eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.4هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
228 ویدیو
55 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔اخیرا علمای اهل سنت حکم ارتداد و کشتن شایان مصلح بازیکن پرسپولیس را دادند چون شعری خوانده بود و گفته بود من از سه تن لطفا در این زمینه روشنگری کنید ❗️ 💠💠 👌چنان که اشاره شد برخی از علمای اهل سنت محب وهابیت به خاطر یک شعر کوتاه که بازیکن فوتبال به نام شایان در مجلسی ایراد کرد که « شیعه رافضی ام ، از سه نفر بیزارم » فتوا به ارتداد و لازم القتل بودن او دادند و برخی از آنان تشبیه کردند که همانگونه که سلمان رشدی به خاطر ارتداد در دستشویی نیز ندارد این بازیکن نیز از این پس هیچ گونه امنیت جانی ندارد . 🔹ما خطاب به این علمای وهابی مسلک در لباس اهل چند نکته را متذکر می شود ؛ 1⃣سخن شما برگرفته از این کلام ذهبی است که می گوید ؛ « کسی که کوچکترین طعنی به صحابه وارد کند یا آنها را مورد توهین و دشنام قرار دهد از دین و ملت اسلام خارج شده است » 📚الکبائر ج 1 ص 237 ❕یا سرخسی می گوید ؛ « هر کس به یکی از صحابه اشکال بگیرد کافر و اگر توبه نکند از اسلام بیرون رفته و چاره او است » 📚اصول السرخسی ج 2 ص 134 ❕و یا از سیوطی نقل شده است ؛ « حتی اگر کسی گمان برد که صحابه دشنام هستند باید او را سوزاند و حتی بیش از سوزاندن سزای اوست » 📚اقام الحجر ... ص 66 ❔آیا حب تمام جزو اصول دین است که کسی که از این حب بیزاری جوید کافر شود ❗️طبق کدام آیه قرآن اثبات می کنید چنین مطلبی جزء اصول دین است و کسی که آن را انکار کند از اسلام است . 2⃣بر اساس عقیده شما در درجه اول عمر باید باشند زیرا اهانت هایی که او به صحابه کرد کسی مانند آن را نکرد . ❕در شورای ساختگی سقیفه که به خلافت ابوبکر شد ، سعد بن عباده از بزرگترین مخالفان خلافت ابوبکر بود . عمر خطاب به او می گفت ؛ « خداوند را بکشد » 📚صحیح بخاری ج 6 ص 87 ❕آیا تعبیر فوق طعن به یک صحابی و اهانت به او نمی باشد . آیا بر اساس عقیده شما عمر کافر نمی باشد که به یک صحابی کرده است و باید سوزانده و کشته می شد ❗️ 3⃣آیا حضرت علی علیه السلام صحابی پیامبر گرامی نبود که معاویه لعن و دشنام به او را جزء آداب و منبر قرار داد ❗️ 🔸سیوطی در این باره می نویسد: 🗯« در زمان بنی امیه بر اساس سنتی که معاویه بنا نهاد بر فراز بیش از هفتاد هزار منبر،علی بن ابی طالب لعن قرار می گرفت» 📚النصائح الکافیه،ص105 ❕مسلم نیشابوری نقل می کند : « معاویه سعد را امر کرد و به او گفت چه چیز تو را از سب و دشنام به ابوتراب( علی) باز می دارد...» 📚صحیح مسلم،ج4 ص1871 _ سنن ترمذی،ج5 ص3724 🗯ابن ابی شیبه استاد بخاری نقل می کند: « سعد بن ابی وقاص گوید در یکی از سفرهای حج نزد معاویه رفتم و معاویه به آن حضرت داد» 📚المصنف ج6 ص366 🗯طبری می نویسد: ❗️هنگامی که معاویه مغیره را والی کوفه قرار داد به او چند توصیه کرد از جمله: « از فحش و ناسزا به علی مکن» 📚تاریخ طبری ج3 ص218 ❔آیا شما بر اساس عقیده خودتان نباید معاویه را کافر و واجب القتل بدانید که به صحابی والا مقامی چون علی علیه السلام توهین و می کرد ❗️پس چگونه جانتان را برای معاویه لعنه الله علیه می دهید ❕ 3⃣آیا برائت جویی و توهینی از این بالاتر که عایشه و طلحه و زبیر در برابر علی علیه السلام را به راه انداختند که هزاران هزار نفر کشته شدند ❗️آیا نباید از این سه تن بیزاری بجویید چون به علی علیه السلام صحابی پیامبر بزرگترین توهین ها را روا داشتند . 4⃣آیا توهین به یک صحابه از این بالاتر است که عایشه به خاطر شدن علی علیه السلام سجده شکر به جا آورد . 🔸ابوالفرج اصفهانی در خودش به نقل از ابو البختری می نویسد ؛ « چون خبر کشته شدن علی علیه السلام به عایشه رسید کرد » 📚 ص55 5⃣ و دیگران از علمای اهل نیز می نویسند ؛ ❕« چون خبر کشته شدن علی علیه السلام به رسید این شعر را خواند ؛ « پس را افکند و آرزوها بدان آرام گرفت ، همان گونه که با آمدن ، دیده روشن می گردد » سپس پرسید چه کسی او را ؟ گفتند مردی از قبیله . گفت اگر چه دور بود ولی اشکالی ندارد ، کسی که خبر او را آورد پاینده باشد . 📚تاریخ ج5 ص150 _ فی التاریخ ج2 ص438 ❔آیا شما از عایشه به خاطر این توهین و طعن به علی علیه السلام برائت می جویید ❗️ 🔸 👇 @Rahnamye_Behesht
🔸 👇 6⃣آیا از عمر بیزاری می جویید و او را مرتد می نامید زیرا صحابیان رسول خدا را شلاق می زد و می کرد ❕ آیا توهین و طعنی از این بالاتر است ❕ 🔸دارمی نقل می کند ؛ « عمر بن خطاب ابی بن کعب را به خاطر روایت کردن از رسول خدا زد » 📚سنن الدارمی ج 1 ص 132 🔸هیثمی می نویسد ؛ « عمر ابن مسعود و ابا مسعود انصاری و ابو الدرداء را کرد چون از رسول خدا روایت می کردند » 📚مجمع الزوائد ج 1 ص 372 7⃣آیا از عایشه بیزاری می جویید و حکم به کفر او می دهید چرا که به سایر همسران پیامبر که صحابیه بودند می داد ❗️ 🔸می نویسید ؛ « عایشه به ام سلمه و سایر همسران پیامبر فحش و می داد » 📚احادیث عائشه ج 1 ص 63 ❕بخاری جریان مفصل از گویی عایشه به همسران پیامبر را نقل می کند ؛ 📚صحیح بخاری ج 2 ص 911 👌این موارد مشتی از خروار بود که نقل کردیم .شما قبل از اینکه فتوا به کفر و ارتداد دیگران دهید این تناقض های مکتب خود را پاسخ دهید . 8⃣مگر در روایات شما نیامده است که باید به مسلمان حسن داشت و افعال و گفتار او را به بهترین صورت توجیه و حمل کرد ؛ 📚سنن ابی داود ج 4 ص 2126 باب فی حسن الظن ❕آقای شایان مصلح گفته است از سه نفر بیزارم . آیا نامی از خلفای ثلاثه شما برده است .شاید منظورش از بیزاری جستن از سه تن اول ، قابیل باشد که هابیل را به قتل رساند ، دومی قیدار پی کننده شتر صالح است و سومی قاتل حضرت یحیی بن زکریا است که در کلام علمای ما توصیه لعنت کردن آنها آمده است . 📚الاستبصار ج1 ص16 ترجمه المولف ،تحقیق موسوی ❔چرا به روایات خود عمل نمی کنید و سخن آقای مصلح را خوب نمی کنید . 9⃣اگرچه سخن در این رابطه گسترده است و ما نقد های فراوانی به این عقیده شما داریم اما همین مقدار کافی است . شما قبل از این که دیگران را تکفیر کنید این تناقض های مکتبتان و سوالات ما را پاسخ دهید و با احساسات جوانان شیعه بازی نکنید که آنان هم مقابله به مثل کردن را هستند که در این صورت امنیت ملی مختل می شود . اگر اعتراضی است از طریق مراجع قانونی اقدام کنید نه آنکه عده ای را تحریک به قتل جوان بکنید . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔لطفا در مورد شخصیت کمیل بن زیاد توضیح دهید ❗️برخی در او تشکیک می کنند که او با امام علی مخالفت می کرده است و می گویند ما چگونه دعای کمیل چنین فردی را می خوانیم ❗️❗️ 💠💠 👌كميل بن زياد نخعى از ياران نزديك اميرمؤمنان على عليه السلام است و دعاى بسيار پر محتوايى كه اميرمؤمنان در اختيار او گذارد تا به وسيله او به شيعيانيش برسد دلالت بر او دارد که جهت بررسی سندی دعای او ، پاسخ گذشته ما را مطالعه کنید ؛ 🔸https://t.me/Rahnamye_Behesht/8043 ❕سخنانى نيز، امام عليه السلام در ضمن كلمات قصار (كلمه 147) خطاب به او فرمود كه مطالب بسيار بالا و دارد و حاكى از عنايت خاص امام به اوست، به ويژه اينكه براى بيان اينگونه سخنان اسرارگونه او را با خود به بيرون شهر برد سپس آهى كشيد و خطاب به او فرمود: «يَا كُمَيْلُ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ» 👌 از سويى ديگر مطابق نقل بحار الانوار اميرمؤمنان على عليه السلام روزى به كاتب خود ابن ابى رافع فرمود ؛ ده نفر از افراد مورد من را حاضر كن. ابن ابى رافع عرض كرد: اى اميرمؤمنان نام آنها را ببر. امام نام جمعى را برد كه يكى از آنها كميل بن زياد بود. 📚بحار الانوار ج 30 ص 7 ❕بنابراين وثاقت كميل چيزى نيست كه باشد . مرحوم ديلمى نيز در كتاب ارشاد داستانى نقل مى كند كه آن نيز حاكى از جلالت مقام كميل است، مى گويد: اميرمؤمنان شبى از مسجد كوفه خارج شده به سوى خانه خود مى رفت، كميل بن زياد از شيعيان خوب و دوستان آن حضرت با او بود ..... 📚بحار الانوار ج 33 ص 399 🔸شيخ مفيد در كتاب اختصاص مى گويد او از پيشگامان نزد اميرمؤمنان على عليه السلام بود. 📚معجم رجال الحدیث ج 14 ص 128 👌كوتاه سخن اينكه قراين و شواهد فراوانى بر جلالت مقام كميل داريم كه كيفيت نيز يكى از آن شواهد مهم است. ❕مرحوم مفيد در ارشاد مى گويد: هنگامى كه حجاج زمامدار (كوفه) شد به سراغ كميل بن زياد فرستاد و او فرار كرد. حجاج حقوق اقوام و بستگان او را از بيت المال قطع كرد. هنگامى كه خبر به كميل رسيد گفت: من پيرمردى هستم كه عمرم رو به پايان است سزاوار نيست اقوام و من از حقشان محروم شوند. از مخفيگاه بيرون آمد و نزد حجاج حاضر شد. حجاج گفت: من دوست داشتم كه تو را پيدا كنم (چه بهتر كه خودت آمدى) ... مى دانم كه تو جزو قاتلان عثمان بودى. دستور داد گردنش را زدند. در اين حديث آمده است كه اميرمؤمنان على عليه السلام پيش از اين به او خبر داده بود كه به دست حجاج شهيد مى شود. 📚 بحار الانوار ج 42 ص 148 ❕البته کمیل جزء خلافت سلطنتی عثمان بوده است نه قاتلان او ، اما حجاج به بهانه اینکه قاتل عثمان بوده ، او را شهید کرد . ابن ابی الحدید معتزلی تصریح می کند که او به خاطر شیعه علی بودنش شد . 📚شرح نهج البلاغه ج 17 ص 149 🔸 👇👇 @Rahnamye_Behesht
🔸 👇 👌آنچه تحت عنوان مخالفت کمیل بن زیاد با علی علیه السلام عنوان شده است اشاره است به جریانی که در نامه 61 نهج البلاغه به آن اشاره شده است ‌.اين نامه نامه آميزى است كه امام عليه السلام به كميل بن زياد كه فرماندار منطقه آبادى در اطراف بغداد و در نزديكى شهر انبار بود مرقوم داشت، زيرا او مرتكب يك خطاى نظامى شده بود و مناطق حساس تحت نفوذ خود را رها كرده و به سراغ مناطق ديگرى رفته بود و همين امر سبب شد كه غارتگران لشكر شام و معاويه ضربه سنگينى بر مردم منطقه وارد سازند. 🔸ماجرا به گونه اى كه «ابن اثير» مورخ در كتاب «كامل» نوشته است چنين بود ؛ «در سال 39 هجرت، معاويه، سفيان بن عوف را با شش هزار مرد جنگى به مرزهاى عراق فرستاد و دستور داد به سراغ منطقه «هيت» بيايد و آنجا را از مناطق ديگر جدا سازد سپس به سراغ شهر «انبار» و بعد «مدائن» برود و ضرباتى بر مردم آنجا وارد سازد (و گروهى از اهل آنجا را به قتل برساند و خونهاى بى گناهان را بريزد) سفيان هنگامى كه به «هيت» آمد كسى را نديد كه از آنجا دفاع كند. به «انبار» آمد كه در آنجا يكى از پادگانهاى على عليه السلام براى حفظ مرزها مستقر بود و پانصد نفر از آن نگهدارى مى كردند در حالى كه بيشتر آن جمعيت پراكنده شده بودند و سبب پراكندگى آنها اين بود كه به «كميل بن زياد» خبر رسيد گروهى از اهل «قرقيسا»؛ (يكى از شهرهاى شام نزديك مرزهاى عراق كه مركز تجارى مهمى ميان عراق و شام محسوب مىشد) مى خواهند به «» حمله كنند او بدون كسب اجازه