eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.4هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
228 ویدیو
55 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
❔روایتی است که از برخی شنیده ام که مولی علی می گفت من از بچگی مظلوم بودم وقتی کوچک بودم ، عقیل برادرم چشم درد می شد اما دارو در چشماش نمیریخت و می گفت اول تو چشم علی دارو بریزید بعد چشم من با این که امام علی چشم نبود ❗️آیا سندیت دارد ❕ 💠💠 👌در این شکی نیست که علی علیه السلام بزرگترین مظلوم تاریخ است که مورد انواع و اقسام ظلم های مادی و معنوی از ناحیه ظالمین خدا نشناس قرا گرفته است تا جایی که ابن شهر نقل می کند ؛ « على عليه السلام هيچگاه به منبر نرفت، مگر آن كه پيش از پايين آمدن در پايان سخنش فرمود ، از زمانى كه خداوند، پيامبرش را قبض روح كرد، همواره مظلوم بوده ام». 📚مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 115 👌و در دیگری آمده است ؛ « به هنگامى كه على عليه السلام سخنرانى مى كرد، اعرابى ای فرياد كشيد: واى، ستم ديده ام . على عليه السلام او را به نزديك خواند. وقتى نزدش رفت، به وى فرمود: «تو يك ستم ديده اى و من، به شمارِ سنگها و كُركها (ى چارپايانْ) ستم ديده ام». 📚شرح نهج البلاغه ، ابن ابی ج 4 ص 106 ❕این ظلم ها و ستم ها مورد پیامبر گرامی قرار گرفته و فرمود ؛ «جبرئيل به من خبر داد كه آنان بر علی ظلم خواهند كرد، از حقّش بازش مى دارند، با او مى جنگند، فرزندانش را مى كُشند و به آنان بعد از او ستم مى كنند » 📚امالی طوسی ص 351 ❕حال آنچه مورد قرار گرفته است روایتی است که در برخی منابع به نقل از علی علیه السلام آمده است که فرمود ؛ « من از زمانی که به دنیا آمده ام مظلوم بوده ام ، تا جایی که عقیل گرفتار چشم درد می شد و می گفت دوا در چشمم نمی ریزم مگر آنکه ابتدا در چشم علی دوا بریزید ، آنان در من دوا می ریختند در حالی که من چشم درد نبودم » 📚علل الشرائع ج 1 ص 45_ وسائل الشیعه ج 12 ص 124 ❕این نقل با این که در برخی منابع نیز آمده است اما زیاد قابل اعتماد نیست ، زیرا عقیل در زمان علی علیه السلام کودک نبوده است تا از ریختن دوا در چشمش امتناع کند ، بلکه او بیست سال از علی علیه السلام بزرگتر بوده است و مردی عاقل و کامل می شده است . آیا این رفتار از عقیل عاقلانه است ❔ 📚الصحیح من الامام علی علیه السلام ، عاملی ، ج 1 ص 132 ❔از سوی دیگر چگونه از پدر و مادر عقیل بر می آید که دست به چنین کاری بزنند و به فرزند چون علی علیه السلام چنین ظلمی را روا بدارند در حالی که پدر و مادر عقیل از ترین افراد بوده اند . 📚همان مدرک ❕لذا علامه پس از نقل روایت مذکور می نویسد ؛ « این روایت خالی از غرابت و استبعاد نیست ، چرا که بین علی علیه السلام و عقیل اختلافی ساله است و معقول نیست که عقیل با کمال عقلش چنین درخواست آسیب زننده ای نسبت به علی که از او بوده است داشته باشد ، گذسته از آنکه چگونه والدین علی ، تن به چنین کاری می دادند » 📚بحار الانوار ج 27 ص 208 http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔پرسش ❔یکی از