✍️ اعیاد شعبانیه تجلیگاه؛ فضائل خالق در شمائل مخلوق
🌹 اعیاد شعبانیه حکایت پر رمز و راز دمیدن صور حیات از سوی خالق در سرشت خلقت برای معرفی مخلوق صالح است. بنابراین "ماه شعبان تجلیگاه صفات خالق در صورت و سیرت مخلوق" است.
🔻مهمترین مظاهر آن خالق در مرآت این مخلوق، در ماه شعبان عبارتند از:
🍎 سیرت عزتمندانه حسین بن علی (ع)
▫️فضای تربیتی - انسانی حسینی؛ مظهر "تعبد صادقانه" در شاکله "نیت خالصانه" با ماهیت "مقاومت عزتمندانه" است.
▫️زیست اجتماعی - سیاسی حسینی؛ مظهر "عزت جاودانه" در شاکله "غیرت مؤمنانه" است.
▫️حیات مؤمنانه حسینی؛ مظهر "امامت، خلافت، طهارت، مقاومت، رشادت و شهادت" در شاکله "ولایت صالحانه" است.
🍎 سیرت جوانمردانه عباس بن علی (س)
▫️فضای تربیتی - انسانی عباسی؛ مظهر "فداکاری صابرانه" در شاکله "وفاداری صادقانه" با ماهیت "قدرت جوانمردانه" است.
▫️زیست اجتماعی - سیاسی عباسی؛ مظهر "اطاعت عاقلانه" در شاکله "تعبد صالحانه" است.
▫️حیات مؤمنانه عباسی؛ مظهر "بصیرت، فتوت، مروت، شجاعت، فضیلت و کرامت" در شاکله "ادب خردمندانه" است.
🍎 سیرت زاهدانه علی بن حسین (ع)
▫️فضای تربیتی - انسانی سجادی؛ مظهر تبیین "زیست زاهدانه" در شاکله "نیایشهای عارفانه" است.
▫️زیست اجتماعی - سیاسی سجادی؛ مظهر "رویکرد عزتمندانه" در شاکله "روایتگری صادقانه" از نهضت عاشورا است.
▫️حیات مؤمنانه سجادی؛ مظهر "لطافت، اطاعت، عبادت، سخاوت، فصاحت و بلاغت" در شاکله "مناجات خاشعانه" با ماهیت "عبادت خالصانه" است.
🍎 صورت جهان نمای علی بن حسین (ع)
▫️فضای تربیتی - انسانی علیاکبر؛ مظهر تبیین "سیرت نبوی" در شاکله "صورت حسینی" است.
▫️زیست اجتماعی - سیاسی علی اکبر؛ مظهر "پایداری مردانه" در شاکله "فداکاری صادقانه" است.
▫️حیات مؤمنانه علی اکبر؛ مظهر "متانت، شجاعت، سکینت، تربیت، فضیلت و نزاکت" در شاکله "رخسار لطیفانه" است.
🍎 سیرت جهان آرای حجت بن حسن (ع)
▫️فضای تربیتی - انسانی مهدوی؛ مظهر "دادگری عادلانه" در شاکله "حکمرانی صالحانه" است.
▫️زیست اجتماعی - سیاسی مهدوی؛ مظهر شگفت آورترین "انقلاب صالحانه" در شاکله فراگیرترین "حاکمیت حکیمانه" است.
▫️حیات مؤمنانه مهدوی؛ مظهر "حکمت، نصرت، درایت، برکت و سعادت" در شاکله "تمدن طبیه الهی" با ماهیت "حکمرانی عادلانه" است.
♻️ یافتههای راهبردی
اعیاد شعبانیه در حقیقت آئینه "فضائل جلال خالق در شمائل جمال مخلوق" و تجلی "سیرت انسان شایسته در صورت زمان بایسته" است که در شاکله زمینه، زمان و مکان تجلی یافته است. با این وجود:
🔅۱. اوج مقام حسینی در سوم شعبان تجلی؛ "تعمیق رضایت" در رابطه دوسویه میان "شهید و شاهد" است.
🔅۲. اوج مقام عباسی در چهارم شعبان تجلی؛ "تثبیت صداقت" در رابطه دوسویه میان "مأموم و امام" است.
🔅۳. اوج مقام سجادی در پنجم شعبان تجلی؛ "تفسیر بندگی" در مواجهه دو سویه میان "عابد و معبود" است.
🔅۴. اوج مقام علی اکبر در یازده شعبان تجلی؛ "جوان مؤمن انقلابی" در رابطه دو سویه میان "حق و باطل" است.
🔅۵. اوج مقام مهدوی در نیمه شعبان تجلی؛ "ترسیم عدالت" در رابطه دو سویه میان "مُنتَظِر و مُنتَظَر" است.
✍️#احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۲۴ بهمنماه ۱۴۰۲ه.ش همزمان با اعیاد شعبانیه ۱۴۴۵ه.ق/.
💎 کانال ایتا #راه_نگار
🆔https://eitaa.com/rahnegar1401
✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (یادمان عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه)
💠 گفتار ۲۵. گمشده در غبار معرکه
🔸️هر دو یا سه نفر مرد بادیگر پوش، پیش چشم ما و در چند متر جلوتر، آرام آرام به قلب گارد ریاست جمهوری زدند و در غبار خاکی رنگ و دود سیاه و گوگرد خاکستری معرکه، بر روی خود راه باریکی از شجاعت و ایثار گشودند و مثل یک پرنده که از قفس میگریزد و پس از مدتی پرواز در میان آسمان مه آلود گم میشود، ناپدید شدند.
- آنها در حال حرکت همه را مخاطب سخن و رفتار خود قرار دادند، ولی منتظر آنان نشدند...🤔
- آنها به مصادق بنیان مرصوص، با اراده مستحکم به سوی جنگی تن به تن با افراد گارد میرفتند. در حالی وزن دو یا سه نفری آنان به انداز وزن جسم و تجهیزات یک نفر گاردی نبودند...
- آنها با گامهای استوار و طمأنینه از تصویر ما در شلمچه خارج شدند. گو اینکه هرگز چنین کسانی نبودند...
- آنها تصویری از انسانهای متفاوت در ذهن ما ساختن که گرچه امروز یافتنشان در میانه میدان و در کنار سلیمانیها ممکن است، ولی نادراند...
👣 با آخرین تلنگر بادیگر پوش قهوهای؛ که کوچک، ولی سکانات و حرکات او مستحکم و با معنا بود؛ به گونهای که گویا تاریخ حماسهی شیعه را یکجا در گوش جانمان زمزمه میکرد، به زیر پوتینهایم نگاهی کردم؛ گویا رد پوتینهایم را بر تن و صورت خونین آنان که به آرامی در کف کانال آرمیده بودند، میدیدم.
عضلات پاهایم شل شد!، دلم گرفت!، چشم سیاهی رفت!، آتشفشان وجودم به خروش درآمد! دستهایم را روی کلاه آهنی گذاشتم و سپس شبیه چشم بندی که به متهمان خطرناک میزنند بر چشمانم گذاشتم تا نبینم و یا دیده نشوم. از خودم بیزار شدم...
# وای خدای من! من برجسم چه کسانی پای میگذارم...
انگار همه عالم بر سرم خراب شد. اینها که دیگر جنازه بعثیها نیست.
فکر کردم همه زندهاند و مضامین سخنان و سکنات آن دو یا سه مرد گم شده در غبار کانال را تکرار میکنند.
با خودم چیزهای زمزمه کردم که: اینها بهترین بندگان خدا در این عصر بودند و جگر گوشههای مردم مستضعف و مؤمن هستند که زیر چکمههای ما، دست و پا میزنند...
🔹دوباره به کانون نبرد در جلو کانال نگاه کردم، با خیال نوجوانی نبرد شمشیر و نیزه و سنان تعزیه خوانها را در ذهنم مرور کردم و وضعیت آن دو یا سه نفر را تنها در وسط میدان، تصور میکردم...
حقیقاتا خودم را برای لحظهای در صحنه عاشورا دیدم. گویا در صحنه عاشورا حاضر شدم و صدای امام را میشنیدم که میگفت: فلانی نوبت شما هم نزدیک است، آماده باشید، و من و هزاران بهانه برای نرفتن به میان معرکه...
🌹نگاهم به جنازه شهدا عمیقتر شد، کسی شبیه آرپیجی زن را دیدم که مثل من شرمنده بود و با صدای آن چند فرمانده به خود آمده بود. او هم مثل من آرام راه میرفت و سپس دست اش را به بدن شهدا می کشید و آن را میبوسید و با بالا بردن عینک ته استکانیاش دستها را به صورتش میکشید.
من هم، کارش را تقلید میکردم. وضعیت روحی و روانی و جلوههای رفتاری ما شده بود مثل مادربزرگهای با صفای روستایی که به هر بیرق و کتلی مزین به هیئت سیدالشهداء(ع) میرسیدند، دستشان را متبرک و آن را بر چشم میکشیدند.
ادامه دارد...
✍️#احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۲۶ بهمنماه ۱۴۰۲ه.ش/
💎 کانال ایتا #راه_نگار
🆔https://eitaa.com/rahnegar1401
✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (یادمان عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه)
💠 گفتار ۲۶. ملاقات در شرمساری
️ ️🔸پس از آرامش نسبی ناشی از شوک اولیه، روشن بود که تحریک دو یا سه نفر کار خودش را کرده است، چون بسیاری از افراد دیگر عقب نشینی نمیکردند. هر چند همچنان تعداد کمی میدویدند و حتی به پشت سرشان نگاه نمیکردند.
در پهنای کانال با تعداد زیادی پیکرهای مطهر شهداء مواجه شدم که در داخل کانال به شکل دومینو وار بر روی هم آرمیده بودند. به خاطر بالا آمدن آفتاب صبحگاهی، توانایی تشخیص پیکر شهدا و تمیز آنها از اجساد ارتش بعث، به راحتی میسر بود. اصلا تا چشم به جنازههای شهداء میافتاد مثل آینهای که جلو خورشید گرفته باشی، چشم نوازش پیدا میکرد.
🔹️ احساس بد و حقیرانه تمام وجودم را گرفته بود که چرا بایستی عقب بنشینم و با پا گذاشتن بر خون این همه شهید از صحنه بگریزم و یا دوستان مجروح خود را رها کنیم.
من نوجوانی بودم که ۱۶ بهار از عمرم میگذشت، اما این احساس شرم از عقب نشینی در وجودم زبانه میکشید شرمی که محصول تربیت در مدرسه حسینی و درس آموزی از مکتب عاشورا بود. ما همواره در طول عمر خود شاهد بودیم که چگونه مادران و پدران با گریستن بر مصائب سرور شهیدان، از اعماق دل، نفرین ابدی خود را نثار کسانی میکردند که سید الشهداء (ع) را در عرصههای خطر و بلا تنها گذاشتند. بنابراین در آن صحنه با مرور این خاطرات، لعن و نفرین ابدی را بر علیه خودم احساس میکردم، که چرا در این مقطع تاریخی که برای اولین بار در تاریخ، حکومتی با محوریت ولایت و امامت در حال شکل گیری است، و من در صحنه خطر جان بیارزش خودم را برداشته و از صحنه کارزار میگریختم.
