بورس گرفت ، رفت آمریکا .
بعد از مدت کمی شروع کرد به کارهای سیاسی مذهبی .
خبر کارهایش به ایران می رسید .
از ساواک پدر را خواستند و بهش گفتند :
" ما ترمی چهار صد دلار به پسرت پول نمی دهیم که برود علیه ما مبارزه کند . "
پدر گفت :
" مصطفی عاقل و رشیده ، من نمیتوانم در زندگیش دخالت کنم . "
بورسیه اش را قطع کردند ، فکر میکردند نمی تواند درس بخواند ، بر می گردد ، اما مصطفی با کارهای پژوهشی که در دانشگاه انجام می داد خرجیش را تامین کرد
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
💞@rahro313💞
نام ِ چمران که میآید
واژه ها تعظیم می کنند
درست مثلِ عمّار ...
مثل حَمزه...
مثل سلمان...
کاش می شد
مثل چمران شد ...
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
@rahro313
🌹 چمران اینگونه بود....
♦️همسر شهید چمران:چمران وقتی یتیمخانه ای را در لبنان دایر می کند در آن فضا به خانمش میگوید ما از این به بعد غذایی را میخوریم که این یتیم ها میخورند.
♦️همسر لبنانی شهید چمران تعریف می کند که یک روز مادرم غذای گرم و لذیذی را برای من و مصطفی پخته بود.
♦️مصطفی آن شب دیر وقت به خانه آمد. وقتی به او گفتم بیا این غذا را بخور، همین که خواست بخورد از من پرسید که آیا بچه ها هم از همین غذا خوردند؟
♦️گفتم نه بچه ها غذای یتیم خانه را خوردند و این غذا را مادرم برای شما پخته، چمران با تمام گرسنگی و ولعی که برای خوردن غذا داشت، این غذا را کنار گذاشت و گفت ما قرار گذاشتیم فقط غذایی را بخوریم که بچه ها بخورند. به او گفتم حالا که بچه ها خوابند و شما هم که همیشه رعایت می کنید این دفعه این غذا را بخورید. دیدم چمران شروع کرد اشک ریختن و گفت بچه ها خوابند خدای بچه ها که بیدار است
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
#سالروز_شهادت
@rahro313