کانال های ضد دین شبهه کرده است که چرا بنی هاشم دختران خود را به دشمنانشان تزویج می کردند ، تزویج ام کلثوم دختر حضرت زینب و عبد الله جعفر به مروان یا حجاج و ... این تناقض نیست ❕ 💠💠 ❕بنى اميّه افراد منفور و آلوده ‏اى بودند كه مى ‏خواستند از طريق انتساب به بنى هاشم در ميان مردم كسب كنند وپايه‏ هاى قدرت شيطانى خود را از اين طريق تقويت نمايند؛ يك نمونه آن جريان خواستگارى امّ كلثوم دختر عبداللَّه بن جعفر بود. 🔸مرحوم ابن شهر نقل می کند ؛ « معاويه در نامه ‏اى به مروان (كارگزارش در حجاز) به او فرمان داد كه امّ كلثوم دختر عبد اللّه بن جعفر را براى پسرش يزيد، خواستگارى كند. او نزد عبد اللّه بن جعفر آمد و اين را به او خبر داد. عبد اللّه گفت: كار او با من نيست و تنها به دست سَرور ما حسين، دايى اوست. به حسين عليه السلام خبر دادند. فرمود: " ... خدايا! آن كس را كه از خاندان محمّد مى‏پسندى، نصيب اين دختر كن». هنگامى كه مردم در مسجد پيامبر گرد آمدند، مروان پيش آمد و نزديك حسين عليه السلام نشست و در حالى كه گروهى از بزرگان هم نزد حسين عليه السلام بودند، گفت: امير مؤمنان (معاويه)، مرا به اين فرمان داده تا مَهر او (امّ كلثوم) را هر آنچه مى ‏گويد، قرار دهم، هر اندازه كه باشد. اين ازدواج، مايه آشتى ميان اين دو عشيره و اداى بدهىِ پدر اوست... حسين عليه السلام فرمود: " امّا در باره" آشتى ميان دو عشيره"، ما قومى هستيم كه به خاطر خدا با شما دشمنى داريم و به خاطر دنيا با شما سازش نمى ‏كنيم. به جانم سوگند، خويشى نَسَبى ما، در مانده است، تا چه رسد به خويشىِ سببى! و گفته‏ ات كه:" شگفت از طلب كردن مهريّه از يزيد"، بهتر از يزيد و بهتر از پدر يزيد و بهتر از جدّ يزيد، مهر داده‏ اند. و سخنت كه:" يزيد، همتاى كسى است كه همتايى ندارد"، پس هر كس پيش‏تر، همتاى او بوده است، امروز هم همتاى اوست و فرمان‏روايى (ولايت‏عهدى) چيزى بر او نيفزوده است..... ❕حسين فرمود: «همه گواه باشيد كه من امّ كلثوم، دختر عبد اللّه بن جعفر را به همسرى پسر عمويش قاسم بن محمّد بن جعفر، در آوردم و مهرش را چهارصد و هشتاد درهم قرار دادم و مزرعه‏ ام در مدينه يا زمينم در وادى عقيقرا هديه ازدواجش كردم. غلّه ساليانه آن، هشت هزار دينار است و آنان را بى ‏نياز مى‏كند، إن شاء اللّه». رنگ مروان برگشت و گفت: اى بنى هاشم! آيا خيانت مى‏كنيد؟ جز دشمنى را نمى ‏پذيريد ...» 📚مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 38 _ بحار الانوار ج 44 ص 207 👌اين سخنان تيرى بود كه بر قلب ناپاك يزيد خصوصاً، و بنى اميّه عموماً، نشست و نقشه ‏اى را كه براى فريب مردم، از طريق نزديكى به بنى هاشم، بودند نقش بر آب كرد. 🔹اما گاهی دشمنان بنی هاشم به قدری عرصه را بر روی آنان تنگ می کردند تا با وصلت به بنی هاشم بر کارهای نامشروع خود پوششی بگذارند ، که بنی هاشم را مجبور به ازدواج می کردند ، و آنان نیز چاره ای جز تن دادن به این ازدواج ها نداشتند ، به خاطر همین است که در مجامع روایی ما بابی بنا شده است تحت عنوان ؛ « جواز ازدواج با ناصب و معاند در صورت ضرورت و تقیه » 📚وسائل الشیعه ج 20 ص 561 باب 12 🔸محمّد بن على حلبى می گوید ؛ مردى از طرفداران مروانيان، هزار دينار به من امانت سپرد و ناپديد شد. من مانده بودم كه با آن دينارها چه كنم. خدمت امام صادق عليه السلام رفتم و داستان را براى ايشان تعريف كردم و گفتم: شما به اينها سزاوارتريد.