🔸مهمترین دستاورد بازخوانی تصاویر ذهنی تاریخ عاشورا این بود که نسیم حیات بخش عاشورا چون دم مسیحایی صحرای وجود و روح مضطربمان را با نفخه سحرگاهی خود جلا میداد و غنچه امید، نشاط، شجاعت و ایثار را در برهوت دلهای پر از ترس و اضطراب شکوفا میکرد. در حقیقت وقتی در چنان فضای قرار بگیریم شعر پر مغز علامه اقبال لاهوری در مورد سیدالشهدا، از فضای ضرب آهنگ هنر و ادبیات به عرصه حیات اجتماعی نفوذ میکند و اثر خود را به نمایش میگذارد که:
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعلهها افروختیم.
🔹الخ... این چند ده متر عقب نشینی به اندازه یک عمر بر من گذشت و در تمام طول نزدیک به چهار دهه که از آن صحنه گذشته است با شنیدن نام عملیات کربلای پنج، آن زمزمههای درس آموز در گوشم نجوا میشود و در دلم غوغا به پا میکند و مرا خیلی زود به فضای و محیط کانال مقابل جزایر بوارین و کارخانه پتروشیمی شهر بصره میبرد.
این تحول در درونم، زمینه را برای انقلاب در رفتارم تسهیل کرد و مرا به واکنشی واداشت که اگر امروز کسی آن را برای خودم نقل کند، بعید نیست او را به قصه سرای متهم کنم. ولی خوشبختانه یا شور بختانه این شبه قصه، واقعیتی غیر قابل انکار است.
ادامه دارد...
✍️#احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۲۸ بهمنماه ۱۴۰۲ه.ش/
💎 کانال ایتا #راه_نگار
🆔https://eitaa.com/rahnegar1401
سلام بر مخاطبان گرامی و عزیز
دوستی بزرگ و استادی معظم که خود صاحب فضل، پژوهشگر و اهل قلم است و من به کرامت نفس و به ایمان او باور دارم، برایم نوشت:
🚩 "سلام و ارادت گفتار ۲۵ و ۲۶ را با اشک چشم و یاد شهدا خواندم.
چقدر زیبا...
انگار تصویر کانال و پیکر مطهر شهدا را در کنار جنازه های ارتش بعث مشاهده کردم.
تصویری شفاف و واضح"
✍ و من در پاسخش نوشتم:
سلام علیکم و رحمت الله
الحمدالله معلوم است که حقایق و لطائف بخوبی تدوین شده است که در آئینه دل مومنین اینگونه انعکاس یافته است.🌻💐
✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (یادمان عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه)
💠 گفتار ۲۷. چهره آشنا در میان خیل شهدا
🔸با وجود تعداد قابل توجهی شهید در کف کانال، اما چالش اصلی مجروحان بیشتری بود که به دلایل مختلف بر روی زمین افتاده و متوجه شرایط وخیم عقب نشینی هم شده بودند و چون اکثر آنها پای گریز نداشتند، مظلومانه به ما مینگریستند تا شاید راهی پیدا کنیم و آنها را با خود به عقب برگردانیم. آنها هم مثل ما میدانستند که اگر دست نیروهای گارد ریاست جمهوری صدام به آنها برسد، تیرخلاص بهترین گزینه برای آسوده شدن از نوازشهای بعد از اسارت است. به لطف خدا در اینجا چنانکه پس از این خواهم گفت اتفاقات بعدی مانع از دستیابی افسران گارد به مجروهان و شهدا شد. ولی حادثهای مشابه، حدود ۲۰ روز بعد یعنی در نیمه اول اسفند ۱۳۶۵ در همین منطقه به وقوع پیوست، که کسی نتوانست از دستیابی دشمن به برخی مجروحین مثل دومین فرمانده دسته مانع شود. (ماجرای آن باشد برای فرصت بعدی.)
️ پس از عقب نشینی از لجمن درگیری، از میان جنازه چند شهید که به پشت بر روی هم خوابیده بودند و نیم تنه بالای آنان به خوبی مشخص بود، چهره یک نفر توجهم را به خود جلب کرد و احساس کردم چهرهاش برایم آشنا است. نزدیک تر شدم دیدم بله شهید علی اکبر هاشمی مزینانی (از اقوام نزدیکم که دو شب قبل در دژ خرمشهر با او وداع کردم) است که در داخل کانال به پشت آرمیده بود. چشمان این شهید نیمه باز بود و صورتاش به سمت چپ سمت متمایل بود و شهید دیگری هم روی پاهای او، آرامیده بود.
🔸شهید هاشمی به همراه همرزمان شهیدش، احتمالا بعد از اینکه از بالای کانال هدف نارنجک و یا تیر مستقیم قرار گرفته و مجروح شده بود، مدتی زنده بوده و تلاش میکرده تا شهید مقابلش را از روی پاهای مجروحش، بلند کند ولی به دلیل شدت جراحات، ضعف از خون ریزی و به رغم آنکه دست راستش زیر شانه شهید جلوی قرار داشت، نتوانسته بود شهید را از روی پاهایش بلند کند. بنابراین و در همان حال جان در طبق اخلاص نهاده و تقدیم جان آفرین کرده است. اتفاقی که برای شهیدی که خودش هم بر روی پاهای او قرار گرفته بود تکرار شده بود.
شبیه این صحنه، یعنی یک ردیف پیوسته و دومینووار از شهداء در کانال و در مقابل تاسیسات پتروشیمی شهر بصره دیده میشد. بعدها از طریق رسانهها در حادثه منا و در حج سال ۱۳۹۴ که منجر به شهادت تعدادی از حجاج شد، صحنه مشابه و دردآوری دیدم و یاد آن روز بیاد ماندنی برایم زنده شد.
🌷 سعی کردم مقداری جنازه مطهر شهید علی اکبر هاشمی را جابجا کنم و او را از میان دو شهید پیش رو و پشت سر که اولی بر روی پاهای او تکیه داده بود و دومی تکیهگاه شهید هاشمی شده بود، رهایش کنم، ولی متوجه شدم از چندین ناحیه به ویژه شکم، دست، رانها و کنار آبروی سمت چپ، مورد اصابت تیر و ترکش قرار گرفته است. به احتمال زیاد در همان ساعت پس از نیمه شب و به هنگام حرکت به سمت جلو، در کمین افراد ارتش بعث افتادها و آمان از بالای کانال به سوی این شهداء نارنجک پرتاب کرده و همزمان به سمت آنها تیراندازی کرده بودند.
ادامه دارد...
✍️#احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۱ بهمنماه ۱۴۰۲ه.ش/
💎 کانال ایتا #راه_نگار
🆔https://eitaa.com/rahnegar1401
✍️ علی اکبر؛ فضائل خلقت در شمایل مخلوق
💠 علی اکبر فرزند ارشد امام حسین (ع) در سال ۳۳ ه.ق در مدینه رخ نما شد. مادرش لیلا دختر ابی مره زنی بزرگمنش، بافضیلت و باشرافت بود.
مبتنی بر مضامین نهفته در محتوای روایت امام حسین (ع) در مورد علی اکبر که؛ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ؛ علی اکبر شاهکار آفرینش و تندیسی از آنچه میتوانست در ساختار حیات، تجلی پیدا کند، بود. ملکات نفسانی او مرآت کرامات همه کریمان، الگوی انسان اتصال یافته به قرب و بلندی پروازش به اندازه تاریخ خلقت؛ از مبدأ آدم تا مقصد خاتم و از انجام تا فرجام تاریخ است. سعه وجودی او بگونهای است که در تراز اشرف مخلوقات و میراثدار همه داراییهای پیامبران است.
با این وجود شمایل و فضائل علی اکبر حداقل از چهار منظر قابل توجه است:
🔸۱. مشابهت در قامت انسانی
علی اکبر از منظر زیبایی شناختی قرین پیامبر اکرم و دارای رخسار خوشنما و نگاری خوبرو بود. بنابراین رخسار او میراثدار ملاحت و اصالت نبوی است.
🔸۲. وجاهت در بصیرت بیشی
علی اکبر از منظر بنیانهای فکری و زیرساختهای اندیشهای، همچون جدش امیرالمؤمنین دارای حکمت نظری و عاقلانیت عملی است. بنابراین بینش او حامل بصیرت، معرفت و درایت علوی است.
🔸۳. وجاهت در طینت منشی
علی اکبر از منظر خوی ذاتی و طبع فطری بر سرشت خداجویانه و آراسته آدب و آینه؛ وَإِنَّكَ لَعَلىٰ خُلُقٍ عَظيمٍ است. بنابراین منش او حاوی "سیرت نظیف" و "صورت عفیف" یک جوان مطهر است.
🔸۴. وجاهت در طهارت کنشی
علی اکبر از منظر طریقت صالحه و سیرت اعتدالیه به استحکام در رویّه رسیده و مصداق حسن السیره بر پایه اخلاق محسنه است. بنابراین رفتار او تجلی "هنجار پاک" و "ارزش تابناک" در چهره یک جوان پویا و پارسا است.
♻️ استنباط راهبردی
اگر پیامبر اعظم، اوج هنر بیبدیل خالق در شمایل مخلوق است، علی اکبر ترکیب هنر مخلوق و خالق برای شبیهسازی از برترین انسان و هم پرورش یافته در تراز اوست. به محسوب میشد. با این وجود مهمترین یافتههای راهبردی بررسی وجوه شخصیت حضرت علی اکبر بن حسین (ع) عبارت است از:
🔅۱. حُسْنِ ﺧَﻠﻖ علی اکبر؛ مبتنی بر شمایل رعنا و رخسار دلربا است.
🔅۲. حُسْنِ خُلقی علی اکبر؛ مبتنی بر لطافت اخلاقی، ادب کلامی و حیای رفتاری است.
🔅۳. حُسْنِ منطقی علی اکبر؛ مبتنی بر سخن فصگونهای که هندسه وجوی او اعم از؛ چهره و سیما، منش و منهاج و خوی و اخلاق او بدیل حقیقی انبیاء برای دوره پس از پیامبر اکرم تا پایان تاریخیح، کلام عمیق و حجت برهانی است.
🔅۴. حُسْنِ فعلی علی اکبر؛ مبتنی بر ارزشهای الهی - فطری و هنجارهای رفتاری نبوی تا پایان تاریخ است.
💠 در مجموع علی اکبر (ع) تنها گزینه خلقت است که دارای بیشترین مشابهت در ابعاد بینشی، منشی و کنشی با خُلقٍ عَظيمٍ نبوی، علوی و فاطمی است. به همین سبب سعه وجودی همه انسانهای در تراز و چشمنوازترین سیما بشری در آئینه او منعکس شده بود. او با داشتن چنین شرایطی تنها وارث همه داشتههای فاخر الهی و همه فضائل انسانی پس از نبی مکرم اسلام، برای زیست اجتماعی جوان انقلابی و حیات معنوی انسان متعالی بوده و هست.
🔻بزرگترین ظلم طراحان و مجریان فاجعه عاشورا، بریدن دیده از رویت و دست طلب بشر از نماد عینی ﺧَﻠﻖ و خُلقٍ پیامبر اعظم و امیرالمؤمنین تا پایان تاریخ است. چرا که:
🔅اولا. کنیه اکبر برای علی بن حسین (ع) نماد عینی، تجلی همه داشتههای نبوی و علوی در خلقت و خُلُقیت علی اکبر است. پس کشتن او در فاجعه کربلا؛ در حقیقت قطع دسترسی مردم تا پایان حیات، از دامان نماد عینی نبوی و علوی در شمایل علی بن حسین و سلاله مطهر او است.
