السلام علیک». 🖌📒پانویس: [1] . سوره لقمان, آیه14. [2] . سوره نساء, آیه1. [3] . سوره انفال, آیه24. [4] . سوره نساء, آیه69. [5] . التوحید (للصدوق)، ص241. 🌿🌿🌿 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق از فعالیت های قرآنی حمایت کنید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 ✔️ آشامیدنی ها در قرآن 📌 آشامیدنی‌ها نشانه قدرت پروردگار ▪ آیات 65 تا 69 سوره نحل/16 فروفرستادن آب از آسمان، آفرینش شیر در پستان چارپایان، وجود آشامیدنی‌های نیکو در خرما و انگور و خروج عسل از شکم زنبور را از نشانه‌های قدرت خدا برای انسان‌هایی دانسته که شنوایی، تعقّل و اندیشه دارند. ▪ در دسترس بودن آب آشامیدنی و فرونرفتن آن در زمین (سوره ملک/67‌، 30) و ذخیره شدن آن (سوره مؤمنون/23، 18) و تلخ نبودن آب (سوره واقعه/56‌، 70) و پدید آمدن آب از زیر پای مریم علیهاالسلام: «...قَد جَعَل ربُّکِ تَحتَکِ سَریّاً × فکُلِی وَاشرَبِی و قَرِّی عَیناً» (سوره مریم/19، 24 و 26) و نیز وجود آب خنک و آشامیدنی برای حضرت ایوب علیه السلام: «ارکُض بِرِجلِک هذا مُغتَسَلٌ بارِدٌ و شَرابٌ» (سوره ص/38، 42) و جوشیدن دوازده چشمه برای آشامیدن قوم موسی (سوره بقره/2، 60‌؛ سوره اعراف، 7/160) همه از نشانه‌های قدرت خداوند است؛ چنان‌که ابراهیم علیه السلام هم در وصف پروردگار به قومش گفت: «والّذی هُوَ یُطعِمُنِی و یَسقینِ»؛ و [پروردگار من] کسی است که به من خوراک می‌دهد و سیرابم می‌گرداند».(سوره شعراء/ 26، 79) 📌 آشامیدنی‌های دنیا ✅ آشامیدنی‌های مباح 🌏 آب، گوارا و زداینده تشنگی: ▪ آیات فراوانی آب را نعمتی حیات بخش و خالی از هر گونه آلودگی دانسته که از آن سیراب می‌شویم: «...وَ أنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً × لِنُحیِیَ بِهِ بَلدَةً میتاً وَ نُسقیَه مِمّا خَلَقْنا أنعماً وَ أَناسِیَّ کثِیراً»؛ و از آسمان آبی پاک فرود آوردیم تا با آن سرزمینی مرده را زنده گردانیم و آن را به آن‌چه از دام‌ها و انسان‌های بسیار آفریدیم، بنوشانیم. (سوره فرقان/25، 48 و 49)، «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَکُم مِنهُ شَرابٌ»؛ خدا است کسی که از آسمان آبی فرود آورد که [آب] آشامیدنی شما از آن است. (سوره نحل/16، 10) ▫ «فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَیْنکمُوهُ»؛ و از آسمان آبی نازل و‌ شما را بدان سیراب کردیم. (سوره حجر/15، 22)، «وَ أَسْقَینکُم ماءً فُراتاً»؛ به شما آبی گوارا نوشاندیم. (سوره مرسلات/77، 27) ▫ بر پایه روایتی از امام علی علیه السلام آب بهترین آشامیدنی‌ها در دنیا و آخرت است[۹] و امام صادق علیه السلام در پاسخ کسی که از طعم آب پرسید، فرمود: طعم‌آب «طعم حیات» است.[۱۰] ▪ شیر، لذیذ و گوارا: از چارپایان، «نوشیدنی‌های» گوارایی برای انسان بدست می‌آید: «وَلَهُمْ فِیها مَنفِعُ وَ مَشارِب». (سوره یس/36، 73) از شیر خالص به شما می‌نوشانیم: «نُسقِیکُمْ مِمّا فِی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْث وَ دَم لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّرِبینَ» (سوره نحل/16، 66) و نیز سوره مؤمنون23/ 21.