فرمود: «نه، پدرم عليه السلام مى‏ فرمود: ما با آنها همانند زمان صلح و آتش‏بس هستيم. امانت‏هايشان را پس مى‏ دهيم، گم‏شده‏ شان را بر مى ‏گردانيم، له و عليه آنها شهادت مى‏ دهيم ، « مناکحه با آنان نیز جایز است »زيرا اگر چند دستگى پيش آيد، هيچ كس نمى ‏تواند دوام آورد». 📚الفقیه ج 3 ص 472 👌بنابراین اگر نقل تاریخی در مورد ازدواج بنی هاشم با برخی ناصبیان و معاندان مشاهده می شود و به چرایی آن اشاره نشده است ، این ازدواج ها همه بر پایه ضرورت و تقیه و کاستن از فشارها بوده است ، البته در مواردی بنی هاشم تن به خواسته ازدواج آنان نمیدادند مانند جریانی که از کتاب مناقب نقل کردیم ، اما با توجه به مظلومیت و عدم قدرت بنی هاشم در برابر حکام ظالم و معاندان ، در مواردی آنان چاره ای جز تن دادن به این نوع ازدواج ها نداشتند , ❕چنان که در مورد ازدواج سکینه دختر امام حسین ع با مصعب آمده است : " بروايت سبط ابن جوزى و ديگران بتزويج مصعب رضا نمى‏داد چون مصعب سلطنت داشت برداشت كار بر آن مخدره سخت گرفت مصلحت چنين افتاد " 📚رياحين الشريعة ج 3، ص: 257 ❕یا عبدالله جعفر با اجبار دخترش را به حجاج داد و از حجاج مهلت یک ساله گرفت تا از شرش خلاص شود اما حجاج بی خیال قضیه نشد : " تزوج الحجاج ابنة عبد الله بن جعفر فاستأجل منه سنة حتى خلص نفسه من أذاه‏ " 📚مناقب ابن شهر آشوب ج‏ 2 ص 196
⚫️ویژه نامه کانال پیرامون فرا رسیدن سالروز شهادت امام علیه السلام ؛ 💠دیدگاه و علمای اهل سنت و شیعه در مورد امام هادی علیه السلام ؛ 1⃣متوکل ؛ ❕در نامه اى كه متوكّل عبّاسى به امام هادى عليه السّلام نوشته است چنين آمده: « بسم اللّه الرّحمن الرّحيم، امّا بعد امير المؤمنين متوكّل قدر تو را مى شناسد و رعايت خويشاوندى تو را نموده و حقّ تو را بر خود واجب مىداند وى همواره و در همه كارها در رابطه با تو و اهل بيت تو آن مى كند كه به صلاح حال تو و اهل بيت تو بوده، سربلندى تو و خاندانت در آن تثبيت گردد و امنيت و بركت بر تو و آنان گردد، او همه اين كارها را براى جلب رضايت خداوند و به جاى آوردن آنچه را كه خداوند در رابطه تو و خاندانت بر او واجب كرده است به انجام مى رساند. 👌آنگاه در پايان نامه اينگونه آمده است : امير المؤمنين مشتاق ديدن تو مى باشد و خوش مى دارد كه از با تو ديدارى تازه كند و با نگاه كردن به چهره ميمون و مباركت تيمّن بجويد . 