🔅ثانیا. علی اکبر برای امام حسین(ع) بزرگترین امتحان خالق از یک مخلوق است که میتوان انتظار داشت. در حالی که امتحان ذبیحالله منا - اسماعیل - برای ابراهیم و در عرصه حج شکل نمادین داشت؛ ولی ذبیحالله نینوا - علی اکبر - برای حسین در صحنه نینوا شکل راستین به خود گرفت.
✍️#احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/بازنویسی اول اسفند ماه ۱۴۰۲ه.ش و ۱۱ شعبان ۱۴۴۴ه.ق روز میلاد حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان/
💎 کانال ایتا #راه_نگار
🆔https://eitaa.com/rahnegar1401
✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (یادمان عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه)
️گفتار ۲۸: از ملاقات در قتلگاه تا وداع در آرامگاه
.
🔹 مدت کوتاهی پس از پایان ماموریت در شلمچه وقتی ️در جلسات پس از عملیات، بیش از آنکه صحنههای تلخ و شیرین عملیات مرور شود، سخن از شهدا و مجروحین بود. بنده ماجرای صحنه مشاهده شهید هاشمی را برای دوستان همرزم و با این جزئیات تعریف کردم، در آن جمع کسی از من نپذیرفت. این درحالی بود که تقریبا همه کسانی که با من به جبهه آمده بودند از شهادت مهدی حسنزاده که در دستهای دیگر از گروهان ما بود مطمئن بودند. که معلوم شده برادرمان مهدی حسن زاده در آن شب به دلیل اصابت ترکش به سرش بيهوش شده و در بیمارستان به هوش آمده است. خوشبختانه الان حاج مهدی حسن زاده حضور دارند و به دلیل عارضه ناشی از اصابت همان ترکش به سرش به درجه جانبازی مفتخر شدند.
🔸بعدها که معلم دانشگاه شدم و جامعه با تهاجم نرم فراگیر برای ایجاد تردید در دلها و جنگ شناختی سنگین برای ترویج ناامیدی در ذهنها مواجه شد، به خوبی این موضوع را درک کردم که بیان حقایق برای اغناء سازی کاری سخت، پیچیده و البته لازم است.
🔹 پس از اینکه ماجرای شهادت شهید هاشمی را تعریف کردم اولین کسی که در این خصوص سخن گفت حاج علی اکبر همت آبادی از دوستان حاضر در منطقه عملیاتی بود که به نقل از شاهدین صحنه گفت: فلانی، دوستانی که شما (بنده) را در ماجرای خروج از کانال و تیراندازی به سمت بعثیها دیده بودند به من خبر دادن شما در آن صحنه شهید شده اید و ما از شهادت شما اطمینان داشتیم.
در آن لحظه نتوانستم در پاسخ به خبر شهادت خودم؟! واکنشی نشان دهم، به همین دلیل با همان حس و حال نوجوانی پوزخندی زدم و گفتم بادمجان بم آفت ندارد. اما دریغ از تیر یا ترکشی که در آن عملیات، تن رنجورم را به مهر، نوازشی دهد و صد حیف که این نقل در حد خاطره ماند و سرنوشت بنده به جای صعود به جمع عرش نشینان، به تداوم هبوط در جمع فرش نشیان ختم شد و خاکستر حسرت اتصال قطرههای خون رگ حیاتم، به اقیانوس خروشان نینوا بر دل تنوریام ماند.
🌹 مدتی بعد و در بهمن ماه سال ۱۳۶۵ به خانه برگشتیم. ایام بازگشت ما مصادف شد با تشیع پیکر شهدای عملیات کربلای پنج و من دوباره جسم مطهر شهید علی اکبر هاشمی مزینانی را از معراج شهدا تا مدفنش مشایعت کردم. در مسیر انتقال در داخل امبولانس حضور داشتم و مجددا در داخل آمبولانس همانند دیماه و در کانال بر صورت مطهرش بوسه زدم. با این اوصاف، بنده آخرین نفری بودم که هنگام حیات و در دژ خرمشهر با او وداع کردم و اولین نفری بودم که بعد از شهادت او را در داخل کانال ملاقات کردم و حال جزء آخرین نفراتی بودم که روز ۹ بهمن ماه ۱۳۶۵ با جسم مطهرش و قبل از آنکه در آرامگاه ابدی قرار گیرد، وداع کردم.
📸 تصویر آخرین وداع حقیر در داخل آمبولانس با پیکر مطهر شهید علی اکبر هاشمی مزینانی روز ۹ بهمن ماه ۱۳۶۵ که چندی بعد از شهادت، تشیع و خاکسپاری پیکر مطهر آن شهید بزرگوار برگزار شد.👇🏼
ادامه دارد...
✍️#احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۲ بهمنماه ۱۴۰۲ه.ش/
💎 کانال ایتا #راه_نگار
🆔https://eitaa.com/rahnegar140
✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (یادمان عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه)
💠 گفتار ۲۹. جوشش آتشفشان از عمق جان!؟
🔸بازگشت به کانال؛
در آخرین گامهای عقب نشینی، دیدن آن صحنههای پر از جاماندگان و این شهید آشنا، همچون آتشفشان؛ حرارت نهفته در وجودم را شعلهور کرد و چونان باران رحمت؛ غبار ترس را از ذهنم زدود و حس ناامیدی و سیاهی وحشت را از دلم فرو شست. در چنین شرایطی دچار تحول وجودی شدم و برای مقطعی آن صحنههای آتش و خون را به فراموشی سپردم و از یاد بردم که لحظاتی قبل در حال گریختن بودم.
💥 این شوک روحی همزمان شده بود با مهندسی معکوس ناشی از حرکت حماسی دو یا سه رزمنده به سوی دشمن که در همان حال رجزخوانی هم میکردند. بنابراین گویا ورقی جدید در حیاتم آغاز شده بود. با شنیدن آن صداهای حماسی و این صحنه شوک آور از محل عروج شهداء و شهید هاشمی، بدون اینکه به عواقب کار بیندیشم، به روی لبههای کانال پریدم، همراهم هم خیلی سریع از لبه کانال بالا آمد (نمیدانم چه کسی در این کار سبقت گرفت). او وقتی از کانال بالا آمد مثل من سلاحی در دست نداشت.
🔹️در حالی که روحیه جدیدی یافته بودیم دنبال سلاح میگشتیم. به لبه اصلی خاکریز کانال که به سمت خط پدافندی مقابله شلمچه بود، رفتیم، به تاج خاکریز که رسیدیم یک نوجوان هم سن و سال خودم را دیدم پشت یک تیربار گرینوف نشسته و تیراندازی میکرد اما به خاطر ضعف جسمانی امکان مقاومت در برابر لگدهای پیدرپی تیربار را نداشت. تیربار گرینوف درست مثل گاوهای ماتادور اسپانیایی مرتبا لگد میزد و سوار خود را به این طرف و آن طرف میانداخت.
به طرف او رفتم که تیربار را از او بگیرم ولی دوست همراهم آمد و تیربار را زودتر گرفت و به من گفت برو دنبال جعبه خشاب بگرد. اطراف را گشتم تعدادی نوار پر از تیر پیدا کردم چون خیلی علاقمند بودم خودم را شبیه هنر پیشههای فیلمهای اکشن کنم، هر چه توانستم نوار تیربار را بطور نامنظم به دور خودم پیچیدم.
🔸وقتی بازگشتم دیدیم تیربارچی دنبال چیزی میگرده...
- گفتم: چی شده؟
- گفت: عینکم افتاد پیداش نمیکنم...!
مقداری میان خاکها و گلها، خرده آهن پاره و وسایل پر حجم دیگر گشتم، وقتی عینک را پیدا کردم شده بود مثل شیشه اتوبوس زائرین پاکستانی و افغانی در زیارت اربعین، پر از ترکهای نامنظم بود. عینک را گذاشتم روی چشمم، شیشه عینک مثل خورده آینه، از هر طرف، رنگین کمانی از نور را در چشمم منعکس میکرد و هر چیزی را با چند وجهی و در چند نور میدیدم.
عینک را با همان وضعیت به تیربارچی دادم و خودم به سمت دامنه شیبدار خاک ریز که رو به شلمچه و تا لبه مرداب تداوم داشت رفتم.
🔹️نگاهم به سمت ساختمان تاسیسات پتروشیمی بصره افتاد؛ ناگهان صحنهای دیدم که شوکه شدم...!؟
تعداد قابل توجهی از افراد کماندوی گارد ریاست جمهوری با تجهیزات جنگی کامل در پناه خاکریز بدون اینکه دیده شوند، از لبه مرداب به سمت ما میآمدند.
فریاد زدم: کماندوها، کماندوها...
تیربارچی، تیربارش را برداشت و از دامنه خاکریز پایین آمد. گفت: کوشند...؟
گفتم: آنجا لبه مرداب.!
تیربار را گذاشت و شروع کرد به تیراندازی، ولی از زاویه تیراندازیاش معلوم بود به دلیل تنوع شکافهای شیشه عینکاش، دارد به جای یک مسیر، دشمن را از چند مسیر میبیند.
رفتم جلو گفتم: اخوی تیربار را بده به من. تو دارای به جای دشمن، به موجودات نامرئی تیراندازی میکنی.
🔸بعد از کمی کلنجار رفتن، تیربار را گرفتم و نشستم و شروع کردم به تیراندازی به سمت کماندوها. صحنه عجیبی بود تعداد قابل توجهی کماندو مثل صحنههای اسلو موشن- کندنمایی- فیلمهای سینمایی، خیلی به آرامی به پهلو به سمت مرداب میخوابیدند. آنقدر صحنه دراماتیک بود که تازه فهمیدم، شکلات پیچ پشت سرم ایستاده و تشویق میکند و داد می زند: "دمت گرم، شدی مثل هنر پیشههای کابوی آمریکایی؛ همه آدم بدا را درو کردی، حالا چندتا ملق هم بزن تا عکست را بگیرم برای سر در سینما."
🔹️همانگونه که اشاره کردم، بخشی از این تصویر سازی نقل برادرمان جناب علی اکبر همت آبادی از رزمندگان آن دوره است. که بعدها ضمن ابراز تعجب از اینکه من زنده برگشتم، صحنههای جنگ تن به تن در کانال، نحوه تغییر روحی و رفتاری بنده، پریدن به بالای کانال، تیراندازی به سمت کماندوها و درو کردن آنها را برایم تعریف کرد. البته من خودم هم کلی تعجب کردم که او در کجای ماجرا بوده و یا از چه کسی ماجرا را شنیده است.
ادامه دارد...
✍️#احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۴ اسفندماه ۱۴۰۲ه.ش/
💎 کانال ایتا #راه_نگار
🆔https://eitaa.com/rahnegar1401
✍️ نیمه شعبان: از راهنمایی زیست اجتماعی تا راهنگاری حیات معنوی
💠 در بخشی از مناجات شعبانیه آمده؛ "إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ؛ خدایا كمال جدايى از مخلوقات را، براى رسيدن كامل به خودت به من ارزانى كن، و ديدگان دلهايمان را به پرتو نگاه به سوى خويش روشن كن، تا ديدگان دل پردههای نور را دريده و به سرچشمه عظمت دست يابد، و جانهايمان آويخته به شکوه قدست گردد."