[۱۱] ▪ عسل، شفابخش: از درون شکم زنبور عسل، «نوشینی» شفابخش با رنگ‌های گوناگون خارج می‌شود: «یَخرُجُ مِن بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ ألونُه فِیه شفاءٌ لِلنّاسِ». (سوره نحل/16، 69) ▪ آب میوه، روزی نیکو: خرما و انگور غذاهای پربرکتی هستند که خداوند، نصیب انسان‌ها ساخته است: «وَ مِنْ ثَمَرتِ النَّخِیلِ وَالأعنبِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً». (سوره نحل/16، 67) ▫ برخی «وَ مِنْ ثمرت» را در این آیه، عطف بر «مِمّا» در آیه پیش دانسته‌اند؛ یعنی به شما از نوشیدنی‌های خرما و انگور (آب میوه) نیز می‌نوشانیم. ابن‌عبّاس «سَکَراً» را به معنای خمر و مقصود از «رزقاً حسناً» را همه خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های حلال، از دو میوه خرما و انگور دانسته است؛ امّا به نظر بعضی چون خداوند در مقام امتنان بر مردم برای آنان انواع نوشیدنی‌های حلال (آب، شیر، عسل) را برشمرده، مقصود از «سَکَرَاً» نمی‌تواند خمر باشد؛ زیرا خداوند به چیز حرام منّت نمی‌گذارد.[۱۲] برخی گفته‌اند: آشامیدنی عُزیر علیه السلام که آیه «فَانْظُر إلی طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ‌یَتسنّه» (سوره بقره/2، 259) از فاسد نشدن آن خبر داده، نوعی آب میوه (آب انگور) بوده است.[۱۳] 👈 ادامه دارد... 📝 پانویس: 9. الکافی، ج‌6‌، ص‌380. 10. همان، ص‌381. 11. جامع‌البیان، مج‌10، ج‌18، ص‌21. 12. جامع‌البیان، مج‌8‌، ج‌14، ص‌182. 13. عیاشی، ج‌1، ص‌141؛ التفسیرالکبیر، ج‌7، ص‌32. 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (99) 🔅🔅🔅 ✳ اصل هفتم. جريان حق و باطل كه مورد تحليل اين پيام است، غير از جريان ملائم و منافي، نافع و ضارّ و مانند آن است كه از مدار بحث كنوني خارج است؛ هرچند در بسياري از موارد با هم مطرح مي شوند. ساختار آفرينش بر اين است كه برابر اصول علم و حكمت اداره مي شود. 🔹 ممكن است در اين جزر و مدّ، عدّه اي منتفع و بعضي متضرّر گردند. همان طوري كه قوانينِ متقنِ طبّي كه بازگوكننده گوشه اي از اسرار عالمانه طبيعت است، بر اين استوار است كه اگر سمّ مهلكي وارد دستگاه گوارش گردد، اوّل قدرتِ مقاومت و دفاع را از هاضمه سلب مي كند، آنگاه او را از پاي درآورده و هلاك مي نمايد، قواعد مستحكم اخلاق كه طبّ روحاني است، چنين فتوي مي دهند كه اگر اعتقاد سوء و اخلاق زشت از نصابِ قابل تحمّل گذشت، شئون عقل نظري و عملي را تباه مي كند و مايه هلاكت آن مي گردد؛ (ليَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيّنةٍ).[ سوره انفال، آيه 42.] 