#معرفی_کتاب | کتاب طنز مگیل
💢 افسار به دست قاطر
:writing_hand:️ #زهره_کاظم_زاده
🌐 در سایت راه راه: b2n.ir/magil
تصویر روی جلد کتاب «مگیل» را که نگاه میکنی ممکن است تصور کنی که موضوع کتاب، نهایتا خاطرات سربازی است که با یک قاطر که مگیل صدایش می زنند به پست نگهبانی مشغول است؛ اما این کتاب یک رمان طنز در حیطهی دفاع مقدس است که تلخیهای جنگ را به حاشیه برده و بیشتر به زیباییها و زندهدلی یک رزمنده و اتفاقات خندهداری که برای او میافتد پرداخته است.
مگیل، قاطری است که ماموریت دارد به همراه چند چهارپای دیگر تسلیحات و تدارکات لازم را به نیروهای مستقر در خط مقدم برساند. داستان از جایی شروع میشود که رزمندهی داستان به هوش که میآید نه چیزی را میبیند و نه صدایی را میشنود. بعد از مدتی متوجه میشود که تمام همرزمانش که در حال رفتن به سمت خط مقدم بودهاند در میانهی راه شهید شدهاند و تنها کسی که در آن جمع زنده مانده است خودش است و یکی از چموشترین قاطرهای همراهشان به نام مگیل!
داستان رزمندهای که بینایی و شنواییاش را از دست داده است به ظاهر بایستی کتاب غمانگیزی باشد اما تصمیمی که او میگیرد سرنوشت داستان را صد و هشتاد درجه تغییر میدهد. او تصمیم میگیرد با مگیل همسفر بشود و به قول خودش: «افسارش را دست یک قاطر میدهد» تا او را به اردوگاه برگرداند.
اتفاقاتی که در میانهی راه، به واسطهی مگیل برای رزمنده رقم میخورد، داستان شیرین و طنزی را رقم میزند. سیر داستان به گونهای است که نمیتوانید ادامهی آن را حدس بزنید و همین ویژگی باعث میشود شما هر صفحه را ورق بزنید تا ببینید در ادامهی داستان چه اتفاقی برای رزمنده خواهد افتاد.
رمان مگیل، نوشتهی محسن مطلق، نامزد دریافت جایزه یازدهمین دوره کتاب سال جشنواره شهید غنیپوراست که پنجاه و پنج صفحه دارد و توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده و میتوانید نسخهی کاغذی آن را به قیمت ۶ هزارتومان و یا نسخهی الکترونیکی ۲ هزارتومانی آن را بخرید.
📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
💢 #پیرامون_طنز | مقاله بازی
🔘 #معرفی_کتاب | کتاب جفت شیش محمد صاحبی
✍️ #محدثه_مطهری
🌐 در سایت راه راه: b2n.ir/743566
کتاب «جف شیش» کتابی است حاوی معرفی و نقد بازیهای پیشارایانهای که عمدتا توسط دهه پنجاه، شصت، و کم و بیش هفتادیها بازی میشدهاند.
کتابی بسیار حائز اهمیت و علمی که بدون تفکر عمیق، تحقیقات میدانی بسیار و تجارب طولانی مدت نویسنده، این مهم حاصل نمیشد. شاید بپرسید کدام مهم؟ اگر نپرسیدهاید هم لطفا بپرسید: کدام مهم؟ ممنون که پرسیدید. راستش دقیقا نمیدانم کدام مهم، ولی اینکه در یک کتاب روابط محاسباتی، فیزیکی، هندسی حاکم بر بازیهایی مثل خرپلیس، لیلیلیلی حوضک و… واکاوی شده و از جنبه تاریخی به بازی زو پرداخته شده و از لحاظ ادبی و مفهومی بازی پیپی پینوکیو شکافته شده است، لابد مهم است دیگر! توی مدرسه برای یک ریاضی دهتا زنگ ورزش فدا میشد، اینکه هم ریاضی دارد، هم فیزیک، هم هندسه، هم تاریخ، هم ادبیات، هم بیادبیات! اصلا یک مقاله کامل است.