از اميرمؤمنان على عليه السلام به سوى «قرقيسا» رفت و «هيت» را خالى گذارد و همراهان سفيان آمدند و جنايات زيادى در آنجا مرتكب شدند؛ اموال زيادى را از انبار غارت كردند و به سوى معاويه برگشتند. به محض اينكه اين خبر به على عليه السلام رسيد، گروهى از سپاهيان خود را به تعقيب آنها فرستاد؛ ولى آنها منطقه را ترك كرده بودند. » 📚کامل ابن اثیر ج 3 ص 376 👌امام عليه السلام كميل را كرد و نامه مورد بحث را براى وى مرقوم داشت و فرمود ؛ « اما (بعد از حمد و ثناى الهى) تضييع انسان چيزى را كه بر عهده او واگذار شده و اصرار بر انجام آنچه وظيفه او نيست يك ناتوانى آشكار و فكر باطل و هلاك كننده است. مشغول شدن تو به حمله به اهل قرقيسيا و رها ساختن پادگان هايى كه حفظش را بر عهده تو واگذار كردهايم- در حالى كه هيچ كس از آن دفاع نمى كرد و لشكر دشمن را از آن دور نمى ساخت- يك فكر نادرست و پراكنده و بيهوده است. (بدان) تو در حقيقت پلى شده اى براى كه مى خواستند بر دوستانت حمله كنند. تو نه بازوى توانايى نشان دادى و نه هيبت و ابّهتى در دل دشمن ايجاد كردى؛ نه مرزى را حفظ نمودى و نه شوكت دشمنى را در هم شكستى؛ نه اهل شهر و ديارت را حمايت كردى و نه امير و پيشوايت را (از دخالت مستقيم در منطقه) بى نياز ساختى. » ❕بعيد به نظر نمى رسد كه ماجراى كار «كميل بن زياد» در اين حادثه، از جانب عوامل نفوذى معاويه در تشكيلات او صورت گرفته باشد؛ بدين نحو كه او را تشويق كردند كه براى ايجاد وحشت در دل شاميان و حاميان معاويه به قرقيسيا حمله كند و در نتيجه منطقه تحت او خالى بماند و داستان را به معاويه خبر دهند تا به آنجا لشكركشى كند و بى گناهان را كشته و اموالى را غارت نمايد، منطقه را ناامن و مردم را وحشت زده سازد. 🔸امام عليه السلام در واقع با اين چند جمله مى خواهد صفات لازم را براى يك حكمران و فرمانده خوب بيان كند و بگويد وى بايد در برابر دشمنان بازويى توانا داشته باشد و هيبتش در دل دشمن ايجاد كند؛ از مرزها به خوبى دفاع كرده، شوكت دشمن را در هم بشكند و منطقه تحت نظارت خود را كاملًا حفاظت كند و به گونه اى عمل نمايد كه امير و زمامدار خود را مجبور به دخالت مستقيم در منطقه ننمايد و اضافه بر اينها از كارهايى كه به طور مستقيم و يا غير مستقيم به سود دشمن است و او را در شيطنت خود يارى مىكند جدّاً بپرهيزد. 👌البته كميل همواره چنين ضعفى از خود نشان نمى داد و گرنه امام هرگز او را براى چنين منصبى انتخاب نمى كرد، بلكه در اين واقعه يا بر اثر اشتباه در محاسبه و يا به واسطه عوامل نفوذى، گرفتار چنين خطايى شد. ساير مقاطع زندگى اين مرد بزرگ مخصوصاً شجاعت و استوارى و كه در برابر حجاج خونخوار نشان داد شاهد این مدعاست . ❕بنابراین نامه عتاب آميز فوق كه از اشتباه كميل در يك مقطع از مديريتش در سرزمين «هيت» حكايت مى كند از مقام و او نمى كاهد، زيرا افراد غير معصوم پيوسته در معرض پاره اى از اشتباهات هستند. 📚پیام امام امیر المومنین ج 11 ص 226 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔در تاریخ نقل است که خزیمه بن ثابت به نفع پیامبر شهادت داد با این که جریان را مشاهده نکرده بود اما پیامبر شهادتش را قبول کرد و به او لقب ذو الشهادتین را داد ❗️آیا از لحاظ بر فعل پیامبر که شهادت الکی و نادیده به نفع او داده بود ،نقص در دین اسلام و پیامبر آن نیست ❕❕ 💠💠 👌نام او خزيمة بن ثابت انصارى و كنيه اش ابو عمار و از كسانى است كه در به پيامبر اكرم پيوست. در مورد اين كه چرا به نام ذو الشهادتين لقب داده شده، ابن اثير در اسد الغابه مى نويسد ؛ « پيامبر اكرم اسبى از سواء بن قيس محاربى خريدارى كرده بود. سواء معامله را انكار كرد. خزيمة بن ثابت به نفع پيامبر گواهى داد. پيامبر اکرم فرمود با اين كه در جريان معامله حضور نداشتى چگونه شهادت دادى؟ عرض كرد: ما در (مسائل بسيار مهمترى مانند) وحى الهى تو را تصديق كرديم و مى دانيم جز حق نمى گويى (چگونه در موضوع كوچكى گواهى به صدق تو ندهيم؟) رسول خدا فرمود ؛ هركس خزيمه به نفع يا زيان او گواهى دهد همان يك او كافى است.» 📚اسد الغابه ج 2 ص 114 ❕مورد نقل مورخین آن است که پیامبر گرامی حکم کردند که از این پس شهادت خزیمه به عنوان دو شهادت شود و البتّه اين يك استثناست به دليل ايمان محكم خزيمه و شايد به اين دليل كه گواهى او سبب علم قاضى مى شد . 🔸نقل مورخین تصریح ندارد که پیامبر گرامی به خاطر شهادت نادیده خزیمه ، اختلافی که بین ایشان و دیگری ایجاد شده بود را به نفع خود کردند . اشتباه از اینجا ناشی شده است که گمان شده پیامبر بر اساس شهادت خزیمه ، جریان مذکور را به نفع خود دادند ، در حالی که چنین چیزی در نقل های مذکور تصریح نشده است . ❕اگر هم بپذیریم که پیامبر گرامی بر اساس شهادت خزیمه جریان مذکور را به نفع خود خاتمه دادند باز هم اشکالی مطرح نمی شود زیرا این خاتمه دادن از این جهت بوده است که خزیمه به عنوان و بر اساس علم خودش حکم به حقدار بودن پیامبر گرامی کرده است و بر این مطلب شهادت داده است و روشن است که قاضی می تواند بر اساس علم خود بدون آنکه بینه ای ارائه شود ، نسبت به مطلبی حکم کند . 📚وسائل الشیعه ج 27 ص 274 باب 18 ❕او در بسيارى از جنگهاى اسلامى حضور داشت و ابن عبد البرّ در استيعاب مى نويسد او در صفين در علی علیه السلام نبرد کرد ، هنگامى كه عمار شهيد شد سخت برآشفت، شمشير كشيد و آن قدر پيكار كرد تا به شهادت رسيد . 📚استیعاب ج 1 ص 268 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔پرسش ❔یکی از کانال های ضد دین شبهه کرده است که چرا بنی هاشم دختران خود را به دشمنانشان تزویج می کردند ، تزویج ام کلثوم دختر حضرت زینب و عبد الله جعفر به مروان یا حجاج و ... این تناقض نیست ❕ 💠💠 ❕بنى اميّه افراد منفور و آلوده ‏اى بودند كه مى ‏خواستند از طريق انتساب به بنى هاشم در ميان مردم كسب كنند وپايه‏ هاى قدرت شيطانى خود را از اين طريق تقويت نمايند؛ يك نمونه آن جريان خواستگارى امّ كلثوم دختر عبداللَّه بن جعفر بود. 🔸مرحوم ابن شهر نقل می کند ؛ « معاويه در نامه ‏اى به مروان (كارگزارش در حجاز) به او فرمان داد كه امّ كلثوم دختر عبد اللّه بن جعفر را براى پسرش يزيد، خواستگارى كند. او نزد عبد اللّه بن جعفر آمد و اين را به او خبر داد. عبد اللّه گفت: كار او با من نيست و تنها به دست سَرور ما حسين، دايى اوست. به حسين عليه السلام خبر دادند. فرمود: " ... خدايا! آن كس را كه از خاندان محمّد مى‏پسندى، نصيب اين دختر كن». هنگامى كه مردم در مسجد پيامبر گرد آمدند، مروان پيش آمد و نزديك حسين عليه السلام نشست و در حالى كه گروهى از بزرگان هم نزد حسين عليه السلام بودند، گفت: امير مؤمنان (معاويه)، مرا به اين فرمان داده تا مَهر او (امّ كلثوم) را هر آنچه مى ‏گويد، قرار دهم، هر اندازه كه باشد. اين ازدواج، مايه آشتى ميان اين دو عشيره و اداى بدهىِ پدر اوست... حسين عليه السلام فرمود: " امّا در باره" آشتى ميان دو عشيره"، ما قومى هستيم كه به خاطر خدا با شما دشمنى داريم و به خاطر دنيا با شما سازش نمى ‏كنيم. به جانم سوگند، خويشى نَسَبى ما، در مانده است، تا چه رسد به خويشىِ سببى! و گفته‏ ات كه:" شگفت از طلب كردن مهريّه از يزيد"، بهتر از يزيد و بهتر از پدر يزيد و بهتر از جدّ يزيد، مهر داده‏ اند. و سخنت كه:" يزيد، همتاى كسى است كه همتايى ندارد"، پس هر كس پيش‏تر، همتاى او بوده است، امروز هم همتاى اوست و فرمان‏روايى (ولايت‏عهدى) چيزى بر او نيفزوده است..... ❕حسين فرمود: «همه گواه باشيد كه من امّ كلثوم، دختر عبد اللّه بن جعفر را به همسرى پسر عمويش قاسم بن محمّد بن جعفر، در آوردم و مهرش را چهارصد و هشتاد درهم قرار دادم و مزرعه‏ ام در مدينه يا زمينم در وادى عقيقرا هديه ازدواجش كردم. غلّه ساليانه آن، هشت هزار دينار است و آنان را بى ‏نياز مى‏كند، إن شاء اللّه». رنگ مروان برگشت و گفت: اى بنى هاشم! آيا خيانت مى‏كنيد؟ جز دشمنى را نمى ‏پذيريد ...» 📚مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 38 _ بحار الانوار ج 44 ص 207 👌اين سخنان تيرى بود كه بر قلب ناپاك يزيد خصوصاً، و بنى اميّه عموماً، نشست و نقشه ‏اى را كه براى فريب مردم، از طريق نزديكى به بنى هاشم، بودند نقش بر آب كرد. 🔹اما گاهی دشمنان بنی هاشم به قدری عرصه را بر روی آنان تنگ می کردند تا با وصلت به بنی هاشم بر کارهای نامشروع خود پوششی بگذارند ، که بنی هاشم را مجبور به ازدواج می کردند ، و آنان نیز چاره ای جز تن دادن به این ازدواج ها نداشتند ، به خاطر همین است که در مجامع روایی ما بابی بنا شده است تحت عنوان ؛ « جواز ازدواج با ناصب و معاند در صورت ضرورت و تقیه » 📚وسائل الشیعه ج 20 ص 561 باب 12 🔸محمّد بن على حلبى می گوید ؛ مردى از طرفداران مروانيان، هزار دينار به من امانت سپرد و ناپديد شد. من مانده بودم كه با آن دينارها چه كنم. خدمت امام صادق عليه السلام رفتم و داستان را براى ايشان تعريف كردم و گفتم: شما به اينها سزاوارتريد.فرمود: «نه، پدرم عليه السلام مى‏ فرمود: ما با آنها همانند زمان صلح و آتش‏بس هستيم. امانت‏هايشان را پس مى‏ دهيم، گم‏شده‏ شان را بر مى ‏گردانيم، له و عليه آنها شهادت مى‏ دهيم ، « مناکحه با آنان نیز جایز است »زيرا اگر چند دستگى پيش آيد، هيچ كس نمى ‏تواند دوام آورد». 📚الفقیه ج 3 ص 472 👌بنابراین اگر نقل تاریخی در مورد ازدواج بنی هاشم با برخی ناصبیان و معاندان مشاهده می شود و به چرایی آن اشاره نشده است ، این ازدواج ها همه بر پایه ضرورت و تقیه و کاستن از فشارها بوده است ، البته در مواردی بنی هاشم تن به خواسته ازدواج آنان نمیدادند مانند جریانی که از کتاب مناقب نقل کردیم ، اما با توجه به مظلومیت و عدم قدرت بنی هاشم در برابر حکام ظالم و معاندان ، در مواردی آنان چاره ای جز تن دادن به این نوع ازدواج ها نداشتند , ❕چنان که در مورد ازدواج سکینه دختر امام حسین ع با مصعب آمده است : " بروايت سبط ابن جوزى و ديگران بتزويج مصعب رضا نمى‏داد چون مصعب سلطنت داشت برداشت كار بر آن مخدره سخت گرفت مصلحت چنين افتاد " 📚رياحين الشريعة ج 3، ص: 257 ❕یا عبدالله جعفر با اجبار دخترش را به حجاج داد و از حجاج مهلت یک ساله گرفت تا از شرش خلاص شود اما حجاج بی خیال قضیه نشد : " تزوج الحجاج ابنة عبد الله بن جعفر فاستأجل منه سنة حتى خلص نفسه من أذاه‏ " 📚مناقب ابن شهر آشوب ج‏ 2 ص 196