🔸مبتنی بر مطالعات روان شناسی و مطابق با رهیافت فرهنگی - فطری، انسان در تجربه زیسته خود چهار کانال ارتباطی دروننگر و فراگرایی، بروننگر و میانگرایی دارد. از نظر حقیر آنچه در بخش مذکور از مناجات شعبانیه آمده است، نشان دهنده جهت شناسی دو سویه عمودی و افقی برای ترسیم حیات معنوی و زیست اجتماعی انسان است. این دو سویه، چهار حرکت ارتباطی و پیوستگی آن با در مناجات شعبانیه و ماه شعبان عبارت است از:
🔻۱_ جهت شناسی عمودی
۱.۱_ حرکت دروننگر: دروننگر با نگاه به عمق وجود و در پالایش ذهنی و پیرایش روحی از هر آنچه ناخالصی است نهفته و در مواجهه مومنانه با خُلق معنوی حاصل میشود.
۱.۲_حرکت فراگرا: فراگرایی با نگاه به آفاق هستی آفرین و در قطع امید و آزادگی از انقیاد مخلوق است که در مواجهه خالصانه با خالق هستی ممکن میشود.
🔻۲_ جهت شناسی افقی
۲.۱_ حرکت بروننگر: بروننگری در صیانت از منابع طبیعی و مصالح حیات انسانی برای کفایت زیست مادی است که در مواجهه منصفانه با مخلوقات نباتی و حیوانی ممکن میشود.
۲.۱_ حرکت میانگرا: میانگرایی در مشارکت اجتماعی برای اصلاح روابط و ارتقاع مناسبات جامعه انسانی است که در مواجهه صادقانه با هم نوع و خدمت عادلانه به خَلْق خدا حاصل میشود.
♻️ یافتههای راهبردی
به نظر میرسد مبتنی بر محتوای مناجات شعبانیه، باز شدن چشم دلِ مخلوق، به نورانیت خالق و بصیرت حیات معنوی خَلْق، به عنایت و کرامت خالق در ماه شعبان، مقدمه سعادت بشر است. اوج این سعادت در نیمه شعبان و در گزارههای زیر نهفته است:
🔅۱. جهتیابی عمودی (دروننگر و فراگرا):
از طریق رهایی و آزادگی از تعلقات خودمدارانه و در نحوه خودشناسی و خداشناسی ممکن میشود. محصول چنین حرکتی، مانع زدایی درونی و افق گشایی موحدانه است. این جهتیابی عمودی نیازمند اشراف شناختی از سیر حیات معنوی و ارتباط آن با ماهیت خالق و فطرت مخلوق است که از شئون ولایت است.
🔅۲. راهیابی افقی (بروننگر و میانگرا):
از طریق تأمل عاقلانه در میان عناصر زیست طبیعی و حیات اجتماعی ممکن میشود. محصول چنین حرکتی تعامل صادقانه با عناصر مادی حیات است. این راهیابی افقی نیازمند اشراف تاریخی بر سیر زیست انسانی و ارتباط آن با جامعه و طبیعت است که از شئون امامت است.
🔘 نقطه اوج نیمه شعبان، تولد حجت خدا و صاحب هدایت است که از یک سو حامل ولایت برای راهنمایی صعودی در جهت حیات معنوی از مبدأ فطرت انسانی تا مقصد قرب الهی است و از سوی دیگر دارنده شأن امامت برای راهگشایی و راهنمایی مستقیم در مسیر زیست اجتماعی - طبیعی است. بنابراین سعادت دنیوی و کمال اخروی در گرو شناخت ماهیت ولایت و پذیرش امامت صاحب عصر (عج) است.
✍️#احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/بازنویسی ۱۵ شعبان ۱۴۴۵ه.ق و ۵ اسفندماه ۱۴۰۲ه.ش/
💎 کانال ایتا #راه_نگار
🆔https://eitaa.com/rahnegar1401
✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (یادمان عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه)
❇️ گفتار ۳۰. #شیدای شاسیکج؟!
🔸 با روحیه گرفتن همه افراد و پس از گرفتن تلفات اولیه از ارتش بعث، ورق جنگ با حدود یک ساعت تاخیر برگشت و گارد ریاست جمهوری صدام مجبور به عقب نشینی شد. شکلات پیچ که حالا همدم بنده شده بود و با هم جلو میرفتیم از بالای کانال، این بار از زوایه بهتری توجهاش به کارخانه پتروشیمی بصره جلب شد. اولین کلمه او با از تعجب ناشی از عظمت این کارخانه بکار برد عبارت بود از کلمه "شاسی کج" که لقب او به لوله عظیم و کج این تاسیسات بود. وقتی من کلمه "شاسی کج" را از دهان شکلات پیچ! شنیدم، یاد پسر عموم علی اکبر هاشمی افتادم که ساعتی قبل با جنازه او در کانال وداع کرده بودم.
🚌 # رابطه شاسی کج و این پسر عمو شهید، خود خاطره است که میتوانست سرنوشت بعدی او باشد.!؟...
🔍 وقتی واژه شاسی کج از دهان شکلات پیچ نقل محفل شد، فکرم شروع به جستجو در حافظه کرد درست همانند در هارد کامپیوتر یا به قول اهل ادب پارسی حافظه رایانه، با سرعت نور دوید. ابتدا مرا به داخل کانال و کنار جنازه مطهر این شهید، سپس به دژ خرمشهر و شب وداع با علی اکبر و در ادامه بر بال خاطرهها مرا به مزینان برد. همانجایی که علی اکبر به رغم حیاء نتوانست از دختری که به او علاقمند شده بود دل بشوید. دختری که ما به او میگفتیم: "شاسی کج"؟!...
🔹️موضوع از این قرار بود در چند سفری که شهید هاشمی قبل از عملیات کربلایی پنج که برای مرخصی میآمد، به محل نزدیک خانه پدری ما سرک میکشید تا در وهله اول؛ سری به خانواده ما بزند و به خصوص از پدر بزرگم حبیبالله هاشمی که عموی ایشان محسوب میشد و در اواخر عمر هم نابینا شده بود عیادت کند. چون علی اکبر و پدر بزرگم بهشدت به هم علاقه داشتند و هر موقع او به عیادت پدر بزرگم میآمد او را به حمام عمومی میبرد و من هم با آنها میرفتم. حمامی که به خاطر فضای سنتی و امکان نظافت خوب برای هر سه نفر ما لذت بخش بود. یادم میاد که پدر بزرگم خیلی دوست داشت محکم کیسهاش کنند و علی اکبر هم به خوبی از پس این کار بر میآمد. و چون عجیب عاشق خدمت بود و حمام بردن عمو، اوج لذتاش در خدمت محسوب میشد.
💐 اما شهید علی اکبر یک هدف دومی هم از تردد به خانه ما داشت و آن هم جویا شدن حال دختر خانم حدود ۱۷ یا ۱۸ ساله از سادات حسینی بود. هر چند آن دختر هم نشانههای از علاقمندی به علی اکبر بروز میداد ولی حیای بین این دو مانع از ارتباط نزدیکتر و بیان آنچه در دل داشتن میشد و فقط از راه دور شبیه چراغ راهنما خودرو ژیان، به سختی میشد کور سوی از نور محبت همراه با شرم را از آن دو دید.
وقتی مدرسه راهنمایی دخترانه تعطیل میشد علی اکبر میآمد در انتهای مسیر و دورادور سکنات آن دختر را زیر نظر میگرفت و در حال محاسبه شرایط این خانم به منظور شکل دادن به آشیانه مشترک در آینده بود.
👜 این دختر خانم، به دلیل قرار گرفتن کیف سنگین مدرسه که معمولا مملوم از کتاب و دفتر بود بر روی شانهاش، هنگام راه رفتن دچار انحنای قامت میشد. بگونهای که وقتی راه میرفت شبیه اتوبوسهای دو طبقه لیلاند دهه شصت و مینی بوسهای فیات دهه هفتاد تهران، کج راه میرفت و به همین خاطر علی اکبر در میان چند آشنای مطلع مثل بنده، اخوی محمود و حاج حسین هاشمی (پسر دایی خوش مشربام)، در آن دوران به عاشق شاسی کج؟! مشهور شده بود.
همین مسئله باعث شده بود که ما هم سر به سر شهید علی اکبر هاشمی میگذاشتیم و به او میگفتیم: "شیدای شاسی کج".
ادامه دارد...
✍️#احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۸ بهمنماه ۱۴۰۲ه.ش/
💎 کانال ایتا #راه_نگار
🆔https://eitaa.com/rahnegar1401
✍️ از حکمرانی تا حکومت گردانی؛ انتخاب عقلانی یا انتصاب عرفی
قرار گرفتن ساختار حکمرانی انقلاب اسلامی بر الگوی مردم سالاری دینی از یک سو و قهری شدن مسیر تاریخ معاصر در فرآیند گذار تمدنی از سوی دیگر، انتخابات در ایران را به مسئولیتی انسانی، ملی، دینی و تمدنی تبدیل نموده است. جهان امروز در حال تجربه سهگانه حکمرانی است که هر یک ضمن معرفی مدل حکومتی خاص، مدعای حکمرانی بر مناسبات داخلی، منطقهای و جهانی هستند. در ادامه منطق سه رویکرد حکمرانی و مدلهای منتسب به آنها و همچنین منطق مشارکت در انتخابات در دو بخش تقدیم خواهد شد.
❇️ بخش اول: از حکمرانی تا حکومتگردانی
از نظر حقیر در یک دسته بندی کلی رویکردهای حکمرانی از نظر شاکله وجودی و محتوای درونی در سه رویکرد قابل سازماندهی هستند. علاوه براین گونههای حکومتی از منظر شکل تحقق یافته آنها در ذیل پنج گونه حکومتی قابل تفکیک هستند. بنابراین در مجموع سه رویکرد حکمرانی و پنج گونه حکومتگردانی عبارتند از:
🔻 ۱. رویکرد حکمرانی متدانیه
این رویکرد از حکمرانی در بر گیرنده گونههای مختلف از حکومترانی برآمده از باورها سنتی و تاریخی است که زیر ساخت اصلی آن سلطنت یا ریاست مبتنی بر وراثت خاندانی، دودهای، نژادی و قومیتی است. اساس شکلگریی نظام سیاسی در این رویکرد، انتصاب برآمده از وراثت نژادی یا نسبت خانوادگی است و مردم در نهایت به صورت عادت تاریخی و یا مبتنی بر قوه قهریه مجبورند از حاکم و ساختار حکمرانی تبعیت کنند. مهمترین گونههای حکومتگردانی منتسب به این رویکرد عبارتند از:
🔅 ۱.۱. مدل یکه سالاری
در این مدل تنظیم مناسبات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بر مدار قدرت و دیکتاتوری فردی تنظیم میشود که حکومتهای برآمده از سلطنت مطلقه و یا کودتا نظامی از مصادیق مدل یکه سالار هستند.
🔅 ۱.۲. مدل عقده سالاری
در این مدل حق انتخاب و یا انتصاب به صورت سنتی در یک جمع کوچک خانوادگی، قومی، فرقهای و قبیلهای متمرکز شده است که حکومتهای کشورهای جنوب خلیج فارس و افغانستان و داعش از مصادیق مدل علاقهای هستند.