📚الکافی ج1 ص502 2⃣يحيى بن همان كسى كه متوكّل او را براى بردن امام عليه السّلام از مدينه به سامرا فرستاده بود می گويد: من براى انجام اين مأموريت به شهر مدينه رفتم ، هنگامى كه وارد شهر مدينه شدم مردم شهر كه متوجه مأموريّت من در رابطه با امام هادى عليه السّلام شده بودند و مىترسيدند در اين سفر چشم زخم و گزندى به آن حضرت برسد، ضجّه و ناله عظيمى سر دادند، بدانسان كه تا آنزمان مردم چنين ضجّه و ناله اى در شهر نشنيده بودند تو گويى كه همه دنيا به جوش و خروش آمده بود. چراكه آن حضرت همواره ملازم مسجد و بوده هميشه به اهل شهر مدينه نيكويى روا مى داشت و هيچگاه به سمت دنيا و زخارف آن ميل و رغبت از خود نشان نمى داد، من منزل آن حضرت را بازرسى كردم. امّا جز كتابهاى قرآن، دعا، و كتابهاى علمى چيزى در آن نيافتم. اينجا بود كه آن حضرت در نظرم بسيار بزرگ آمد و از آن پس خود شخصا خدمتگزارى آن حضرت را به عهده گرفتم و با او بسيار خوب برخورد نمودم، هنگامى كه به بغداد وارد شديم ابتدا به نزد اسحاق طاهرى كه والى بغداد بود رفتم. وى به من گفت: اى يحيى، اين مرد فرزند رسول خدا مىباشد، و تو خود متوكّل را خوب مىشناسى، و مىدانى كه اگر متوكّل را بر ضدّ اين مرد كنى او را خواهد كشت، و در اين صورت رسول خدا در روز قيامت دشمن تو خواهد بود، در پاسخ او گفتم: به خدا سوگند كه من در برخورد با اين مرد جز نيكويى از او چيزى نديده ام» 📚تذکره الخواص ص202 3⃣ابو عبد اللّه گويد : به خداوند متعال سوگند كه امام هادى عليه السّلام بهترين فرد از ميان مردمان روى زمين و بافضيلتترين مخلوق خداوند متعال است. 📚ماثر الکبری ج3 ص96 4⃣ابن شهر گويد: امام هادى عليه السّلام خوشروترين و راستگوترين مردم بود. هنگامى كه آن حضرت را از نزديك مى ديدى ملاحت او در ميان مردم بى نظير و هنگامى كه از دور با او معاشرت مى كردى، فضل و كمالش در ميان جامعه بى بديل بود، چون سكوت مى كرد هيبت و وقار از وى مى باريد و چون زبان به سخن مى گشود، شكوه و جلالش نمودار مى گرديد، وى از خاندان رسالت و امامت و محلّ استقرار وصايت و جانشينى پيامبر بود. وى شاخه اى از درخت نبوّت بود، برافراشته و پسنديده، و ميوهاى از درخت رسالت چيده و برگزيده » 📚مناقب ج4 ص432 5⃣كمال الدّين محمّد بن طلحه گويد: از ميان مناقب بى شمار آن حضرت منقبتى است كه همچون درّ و گوشواره در گوش مردمان جاى گرفته و گوش جان مردمان همچون درّى گرانبها در صدف آن را دربرگرفته است، كه خود شاهدى است بر اين مطلب كه حضرت ابو الحسن امام هادى عليه السّلام موصوف به اوصاف، بوده و از باشرافتترين شاخه هاى درخت نبوّت نازل گرديده است» 📚مطالب السوول ص88 6⃣ احمد بن محمّد بن ابى بكر بن خلّكان گويد: ابو الحسن علىّ هادى فرزند محمّد جواد فرزند علىّ رضا عليهم السّلام يكى از ائمّه دوازده گانه است، كسانى در نزد متوكّل عبّاسى از او بدگويى كرده، گفتند شيعيان وى برايش اسلحه، نامه، و اسناد ديگرى مىفرستند كه در خانه او موجود است و او را برانگيخته اند تا در طلب حكومت برآيد. متوكّل نيز عدّه اى از مأموران ترك تبار خود را به سمت آن حضرت فرستاد. آنان شبانه و ناگهانى به منزل آن حضرت حمله كردند. امّا تنها صحنه اى كه با آن روبرو شدند اين بود: آنان امام هادى را در اتاقى دربسته يافتند درحالى كه جبّه اى بر تن و پارچه اى پشمين بر سر داشته، رو به قبله آياتى از قرآن كريم را كه متضمّن وعده و وعيد الهى است زير لب ترنّم مىكرد. و در زير پايش فرشى جز سنگريزه و شن نبود » 📚وفیات الاعیان ج2 ص435 👌 👇👇👇 @Rahnamye_Behesht