🤔 ❔ چرا پیامبر اکرم خیلی زودتر ازمرگشان جانشین خودرا اعلام نکردن تا تفرقه میان مسلمین بیفتد ❗️❗️ 💠💠 👌پیامبر گرامی بارها و بارها حتی در آغازین روزهای دعوت علنی خود ، علی علیه السلام را به عنوان خلیفه و خود اعلام نمودند . ❕پیامبر گرامی در آغازین روزهای دعوت خود خطاب به حاضرین در مجلس خود فرمودند ؛ « اي بني عبدالمطلب! به خدا سوگند! من جواني را در عرب نمي شناسم كه براي قومش چيزي بهتر از آنچه من آورده‌ام آورده باشد، من براي شما خير دنيا و آخرت را آورده‌ام و خداوند مرا امر كرده است كه شما را به آن نمايم. كدام يك از شما است كه مرا به اين امر كمك كند تا برادر و وصي و جانشين من در ميان شما باشد؟ همگي نسبت به اين درخواست پيامبر سكوت كردند. » 👌علی علیه السلام می گوید ؛ «ولي من در حالي كه سنّم از همه كمتر بود و... عرض كردم: اي پيامبر خدا! من وزير شما بر اين امر مي‌شوم. پيامبر دست بر گردن من گذارد و فرمود: «انّ هذا اخي و وصيي وخليفتي فيكم، فاسمعوا و اطيعوا»؛ «همانا اين شخص برادر و وصّي و من در ميان شما است. پس به دستورات او گوش فرا داده و او را اطاعت كنيد». حضرت مي‌فرمايد: آن قوم در حالي كه مي‌خنديدند از جاي برخاسته و به ابوطالب گفتند: محمّد تو را امر كرده تا به دستور فرزندت گوش فرا داده و او را اطاعت كني». 📚تاریخ طبری ج 2 ص 62_ کنزالعمال ج 6 ص 392 ❕و یا علمای اهل سنت در نقل دیگری از عبد الله بن مسعود می آورند ؛ « در شبی، رسول خدا مرا در رديف خود سوار بر مركب كرد تا به بالاترين مكان مكه رفتيم، در آنجا خطى براى من ترسيم نمود تا آنجا كه پيغمبر اكرم فرمود: به من وعده داده شده است كه جن و انس به من ايمان مى آوردند. بديهى است كه آدميان به من ايمان آوردند و جنيان را هم ديده ام كه به من ايمان آورده اند و سپس فرمود: چنان مى پندارم كه مرگ من نزديك است! عرض كردم: اگر ارتحال شما فرا رسيده است، آيا «ابو بكر» را به پس از خود معين نمى فرمائى؟ پيغمبر اكرم از پاسخ دادن به من اعراض نمود و با پيشنهاد من موافقت نكرد. گفتم: آيا «عمر» را به جانشينى خود بر نمى گزينى؟باز هم پيغمبر صورتش را از من برگردانيد و با پيشنهاد من موافقت ننمود ،پ رسيدم: آيا «عثمان» را به جانشينى خود انتخاب نمى فرمائى؟ اين بار هم پيغمبر اكرم از پاسخ دادن به من اعراض كرد و اظهار موافقتى نفرمود. پرسيدم: آيا على عليه السّلام را به جانشينى خود برنمىگزينى؟ در پاسخ فرمود سوگند به خدائى كه جز او خدائى نيست على، وصى و خليفه پس از من است اگر با او بيعت كنيد و از فرمان او سرپيچى ننمائيد، همگى شما را به بهشت خواهم برد. » 📚مجمع الزوائد هیثمی ج 8 ص 314 👌و فرمود ؛ « اگر علی را ولی و سرپرست قرار دهید ، اگر چه می بینم که نمی کنید ، او را هدایت کننده و هدایت شده می یابید که شما را می گیرد و در صراط قرار می دهد » 📚مسند احمد بن حنبل ج1 ص108 _ انساب الاشراف ج1 ص235 _ اسد الغابه ج4 ص121 _ المستدرک علی الصحیحین ، ج3 ص153 ❕و یا نقل می کنند که فرمود ؛ « كسى كه بر سر با على عليه السّلام پيكار نمايد، او را بكشيد، هر كس كه مى خواهد باشد » 📚کنوزالحقائق ، مناوی ، ص 145 🔸و فرمود ؛ « از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ على از من است و من از على و او پس از من، همه مؤمنان است.» 📚صحیح ترمذی ج 2 ص 297_ مسند احمد ج 4 ص 437 ❕و فرمود ؛ « كسى كه از من اطاعت كند، از خدا اطاعت كرده است، و كسى كه از فرمان من سرپيچى نمايد، از فرمان خدا سرپيچى كرده است؛ و كسى كه از على اطاعت نمايد، از من اطاعت كرده است؛ و كسى كه از فرمان على نمايد، از من سرپيچى كرده است.» 📚مستدرک حاکم ج 3 ص 121_ الریاض النضره ج 2 ص 167 🔸و فرمود ؛ « از راه وحى چنان دريافته ام كه على عليه السّلام داراى سه خصلت است: 1- سيّد مسلمانان است 2- پرهيزگاران است 3- راهبر سپيد چهرگان است.» 📚مستدرک حاکم ج 3 ص 137_ کنزالعمال ج 6 ص 157 ❕این نصوص و صدها و هزاران نصوص و صدها آیه قرآن ، گواه بر خلافت و جانشینی علی علیه السلام می باشد اما متاسفانه عده ای با چشم پوشی از این نصوص خلافت ایشان را غصب و عده ای دیگر پیوسته در طول تاریخ کورکورانه دنباله روی آنان را کردند . http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔اذا السماء انشقت «آن گاه که آسمان از هم بشکافد » ❗️آسمان چه چیزی داره که بشه؟ همین فاصله یک متری زمین هم آسمانه. قابلیت شکافته شدن نداره ❕❕ 💠💠 👌در گذشته توضیح داده ایم که مراد از آسمان مجموعه ای از ستارگان و کواکب عالم است ؛ 🔸https://t.me/Rahnamye_Behesht/5359 ❕از نشانه هاى پايان جهان دگرگون شدن نظام كواكب و كرات آسمانى است كه در آيات فراوانى از قرآن مجيد به آن اشاره شده و تعبيرات مختلفى درباره آن ديده مى شود ، آیه مورد سوال نیز ناظر به همین موضوع است . 👌گاه به «انشقاق» مى كند: اذَ السَّماءُ انْشَقَّتْ: «در آن هنگام كه آسمان (كرات آسمانى) شكافته شود». (انشقاق- 1). ❕نظير همين معنا در آيه 16 حاقّه نيز آمده است: وَانْشَقَّتِ السَّماءُ فَهِىَ يَوْمَئِذٍ واهِيَةُ: «و آسمانها از هم شكافته مى شوند و سست مى گردند؛ فرو مى ريزند». 🔸در آيه 25 سوره فرقان، همين معنا با مختصر تفاوتى منعكس است: وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ: «به خاطر بياور روزى را كه آسمان با ابرها از هم شكافته مى شود» . 👌منظور از «سماء» در اين آيات آسمانى است كه در پايان جهان بر اثر انفجارهاى پى درپى از هم شكافته مى شود . 🔸در حديثى از على عليه السلام مى خوانيم: «انَّها تَنْشَقُّ مِنَ الْمَجَرَّةِ!؛ آسمانها از قسمت شكافته مى شود». 