eitaa logo
محمدحسین رحیمی
118 دنبال‌کننده
15 عکس
1 ویدیو
0 فایل
اشعار آیینی محمد حسین رحیمی ارتباط با مدیر: @mhr137
مشاهده در ایتا
دانلود
نامت آمد غم فضای شام تارم را گرفت گریه جای خنده های گریه دارم را گرفت شد جوانی و نشاطم نذر اشک روضه هات فصل بی‌تابی برایت نوبهارم را گرفت از غمت دنیای سرد و ساکتم اشباع شد در غمت آوارگی ها کار و بارم را گرفت یک زمان جان را اگر در مجلست دادم ببخش جبر سنگینی داغت اختیارم را گرفت ماجراهای خرابه، اضطراب دخترت خواب نوشین دو تا چشم خمارم را گرفت تکه تکه کرد دل را ماجرای اکبرت روضه های اصغرت صبر و قرارم را گرفت برندارم تا ابد دست از غمت حتی اگر در ازای این عزا، دار و ندارم را گرفت من چه بودم، من چه خواهم بود بی عشقت حسین! نوکری نزد تو دست اعتبارم را گرفت لقمه ی پاک پدر با شیر پاک مادرم جز به سوی کربلا راه فرارم را گرفت اربعین شد بار من سنگین و دستی مهربان از همان اول رسید و کوله بارم گرفت حیف! باران بند آمد، خشک شد چشمم، ولی دستمال خیس اشک از دل غبارم را گرفت کانال اشعار: @rahimipoems
ای روح پاک تو شده از ماسوا جدا از خود جدا شدی، نشدی از خدا جدا اثبات شد به کثرت دشمن، نمی شود با نفی وحدت تنت (الا) ز (لا) جدا وقتی میان معرکه تقطیع می شدی افتاده بود از بدنت یک هجا جدا از هر طرف به پیکر تو زخم می زدند خنجر جدا و سنگ جدا و عصا جدا مصداق و اصل و پیکره ی یا و سین! سرت این سان چرا جدا شده این سان چرا جدا؟ بین سر تو و سر یاران تفاوت است تنها سر تو بود که شد از قفا جدا بستند نعل تازه به اسبان کهنه کار تن های پاک و بی سر و تنها جدا جدا... تنها شدی، چنان که شد از حرمت تنت بعد از سر تو، پیرهن نخ نما جدا در ماتم عزای تو خون گریه می کنند حیدر جدا، بتول جدا، مصطفی جدا دل بسته ام به عشق تو، باشد که روز حشر با دست بخششت شوم از اشقیا جدا کانال اشعار: @rahimipoems
دوست دارم که اربعین امسال بشوم جزء کربلایی ها و زمینی به کربلا بروم بین جمعیت هوایی ها باید اول که ترک غیر کنم اقتدا خاصه بر ظهیر کنم چشم بسته دوباره سیر کنم در قدمگاه ماورایی ها حاجیانی که می روند به حج راهشان سوی کربلا شده کج مستقیم است تا خدا اینجا راه پهناور خدایی ها قبله را سوی کربلا چرخاند هر که شد مست از شراب حسین نکند اعتماد زین پس به اشتباه جهت نمایی ها همسفر شد خیال من با عشق از نجف راهی بهشت شدم پر شده باز کلّ مشّایه از قدم های این فدایی ها با غم خوب سیدالشهدا اشک در چشم و در دلم شوق است حس و حال دلم شده مثل طعم شیرین و تلخ چایی ها یک نفر موکبی بزرگ زده یک نفر با تعارف شربت... می کنند افتخار هم دارا هم نداران به این گدایی ها استراحت در امتداد مسیر شد وبال دو پای آبله دار کاش تا آخرین نفس باشم پای‌دربند این رهایی ها چشم شوقم به گنبدش مبهوت خیره بر آن شکوه با جبروت حرف هایی نگفتنی و سکوت می‌شود پاسخ چرایی ها یک طرف مرقد خدای کرم یک طرف هم شهید گریه و غم صحن زیبای بین این دو حرم نقطه ی عطف دلربایی ها نه مسلمان که گبر و ترسا هم محو این همدلی ما شده اند ذکر "حُبُّ الحُسَین یَجمَعُنا" می شود رمز هم صدایی ها اربعين زیر قُبه‌ی حَرَمت به اَباالفضل می‌دهم قَسَمت بِگُذر ای عزیز زهرا(س) از این خطاها و بی‌وفایی ها کاش باشد عمود آخر من پرچم روی گنبد عباس جان سپردن کنار شش گوشه روز پایان این جدایی ها کانال اشعار: @rahimipoems
چون دست‌گشادگیّ ما پرواز است دستان گره خورده غلط‌انداز است هنگام نماز شیعه از صافی دل در محضر حق همیشه دستش باز است کانال اشعار: @rahimipoems
به مناسبت هفتم بابابزرگ عزیزم🖤 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 باید دل ما مثل شقایق باشد مانند تو با داغ موافق باشد آه ای پدرم! تو زنده ای، زیرا مرگ پایان کسی نیست که عاشق باشد 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 لبخند تو کاش این همه پر شور نبود از داشتنت، دست همه دور نبود دست پدرانه ی تو دنیایم بود دنیای من ای کاش که در گور نبود ◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ کانال اشعار: @rahimipoems
تقدیم به چشم های به راه... بدون عشق، به دنیا تو را نیاوردم به جز برای رضای خدا نیاوردم به جز برای فدا کردنت چو اسماعیل به جز به پیروی از انبیا نیاوردم وضوی عشق گرفتم -رمیده دل- که چرا قضای سوختنم را به جا نیاوردم تو را میان نماز شبم دعا کردم تو را بدون وضو در دعا نیاوردم کنار سفره ی تنهایی و محقر دل به جز به باب مذاقت غذا نیاوردم چنان هوای سفر داشتی که هیچ زمان ممانعت ننمودم، چرا نیاوردم امید آمدن تو میان قلبم بود اگر که بر سر خود یک بلا نیاوردم مگر چه بر سرت آورده بود گَرد سفر که تاب دیدن آن جسم را نیاوردم؟ درست، گوشه ی تابوت، زیر آن چفیه... چنان عوض شده بودی ... به جا نیاوردم کانال اشعار: @rahimipoems
دیریست که بسته‌ایم با خود عهدی: بر لب نزنیم غیر نامت شهدی شیرین شده کاممان ز حلوا حلوا مهدی! مهدی! مهدی! مهدی! مهدی! کانال اشعار: @rahimipoems
دنیا همیشه ناظر رفتارهای ماست در انتظار دیدن پیکارهای ماست سر دادن است لازمه ی عشق و بی سری مانند تاج بر سر سردارهای ماست ما جابر نگاه حسینیم و انتقام در اختیار قدرت مختارهای ماست ما جانفدای یوسف زهرای (س) اطهریم یوسف خودش یکی ز خریدار های ماست در باغ لاله داغ به تعداد لاله هاست این لاله‌ها به چشم خسان، خارهای ماست بر روی دار تابش حق بیشتر شود ایران سرای میثم تمار های ماست آن پرچمی که دست علمدار بوده است امروز روی دوش علمدار های ماست ای صهیونیسم تا دم پایان عمر تو نابودی ات مطابق معیارهای ماست آن 25 سال، فقط حداکثر است این داده ها مطابق آمارهای ماست آمد به سر زمانه‌ی جفتک پرانی‌ات آماده‌ی گلوی تو افسارهای ماست تسلیم و مرگ هر دو برای تو ذلت است امروز روز آخر هشدار های ماست امروز آنچه در برابر چشم جهانیان خواهد نشست بر سرت، آوارهای ماست ما با شعار بر سرت آوار می‌شویم این مشت ها نمونه ی خروارهای ماست کانال اشعار: @rahimipoems
تو قاتل خونخوار زن و فرزندی این است توهمت که قدرتمندی امروز تو با حمله به بیمارستان با دست خودت گور خودت را کندی کانال اشعار: @rahimipoems
هوای جنگل دنیا در این زمانه پس است از این دو چشم یکی نيل و آن یکی ارس است صدای صیحه‌ی هل من معین شنیده شود برای قافله این بانگ دعوت جرس است سلاح قافله‌ی بی‌پناه تا خون است برای غصب، تلاش یهودیان عبث است نترس از اینکه بچینند برگ و بارت را که راست قامتی سرو، از همین هرس است جنازه‌های تصاویر زنده می‌گویند هجوم و غارت و ویرانگری و غصب بس است بخواب کودک بی‌تاب من برای ابد که این برای من و تو رهایی از قفس است نبین که جبهه‌ی حق دست خالی است، نبین جهان به کام ابوالهُولهای بوالهوس است ببین! چگونه جهان بعد از این همه بیداد در انتظار ظهور امام دادرس است همیشه لشکر فرعونیان قصاص شوند به حکم آیه‌ی قرآن که احسن القصص است شروع معرکه حسن ختام کفار است قسم، که این قسم ما به آخرین نفس است شود سپاه خدا بر یهودیان غالب سپس... نه، آخر کار یهود بی سپس است کانال اشعار: @rahimipoems
می‌بارد از هجوم غمت بی‌اراده‌ دل شد بعد رفتن تو بلااستفاده دل گاهی اگر گرفت غمت اختیار را باید که بی اراده فقط زد به جاده دل از روز رفتن تو از این شهر شب‌زده چیزی نمانده است به جز یک نماد دل گرد زمان نشسته بر آئینه‌ی دلم در قرن دوری تو نبودم به یاد دل هرگز عجیب نیست تو هم لحظه‌ی وصال باشی دچار این عدم اعتماد دل با آن شکوه مشرقی‌ات از خیال دور در آینه طلوع کن ای بامداد دل! شاید دگر مرا نشناسی کبوترم! از دوری تو سوخته آن خام ساده دل ای روزگار! می‌شود آیا تو لااقل باشی بدون حرف به وفق مراد دل ای غیبتت مصیبت این قلب بی‌پناه کی می‌رسد پناه حضورت به داد دل در فجر چشم‌های تو یک روز می‌شوم با انشراح رجعت چشمت! گشاده دل کانال اشعار: @rahimipoems
یادت مرا تا ناکجاآباد خواهد برد صید خودش را با خودش صیاد خواهد برد در خود ببین یک بار تصویر جنونم را گرچه مرا هم آینه از یاد خواهد برد بر بیستون های جهان کوبیدن تیشه غم را کجا از خاطر فرهاد خواهد برد؟ من از تو تنها بوی گیسوی تو را دارم افسوس! باد آورده ها را باد خواهد برد دل را شبیه سیب سرخی رود تا دریا روزی اگر در دامنش افتاد خواهد برد شاعر به همراه خودش در گور تنهایی آن شعرهایی را که نفرستاد خواهد برد کاش از سر من دست بردارد نگاهت آه... صید خودش را با خودش صیاد خواهد برد کانال اشعار: @rahimipoems
دوباره روی لبت ان یکاد داشته باش به انتخاب خودت اعتماد داشته باش گر اعتماد نداری به انتخاب خودت به رای دادن خود اعتقاد داشته باش امیدوار به آينده، با لبی خندان دلی خجسته و آرام و شاد داشته باش بیا عزیز دلم! با یک انتخاب درست دوباره دغدغه‌ی عدل و داد داشته باش برای مجلس شورا به شُوْر و شور بیا برای مجتهدان اجتهاد داشته باش رها شو از همه‌ی رنگ‌ها و حزب و جناح و اجتناب ز هر حزب باد داشته باش اگر که رای تو یک قطره از هزاران است ممارست به همین "کم"، "زیاد" داشته باش به رغم سوز زمستان، بیا و با رأیت یک انبساط در این انجماد داشته باش اگر مخالف رای است مغرضی، با او اگر عناد نداری، عناد داشته باش اگر سخن ز مخالف و یا موافق بود به این صفوف طویل استناد داشته باش بگیر برگه‌ی رأیی به دست و عکس بگیر و یادگاری‌ای از این نماد داشته باش در این زمان تو بکن انتخاب اصلح را سپس مطالبه کن، انتقاد داشته باش به کوری همه‌ی دشمنان، تو با رأیت بیا و با من و ما اتحاد داشته باش اگر به ارزش رایت هنوز مشکوکی وصیت شهدا را به یاد داشته باش کانال اشعار: @rahimipoems
هدایت شده از محمدحسین رحیمی
ولادت باسعادت دومین شمس ‌امامت‌ و ولایت، کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی علیه‌السلام را به همه شیعیان جهان تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم دوباره باز شد از آسمان دری به زمین برای رد شدن نور معبری به زمین به لطف خویش ز دریای بی کران کرم عطا نمود خداوند گوهری به زمین رسید مژده ی باران ز برق خنده ی ابر و قطره قطره زد احسان حق سری به زمین زمین به دور خودش مست گشته چرخ زنان شده‌است پیشکش امشب چه ساغری به زمین؟ شکست ظلمت بی انتهای کتم و عدم ز مهر گستری ذره پروری به زمین سرور و سور و سماع است از آنکه آمده است برای سروری عشق سروری به زمین به منکران برسانید: پیش هر باطل به دست حق شده منصوب رهبری به زمین شعاع نور ولایت ز خانه زهرا (س) سلام کرد، سلام منوّری به زمین به روی دست علی(ع) دیده ایم بارش عشق نزول نم نم آیات کوثری به زمین برای امر ولایت پس از ولی الله خوشا که آمده مولای دیگری به زمین قرار شد که از آن سوی عرش حکم کند وصیّ حیدر و سبط پیمبری به زمین شبیه کعبه شده سینه چاک بیت علی دوباره آمده انگار حیدری به زمین نشسته حُسن حَسَن بر أریکه ی رمضان به پا شده ز قیامش چه محشری به زمین حسن ادامه‌ی پیغمبری‌است پس باید فرو روَد ز خجالت هر أبتری به زمین سلاح صلح به دستش گرفته و آورد برای یاری اسلام لشکری به زمین خدا کند که برایش حرم به پا سازیم مگر تمام شود دوره ی غریب زمین کانال اشعار: @rahimipoems
دل این قافله را ترس چو بیمار کند کوفه را از غم مولا که خبردار کند؟ تیغ مولاست، در این مرحله ناکارآمد ذوالفقاری که به هر معرکه ناکار کند شقشقیه است، کجایید؟ که این بار علی با "سکوتش" شده آماده که پیکار کند به تنش داشت خط تیغ ابوجهلان را "تیغه ی جهل" چه با حیدر کرار کند؟ بهر این جامعه دینْ نارِ جهنم باشد تا حکومت به همه، درهم و دینار کند مردم کوفه! شما را چه شده، اینکه علی گریه در چاه کند، تکیه به دیوار کند استخوانی به گلویش شده از جنس سکوت آن سکوتی که به چشم غضبش خار کند ام کلثوم! پدر آمده تا امشب نیز سر این سفره به نان و نمک افطار کند رفت و می خواست که با "فزت و رب الکعبه" نفرتش را ز غم زندگی اظهار کند می رود تا دل بی تاب خودش را مولا از غم فاطمه(س) این بار سبک‌بار کند خواب غفلت، زده بر چشم عدو پرده ی جهل قاتلش را علی از خوابِ چه بیدار کند؟ ترَک کعبه و شق القمری دیگر را فرق پرخون علی خواست که تکرار کند به حسن گفت که: -با خُلق حسن با قاتل که گرفتار جهالت شده رفتار کند- شأن والای علی را به سر دار عیان که توانست به جز میثم تمّار کند آن که را دیدن حق در علی آگاه نکرد باید انگار زر و سیم وفادار کند چند مصراع به لفّافه سرودیم ولی وای بر آن که بفهمد ولی انکار کند کانال اشعار: @rahimipoems
دیشب نگران نگاه ما بود به تو تا صبح روانه هر دعا بود به تو امروز شنیدیم خدا را دیدی این عیدی حضرت رضا(ع) بود به تو امروز خبر سر زبان‌ها افتاد با این خبر آتشی به جان‌ها افتاد گفتند که خادمان ملت رفتند این قرعه‌ی عاشقی به آنها افتاد
در خدمتشان به این وطن کوشیدند آنها که نهایتا خدا را دیدند این بار نشسته صف اول ها را از اول مجلس شهدا را چیدند
با رفتنتان غرق ملالیم همه انگار که در خواب و خیالیم همه راضی به نبودنت نبودیم ولی امروز به رای خود ببالیم همه
برای مملکت این عید بی تو عید نشد برات هر چه دعا کرد باز دید، نشد به زنده بودنت ای سرو! امید داشت خبر خبر برای تو هر چه بهانه چید، نشد دلم برای تو می‌خواست صبر پیشه کند ولی مصیبتت از بس که شد شدید، نشد تویی پدیده‌ی خدمت که عکس لبخندت ز قاب خاطره‌ها هیچ ناپدید نشد دوباره باعث شوق دوباره‌ای نشدی دوباره دیده‌ی ملت تو را ندید، نشد میان این همه رنگ و سیاهیِ لشکر کسی شبیه تو این گونه روسفید نشد دوباره شعله کشید از مصیبتت اما دل پرآتش این قوم ناامید نشد به انتخاب خودم تا همیشه می‌بالم شدی شهید ولی رای من شهید نشد