کتاب بازیها را به دو دسته کلی «بازیهای میدانی» و «بازیهای دورهمی» تقسیم کرده و بسیار موشکافانه هر بازی را تشریح کرده و آنقدر قشنگ ادای مقالات علمی را درآورده که اگر در دانشگاه رشته بازیشناسی گرایش بازیهای پیشارایانهای میخوانید، قطعا میتوانید برای پایاننامهتان از این رفرنس علمی هم کمک بگیرید!
محقق کتاب سید محمد صاحبی است و این مقاله علمی ۹۶ صفحهای را با کمک انتشارات فوق علمی و پژوهشی «قاف» به انتشار رسانده است. کل مقاله را در عرض چند ساعت میشود خواند و کلی خندید.
بخشی از مبحث مهم بازی لیلیلیلی حوضک:
چه کسی گنجشک را خورد؟
فرض کنیم در حالتی هستیم که یک نوه و یک مادربزرگ داریم. مادربزرگ یکی از دستهای نوه را در حالتی که کف دست به سمت بالا باشد در اختیار گرفته و با انگشت اشاره شروع به کشیدن دایرهای در جهت حرکت عقربههای ساعت میکند و همزمان شعر زیر را بر زبان جاری میسازد:
لی لی لی لی حوضک
گنگیشکه اومد آب بخوره
افتاد تو حوضک
[دقت داشته باشید که تلفظ صحیح واژه گنجشک در این شعر، دقیقا به همین شکلی است که در متن شعر آمده است و اگر غیر از این تلفظ شود، از فرم و محتوای حقیقی خود فاصله گرفته و ممکن است معانی غیر مرتبطی از آن برداشت شود که با اهداف اولیه بازی مغایر است.]
بعد از این مرحله، مادربزرگ انگشتهای نوه را، از انگشت کوچک، یک به یک به جز انگشت شست، داخل کف دست نوه جمع کرده و همزمان با جمع کردن هریک از انگشتان، عبارات زیر را ادا میکند:
این درش آورد —> انگشت کوچک
این شستش —> انگشت حلقه
این پختش —> انگشت میانی
این خوردش؟ —> انگشت اشاره
همانطور که از نشانهها پیداست، تمامی عبارات لحن خبری دارند، به جز عبارت آخر که با لحنی سؤالی پرسیده می شود و بعد از پرسیدن، مادربزرگ منتظر میشود تا نوه پاسخ را بگوید، که در اکثر موارد نوهها با دهانی باز و نگاهی مانند بز، فقط منتظر هستند تا ببینند مادربزرگ خودش چه جوابی به این پرسش خواهد داد، چرا که کل مسئله از ابتدا برایشان روشن نیست. آنها درواقع هیچگونه مفهومی از شعر اولیه و رفتارهای خشونتآمیزی که در ادامه از سوی هریک از انگشتانی که در طول بازی به هر کدام شخصیتی نسبت داده شده و مسئولیتی در قبال گنجشگ بینوا به آنان واگذار شده، در جریان است، دریافت نکردهاند. به ویژه این که با تلفظ «گنجشک» به شکل «گنگیش»، مقادیر زیادی به درجه مظلومیت پرنده مظلوم مذکور اضافه میگردد و احتمالا تنها سؤال مهمی که در ذهن نوه ایجاد میشود جز این نمیتواند باشد که:
«چرا؟ واقعا چرا؟»
📍 سایت طنز راه راه| @rahrahtanz_ir
💢 #پیرامون_طنز | بوی آدمیزاد میاااد
🔘 #معرفی_کتاب | باغ وحش اساطیر نوشته ی احسان رضایی
✍️ #فروغ_زال
«...احسان رضایی در کتاب باغ وحش اساطیر به هر دری میزند تا سرگرمتان کند و خندهای از شما بگیرد، اما گاهی آنقدر غرق این حالتش میشود که حواسش نیست بالاخره شوخی هم حدی دارد!... »
🌐 در سایت راه راه بخوانید: b2n.ir/d39389
📍 سایت طنز راه راه| @rahrahtanz_ir
💢 #پیرامون_طنز | هوشمند ابلهانه
🔘 #معرفی_کتاب پیرمرد صدساله ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد
✍️ #محمدحسین_صادقی
🌐 در سایت راه راه: b2n.ir/d05246
تا الان به این فکر کرده اید که صد ساله شوید؟ حالا اگر صد ساله شدید فکر میکنید درست روز تولد صد سالگیتان از پنجره آسایشگاه بیرون بپرید؟ حالا گیریم که صد ساله شدید و درست روز تولدتان از پنجره آسایشگاه بیرون پریدید، به مخیلهتان خطور میکند ناپدید شوید؟ همه اینها بخشی از چیزهاییست که «پیرمرد صدسالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد» را به یک رمان خواندنی و جذاب بدل میکند؛ البته اگر از چهارصد و چهل صفحه دیگر کتاب بگذریم!
