eitaa logo
محمدحسین رحیمی
122 دنبال‌کننده
21 عکس
1 ویدیو
0 فایل
اشعار آیینی محمد حسین رحیمی ارتباط با مدیر: @mhr137
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقان با غیبتت دیگر موافق نیستند بیش از این دلدادگانت اهل منطق نیستند این همه چشم انتظاری تا کجا؟ این عاشقان بیش از این شایسته ی فریاد و هق هق نیستند از زمانی که حضورت نیست در این باغچه نرگسان آگاه از داغ شقایق نیستند پیش ما آدینه های ناگزیر غیبتت بی گمان چیزی به جز آیینه ی دق نیستند تو کجایی تا ببینی چشم های منتظر در امان از تیزی حرف خلایق نیستند شیوه ی کفران نعمت ها تحول یافته معصیت ها هم دگر مانند سابق نیستند ای گل نرگس نگاهی کن به مشتاقان، بگو عده ای از این همه دلداده لایق نیستند؟ یعنی از این طایفه حتی گروه اندکی شکر گوی نعمت بی حد خالق نیستند؟ عاشق اند و مدعی انصار و اعوان شما عده ای هم مدعی هستند و عاشق نیستند @rahimipoems
دوست دارم پر کاهی سر راهت باشم تا که در معرض یک نیم نگاهت باشم از سرت وا نکن این باد رها را تا من چون صبا در شکن زلف سیاهت باشم عاشقت بودن اگر جرم و گناه است ای کاش تا ابد بنده ی در بند گناهت باشم رو سیاه آمده ام، کوچکم، اما بگذار لااقل بین سیاهی سپاهت باشم تو ببندی وسط معرکه قد قامت را و من اندازه ی صد تیر پناهت باشم انتظار تو مرا کاش به کشتن بدهد بلکه در حد توان پیرو راهت باشم عمر کوتاهم اگر داد به وصل تو مجال تا دم آمدنت چشم به راهت باشم @rahimipoems
آن بعید ناپدید از دید من کی می‌رسد شادی خاموشِ در تبعید من کی می رسد این شب نامهربان پایان نمی یابد چرا؟ صبح نزدیک است پس خورشید من کی می رسد؟ ارزشی دیگر ندارم در دل تنگ صدف آخر آن صیاد مروارید من کی می رسد؟ نوری از جنس‌ یقین در این شب تاریک نیست روز پایان غم و تردید من کی می رسد؟ در نگاهم لانه دارد وحشتی بی انتها روشنای چشم ناامّید من کی می رسد سالها اسم تو را روزه گرفتم ماه من آخر ای آرام جانم عید من کی می رسد؟ @rahimipoems
آمد نسیمی با خبر با قاصدک ها نزدیک آیا می شود پایان شک‌ها؟ پاییز اگر مثل بهار ابری نباشد خون می‌زند بیرون به زودی از ترک‌ها افتاده اند افراطیون در دام تزویر پوشانده شد زشتی به الطاف بزک ها با حال ناخوش محفلی از اشک داریم دل بسته ایم اینجا به این دلخوش کنک ها تنها تو را نه، خویش را از یاد بردیم آئینه ها هستند اسیر دام لک ها باید ببینی که نمک دان را شکستند آنان که خوردند از غمت نان و نمک ها خوردیم زخم از منکران نور و، پاشید بر زخم ما زخم زبان‌هاشان نمک ها خواهند خورد آخر به هم برنامه هاشان خواهند رفت آخر به یک سو صورتک ها یک روز می آیی و می مانیم پایت روزی که می ریزند ریزان از الک ها برگرد تا روشن شود در باغ نرگس با نور زیبای جمالت مردمک ها @rahimipoems