پر رنگی! و شیرین و کمی تلخی و داغی! افتاده میان تو و کامم چه فراقی! تا کی بنشینم به تمنای وصالت من تشنه دیدار تو ام چای عراقی! تو منحصرا ساختنت دست عرب هاست در دم شدنت هست نهان سبک و سیاقی هم عاشق نوشیدن تو آدم لاغر هم سوژه‌ی بلعیدن هر آدم چاقی! نه احمد و نه دبش و نه سیلان و طبیعت تنها تو برای دل من باب مذاقی سرتاسر مشایه تجمع شده دورت یک چیز مؤثر تو امحاء نفاقی از آب فرات و دم آن آتش عشقت یک جرعه به من چای بده حضرت ساقی! کانال اشعار: @rahimipoems
دوست دارم که اربعین امسال بشوم جزء کربلایی ها و زمینی به کربلا بروم بین جمعیت هوایی ها باید اول که ترک غیر کنم اقتدا خاصه بر ظهیر کنم چشم بسته دوباره سیر کنم در قدمگاه ماورایی ها حاجیانی که می روند به حج راهشان سوی کربلا شده کج مستقیم است تا خدا اینجا راه پهناور خدایی ها قبله را سوی کربلا چرخاند هر که شد مست از شراب حسین نکند اعتماد زین پس به اشتباه جهت نمایی ها همسفر شد خیال من با عشق از نجف راهی بهشت شدم پر شده باز کلّ مشّایه از قدم های این فدایی ها با غم خوب سیدالشهدا اشک در چشم و در دلم شوق است حس و حال دلم شده مثل طعم شیرین و تلخ چایی ها یک نفر موکبی بزرگ زده یک نفر با تعارف شربت... می کنند افتخار هم دارا هم نداران به این گدایی ها استراحت در امتداد مسیر شد وبال دو پای آبله دار کاش تا آخرین نفس باشم پای‌دربند این رهایی ها چشم شوقم به گنبدش مبهوت خیره بر آن شکوه با جبروت حرف هایی نگفتنی و سکوت می‌شود پاسخ چرایی ها یک طرف مرقد خدای کرم یک طرف هم شهید گریه و غم صحن زیبای بین این دو حرم نقطه ی عطف دلربایی ها نه مسلمان که گبر و ترسا هم محو این همدلی ما شده اند ذکر "حُبُّ الحُسَین یَجمَعُنا" می شود رمز هم صدایی ها اربعين زیر قُبه‌ی حَرَمت به اَباالفضل می‌دهم قَسَمت بِگُذر ای عزیز زهرا(س) از این خطاها و بی‌وفایی ها کاش باشد عمود آخر من پرچم روی گنبد عباس جان سپردن کنار شش گوشه روز پایان این جدایی ها کانال اشعار: @rahimipoems
با خون تو این چشم مداوم، تر شد دریای دل ما متلاطم تر شد با رفتنت ای سید ما، نصرالله! این سرو مقاومت مقاوم تر شد کانال اشعار: @rahimipoems
شکفت و نارسیده ناپدید شد همان که نام کوچکش گم است همان که شهرتش شهید شد @rahimipoems
السلام علیک یا فاطمة الزهرا از ابر صبر و از دلِ دریا قرار رفت از دست عقل و از کف دل اختیار رفت تابید سبز عشق به دنیای تیره فام سرما از آسمان شبِ بی بهار رفت بیداد جهل جای خودش را به عدل داد تنهایی ولایت از این روزگار رفت سیبی که چید حضرت پیغمبر از بهشت امروز در جهنم دنیا به کار رفت زهرا که نور روز ازل شد خدای او دستش به کار خلقت این روزگار رفت روز ازل که اوج هنرمندی خدا در آفرینش گل خلقت (خاتم) به کار رفت از شاعران فاطمه پیش پیامبر ابیات شاعرانه تری انتظار رفت کوثر برای شرح "اَلَم نَشرَح " آمد و از بین اَبتران حجاز اعتبار رفت کم کم برای چیدن تسبیح فاطمه مولا پی تدارک چندی انار رفت آن دختری که داشتنش را پیامبر ص تا انتهای سدره‌ی پروردگار رفت آن همسری که با نفس اِن‌یکادی‌اش حیدر به سوی هیمنه ی کارزار رفت مستوره ای که با ادب و عفت و حجاب آوازه اش فراتر از این روزگار رفت همسایه ای که از کرم و مهربانی‌اش "اَلجار" او مقدّمِ بر "ثم دار" رفت ریحانه ای که ذکر ولایت مداری اش همواره با بُرندگی ذوالفقار رفت هر سر که خاک شد به کف پای فاطمه فرشی شد و به عشقِ علی روی دار رفت کانال اشعار: @rahimipoems