🔻 ۲. رویکرد حکمرانی متعارف
این رویکرد از حکمرانی در بر گیرنده گونههای مختلف از حکومتهای برآمده از لیبرالیسم دموکراسی است که حق انتخاب توسط آحاد جامعه زیرساخت اصلی شکلگیری دولت است. در این رویکرد انتخاب کننده کلیه مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی خود را به منتخب واگذار میکند و معمولا انتخابگرها تا پایان دوره انتخابی کمترین مشارکت را تحولات اجتماعی و سیاسی دارند. مهمترین شکلهای انتخابات در این رویکرد شامل مدل آمریکایی یعنی دموکراسی مستقیم ریاستی و مدل انگلیسی یعنی دموکراسی غیر مستقیم پارلمانی است.
🔅 ۲.۱. مدل عده سالاری
در این مدل گروه سیاسی یا طبقه اجتماعی خاص بر کلیه مناسبات فردی و جمعی مسلط میشوند که حکومتهای تک حزبی مانند: کمونیستها از مهمترین مصادیق مدل عده سالار هستند.
🔅 ۲.۲. مدل فن سالاری
در این مدل رای به یک فعالیت عرفی و فردی و گروهی تبدیل میشود. به تعبیر دیگر رای دهی و رای آوری تحت تاثیر مدیریت فناوریهای نوین است و به عنوان یک حرفه برآمده از مدیریت بر منابع ثروت و مراکز رسانه است که شکل گیری دولتهای دموکراتیک ریاستی و یا پارلمانی در غرب، از مصادیق مدلهای فن سالار هستند.
🔻 ۳. رویکرد حکمرانی متعالیه
این رویکرد از حکمرانی پشتیبانی کننده مدلی نوپدید از مناسبات سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی در ایران است. اساس این رویکرد حکمرانی بر حق و تکلیف متقابل انتخاب کننده و انتخاب شونده استوار است. بگونهای که دامنه مسئولیت متقابل به دوران پیشا، حین و پس از انتخاب تسری پیدا میکند. در این رویکرد دولت میتوان در انتخاب ریاستی، انتخابات پارلمانی و یا ترکیبی شکل بگیرد.
🔅 ۳.۱. الگوی مردم سالاری
در این الگو اساس شکل گیری دولت فراتر از انتخاب بوده و بر مسئولیت متقابل و دوسویه میان حق انتخاب مردم و تکلیف حاکم استوار است. بنابراین وظیفه مردم، علاوه مشارکت در انتخاب، نظارت بر صلاحیت، تضمین کارآمدی و اثربخشی دولت برای سازماندهی زیست فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است.
ادامه دارد...
✍️#احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۹ بهمنماه ۱۴۰۲ه.ش/
💎 کانال ایتا #راه_نگار
🆔https://eitaa.com/rahnegar1401
✍️ حکمرانی و حکومت گردانی از رویکردها تا گونه شناسی
❇️ بخش دوم: نعمت انتخاب یا الزام انتصاب
درصورتی که ایده حکمرانی متعالیه با تعمیق الگوی مردم سالاری برآمده از انگیزههای معنوی و نیازهای مادی، مشارکت اجتماعی و مسئولانه مردم را جلب کند میتواند به عنوان یک الگوی نوپدید رقیبی قابل توجه برای تمام مدلهای قبلی باشد.
با این وجود در شرایط فعلی چهار تکلیف برای حمایت از الگوی مردم سالاری برعهده انتخابگرها است:
۱. تکلیف وجدانی - انسانی
بسیاری از جریانهای مقاومت از غزه تا شبه قاره هند و از یمن تا قفقاز هنجارها و ارزشهای برآمده از الگو مردم سالاری دینی را مبنای مقاومت خود در برابر استکبار جهانی و غاصبان و مستبدان منطقهای گرفتهاند. بنابراین مشارکت ما در واقع پشتیبانی از مظلومانی است که احساس میکنند مردم ایران مهمترین حامیان فکری و نظری آنان در فرآیند مقاومتشان در برابر دولتهای مستکبری است که مسئول نسلکشی و اعمال سیاست آپاراتاید نژادی بر علیه مظلومان به ویژه مردم فلسطین و غزه هستند.
۲. تکلیف ایرانی - ملی
پس از حدود سه قرن سرخوردگی و سرافکندگی ناشی از تحقیر هویت ملی و کوچک سازی جغرافیایی ملی ایران که منجر به تغییر نقشه جغرافیایی ایران، از شتر نشسته به گربه شکسته است. حفظ یکپارچگی ایران در وضعیت موجود و جلوگیری از تبدیل ایران به ایرانستان، که از اهداف طرح خاورمیانه بزرگ نظام استکباری بود، نیازمند انسجام و وحدت ملی است. یکی از راهکارهای حفظ هویت ملی و یکپارچگی سرزمینی، نمایش حضور مؤثر و مقتدرانه در عرصههای ملی است که در مناسبات فرهنگی، اجتماعی. سیاسی و مذهبی از جمله انتخابات تجلی پیدا میکند.
۳. تکلیف اسلامی - دینی
تشکیل حکومت مبنی بر هنجارها و ارزشهای برآمده از فطرت پاک انسانی و فروآمده از مبدأ ناب الهی، بزرگترین آرزوی تمامی انبیاء و اولیای الهی و خیرخواهان و سعادت جویان اجتماعی بوده است. آرزوی بزرگی که کمتر زمینه تحقق آن مهیا شده است. به رغم آنکه انقلاب اسلامی ادعا ندارد که توانایی کاملی برای تحقق همه تکالیف الهی و مطالبات انسانی را دارد اما حداکثر تلاش خود را نموده است تا با عبور از معایب کندساز درونی و موانع محدودساز بیرونی، تسهیل کننده حکومت زمینه ساز ظهور باشد. با این وجود مشارکت در انتخابات حرکت بر مدار تحقق وعدههای الهی و مسئولیت دینی محسوب میشود.
۴. تکلیف تاریخی - تمدنی
توسعه دانش علمی و سرعت رشد فنآوریهای عرفیگرا، منجر به سلطه تمام عیار تمدن مدرن بر مناسبات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جهان معاصر شده است. این سلطه تمدنی زمینه را برای ایجاد شکاف میان دو طبقه مغرر از قدرت، مشحون از ثروت و مغروق در شهوت از یک سو و طبقه محروم از مزیتهای اقتصادی و مجبور به فعالیتهای سخت و توان فرسا شده است. با این وجود یکی از راهکارهای ترمیم شکافهای موجود میان طبقه مسلط و طبقه تحت سلطه حفظ، افزایش سهم و نقش آحاد جامعه در مناسبات قدرت همچون انتخابات و نمایش حضور و غرور در عرصههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی است.
♻️ یافتههای راهبردی
۱. امروز به رغم وجود برخی مصادیق از گونههای حکومتگردانی یکه سالار، عقده سالار و عده سالار و تداوم حیات آنها در برخی کشورهای آفریقایی، آسیای جنوبی، آسیای میانه و آسیای شرقی، عملا این مدلهای حکومت گردانی دیگر رقیبی برای رویکرد متعارف محسوب نمیشود و حتی در برابر مدل حکومتی فنسالار بسیار آسیبپذیر هستند.
۲. آنچه مهم و قابل افتخار است؛ ظهور الگوی حکومتگردانی مردم سالار مبتنی بر رویکرد متعالیه و متکی بر معارف معنوی است که میتواند رقیب جدی برای حکومتگردانی مبتنی بر فنسالار باشد.
۳. به رغم آنکه الگوی حکومتگردانی مردم سالاری، دوران طفولیت خود را به نسبت سابقه چند هزار ساله حکومتگردانی یکه سالار و عقده سالار و چند صد ساله حکومتگردانی عده سالار و فن سالار طی میکند، سابقه تحقق یافته چندانی ندارد و اشکالاتی در فهم اصالت و درک ماهیت وجود دارد و نفوذ اندیشه و تجربه نئولیبرال منجر به انحراف در کارآمدی و اعوجاج در اثربخشی آن شده است، با این وجود الگوی حکومتگردانی مردم سالار دینی به عنوان یک الگوی نوپدید، مستقل و قابل اعتناء در عرصههای اجتماعی و سیاسی برای جلب مشارکت مسئولانه مردم در ساختار قدرت محسوب میشود و میتواند فارغ از اجبار مبتنی بر زور قدرتمندان، اصالت ثروت مبتنی بر زراندوزی قارون سالاران و یا انحراف مبتنی بر تزویر فنسالاران، جامعه را تمشیت اداری، مدیریت سیاسی و تقویت امنیتی نماید.
۴. بدیهیترین اتفاق در حوزه فردی، اجتماعی و ملی آن است که وقتی خودمان انتخاب نکردی بایستی هزینههای تصیمیمات دیگران - اعم از دوست و دشمن _ را بپردازیم.
.✍️#احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۱۰ بهمنماه ۱۴۰۲ه.ش/
💎 کانال ایتا #راه_نگار
🆔https://eitaa.com/rahnegar1401گ
33.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️ارزیابی پرویز امینی از مشارکت ۲۵ میلیونی در انتخابات ۱۴۰۲
🔴 میزان مشارکت در "سقف واقعیت" بود/ پروژه تحریم تبدیل به نیروی فعال موثر نشد
پرویز امینی استاد دانشگاه در ارزیابی اولیه خود از انتخابات ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ میگوید: در این انتخابات دوگانه مشارکت در برابر تحریم شکل گرفته بود اما آن نیروی تحریم انتخابات اساسا تبدیل به نیروی فعال موثر نشد
او با اشاره به مشارکت سیاسی شکل گرفته که نزدیک به مشارکت انتخابات ۹۸ است نیز میگويد: رسیدن به این میزان مشارکت [و در حالی که ما در شرایط سیاسی بهتر از سال ۹۸ نیستیم بلکه موانع مشارکت تقویت شده است] با واقعیت سازکار و در سقف واقعیتی بود که می توانست شکل بگیرد.
به گفته این استاد دانشگاه انتظار مشارکت بالای ۵۰ درصد، به معنای درک پست مدرنی از شرایط است و یعنی تمام آن چیزی که در سال گذشته اتفاق افتاده واقعیتی برساختی است.
@FarhikhteganOnline
15.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#«فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» 💐
✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (یادمان عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه)
✍️ روایتی نو از عملیات کربلای پنج
💠 گفتار ۳۱. سجده برخون؟!
🔸️با گریختن گارد ریاست جمهوری ارتش بعث و پس از مدتی تعقیب آنها، سنگینی سلاح و خستگی روحی - روانی همراه با کم خوابی و استرس و هیجان چند شب قبل، جسمم را کم رمق و جانم را آسیبپذیر کرده بود. در چنین وضعیت جسمی، فشار روحی و روانی ناشی از عقب نشینی صبحگاهی و مواجهه مکرر با پیکر مطهر شهدا، باعث شد که از سرعتم کاسته شود. سرعت پیشروی نیروهای خودی هم به حدی بود که سامانههای متعارف نظامی و سازماندهی نیروها در شکل دسته و گروهان از هم پاشیده بود.
🔹️ در چنین شرایطی مهمترین مسئلهای که ذهنم را به خود مشغول کرده بود، جستجوی دو گروه بود:
🔅 اول. یافتن همراهانم در دسته و گروهان بود تا بتوانم در ذیل یک سامانه رزم مشخص مسیر را پیدا و ادامه دهم.
🔅 دوم. شناسایی آن دو و سه رزمنده دلیر و شجاعی بود که با دمیدن روح مقاومت در سایرین، زمینه تغیر موازنه جنگ از شکست به پیروزی را مهیا کردند.
بنابراین همزمان با حرکت به سمت جلو برای حل معمای ذهنی خودم در یافتن شخص و سنجش شخصیت افراد مورد نظرم در حماسه سپیده سحر، جستجوگری را آغاز کردم.