السلام علیک یا صاحب الزمان 1 آسمان کرده نگاهی به زمین عاشقان! آمده ماهی به زمین تا قدم رنجه کند حضرت عشق باز هم وا شده ‌راهی به زمین چه کسی دیده بیاید این سان ماه در نیمه ی ماهی به زمین پشت دشمن به زمین خورده چرا؟ آمده پشت و پناهی به زمین از خبرهای پر از ضد و نقیض منکرش دیده گواهی به زمین نور بخشیده حضورش هر صبح مثل خورشید پگاهی به زمین ای نروییده گل نرگس من! بی نگاه تو گیاهی به زمین! نظر لطف تو گاهی به فلک نظر لطف تو گاهی به زمین کاش از پرده بیایی بیرون تا ببینیم رفاهی به زمین سیصد و سیزده آماده ی جنگ با خود آورده سپاهی به زمین می خورد صبح ظهورت آقا با تو دل‌های سیاهی به زمین یک نگاه تو بریزد روزی کوه را چون پر کاهی به زمین می زنی قاعده ها را بر هم می خورد ظلم و تباهی به زمین https://eitaa.com/rahimipoems/37 https://eitaa.com/rahimipoems/38 @rahimipoems
السلام علیک یا صاحب الزمان 2 جبرئیل آمده با شور و شعف می‌زند در شب میلاد تو دف اشک شوق است که پاشیده به چشم می زند پلک دلم با مژه کف از رسولان و ملائک در جمع ایستاده پدرت اول صف پسرش را به بغل می فشرد مثل دُر در دل دریای صدف تهنیت گفته خدا بر پدرت که شده صاحب فرزند خلف عید میلاد تو شد اما حیف می خورم از غم هجرانت اسف نیستی و همه جا نور تو هست در سما و سمک و چار طرف می‌شود با تو پر از نرگس و یاس دشت تفتیده ی بی آب و علف انتظارت به دلم داده امید شرف تو به شرف داده شرف دل ز کف داده عنان از هجرت! دل ما را غمت آورده‌ به کف تشنه‌ی دیدن رویت هستیم می‌شویم آخرش از هجر تلف تویی آن احمد و محمود و حمید تویی آن مقصد و مقصود و هدف تو کجایی؟ به مدینه یا شام؟ کربلا؟ یا حرم شاه نجف!؟ https://eitaa.com/rahimipoems/36 https://eitaa.com/rahimipoems/38 @rahimipoems
السلام علیک یا صاحب الزمان 3 قاصدک با خودش آورده خبر در فلک دیده شده قرص قمر چشم او چون گل نرگس روشن می چکد از دهش شهد و شکر چشم نرگس به شقایق نگران حضرت عسکری آورده پسر حضرت فاطمه! تبریک به تو! نخل طوبای علی داده ثمر علی! ای معنی نعم المولا! آمد از نسل تو مولای دگر آمده دور جدید ایمان آمده دوره ی طاغوت به سر خوانده ایزد زهق الباطل را به علمداری حق بسته کمر می رسد تا که دهد باز نجات رجعتش دین خدا را ز خطر چاره کار دعای فرج است خواندن آن به خدا دارد اثر بعد از این غیبت کبری یک روز می رسد منجی موعود بشر شب فراری شود از صبح ظهور می‌رسد ظلمت این شب به سحر مثل خیبر شکن آید به رجز ها علی بشر کیف بشر می رسد منتقم خون خدا می رسد قصه ی ما باز به سر https://eitaa.com/rahimipoems/36 https://eitaa.com/rahimipoems/37 @rahimipoems
یک روز به تن شبیه جان می‌آیی در مجلس سرو غم نان می‌آیی شش روز ز تو غافل و دنبال خودیم تازه ته هفته یادمان می‌آیی کانال ایتا: @rahimipoems
آن بعید ناپدید از دید من کی می‌رسد شادی خاموشِ در تبعید من کی می رسد این شب نامهربان پایان نمی یابد چرا؟ صبح نزدیک است پس خورشید من کی می رسد؟ ارزشی دیگر ندارم در دل تنگ صدف آخر آن صیاد مروارید من کی می رسد؟ نوری از جنس‌ یقین در این شب تاریک نیست روز پایان غم و تردید من کی می رسد؟ در نگاهم لانه دارد وحشتی بی انتها روشنای چشم ناامّید من کی می رسد سالها اسم تو را روزه گرفتم ماه من آخر ای آرام جانم عید من کی می رسد؟ کانال اشعار: @rahimipoems