عباس در سال ۱۳۲۹ در شهر شیراز به دنیا آمد. دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را در شیراز گذراند و پس از اخذ مدرک دیپلم در سال ۱۳۴۹ به خدمت سربازی رفت. پس از پایان دورهٔ وظیفه، بهدلیل علاقه به یادگیری فن خلبانی در سال ۱۳۵۱ وارد نیروی هوایی شد و پس از طی دورهٔ مقدماتی پرواز در ایران، برای ادامهٔ تحصیل و فراگیری دورهٔ تکمیلی خلبانی به آمریکا اعزام شد. وی با اخذ نشان و گواهینامه خلبانی از دانشکده خلبانی پایگاه نیروی هوایی کلمبوس به ایران بازگشت و با درجهٔ ستواندومی در پایگاه هوایی همدان مشغول به خدمت شد.
او از گزینههای اصلی برای انجام یکی از مهمترین عملیاتهای نیروی هوایی ارتش بود. در نهایت طرح عملیات در بامداد ۳۰ تیرماه ۱۳۶۱ از روی باند پایگاه سوم شکاری همدان به اجرا در میآید. لحظاتی که تنها بازمانده عملیات و همرزم شهید دوران؛ امیر سرتیپ دوم خلبان منصور کاظمیان خوب به یادش دارد: حوالی ظهر بود که شهید دوران به من تلفن کردند که ساعت ۵ بیایید پست فرماندهی؛ روز ۲۹ تیر بود که رفتیم داخل پایگاه و از دوستان پرسیدم ماموریت کجاست؟ و جواب دادند، بغداد و از قبل به من الهام شده بود که این آخرین پرواز هست و من گفتم که فردا صبحانه را بغداد میخورم و آن د6وست به من گفت که اگر میخواهی من بروم به جای شما و من گفتم خیر؛ خودم می روم.
#شهیدعباسدوران
@rahro313
میشـود کمی ما را #دعا کنید؟!
#دلمان عجیب زخمیاست؛
جا نمیشویم نه در زمین نه در زمان!
خستهایم و داغدار...
یاریمانکنید
#سردار_سلیمانی
#مکتب_حاج_قاسم
@rahro313
#شهیدانہ
#شهادت سخت نیست ...!😞
فقط #قـــلبی عاشـــــق*_* میخواهد👈 🏻 ❤ ️👉 🏻
ڪه عاشقانه معبود را بپرستد💞
#اللهم_الرزقنا_شهادت
@rahro313
🌷 شهادتــــ مقصـد نیستــ راه استــ ... مقصـد خداستـــــ و شـهادتـــــ معقـولتـرین راه بہ خداستـــ
📎 الهـۍ طۍ ڪردن این راهـم آرزوستـــــ🌻 🌹 😊
#اللهم_الرزقنا_شهادت🌹 ❤
@rahro313
#خاطرات_شهید
●می دانستم که حسین شهید شده است. محمدرضا که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به معراج شهدا ببرم تا پیکر حسین را ببینید. با هم رفتیم. در آنجا به طوری که اشک در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم.
●کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم، قبر خالی بود. محمد رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر شهیدش می آید. در همان مراسم، از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا حلال می کنی؟ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از صمیم قلب حلالت می کنم. من هم گفتم:
حلال ِ حلال.
●چند روز بعد، شهید آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم.
✍روای: مادر شهید
📎:شهیدسیدمحمدرضا دستواره قائم مقام لشکر۲۷محمدرسول الله «ص»
#شهید #محمدحسین_دستواره
@rahro313
اگر بگویم حبـــ خدا محبتهاۍ دیگر را
از بین مۍبرد درست استـــ
اما درست تر آن استــ ڪهـ محبت های
دیگر در سایه ۍ حب خدا جان میگیرد
وروح پیدا میڪنند و انسان سراسر
رحمت و محبت مۍشود
و فاش بگویم
هیچ ڪس جز آن ڪهـ دل به خدا سپرده
است ، رسم دوست داشتن نمی داند
.
..
...
🏷 #شهیـــدسیدمرتضۍآوینی
@rahro313
+ هوسِ سفر
ندارے ز غبارِ این بیابان...؟
- همہآرزویم
اما، چہڪنمڪه
بسته پاهایم...
.
♡
رفیق در ایـن مُرداب ؛
#فضاۍمجازۍ
مراقبِ نگاهت باش
هرنگاهِحرامتورا ۶ماهازشهادتــ دورمیڪند..
@rahro313
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
کانکس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
#حافظ
پن: قرآن آغشته به خون #شهید_مهدی_باکری
@rahro313