🔸از باقیمانده رزمندگان آشنای که در صحنه حاضر بودند و شاهد ماجرای یورش جوانمردانه آن چند نفر در آن کارزار سخت بودند در مورد آنان پرسیدم. آنها دو یا سه نفر را معرفی کردند. متاسفانه از نفر اول که قبلا تفسیر اجمالی شخصیت او ارائه کردم، خبر مهمی ندارم فقط شنیدم که شهید شده است. ولی با مشخصاتی که دوستان برشمردند، احساس کردم مشخصات نفر دوم برایم آشنا است ولی هنوز مطمئن نبودم کیست.!؟
🔹️از لحظه که احساس کردم نفر دوم برایم غریبه نیست. بیشتر در جستجوی آن جوانمرد صحنه حماسه بود همان جوانمردی که به همراه دو نفر دیگر، باعث تغییر موازنه جنگ از شکست به پیروزی شدند، در آنجا بود که به سان کسی که یاقوت سرخی در دشت لالهها گم کرده است در محیط داخلی و پیرامونی کانال مشحون از خون و خاکستر، مشتاقانه و با وسواس به جستجویش رفتم. یافتن چنین فردی در داخل کانال و میان آن همه جنازه درهم آمیخته شهید خودی و کشتهشدگان ارتش بعث، کار غیر ممکنی مینمود ولی من به دنبالش گشتم تا با افتخار تصاویر چهره او را به عنوان حماسهساز عاشورایی ببینم و مطمئن شوم که دقیقا کیست!؟
🔸در نسیم صبحگاهی روز تاریخی ۲۲ دی ماه ۱۳۶۵ پس از مدتی جستجوگری محل حضور گمشدهام را از طریق نشانی دوستان پیدا کردم. جلو رفتم دیدم یک شهید بادگیر سبز رنگی به تن داشت و سجده گون بر روی زمین آرام گرفته بود. نزدیکتر رفتم دیدم صورتش بر سجادهای از خون تازه به قطر حدود ۴۰ سانتی متر قرار گرفته است و در حالی که تیر مستقيم و ترکش نارنجک به سینه و صورت اثابت کرده بود بدنش در کانال و در حال سجده جامانده است و روح پر از اسرار و بلندش، مهمان جوار رحمت حق شده است.
🔹️آه از نهادم درآمد، خدای من این جسد مطهر بیش از آنکه فکر میکردم آشنا به نظرم میرسد!؟ کلاه بادیگر که روی سرش را پوشانده بود، کمی کنار زدم تا تصویر حماسی او را ببینم، خط سفید بر کنار لب تا بناگوشاش که ریش حناییاش را دو نیم کرده بود، بند دلم مثل طناب چتر نجات چتربازان پاره شد و بدترین سقوط تاریخی را تجربه کردم. وای خدای من این که فرمانده دسته همیشه خجول خودمان است.
🔸تمام ابهاماتم در مورد آن اسطورهای که بدنبالش میگشتم بر طرف شد و تمام رؤياهای ذهنی و تأملات قلبی من بر توانمندیهای فرماندهی او، مثل کاهی که پدرم هنگام وزیدن نسیم در نیمه شبهای خرداد و تیرماه، برای جدا سازی از گندم به آسمان میپاشید، با تندبادی ناگهانی بر باد رفت. بله این جنازه مطهر شهید آرمیده بر سجاده خون، همان فرمانده ساده و بیآلایش دسته ما بود که ساعتی قبل تمام حقیقت وجود عاشوریان را در صحنه عقب نشینی پر از خوف و خطر به نمایش گذاشت. دنیا بر سرم خراب شد. تمام آنچه راجع به او تصور میکردم بیاعتبار شده و مایه خجالتم شده بود. در حالی تا ساعاتی قبل او در تصورات ذهنی من ناتوان مینمود که مدیریتاش را به رمهداران و چوپانان تشبیه میکرم، حال به یک اسوه تبدیل شد که حماسهای از جنس عاشورا را برایم ساخت و در حالی که همه گریخته بودند، به تنهای با دو همراه خود به دل لشگر پیروز دشمن زد و خاطره دفتر جنگ را از شکست خوارکننده به پیروزی حماسی تبدیل کرد.
ادامه دارد...
✍️#احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۱۵ اسفندماه ۱۴۰۲ه.ش/
💎 کانال ایتا #راه_نگار
🆔https://eitaa.com/rahnegar1401
جهاد تبیین در دستاوردهای تمدنی انقلاب اسلامی .mp3
18.4M
بشنوید
🎙سخنرانی استاد خسروپناه با موضوع: جهاد تبیین در ساخت دستاوردهای تمدنی انقلاب اسلامی و نسبت آن با انتخابات
در پنجمین گردهمایی دانش آموختگان حوزه علمیه حضرت قائم عج چیذر
سوم اسفند ۱۴۰۲
🆔 @khosropanah_ir
✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (روایتی نو از عملیات کربلای پنج)
💠 گفتار ۳۲. به شیار کنج لب او گرفتار شدم؟!
🔸 شهید حسین مالدار (تا مدتها تصور میکردم که نام ایشان حسین محمدی است اما چند سال قبل با جستجوگری اسم ایشان را از دوستان پرسیدم و درسایت بنیاد شهید پیدا کردم و تصویر ایشان راهم کشف کردم که در پایان گفتار ۳۱ گذاشتم)، او یک انسان ریز اندام و دارای جثهای کوچک و از یک خانواده کشاورز و روستایی اهل حکم آباد در منطق جوین شهرستان سبزوار بود و (احتمالا با توجه به فامیلی ایشان اجدادش چوپان بودند) که در آن مقطع همزمان دانشجو و عضو رسمی سپاه خراسان بود. در سایت بنیاد شهید تاریخ تولد ایشان ۱/۱/ ۱۳۴۰ ثبت شده بود بنابراین هنگام شهادت ۲۵ سال سن داشت.
🔹️او انسان بسیار کم حرف و محجوبی بود و در طول مسئولیتاش به عنوان فرمانده دسته، به جزء در زمان آموزش نظامی و یا جلسه توجیهی عملیات، کمتر از او سخن دیگری شنیده میشد و موقع سخن گفتن هم لهجه ترکی او ماهیت روستازادگی و نجابتش را بیشتر برملا میکرد.
🔸 هنر دهر و لطف جنگ نقشی ظریف از اثر تیر مستقیم قناسه بر چهره آرام شهید حسین مالدار طراحی کرده بود که چون اثر هنری فاخر، نقشی ماندگار را برای همیشه بر پرده دل و تخیلم ثبت نمود. تیر سمت راست صورت او را دریده بود بگونهای که از کنار دهان و نزدیکی محل تلاقی دو لب و تا کنار گوش را شکافته شده بود و یک شیار در گونه راست صورتش ایجاد کرده بود که مثل یک نوار سفیدرنگ، ریش حنایی رنگ و تقریبا پر پشت و خوش حالتش را به عرض کمتر از یک سانتی متر به دو بخش بالا و پایین تقسیم نموده بود. درست شبیه خط سفیدی که پس از برداشت مو از پشت سر افراد برای عمل کاشت مو به شیوه FUE در پشت سر آنها نمایان میشود.
🔹️ این خط بر روی گونه او بگونهای بود که هنگام سخن گفتن لبهای تمایل داشتن سنگینی خود را بر همان شیار گونه راست تحمیل کنند و مثل کمان کنج دولب را به عقب بکشند. بیننده هنگام سخن گفتن او که خجولانه بود، احساس میکرد گونه راست صورت کوتاهتر از گونه چپ اوست.
وقتی با او مواجه میشدی، ناخودآگاه احساس میکردی نیمه راست صورتش مثل کمانی در حال کش آمدن است و او میخواهد سخنی بگوید ولی دریغ از سخن گفتن. به خاطر اثر آن خط بیمو تبسم دلنوازی را به نمایش میگذاشت و نیمه راست صورت به طرز بامزهای جذاب، پرهیبت و در عین حال متبسم میشد.
🔸قبل از عملیات از همین فرمانده در مورد علت شیار در نیمه راست صورتش پرسیدم. در پاسخم، در حالی با لهجهی شیرین فارسی - ترکی و با ادب و حیایی روستایی سخن میگفت شرح داد که: در عملیات خیبر غواص بودم و در حین شناسایی سنگرهای کمین دشمن و در داخل آبهای هورالعظیم، افراد مستقر در سنگر کمین ارتش بعث متوجه حضورم در نزدیکی سنگرشان شدند و با قناسه به سمت من تیراندازی کردند که یک تیر از گوشه لبم تا کنار گوشم را شکافت که با وجود خون ریزی، به سختی و شناکنان خودم را به دوستان رساندم.
🔹️ شهید حسین مالدار به رغم جثه کوچکی که به سختی به ۶۰ کلیو گرم میرسید؛ روحی با عزمت و چهرهای جذاب از یک انسان ساده ولی صمیمی و محجوب داشت. به همین سبب شیار کنج لب او سالها دلم را گرفتار کرده است. چرا که این نشانه داستان زخم ابروی مالک اشتر را برای من تجلی میبخشد. چرا که داستان جوانمردی مالک اشتر را بارها در کودکی شنیده و یا در کتابها به ویژه کتاب داستان راستان استاد شهید مطهری خوانده بودم. قصه شیرینی که از مالک اشتر برایم اسوهای تاریخی ساخته بود، حال در معرکه شلمچه برایم به حقیقت نزدیک شده بود.
ادامه دارد...
✍️#احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۱۹ اسفندماه ۱۴۰۲ه.ش/
💎 کانال ایتا #راه_نگار
🆔https://eitaa.com/rahnegar1401
✍️ تحلیل میزان مشارکت در انتخابات مجلس دوازدهم (صورتبندی رویکردها و روایتها)
میزان و سطح مشارکت در انتخابات مجلس دوازدهم مبنای برای طرح دیدگاهای مختلف در عرصههای عمومی، اجتماعی، سیاسی و راهبردی شده است. در مجموع این تحلیلها را میتوان در ذیل سه رویکرد و چند روایت به شرح زیر صورتبندی کرد:
🔻 الف) رویکرد معترضانه
1️⃣ روایت تداوم نارضایتی
مبتنی بر روایت معارضان ایدئولوژیک؛ عملکرد ساختار حکومتی ج.ا.ایران در چند سال گذشته و در مواجهه با مخالفان و معترضين، باعث تعمیق فاصله بین بخش قابل توجهی از آحاد جامعه و نظام شده است. بنابراین عدم شرکت در انتخابات بازتاب اعتراض اجتماعی به حکومت است.
2️⃣ روایت خالص سازی
مبتنی بر روایت مخالفان سیاسی؛ نظام سیاسی در ایران در حال حرکت از جامعه متکثر سیاسی به جامعه متمرکز مذهبی با با هدف حذف بخش غیرمذهبی از مناسبات قدرت در کشور است. بنابراین کاهش مشارکت، بازتاب تبدیل رسم انتخابات به اسم انتخابات و محصول اعتراض سیاسی است.
3️⃣ روایت حرکت بر لبه پرتگاه
مبتنی بر روایت عناصر معاند و بعضا مخالف؛ فرآیند شکاف سیاسی میان جامعه و نظام دچار چنان عمق و عرضی شده است که جامعه ایرانی را در آستانه تحولاتی از جنس انقلاب، شورش و آشوبهای گستردهتر از اعتراضهای چند سال اخیر قرار داده است. بنابراین کاهش مشارکت محصول فاصله ترمیمناپذیر میان مردم و حکومت است.