آلن همان پیرمرد صد ساله است که از وسایل داخل آسایشگاهش، تنها یک جفت دمپایی برداشته که آنها هم اصلا بوی خوبی نمیدهند. به ترمینال میرود و بلیط میخرد: بلیط هرجایی که شد. قبل از سوار شدن به تنها اتوبوسی که از آن ترمینال رد میشود در قبال یکی از شهروندان احساس مسئولیت میکند و چمدانش را برایش نگه میدارد. غافل از اینکه محتویات مهمی دارد و آن شهروند هم اصلا ساده نیست؛ یکی از اعضای گروه خلافکاری never again است!
حتی اگر از اتفاقاتی که برای پیرمرد در طی این مسیر پر ماجرا بگذریم، نمیتوانیم از گذشته پیرمرد به سادگی رد شویم. گذشته ای سراسر جنب و جوش و حتی باور نکردنی! گذشته ای که خاطرات یک قرن را برای کره زمین زنده میکند، چه رسد به اهالی شوروی و سوئد و اسپانیا و آمریکا و کره و ژاپن و چین و حتی ایران! بله، ایران! پیرمرد حتی نقشی اساسی در مبارزات مردم ایران در برابر نظام شاهنشاهی دارد؛ البته زمانی که جوانتر بوده و قصد کرده با شتر مسیر چین تا سوئد را طی کند. رد پای پیرمرد یا خانواده اش را میشود در همه رخدادهای مهم تاریخی یک قرن اخیر دید. از پیروزی انقلاب شوروی گرفته تا جنگ جهانی اول و حتی اختراع بمب اتم! پیرمرد آن زمان آبدارچی آزمایشگاه است و فرمول بمب اتم را به فیزیکدانان میگوید. باور کردنی نیست؟ معلوم است! حتی پیرمرد برادر انیشتین را هم در اردوگاههای کار اجباری دیده و به کمک خنگی مثال زدنیاش از آنجا فرار کرده و بعد هم باعث وصلتش با یک دختر اهل بالی شده.
«پیرمرد صدساله هرگز اجازه نداده بود رفتار مردم آزارش بدهد، حتی وقتی دلیل کافی برای آزار دیدن وجود داشت.» راز زندگی سراسر نشاط پیرمرد در همین جمله است. پیرمرد مسیر ناپدید شدنش را طی میکند و در راه خودش افراد مختلفی را با خودش همراه میکند، تا جایی که آخر قصه حتی میتواند یک سیرک راه بیندازد که یک فیل حرف گوشکن دارد. «مردم میتوانستند هرطور که دوست دارند رفتار کنند اما آلن فکر میکرد که در کل، اگر میتوانی لازم نیست ترشرو باشی» همین نکته صد سال زندگی آلن را برای خواننده شیرین و دلپذیر کرده است. رمان یک دوره تاریخ صد ساله است که انگار از نو و به قول نویسنده «به نحوی هوشمندانه، ابلهانه» نوشته شده است.
این کتاب با نام اصلی Hundraåringen som klev ut genom fönstret och försvann در سپتامبر ۲۰۰۹ در سوئد منتشر شد و ناشران مختلفی در ایران به نشر و ترجمه این کتاب پرداختهاند. اما ترجمه شادی حامدی که در سال ۱۳۹۳ توسط انشارات به نگار منتشر شده از برتریهای زبانی شاخصی نسبت به دیگر ترجمهها بهرهمند است، مثل اینکه نام زن همراه آلن و دوستانش را در مسیر ناپدید شدن «خوشگله» ترجمه کرده و مثل بقیه از عبارت «زیبارو» استفاده نکرده است.
📍 سایت راه راه | @rahrahtanz_ir