🔹 در اين حال، شخص معتقدِ به كفر و نفاق، يا مبتلا به خدعه وخيانت، حياتِ معقول خود را از دست مي دهد و از جهت فقدان كمال انساني مي ميرد. چنين رخدادي حق است، نه باطل؛ يعني پيروزي قوي بر ضعيف و هلاكت تن پرور معتاد و ملحد حق است، نه باطل؛ چه اينكه سُلطه ميكروب سمّي بر سلامت انسان بي باك در حفظ صحت و رعايت بهداشت، حق است، نه باطل؛ (...وإن يُهْلِكون اِلّا اَنْفُسَهم)[ سوره انعام، آيه 26.]. حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «ما هَلَك امرُءٌ عَرَفَ قَدْرَه» [نهج الفصاحه، ج2، ص1051.]؛ هر كس كه قدر خود را شناخت، هلاك نشد. 🔹 كينه توزي و بُغْض پروري نسبت به برادر ايماني به مثابه تيغ كردن جوانه نورس بوته دين است و هرگز نمي گذارد كه آن بوته ضعيف رشد كند. سرانجام چنين كاري جز افسردگي و پژمردگي و خشك شدن، آينده ديگري نخواهد داشت؛ «دَبَّ إليكم داءُ الاُمَم قَبْلكم، الحَسَد والبغضاءُ هي الحالِقَة، حالِقَةُ الدِّينِ لاحالِقَةُ الشَعْر» [همان، ص884.] ؛ يعني كينه يك ديگر، به منزله تيغ كردن است، البته نه تيغ كردن مُو، بلكه تيغ كردن بوته دين. 🔹 در اين حال، شخص كينه توز حيات معنوي خود را در اثر سلطه بيماري اخلاقي از دست مي دهد و مي ميرد، و چنين رخدادي حق است، نه باطل؛ يعني مسلّط شدن قوي بر ضعيف و هلاكت تبه كار فرومايه حق است در نظام تكوين. 🔹 ممكن است در نظام تشريع مسئول يا مسئولاني قصور يا تقصيري روا داشته و از نظر حقوقي يا فقهي، متعدّي يا عاصي تلقّي شود و مورد حكم خاص قرار گيرد؛ غرض آن است كه حق و باطل غير از نافع و ضارّ است اوّلاً، و آنچه از اين عنوان در نظام تكوين مطرح است، با آنچه در نظام تشريع طرح مي شود، تفاوت دارد ثانياً، و مسئول بودن برخي مانع نفوذ قوانين تكويني در طبّ بدن و طبّ روح نخواهد شد ثالثاً، و اوّلين مسئول براي حفظ صحتِ بدن و سلامتِ روح، خودِ شخص مكلّف است رابعاً، و جامعه وظيفه خاصي براي نجات نابخردان دارد خامساً؛ رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «خُذوا علي أيدي سفَهائكم» [نهج الفصاحه، ج1، ص267.]؛ دست سفيهان را بگيريد، و فرمود: «اِصرم الأحمق» [نهج الفصاحه، ج1، ص267.]؛ احمق را منقطع كن. 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. @rahighemakhtoom
برشی از (9) 🔅🔅🔅 📌 معارف کلی سوره حمد ✅ 4 ـ بر اساس حديثي قدسي، سوره‌ي مباركه‌ي حمد، كه در مقام تعليم ادب تحميد و شيوه‌ي اظهار بندگي است، بين خداي سبحان و عبد سالك تقسيم شده است؛ بخش اوّل آن كه پنج آيه دارد و مشتمل بر حمد و ثناي الهي و خشوع و خضوع در برابر اوست، از آنِ خداست و بخش پاياني سوره كه دو آيه دارد و مشتمل بر دعا و طلب است، سهم عبد سالك است: «قسمت فاتحة الكتاب بينى وبين عبدى فنصفها لى ونصفها لعبدى...»[ نورالثقلين، ج1، ص4.] ✅ 5 ـ عصاره‌ي سوره‌ي حمد، سپاسگزاري نسبت به نعمتهاي دريافت شده در زمان گذشته و مَدَدجويي و كمك خواهي نسبت به رحمتهاي آينده در زمان حال و آتي است؛ چنانكه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در برخي خطابه هاي خويش «حمد» و «استعانت» را قرين كرده، مي فرمايد: «نحمده» علي ما كان و«نستعينه» من أمرنا علي ما يكون ونسأله المعافاة فى الأديان كما نسأله المعافاة فى الأبدان»»[ نهج البلاغه، خطبه 99، بند 1.] همچنين مي فرمايد: «أحمده» استتماماً لنعمته... و«أستعينه» فاقة إلي كفايته»[ همان، خطبه 2، بند 1.]