🔻 ب) رویکرد منتقدانه
1️⃣ روایت عاملیت شهروندان
مبتنی بر روایت جامعه مدنی؛ به دلیل رشد روند مدرنیزاسیون، جامعه ایران در حال عبور از رفتارهای سیاسی تبعی و سنتی به سمت رفتارهای سیاسی مبتنی بر عاملیت شهروندان و حول محور طبقه متوسط شهری، به عنوان لنگرگاه ثبات سیاسی جامعه مدنی است. بنابراین کاهش مشارکت به معنای اعتراض مدنی به ماهیت سنتی حکومت است.
2️⃣ روایت گذر از گفتمان رسمی
مبتنی بر روایت جامعه شناسی ارتباطات؛ بخش قابل توجهی از مردم به دلایل مختلف از جمله دسترسی فراگیر به منابع خبری موجود در شبکههای اجتماعی و ارتباطی غیر رسمی، پیگیر موضوعات خبری و سیاسی از منابع داخلی نیستند. بنابراین کاهش مشارکت محصول جاماندگی رسانه ملی از تحولات و سهل انگاری مخاطبان در برخورد با موضوعات ملی است.
3️⃣ روایت شکست سیاسیون
مبتنی بر روایت جامعه شناسی سیاسی؛ ایجاد بستر فرهنگی و سیاسی برای شورآفرینی و مشارکت حداکثری مردم در انتخابات، وظیفه گروهها و جریانهای سیاسی و نه ساختار حکمرانی و دستگاههای حاکمیت است. بنابراین بخش مهمی از مسئولیت کاهش مشارکت، بر عهده جریانها و عناصر سیاسی جامعه است.
🔻 ج) رویکرد منصفانه
1️⃣ روایت کنش آگاهانه
مبتنی بر روایت معرفت شناسی؛ با توجه به معایب تعلقات گروهی نمایندگان در دورههای قبل، مانند اقدامات رادیکال مجلس ششم و هفتم در تحصن، آبستراکسیون، تصویب برجام، بیتوجهی به جهش قیمتها و موارد مشابه، مردم از انتخاب لیستی پرهیز جدی دارند. بنابراین مردم از انتخاب مبتنی بر هیجان تودهای به کنش مبتنی بر انتخاب عقلانی کوچ کردهاند.
2️⃣ روایت منطق حضور
مبتنی بر روایت دانش سیاسی؛ میزان کمی و کیفی مشارکت سیاسی در سطح جهانی، حتی در میان مدعیان اصلی دموکراسی، به صورت چشمگیری رو به کاهش است. بنابراین کاهش مشارکت به معنای یک روند جهانی امری و بازتاب دهنده خروج مسائل سیاسی از اولویت آحاد جوامع از جمله جامعه ایرانی است.
3️⃣ روایت منازعه تحریم و مشارکت
مبتنی بر روایت مطالعات راهبردی؛ جدیترین مسئله در انتخابات اخیر تقابل میان دو جبهه تحریم طالبان و مشارکت جویان بود. بنابراین به نسبت حجم سنگین مطالبات تحریم از سوی طیف گستردهای از نهادها، جریانها و رسانههای معاند تا عناصر معترض که حتی در تلاش بودند به مسئله تیم ملی فوتبال هم تسری پیدا کند، درصد مشارکت مردم در انتخابات بسیار خوب است. 👇
👆🔻 د) استنباط راهبردی
انتخابات برای ج.ا.ایران به دلایلی همچون؛ ساختار سیاسی برآمده از انقلاب مردمی، پیگیری تمدن نوین توحیدی و الگوسازی از مردم سالاری دینی، تاکید دائمی بر اولویت مشارکت حداکثری مردم، اعلام انتخابات به عنوان سند افتخار نظام سیاسی، به یک نقطه کانونی و الزام راهبردی تبدیل شده است. مبتنی بر این منطق و با تکیه بر سه رویکرد معرفی شده، تحلیل نهایی انتخابات اخیر عبارت است از:
۱. مبتنی بر ارزیابی رویکرد معترضانه؛ وجود عناصری مثل ارجحیت علقههای محفلی و خطی بر منافع ملی، خسارات روحی و روانی ناشی از ناآرامیهای پاییز ۱۴۰۱ و وجود ناکارآمدی ناشی از توسعه سیاسی و اقتصادی مقلدانه، از جمله علل و عوامل کاهش سطح مشارکت سیاسی شده است.
۲. مبتنی بر ارزیایی رویکرد منتقدانه؛ پیوند اندیشه، انگیزه و منافع نسل جدید با منابع تولید و تکثیرکنندگان محتوا در رسانهها و شبکههای اجتماعی عمق بیشتری یافته است. این درحالی است که نهادهای متولی رسانه و فرهنگ دچار جاماندگی و مردم در اثر غلبه یافتن فضای خصومت به جای رقابت سیاسی در میان جریانهای سیاسی واگرایی پیدا کردهاند. این چالشها از جمله علل برون گرایی خبری و مشارکتگریزی انتخابگران و کاهش سطح مشارکت است.
۳. مبتنی بر ارزیابی رویکرد منصفانه؛ واقعیت آن است که طی یک دهه اخیر مشارکت در انتخابات و در سطح جهانی به حدی افول پیدا کرده که به یک روند جهانی تبدیل شده است. ضمن اینکه طی یکسال اخیر شاهد هجمه سنگین رسانهای توسط اپوزسیون امنیتی خارجی برای تحریم آشکار انتخابات و قهر پنهان بخش مهمی از کنشگران و اپوزسیون سیاسی داخلی هستیم که در کاهش مشارکت موثر بوده است. ضمن اینکه انتخابگران از گزینش مبتنی بر لیست سیاسی به گزینش مبتنی بر مصادیق میل بیشتری پیدا کردهاند که منجر توزیع آراء شده است.
♻️ یافته راهبردی
🔅تکیه محض ج.ا.ایران بر آراء مردم در امر حکمرانی و در معرض آراء مردم قرار دادن - که امروز دیگر کسی به سلامت و کیفیت اثر انتخابات فارغ از کمیت و یا محدویت حضور شک ندارد - به خودی خود اقدامی جسورانه و بیبدیل در اعتماد حداکثری به مردم است.
روندهای موجود طی دو دهه گذشته در بسیاری از کشورهای جهان و حجم مشارکت مردم در ایران طی چند انتخابات اخیر نشان میدهد که سهم مشارکت مردم در انتخابات کاهش محسوسی یافته است. سقف نرم مشارکت انتخاباتی مردم ایران در طول چهار دهه، در بهترین شرایط در حدود ۸۰٪ بوده است بنابراین مشارکت بیش از ۴۰٪ (حداقل ۵۰٪ شرایط مطلوب) و بیش از ۲۵ میلیون نفر در انتخابات مجلس دوازدهم یک نرم قابل قبول و حتی خوب ارزیابی میشود.
🔅 نکته مهم در انتخابات اخیر حاکی از آن است که فضای ذهنیت مردم در یک دهه اخیر در دچار تغییرات محسوسی شده است، که نیاز به پژوهش عمیق دارد. اما فارغ از ارزیابی نسبت به انتخاب شوندگان، در فضای تغییر ذهنیتها؛ یکی از نقاط امید بخش در این دوره حداقل در شهرهای بزرگ، این است که شاهد حرکت عقلانیتر انتخابگران از واکنش سیاسی لیست محور به سوی کنش آگاهانه مبتنی بر انتخاب نیازمحور هستیم.
✍️#احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۲۱ اسفندماه ۱۴۰۲ه.ش/
💎 کانال ایتا #راه_نگار
🆔https://eitaa.com/rahnegar1401
✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (روایتی نو از عملیات کربلای پنج)
💠 گفتار ۳۳. دیدار مجدد به فاصله چهار دهه
🔹سالها پس از روز واقعه در شلمچه و با گذشت زمان به خاطر آنچه قبل از این ساعت در ذهنم و پس از این بر او گذشت، از خیالات پریشان و از گمانههای مشکوک در مورد او، شرمسار بودم و خودم را سرزنش میکرم و آرزو داشتم که لحظهای واقعی یا مجازی، دوباره او را ببینم و در برزخ خیالم بازهم صدای دلنوازش را با آن لهجه ترکی و مسلک روستایی بشنوم که برادر احمد کجا سیر میکنی؟ این دفعه دیگه از کدام قافله جا ماندی!...😓
🔸بیش از سه دهه در حال هوای این شهید و با شنیدن نام شلمچه و عاشورا آتش از وجودم شعله میکشید، او سیر کمال ذهنی طولانی را در ظرف زمانی کوتاهی طی کرد:
ابتدا در ذهنم تصویر روستازادهای ساده دل، عاجز، کمدل، ناپایدار و منفعل مینمود، سپس شجاعانه، عزتمندانه، پهلوانانه، دلاورانه، دیدهها را در ربود! و حقایقی از جنس حماسه ثبت نمود.
ابتدا سکناتاش مانند اسمش چوپان مینمود، سپس دلها را به رسم پهلوانان مسخر خود نمود!
همو بود که مرا از مبدا گمان حقیرانه خود به مقصد بلند یقین رهنمون شد.
این تحول از فضای ظن ذهنی، در صحنه سجده بر خون، به حقیقت وجودی تبدیل شد ولی ۳۶ سال طول کشید تا دوباره پریشانی ذهنیام به واقعیت نزدیک شود. همانجا که دوباره روز ۱۵ مردادماه ۱۴۰۱ه.ش مصادف با شب تاسوعای حسینی سال ۱۴۴۳ه.ق، در حالی همه آنچه در ذهنم بود به یخ خیال تبدیل شده و درحال ذوب شدن بود، مرا به سوی خود خواند و وصالش را در کنار مزارش نصیبم کرد.
🔹حس عجیب و دلی غریب داشتم ولی حضورش را در کنارم احساس کردم و دلم گواهی میداد که جسم او هم اکنون، در زیر این سنگن قبر و در سایه عکس بالاسر که رنگ کهنگی گرفته بود، سالم به نظارهام نشسته و با همان گونه راست دو نیم شده از خراش قناسه، تبسم ملیح و حیات بخشی دارد، بر حسرتم مینگرد و در گوش دلم نجوا میکند که:
فلانی جایت خالی، تا نیایی و نچشی، هر چه از در هم آمیختن میزبان و مهمان بگویم کم گفتهام. اینجا آدم به چشمهای میمانیم که از سخره کوثر جوشیده و در مسیر وصال به دریای کرامت، از روندگان نور میگیرد و به جاماندگان حیات میدهد. تو هم باید با من میبودی!؟ پس چرا پایت لنگ شد و دلت لرزید و از کاروان شلمچه جا ماندی.
پاسخم معلوم است: نمیدانم هنوز در تردیدم که: شاید نفهمیدم، شاید ترسیدم، شاید لغزیدم، شاید لرزیدم، شاید نرهیدم، شاید نرسیدم و الخ.