📚مفاتیح الغیب ج 31 ص 103 👌اين تعبير جالب هماهنگ با آخرين اكتشافاتى است كه دانشمندان در زمينه كهكشان دارند و مى گويند منظومه شمسى و ستارگانى كه مشاهده مى كنيم جزئى از كهكشان بزرگ «راه شيرى» است كه با چشم غير مسلّح مشاهده مى شود، و انشقاق خورشيد و ماه و ستارگان همراه با شدن اين كهكشان بزرگ است ، و گاه مى فرمايد ؛ «يَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً »«در آن روز كه آسمان شديد حركت كند» (طور- 9). ❕اين تعبير به معناى شدن كرات آسمانى و به هم ريختن نظام آنها و طبعاً متلاشى شدن است و سرانجام در يك تعبير تكان دهنده مى فرمايد ؛ «در آن روز كه آسمان را همچون طومار درهم مى پيچيم و همانگونه كه آفرينش را آغاز كرديم باز مى گردانيم»! (انبياء- 104). ❕اين تعبير ابعاد دگرگونى آسمان و كواكب آسمانى را در پايان جهان به خوبى روشن مى سازد، و نشان مى دهد كه تمام منظومه ها و ستارگان ثابت و سيار همگى مانند يك طومار بهم پيچيده مى شوند، و كه در آغاز آفرينش به صورت توده واحدى بودند در مى آيند، بار ديگر خداوند طرحى نوين در عالم هستى مى ريزد و قيامت در اين عالم نو برپا مى شود. 📚پیام قرآن ج 6 ص 30 http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔با توجه به شبهاتی که اخیرا مطرح شده است لطفا بفرمایید خواندن زیارت نامه در هنگام زیارت قبر امام مشروع است یا خیر ❗️آیا این عمل مقایسه کردن امام خمینی با اهل بیت علیهم السلام نیست ❗️❗️ 💠💠 👌ما پاسخ پرسش مذکور را بر محور « زیارت امامزادگان و سادات » ارائه می دهیم که با روشن شدن این ، پاسخ پرسش مذکور را روشن می شود . ❕شكّى نيست كه يكى از مكان‏هاى كسب فيض و نزول رحمت الهى، قبور امام‏زادگان والا مقام است، قبورى كه علماى اعلام به استحباب آن، تصريح كرده‏ اند، و بحمداللَّه در بسيارى از مناطق شيعه ‏نشين قبورشان شناخته شده است و مورد توجّه همگان مى‏ باشد و مردم از اين طريق مى‏ توانند به خدا نزديك شوند. پس بر مؤمنان و شيفتگان خاندان است كه قبور اين بزرگ‏ زادگان والامقام را زيارت كنند، كسانى كه به جهت حاكميّت فشار و اختناق اموى و عبّاسى بر دو كشور حجاز و عراق (كه عرصه را بر عموم شيعه، خصوصاً سادات و ذرارى رسول گرامى اسلام تنگ كرده و انواع ناامنى و خطرهاى جانى و ساير مشكلات را براى آنان به وجود آورده بودند بر اساس‏ «أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ‏اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها» هجرت از ديار خويش را برمى‏ گزيدند و از زادگاه خود و از آن محيطهاى پرخفقان به مكان‏هاى ظاهراً امن و شهرها و روستاهاى شيعه‏ نشين، پناه مى‏ آوردند و آنها را گرامى مى ‏داشتند، هر چند عدّه‏ اى از آنان سرانجام به توسّط مأموران خشن و مزدور آن ظالمان و جبّاران به شهادت مى‏ رسيدند . 📚مفاتیح نوین ص 575 ❕علامه به نقل از شیخ مفید می نویسد ؛ « بدان مشاهدی که منتسب به ائمه است زیارتشان مستحب بوده زیرا تعظیم آنان ، تعظیم امامان است و اصل اولی در مورد آنان ، ایمان و آنان است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود مانند جعفر کذاب و مانند آن ...و جایز است زیارت آنان و توسل و استشفاع به آنان و طاهرشان .مى‏ توان آنان را با آنچه كه ساير مؤمنان با آن زيارت مى‏ شوند زيارت كرد و هم مى ‏توان به آنچه از فضل و فضيلتشان بر زبان جارى مى‏ شود آنان را مخاطب قرار داد و به ايشان و اجداد طاهرينشان (صلوات فرستاد و) توسّل جست و طلب كرد. 📚بحار الانوار ج 99 ص 273 👌آنچه را در بيان « شیخ مفید و علّامه مجلسى» آمده مى ‏توان به سه طريق انجام داد ؛ 1⃣ پس از طلب مغفرت و علوّ درجه براى امام‏زاده‏ اى كه به زيارتش تشرّف يافته‏ ايم و مخاطب قرار دادن او به آنچه بر زبان می شود ( عربی یا فارسی ) و قرائت فاتحه مى ‏توان خدا را به شأن و مقام او قسم داد و حوايج خويش را طلب كرد. 2⃣پس از طلب مغفرت و علوّ درجه، مى‏ توان اوّلين امام معصومى كه پدر يا جدّ آن امام زاده است را مخاطب قرار داد و پس از عرض و ارادت و يا خواندن زيارتى از زيارت‏هاى جامعه، او را به اين فرزند صاحب قبر، قسم داد و طلب شفاعت در پيشگاه خداوند نمود. 3⃣نخست فاتحه بخوانند و سپس دو ركعت نماز بجا آورند و ثواب آن را هديه به آن امام‏زاده كنند و بعد از آن دعا نمايند. 🔸ادامه 👇 @Rahnamye_Behesht
🔸ادامه 👇 👌بر این اساس سید بن زیارت نامه ای را که می توان با آن سادات عظیم الشان از اولاد حضرت زهرا سلام الله علیها را زیارت کرد چنین نقل می کند ؛ «ْ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا السَّيِّدُ الزَّكِيُّ الطَّاهِرُ الْوَلِيُّ وَ الدَّاعِي الْحَفِيُّ أَشْهَدُ أَنَّكَ قُلْتَ حَقّاً وَ نَطَقْتَ حَقّاً وَ صِدْقاً وَ دَعَوْتَ إِلَى مَوْلَايَ وَ مَوْلَاكَ عَلَانِيَةً وَ سِرّاً فَازَ مُتَّبِعُكَ وَ نَجَا مُصَدِّقُكَ وَ خَابَ وَ خَسِرَ مُكَذِّبُكَ وَ الْمُتَخَلِّفُ عَنْكَ اشْهَدْ لِي بِهَذِهِ الشَّهَادَةِ لِأَكُونَ مِنَ الْفَائِزِينَ بِمَعْرِفَتِكَ وَ طَاعَتِكَ وَ تَصْدِيقِكَ وَ اتِّبَاعِكَ وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدِي وَ ابْنَ سَيِّدِي أَنْتَ بَابُ اللَّهِ الْمُؤْتَى مِنْهُ وَ الْمَأْخُوذُ عَنْهُ أَتَيْتُكَ زَائِراً وَ حَاجَاتِي لَكَ مُسْتَوْدِعاً وَ هَا أَنَا ذَا أَسْتَوْدِعُكَ دِينِي وَ أَمَانَتِي وَ خَوَاتِيمَ عَمَلِي وَ جَوَامِعَ أَمَلِي إِلَى مُنْتَهَى أَجَلِي وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه‏ » 📚مصباح الزائر ص 260 _ بحار الانوار ج 99 ص 272 👌و در دیگری چنین می آورد ؛ « السَّلَامُ عَلَى جَدِّكَ الْمُصْطَفَى السَّلَامُ عَلَى أَبِيكَ الْمُرْتَضَى