، «نحمده» علي آلائه كما نحمده علي بلائه و«نستعينه» علي هذه النفوس البِطاء عما أُمرت به السِراع إلي ما نُهيت عنه».[ همان، خطبه 114، بند 1.] 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 بادها در چرخش هستند وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ آيَاتٌ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ."ایه 5 سوره جاثیه" « و در چرخش بادها برای افراد انديشمند استدلال وجود دارد». ▫ بادها در اطراف زمين همانطور که آيه مطرح کرده در واقع در يک سيستم جهانی در چرخش میباشند. آنها هوای گرم را از مناطق استوائی به نواحی قطبی و هوای سرد را از نواحی قطبی به مناطق استوائی منتقـل می کنند، که به اين ترتيب به دمای هوا توازن و تعادل می بخشند. در قـطبها هـوای سرد پائين می آيد و بطرف نواحی استوائی حرکت می کند. در مـناطق اسـتـوائی هـوای گرم بالا می رود و در سطوح بالاتر جوی ضمن چرخش در يک منطقه رفته رفته هـوای گرم را رو به قـطبها می برند. ▫ چرخش بادها چه استدلالی را در بر دارد؟ چیزی که ما امروزه می دانیم اینست که چرخش بادها و وزیدن آنها برخلاف همدیگر باعث می شود که ویرانی ببار نیاید. اگر بادها فقط در یک جهت می وزیدند همه چیز ویران میشد. 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. @rahighemakhtoom
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰چرا قرآن با همه کتاب ها تفاوت دارد و هيچکس نمي تواند مانندش را بياورد در حالی که وقتي به آن نگاه مي کنيم در ظاهر از کلمات عادي در آن استفاده شده و چيز عجيب و غريبي نيست؟ ✍️پاسخ: ✅طبق ظاهر قرآن و بدون داشتن اطلاعات پيرامون ادبيات عرب نمي توان قضاوتي در مورد آن داشت و تشخيص اعجاز قرآن براي ما بدون کسب علم مشکل است. ديگر کتب هاي آسماني تورات و انجيل هستند در حالي که محتوا و معارف قرآن کريم با تورات و انجيل متفاوت است و اصلاً با آن دو قابل مقايسه نيست، براي نمونه به چند مورد اشاره مي کنم: الف) (ونَزَّلنا عَلَيکَ الکِتـبَ تِبيـنـًا لِکُلِّ شَىء)(1) آن چه از زمينه هاى گوناگون فکرى، اعتقادى، بينش هاى بنيادى، نظام هاى رفتارى فردى، اجتماعى، مادّى، معنوى، دنيايى، آخرتى و... در تکامل فرد و جامعه نقش داشته، در قرآن بيان شده و معارف آن، با فطرت و سرشت مشترک انسان ها هماهنگ است; بدين جهت از فراگيرى و جامعيت خاصى برخوردار بوده و همگانى، هميشگى و همه جايى است.(2) ب) اصول معارف و مفاهيم قرآن، بر پايه عقل و منطق مشترک و همگانى انسان استوار است و اساس تعاليم اسلام بر مدار جهل ستيزى و عقل انگيزى،(3) تقليدزدايى و تحقيق پرورى،(4) پندارسوزى و دانش سازى،(5) مى چرخد.