دوباره دست گلچین اجل کرد انتخابش را
گرفت آن روز در شیراز از هر گل گلابش را
کرم کرد و به بالا برد قبل از بر لب آوردن
خدا بین قنوت بنده، اشک مستجابش را
که پیش خلق یک بی فکر تکفیری نمایان کرد
شبیه اسلحه اندیشه ی زشت و خرابش را
برایش فرق چندانی نداشت انگار، خالی کرد
به سوی کودک و پیر و جوان چندین خشابش را
پدر، مادر، برادر، نه! او تمام آرتین را کشت
ندید انگار در چشمان کودک اضطرابش را
جدا افتاد از آغوش مادر کودکی همچون
عقیقی که جدا سازند با چکش رکابش را
چه چادرها که خون مادران گل داد بر آنها
که دشمن برندارد از سر یک زن حجابش را
شهادت روز و شب در انتظار آن کسانی هست
که روز و شب به شوق وصل میبینند خوابش را
معاند! قصهی عین الاسد را بازخوانی کن
ببین ایران چگونه میزند حرف حسابش را
پس از این باید ای جرثومهی شر منتظر باشی
بگیری از زبان تیز موشک ها جوابش را
یقینا می دهد جمهوری اسلامی ایران
به دست صاحب اصلی درفش انقلابش را
#شاهچراغ
#حادثه_تروریستی_شاهچراغ
@rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی