eitaa logo
رهروان شهدا
1.3هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
177 ویدیو
5 فایل
خورشید اینجا .... عشق اینجا....گنج اینجاست... زیارتگاه کربلای پنج اینجاست.... این خاک گلگون تکیه ای از آسمان است....
مشاهده در ایتا
دانلود
صدایت کهـ میزنم خیالم راحت میشود... هم میشنوی هم °°° 🌺 @rahro313
چہ خــوش بود روزهاے باهم بودنتان خنــده‌ی لبانتـان دل مـا را برد .. @rahro313
به درستی کهـ مرگ حق است••• این هستی کهـ میتوانی انتخاب کنی••• +مَرگْ••• _یا +شَهٰادَتْ••• @rahro313
عباس در سال ۱۳۲۹ در شهر شیراز به دنیا آمد. دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را در شیراز گذراند و پس از اخذ مدرک دیپلم در سال ۱۳۴۹ به خدمت سربازی رفت. پس از پایان دورهٔ وظیفه، به‌دلیل علاقه به یادگیری فن خلبانی در سال ۱۳۵۱ وارد نیروی هوایی شد و پس از طی دورهٔ مقدماتی پرواز در ایران، برای ادامهٔ تحصیل و فراگیری دورهٔ تکمیلی خلبانی به آمریکا اعزام شد. وی با اخذ نشان و گواهی‌نامه خلبانی از دانشکده خلبانی پایگاه نیروی هوایی کلمبوس به ایران بازگشت و با درجهٔ ستوان‌دومی در پایگاه هوایی همدان مشغول به خدمت شد. او از گزینه‌های اصلی برای انجام یکی از مهم‌ترین عملیات‌های نیروی هوایی ارتش بود. در نهایت طرح عملیات در بامداد ۳۰ تیرماه ۱۳۶۱ از روی باند پایگاه سوم شکاری همدان به اجرا در می‌آید. لحظاتی که تنها بازمانده عملیات و همرزم شهید دوران؛ امیر سرتیپ دوم خلبان منصور کاظمیان خوب به یادش دارد: حوالی ظهر بود که شهید دوران به من تلفن کردند که ساعت ۵ بیایید پست فرماندهی؛ روز ۲۹ تیر بود که رفتیم داخل پایگاه و از دوستان پرسیدم ماموریت کجاست؟ و جواب دادند، بغداد و از قبل به من الهام شده بود که این آخرین پرواز هست و من گفتم که فردا صبحانه را بغداد می‌خورم و آن د6وست به من گفت که اگر می‌خواهی من بروم به جای شما و من گفتم خیر؛ خودم می روم. @rahro313
میشـود کمی ما را کنید؟! عجیب زخمی‌است؛ جا نمی‌شویم نه در زمین نه در زمان! خسته‌ایم و داغدار... یاریمان‌کنید @rahro313
ایـن گـونـہ، شـدن! آی مـزّه مےدهـد... @rahro313
سخت نیست ...!😞 فقط عاشـــــق*_* میخواهد👈 🏻 ❤ ️👉 🏻 ڪه عاشقانه معبود را بپرستد💞 @rahro313
🌷 شهادتــــ مقصـ‌د نیستــ راه استــ ... مقصـ‌د خداستـــــ و شـهادتـــــ معقـولتـرین راه بہ خداستـــ 📎 الهـۍ طۍ ڪردن این راهـم آرزوستـــــ🌻 🌹 😊 🌹 ❤ @rahro313
●می دانستم که حسین شهید شده است. محمدرضا که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به معراج شهدا ببرم تا پیکر حسین را ببینید. با هم رفتیم. در آنجا به طوری که اشک در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم. ●کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم، قبر خالی بود. محمد رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر شهیدش می آید. در همان مراسم، از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا حلال می کنی؟ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از صمیم قلب حلالت می کنم. من هم گفتم: حلال ِ حلال. ‌●چند روز بعد، شهید آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم. ‌‌✍روای: مادر شهید 📎:شهیدسیدمحمدرضا دستواره قائم مقام لشکر۲۷محمدرسول الله «ص» @rahro313
اگر‌ بگویم حبـــ خدا محبت‌هاۍ دیگر را از بین مۍبرد درست استـــ اما درست تر آن استــ ڪهـ محبت های دیگر در سایه ۍ حب خدا جان می‌گیرد و‌روح‌ پیدا می‌ڪنند و انسان سراسر رحمت و محبت مۍشود و فاش بگویم هیچ ڪس جز آن ڪهـ دل به خدا سپرده است ، رسم دوست داشتن نمی داند . .. ... 🏷  @rahro313
+ هوسِ سفر ندارے ز غبارِ این بیابان...؟ - همہ‌آرزویم اما، چہ‌ڪنم‌ڪه بسته پاهایم... . ♡ رفیق ‌‏در ایـن مُرداب ؛ مراقبِ نگاهت باش هرنگاهِ‌حرام‌تورا ۶ماه‌ازشهادتــ دورمیڪند.. @rahro313
بر برگ گل به خون شقایق نوشته‌اند کان‌کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت پ‌ن: قرآن آغشته به خون @rahro313