(6) ج) قرآن، با نگرشى واقع بينانه به حقيقت وجود انسان و منطبق بر فطرت او (و بدور از افراط و تفريط) اهداف زندگى او را در يک طبقه بندى منظمِ مقدماتى، متوسط، عالى و نهايى، سامان و انتظام مى بخشد که تمام استعدادهاى ذاتى او پرورش يافته، خاستگاه هاى وجودى او به شيوه اى معتدل و هماهنگ ارضا گردد، بر همين اساس، دنياپرستى و دل سپردگى به آن را مورد نکوهش قرار داده(7) و دنياگريزى و سرکوب تمايلات طبيعى و مادّى را مطرود مى داند.(8) د) قرآن، از اختلاف و تناقض پيراسته است، در حالى که تورات و انجيل نه تنها، هيچ يک از اين ويژگى ها را ندارند، بلکه محتواى آن دو آميخته با خرافات و نسبت هاى ناروا به پيامبران الهى است. و مهمتر اينکه قرآن مورد تحريف قرار نمي گيرد . 📚منابع: 1. نحل، آيه 89. 2. ر.ک: محمدباقر سعيدى روشن، علوم قرآن، ص 113 ـ 126. 3. آل عمران، آيه 164; يونس، آيه 100. 4. مائده، آيه 104; نحل، آيه 43. 5. انعام، آيه 116; مجادله، آيه 11. 6. همان. 7. عنکبوت، آيه 64. 8. اعراف، آيه 32; همان. 🔳به کانال قرآنی رحیق بپیوندید @rahighemakhtoom
📌 ترجمان کتب الهی ▪️ این خطبه ۱۲۵ در جریان حكمیتی است كه بر وجود مبارك حضرت ـ امیر (علیه السلام) ـ تحمیل شده است. اهل بیت (علیهم السلام) مخصوصاً امیر¬المؤمنین (علیه السلام) بر اساس قرآن كریم حركت می‌ كردند [و] قرآن هم سخنش این است: ﴿ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ﴾؛[1] با این اضلاع سه ‌گانه حكمت و جدال أحسن و موعظه حسنه، اینها صلح می ‌كردند، جنگ می‌كردند و مانند آن. طبق همان برهان قرآنی، جنگ صفین را وجود مبارك حضرت تحمل كرد، در اثنای جنگ كه خواستند پیروز بشوند با دسیسه امویان قرآن ها بالای نی رفت. ▪️ در چنین صحنه ‌ای وجود مبارك حضرت امیر با حكمت و برهان سخن گفت؛ فرمود اینها كه ما را به قرآن به عنوان حَكَم دعوت كرند دروغ می‌ گویند، اهل خدعه و نیرنگ ¬اند؛ نه به قرآن معتقدند و نه به سنت رسول گرامی (علیه وعلی آله آلافه التهیة والثناء)، حجت بالغه حق امروز منم، حق با من است ـ برهان اقامه كرد ـ و این حِكمت اثر نكرد [و] حَكمیت را بر آن حضرت تحمیل كردند. بعد از اینكه تحمیل كردند، آن حَكمین «بغیر ما أنزل الله» حكم كردند، حضرت این حكم را نپذیرفت و دستور ادامه حمله داد: «اسْتَعِدُّوا لِلْمَسِیرِ إِلَی‏ قَوْمٍ حَیارَی عَنِ الْحَقِّ. . . جُفَاةٍ عَنِ الْكِتَابِ نُكُبٍ عَنِ الطَّرِیقِ»؛ به جنگ كسانی كه نه خدا را می ‌شناسند نه پیغمبر را می‌ شناسند ادامه بدهید. ▪️ اینها اعتراض كردند و گفتند اولاً چرا حكمیت را قبول كردی، ثانیاً چرا به عهدت وفا نكردی، وقتی حكمیت را پذیرفتی چرا نقض عهد می‌كنی، ثالثاً چرا مدت گذاشتی ـ مدت یك‌ سال ـ این چند اشكال را طرح كردند. این اشكالات در خطبه ۱۲۵ پاسخ داده شد؛ فرمود اولاً ما حَكمیت تحمیلی را پذیرفتیم نه حَكمیت عادله را، ما كه گفتیم اینها دروغ می ‌گویند شما نپذیرفته‌ اید، شما حَكمیت را بر