🔸بله شهید حسین مالدار روستا زاده، از همان کسانی بود که در هنگام تنگ شدن عرصه، با جسارت و شهامت بر خلاف قاعده شکست، به جای پشت کردن به دشمن، رو به دشمن میرفت و جوانمردانه در چند قدمی آنان به صورت تن به تن به مقابله با آنان برخواست. حال تصور کنید یک فردی با قد حدود ۱۶۰ سانتی متری و وزن حداکثر ۶۰ کیلو گرم چگونه با سربازان گارد ریاست جمهوری صدام که از نظر قد از او بلندتر و از نظر وزن برخی مواقع دو برابر وزنش بودند، مقابله کرده است. بعدها از دوستان نقل و قول شنیدم که در هنگام درگیری تن به تن، با افسر گارد ریاست جمهوری صدام گلاویز شده بود که افسر بعثی با سلاح کمری چندیدن گلوله به ایشان شلک کرده و احتمالا در پایان تیر خلاصی هم به سر و صورتش زده بود.
ادامه دارد...
✍️#احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۲۳ اسفندماه ۱۴۰۲ه.ش/
💎 کانال ایتا #راه_نگار
🆔https://eitaa.com/rahnegar1401
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸تقید به اذان، پرده را از جلوی چشم بر میدارد🔸
شما نمیدانید نواب چه کسی بود! وقتی به او خبر دادند که الآن حکم اعدامت آمد، سجده شکر کرد. این خیلی مهم است. این روحیه، بخاطر همین #اذان گفتنش بود.
یک بار اذان بگویید؛ آن وقت میفهمید یعنی چه؟ آنقدر ملامتت میکنند، آنقدر نق بهت میزنند که توبه کنی و دیگر نکنی؛ اما باید حریف باشی، وقتی حریف شدی؛ مستحق میشوی. بعد یک وقتی، #پرده از جلوی چشمت باز میشود؛ میبینی جز خدا هیچ چیز نیست: «بی خود از شعشعه پرتو ذاتم کردند».
پیش میآید برایت! من به شما #وعده_میدهم که هرکدامتان تقید به اذان کردید، به این برسید. و البته سخت است، خیلی نادر، انسانهایی به این میرسند.
خدای تعالی هم وقتی میخواهد بین همۀ عالم، یک مؤمنی را به عنوان نمونه مثال بزند، همسر فرعون را مثال میزند: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذينَ آمَنُوا امرَأَتَ فِرعَونَ» چون او «الذاكِرُ في الغافِلينَ» (یادکننده خدا در میان غافلان) است.
@haerishirazi
AUD-20210505-WA0010.mp3
4.18M
🌺 #تحدیر (تندخوانی)
🌺 #جزء_4
🌺 توسط استاد #معتز_آقایی
#ختم_قران
📌به نیت تعجیل در ظهور آقا امام زمان قران تلاوت کنیم
@quoran_313
@Qoran_tondkhani
✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (روایتی نو از عملیات کربلای پنج)
💠 گفتار ۳۴. گرفتار در برزخ میان دو احساس؟!
🔹باز گردیم به کارزار شلمچه؛ ️
پس از آنکه در صبح روز ۲۲ دیماه ۱۳۶۵ برای آخرین بار؛ جسم نحیف و بی جان فرمانده دوست داشتنی دسته را با نگاه پر از حسرت و تألم خاطر ورانداز کردم، نقش چهره آرام خونین را بر سجاده خون را برای همیشه بر پرده دل نگاشتم، با سایر دوستان به سوی جزایر بوارین و ساختمان تاسیسات پتروشیمی بصره (دژ بصره) ادامه مسیر دادم. در حال حرکت بارها شاهد بودم که هلی کوپترهای کبری هوانیروز ارتش با پرواز در سطح بسیار پایین حرکت و موشکهای خود را به سمت تاسیسات پتروشیمی که احتمالا پایگاه دیدبانی و مقر پشتیبانی ارتش بعث بود، شلیک میکردند و باز میگشتند.
حوالی ظهر در بین کانال و رو به جلو میرفتم که داخل کانال از دور دیدم یک نفر داخل سنگر خوابیده ولی سرش داخل کانال است. با وسواس جلوتر رفتم دیدم یک سرباز ارتش بعث است که داخل سنگر کشته ولی سرش از سنگر به داخل کانال بیرون آمده و تیری بر وسط پیشانی او اثابت کرده و خال هندی (جگری رنگ و مایل به کبودی) را به یادگار گذاشته است.
🔹برای لحظاتی تنها شدم و به هیکل این سرباز عراقی با حیرت مینگریستم. برایم عجیب بود، این سرباز برعکس بقیه سربازان گارد ریاست جمهوری جسم بسیار نحیف و لاغری داشت. در همان حال که با دقت چهره سیه چرده او را ورانداز میکردم و برایش دلسوزی همراه با ترحم داشتم چرا که اورا قربانی قدرت طلبی و زیاده خواهی صدام میدانستم، ناگهان توجهم به جسم زرد رنگ و درخشانی در انگشتش جلب شد. با دقت که نگریستم حلقه طلایش که نشان میداد متاهل بوده است، در انگشت دستش خودنمایی و جلوگری میکرد. برای لحظاتی وسوسه شدم و با خودم نجوا کردم که ما در خط مقدم در حال جنگ هستیم و این سرباز هم که کشته شده، پس حلقه طلایش غنیمت جنگی است. کمرم را دوتا کردم و خم شدم و دستم را به سوی دستش دراز کردم تا حلقه طلا را از انگشت دستاش بدر آورم. که ناگهان خشکم زد احساس کردم پهلوها و کمرم سوخت. حتی به گمانم آمد که صدای فررفتن تیر در پهلوهایم را شنیدم. با اضطراب بلند شدم و با وسواس پهلوها و دور تا دور کمرم را لمس کردم.
🔸خدا را شکر کردم این احساس ناشی از وسواسم نسبت به درستی یا نادرستی اقدامم برای بدست آوردن غنیمت بود در حالی که اصلا تیری نخورده بودم و بدنم کاملا سالم بود. به عبارت دیگر قلبم لحظه بر عقلم تلنگر زد که نکند آلان در همان حال به چنگ آوردن غنیمت هدف تیر و ترکش قرار بگیرم و کشته راه الاغ - داستان مرگ از سپاه اسلام در جنگ احد - شوم. در واقع در آن لحظه من گرفتار در برزخ میان دو احساس غنیمت یا یادگاری جنگ و مرگ بیبرکت شده بودم. از خیر حلقه طلا گذشتم.
🔹در حقیقت همانند کسی که در یک کارزار نرم که بسیار سختتر از خود جنگ سخت بود، پیروز شده است با احساسی مملو از نشاط و آرامش، از جسد سرباز ارتش صدام دور شدم و در حالی که چشمان ثابت آن جسد به اعماق کانال دوخته شده بود و بدن نحیفش به داخل سنگر خزیده بود او را به اعمال خودش واگذاشتم و خیلی سریع از صحنهای که لحظاتی برایم برزخی از دو خواسته، دو مطالبه، دو جدل، دو عالم و دو احساس میان بودن و نبودن ساخته بود گریختم و به سرعت دور شدم. امروز که آن صحنه خوف و خطر را مرور میکنم مطمئن هستم که پیروزی در آن میدانهای نرم و سخت را باید نتیجه تربیت و نیت خالصانه مادران و پدران بزرگوار و مومنی بدانم که با تمام وجود دعای خیرشان را بدرقه راهمان میکردند.
ادامه دارد...
✍️#احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۲۵ اسفندماه ۱۴۰۲ه.ش/
💎 کانال ایتا #راه_نگار
🆔https://eitaa.com/rahnegar14
✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (روایتی نو از عملیات کربلای پنج)
💠 گفتار ۳۵. مانور شجاعت افسر بعثی
🔹در حالی که تیربار گرینوف را به سختی حمل می کردم، جسد بیجان سرباز بعثی که در کانال جامانده بود، را به اعمالش واگذاشتم و چند کلیومتر جلو رفتم و دوباره رفقای گروهان و دسته را پیدا کردم. بعد از مدت کوتاهی و درحالی که روز به نیمه نزدیک میشد، در نهایت فرماندهان گروهان دستور دادن تا کنار خاکریز میان دو خط توقف کنیم. این خاکریز حدود ۵۰ متری به صورت جنوبی - شمالی در عرض و بین خاکریز اول و خاکریز دوم ارتش صدام که شرقی - غربی ایجاد شده و آنها را با کانالی در وسط به هم متصل میکرد. در داخل کانال وسط خاکریز، کولهپشتیها را باز کردیم و سنگر گرفتیم. من تیربارم را که به سختی تا اینجا کشانده بودم روی لبه کانال گذاشتم و منتظر اذان ظهر ماندم و بعد از ادای نماز ظهر و عصری ماندگار و جان بخش که با وجود آلودگی بدن با تیمم و بدون خارج کردن پوتین - که تا چند روز بعد در پایم جا خشک کردند - ادا شد در کنار یک پیر مرد بین ۶۰ تا ۷۰ ساله نشستم. نهار دلچسبی آوردند که فارغ از محتوای آن یکی از بهترین وعدههای غذایی بود در طول زندگیام خوردم.
🔹از خواندن نماز و خوردن نهار ظهر که فارغ شدم، پشت تیربار گرینوف خودم قرار گرفتم. در فاصله حدود ۵۰۰ متری عراقیها مستقر بودند. در آن فاصله یک جادهای سیاه رنگی بود که از دور به نظر میرسید آسفالتی باشد. یک افسر گارد ریاست جمهوری صدام که به خاطر هیکل درشتی که داشت از دور به خوبی دیده میشد، با کمال جسارت هر چند دقیقه یکبار میآمد روی جاده آسفالت میایستاد و با آرپی چی به طرف ما موشک ضد نفر و زمانی شلیک میکرد که به دلیل انفجار خودکار بر روی سرمان، نفرات خودی در برابر آن بسیار آسیب پذیر بودند. موشک زمانی موشکی است که پس از شلیک و طی کردن مسافت مشخص به صورت خودکار در آسمان منفجر و ترکشهای آن از آسمان و از بالای سر رزمندگان، بر روی زمین پخش میشد.
🔸 هر بار که او ظاهر میشد با تیربار به سمت او تیراندازی میکردم ولی بینتیجه بود. دنبال راه حل بودم که بالاخره یک آرپی چی جامانده از بعثیها پیدا کردم و موشک ضدنفر و زمانی را داخل لوله آرپی چی گذاشتم و منتظر شدم تا افسر بعثی دوباره روی آسفالت دیده شود. مدتی بعد افسر بعثی با غرور آمد و در حالی آرپی چی بر روی دوشش بود قبل از آنکه به طور کامل روی آسفالت برای شلیک گلوله آرپی چی به سمت ما مستقر شود. آرپی چی را از ضامن خارج کردم، محل مشخصی که دفعات قبل آنجا میایستاد نشانهگیری و شلیک کردم. به محض قرار گرفتن افسر بعثی در محل مورد نظر گلوله ضدنفر آرپی چی وقتی روی سرش رسید منفجر شد و او بیاختیار روی زمین پهن شد. پس از این حادثه دیگر از افسر بعثی خبری نشد و بعد از آن هم کسی جرات پیدا نکرد بیاید روی جاده آسفالت و مانور جسارت و شهامت بدهد.
ادامه دارد...
✍️#احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۲۹ اسفندماه ۱۴۰۲ه.ش/
💎 کانال ایتا #راه_نگار
🆔https://eitaa.com/rahnegar14
9.mp3
4.17M
❧🔆✧﷽✧🔆❧
🔻📖تلاوت تحدیر ( تندخوانی)
🔻🔖 جزء_۹#قرآن_کریم
🔻🎙استاد معتز آقایی