الرِّضَا السَّلَامُ عَلَى السَّيِّدَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ السَّلَامُ عَلَى خَدِيجَةَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالِمِينَ السَّلَامُ‏ عَلَى فَاطِمَةَ أُمِّ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِينَ السَّلَامُ عَلَى النُّفُوسِ الْفَاخِرَةِ بُحُورِ الْعُلُومِ الزَّاخِرَةِ شُفَعَائِي فِي الْآخِرَةِ وَ أَوْلِيَائِي عِنْدَ عَوْدِ الرُّوحِ إِلَى الْعِظَامِ النَّاخِرَةِ أَئِمَّةِ الْخَلْقِ وَ وُلَاةِ الْحَقِّ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الشَّخْصُ الشَّرِيفُ الطَّاهِرُ الْكَرِيمُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ مُصْطَفَاهُ وَ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّهُ وَ مُجْتَبَاهُ وَ أَنَّ الْإِمَامَةَ فِي وُلْدِهِ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ نَعْلَمُ ذَلِكَ عِلْمَ الْيَقِينِ وَ نَحْنُ لِذَلِكَ مُعْتَقِدُونَ وَ فِي نَصْرِهِمْ مُجْتَهِدُون‏ » 📚همان منابع ❕مرحوم امام خمینی ( ره ) از سادات عظیم الشانی هستند که خدمات بزرگی به مکتب کرده اند و با سیره و عمل و جهد وتقوا و دانش خود ، موجب نشر معارف الهی در جای جای شدند . ❔چه مانعی دارد که قبر ایشان هم همانند سایر سادات عظیم الشان مورد عنایت و توجه باشد و به همان نحو که سایر سادات می شود و برایشان زیارت نامه خوانده می شود ، برای مرحوم امام ( ره ) نیز چنین شود . 👌ادله استحباب زیارت سادات و خواندن زیارت نامه برای آنان بی شک شامل زیارت قبر مرحوم امام نیز می شود چرا که ایشان هم از سادات عظیم الشان هستند ‌. 💠در رابطه با گنبد و بارگاه ساختن بر قبر مرحوم امام خمینی ( ره ) پاسخ گذشته ما را مطالعه کنید ؛ 🔸https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/251 🔸پیشنهاد ما به برخی از که دارای جایگاه سیاسی و فرهنگی در جامعه هستند و بعضا با مشغول شدن به امورات اجتماعی از مطالعات عمیق به خاطر کمی فرصت گرفته اند آن است که قبل از بحث در مورد مسائلی چون مساله فوق که باز خورد فراوان در جامعه دارد و موجبات سوء استفاده معاندان را فراهم می کند ، کمی مساله را در محیط های حوزوی و نزد علمای مطرح و شناخته شده و بعضا مراجع مطرح کنند تا خدایی ناکرده چنین نشود که با کژفهمی مساله بهانه ای به دست معاندان داده شود . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔آیا این صحت داره که 7 صفر روز شهادت امام حسن مجتبی است و به دلیل آنکه در زمان قاجار به علت تقارن بین تولد ناصرالدین شاه و شهادت امام حسن ع زمان شهادت را همزمان با شهادت محمد یعنی 28 صفر اعلام کردند ❗️❗️ 💠💠 👌در نقل های متعددی سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام بیست و هشتم ماه صفر دانسته شده است . 🔸شیخ می نویسد ؛ « روایت شده است که شهادت امام حسن مجتبی در آخر ماه صفر ( بیست و هشتم ) می باشد » 📚الکافی ج 1 ص 461 🔸مرحوم ابن شهر آشوب نیز مینویسد ؛ « امام حسن علیه السلام در روز بیست و هشتم از دنیا رفت » 📚مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 28 👌شیخ مفید و شیخ طوسی نیز سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام را بیست و هشتم صفر می دانند ؛ 📚مسار الشیعه ص 47 _ مصباح المتهجد ص 790 ❕البته مرحوم کفعمی و شهید اول سالروز ایشان را هفتم صفر می دانند ؛ 📚كفعمى در المصباح، ص 522؛ شهيد در الدروس، ص 152 ❕بنابراین بر اساس نقل جمعى از علما و مورّخان، روز بيست و هشتم صفر ، روز شهادت امام حسن مجتبى عليه السلام است و اين روايت بيشتر در ميان شيعيان است تا روايت هفتم ماه صفر. 📚کلیات مفاتیح نوین ص 611 ❕البته با توجه به آنکه از هفتم صفر هم به عنوان روز شهادت امام حسن علیه السلام یاد شده است ، و احتمال دارد این تاریخ صحیح باشد ، باید در هر دو تاریخ به عزاداری و سوگواری برای این پرداخته شود . 👌از سوی دیگر مورخین شیعی تاریخ ولادت امام کاظم علیه السلام را هفتم صفر نوشته اند . 🔸ابن شهر آشوب مینویسد ؛ « تاریخ ولادت امام کاظم علیه السلام در روز صفر در منطقه ابواء بوده است » 📚مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 437 ❕دیگران از علما و مورخین نیز تصریح کرده اند که روز ولادت امام کاظم علیه السلام هفتم ماه بوده است ؛ 📚روضه الواعظین ج 1 ص 264 _ الدروس شهید ص 154 _ اعلام الوری ص 294_ سفینه البحار ج 8 ص 460_ منتهی الامال ج 3 ص 1463 ❕بنابراین ولادت امام كاظم عليه السلام طبق نقل های فوق در سال 128، در روز هفتم ماه صفر در منطقه «ابواء» (محلّى ميان مكّه و مدينه) واقع شده است. لذا اين روز از جهتى روز حزن و از جهتى روز است. 📚کلیات مفاتیح نوین ص 609 🔹البته برخی بر اساس نقل زیر معتقدند که تاریخ ولادت امام کاظم علیه السلام در ماه ذی بوده است . ❕ابو بصير گفت: در سالى كه‏ حضرت امام موسى عليه السّلام متولّد شد، من در خدمت حضرت صادق عليه السّلام به سفر حجّ رفتم، چون به منزل ابواء رسيديم، حضرت براى ما چاشت طلبيد بسيار و نيكو آوردند، در اثناى طعام خوردن پيكى از جانب حميده به خدمت آن حضرت آمد و عرض كرد كه: حميده مى‏ گويد اثر وضع حمل در من ظاهر شده است و فرموده بودى كه چون اثر ظاهر شود تو را خبر كنم كه اين فرزند مثل فرزندان ديگر نيست... حضرت فرمود كه: حقّ تعالى پسرى به من عطا كرد ... 