ما تحمیل كردید نه اینكه من پیشنهاد داده باشم یا بر اساس میل خودم قبول كرده باشم؛ اما رأی كه رأی مردم نیست! در مسائل الهی و دینی، رأی خدا و پیغمبر حجّت است. ما كه نیامدیم رأی و اندیشه رجال را معیار قرار بدهیم. ما آمدیم قرآن را حَكم قرار دادیم: إِنَّا لَمْ نُحَكِّمِ الرِّجَالَ وَ إِنَّمَا حَكَّمْنَا الْقُرْآنَ»؛ ما كه نگفته ‌ایم هر چه حَكَم گفت درست است، گفتیم هر چه قرآن گفت درست است؛ منتها «هذَا الْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْتُورٌ بَینَ الدَّفَّتَینِ لَا ینْطِقُ بِلِسَانٍ وَ لَابُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَانٍ»؛ قرآن كتابی‌است، خب این كتاب یك ترجمان می‌ خواهد ـ كسی كه ترجمه می ‌كند به او ‌می‌گویند ترجمان نه مترجم. « لَابُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَانٍ» یك ترجمان می ‌خواهد بالأخره ـ و آن ترجمان هم باید مطابق برهان حكم بكند. ما هم مطمئن بودیم، ما هم اصل این مسئله را به عنوان جدال قبول كردیم نه به عنوان حِكمت، اینجا جای مراجعه به قرآن نبود برای این‌كه امامت من تثبیت ‌شده بود، به نقل پیغمبر تثبیت ‌شده بود، به امضای مردم تثبیت ‌شده بود، با مشورت اهل حل و عقد تثبیت ‌شده بود، اینها ظلم كردند به ما! ▪️ فرمود اینكه چرا من مهلت دادم برای این‌كه این هم مثل قرآن سر روی نیزه كردن نباشد. همین‌كه قرآن روی نیزه شد یك عده زود باورها و ساده ‌لوح ها پذیرفتند و ما هر ‌چه اصرار كردیم که این فریب است قبول نكردند. من مدت گذاشته ‌ام، تا «لِیتَبَینَ الْجَاهِلُ وَ یتَثَبَّتَ الْعَالِمُ»؛ ▪️ فرمود می ‌دانید بهترین مردم پیش خدا كیست. « أَفْضَلَ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ» ـ این همان سفارش به تقواست ـ « مَنْ كَانَ الْعَمَلُ بِالْحَقِّ أَحَبَّ إِلَیهِ وَ إِنْ نَقَصَهُ وَ كَرَثَهُ مِنَ الْبَاطِلِ وَ إِنْ جَرَّ إِلَیهِ فَائِدَةً وَ زَادَهُ»؛ فرمود فاضل ترین مردم پیش خدا كسی است كه عمل به حق پیشش محبوب باشد و حق ‌مدار باشد؛ و¬لو به سود مادی او نباشد، عمل به حق پیشش محبوب ‌تر از باطل باشد، گر‌چه باطل برای او سود آور است. ▪️ آن گاه فرمود شما هم كه حرف مرا گوش نمی‌ دهید: « لَقَدْ لَقِیتُ مِنْكُمْ بَرْحاً یوْماً أُنَادِیكُمْ وَ یوْماً أُنَاجِیكُمْ»؛ روزی با صدای بلند در جلسات عمومی سخنرانی می ‌كنم، یك روزی آرام و خصوصی با شما حرف می ‌زنم «فَلَا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ النِّدَاءِ وَ لَا إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ النَّجَاءِ!»؛ نه در مناجات مورد وثوقید، نه رازدارید و نه رادمرد هستد. خب گروهی كه نه رازدار باشد و نه رادمرد، علی را خانه ‌نشین می‌ كنند! فرمود شما وضعتان این است. این عصاره‌ ای از شرح خطبه ۱۲۵ نهج‌ البلاغه. [1] - سوره نحل آیه125 📚 خطبه های نماز جمعه تاریخ: 1379/10/09 🔳به کانال قرآنی بپیوندید. @rahighemakhtoom