📚بحار الانوار ج 25 ص 42 👌استدلال می کنند که در این روایت ابوبصیر گفته است در همان سالی که حج را به جا آوردیم امام علیه السلام متولد شد و این یعنی ایشان در ماه ذی الحجه متولد شده اند نه ماه صفر که جزء سال بعد از میباشد ‌. 🔸این استدلال درصورتی قابل قبول است که حجی که امام علیه السلام به جا آورده اند در ماه ذی الحجه و در ایام حج واجب بوده باشد نه ماه های دیگر در حالی که این نکته در روایت مذکور نیامده است ،لذا احتمال دارد که حج در ایام منتهی به ماه به جا آورده شده باشد که در راه بازگشت در منطقه ابواء میان مکه و مدینه امام کاظم علیه السلام متولد شده باشد . ❕البته با توجه به آنکه هفتم ماه صفر بنا بر نقل هایی روز شهادت امام حسن علیه السلام است ،سوگواری و عزاداری بر سرور و شادی مقدم است تا نشود خدایی ناکرده هتک امام حسن مجتبی علیه السلام صورت گیرد ، لذا شایسته نیست برای ولادت امام کاظم علیه السلام در روز هفتم صفر جشن و سرور بر پا کرد و تنها باید به ذکر مناقب و فضائل ایشان در کنار عزاداری برای امام حسن علیه السلام بسنده کرد ، آنچه در رابطه با قاجار گفته شد مستند نیست و اساس نقل های مذکور در رابطه با تاریخ ولادت و شهادت ، سال ها قبل از قاجار توسط علمای مطرح شیعه در کتابها آمده است . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔ببخشید خالدون در آیات قرآن معنی ابدی هست یا زماندار هست ❗️❗️ 💠💠 👌خلود در اصل لغت به معنى بقاى طولانى و هم به معنى ابديت آمده است، ولى در بسيارى از آيات قرآن با قيودى ذكر شده است كه از آن به وضوح مفهوم فهميده مى شود، مثلا در آيات 100 توبه 11 طلاق و 9 تغابن در مورد بهشتيان تعبير به خالِدِينَ فِيها أَبَداً مى كند، كه اين تعبير مفهومش ابديت بهشت براى اين گروه ها است، و در آيات ديگرى مانند 169 نساء و 23 جن در باره گروهى از دوزخيان همين تعبير خالِدِينَ فِيها أَبَداً ديده مى شود كه دليل بر جاودانگى عذاب آنها است. 🔸تعبيرات ديگرى مانند ماكثين فيها ابدا در آيه 3 كهف لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا (كهف- 108) و مانند اينها نشان مى دهد كه بطور قطع از بهشتيان و دوزخيان جاودانه در نعمت يا در عذاب خواهند ماند. 🔹بعضى كه نتوانسته اند اشكالات خلود و جاودانگى مجازات را به نظر خود حل كنند ناچار دست به دامن معنى لغوى آن زده و آن را به معنى مدت طولانى گرفته اند، در حالى كه تعبيراتى نظير آيات فوق چنين تفسيرى را ندارد. 📚تفسیر نمونه ج 9 ص 238 ❕شيخ مفيد در «اوائل المقالات» مى فرمايد ؛ «تمام علماى اماميّه اتفاق نظر دارند كه تهديد به خلود در آتش مخصوص كفّار است، و كسانى را كه داراى ايمان به خدا و اقرار به فرائض او دارند از اهل نماز، هرگاه مرتكب گناهى بشوند شامل نمى شود و تمام «مرجئه» و محدّثان بر اين امر متفقند، در حالى معتزله اتفاق برخلاف اين قول كرده اند، و چنين مى پندارند كه تهديد به خلود در آتش همه كفّار و همه فاسقان را شامل مى شود» 📚اوائل المقالات ص 53 👌بنا براین آنچه مسلم است خلود کفار و افراد بی ایمان در دوزخ می باشد اما درباره معصیت کاران این معنا مسلم نیست مگر انکه و گناه انچنان عظیم و گسترده باشد که انسان را به کفر و ترک ایمان بکشاند یا بی ایمان از دنیا برود 📚پیام قران ج 6 ص 371‌ 🔸امام کاظم علیه السلام فرمود ؛ «تنها اهل کفر وجحود واهل ضلالت و شرک در تا ابد باقی خواهند ماند» 📚التوحید صدوق ص407 ❔مهمترين اشكالى كه در مسأله خلود مطرح مى شود و در حقيقت اشكال اصلى است مسأله عدم تناسب «گناه» و «» است، گفته مى شود چگونه مى توان پذيرفت كه انسانى تمام عمر خود را كه حدّاكثر صد سال بوده است، كار بد كرده، و در كفر و گناه غوطه ور بوده، ولى در برابر يكصد سال گناه هزاران ميليون سال كيفر ببيند؟!. 👌البته اين مسأله در مورد نعمتهاى جاودان بهشتى مشكلى ايجاد نمى كند، چرا كه تفضّل و پاداش بيشتر از بخشنده مهربانى كه رحمتش عالم هستى را فرا گرفته جاى تعجّب نيست، ولى در مجازات و كيفر، جرم و جنايت حتماً لازم است، و اگر اين تعادل به هم خورد، با عدل الهى سازگار نخواهد بود، خلاصه يكصد سال كفر و گناه در خورد يك صد سال مجازات است، نه بيشتر. 🔸پيچيدگى اين اشكال سبب شده كه گروههايى به فكر توجيه آيات خلود بيفتند و آن را به معناى مدت طولانى يا خلود نوعى و نه شخصى، يا پيدا شدن نوعى سازش با محيط، و امثال آن كه توجيه كنند، ولى اين بسيار ضعيف و غير قابل قبول است، و هرگز با آيات خلود سازگار نيست. 👌آنها كه اين ايراد را مطرح مى كنند از يك نكته اساسى غافلند و آن فرق ميان مجازاتهاى قراردادى و تكوينى است كه نتيجه طبيعى اعمال و يا زندگى كردن در كنار خود اعمال است. 🔸توضيح اينكه ؛ گاهى قانونگذار قانونى وضع مى كند كه هركس مرتكب فلان خلاف شود بايد فلان مقدار جريمه مالى بدهد، تا فلان مدت در زندان بماند، مسلماً در چنين جايى بايد تناسب «جرم» و «جريمه» در نظر گرفته شود، هرگز براى يك كار كوچك مجازات اعدام يا حبس ابد نمى توان قرار داد، و به عكس براى كار مهمى همچون قتل نفس يك روز زندان بى معناست، حكمت و عدالت ايجاب مى کند كه اين دو با هم كاملًا باشد. 👌ولى كيفرهايى كه در حقيقت اثر طبيعى عمل است و خاصيت تكوينى آن محسوب مى شود، و يا نتيجه حضور خود عمل در برابر انسان است اين گفتگوها را نمى پذيرد، خواه در مورد آثار در اين جهان باشد يا در جهان ديگر. 🔸ادامه 👇 @Rahnamye_Behesht