eitaa logo
راه روشن
81 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
971 ویدیو
37 فایل
اهداف و مباحث این کانال: آشنایی و تبیین جریانات فکری، سیاسی، مباحث تاریخ اسلام، تاریخ تحلیلی سیره و زندگانی معصومین(ع)، اخبار روز منطقه وجهان، ویژه طلاب خواهر و فعالین عرصه فرهنگی از میان دانشگاهیان، دبیران، مربیان عرصه فرهنگی ادمین: @Yaskabood10
مشاهده در ایتا
دانلود
🔳◾️▪️◾️🔳◾️▪️ ◾️ ▪️ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ✨ألَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّواْ أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَ آتُواْ الزَّکَاةَ فَلَمَّا کُتِبَ علَیْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً وَ قَالُواْ رَبَّنَا لِمَ کَتَبْتَ علَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَی أَجَلٍ قَرِیبٍ قُلْ مَتَاع الدَّنْیَا قَلِیلٌ وَ الآخِرَةُ خَیْرٌ لِّمَنِ اتَّقَی وَ لاَ تُظْلَمُونَ فَتِیلاً ✨ 📗سوره مبارکه نسا آیه ٧٧ ▪️آیا ندیدی کسانی را که به آنان گفته شد دست از جنگ بدارید و نماز را برپا کنید و زکات بدهید ولی همین که کارزار بر آنان مقرر شد، بناگاه گروهی از آنان از مردم ترسیدند، مانند ترس از خدا یا ترسی سخت تر و گفتند: پروردگارا! چرا بر ما کارزار مقرر داشتی؟ چرا ما را تا مدتی کوتاه مهلت ندادی؟ بگو: برخورداری (از این) دنیا اندک و برای کسی که تقوا پیشه کرده آخرت بهتر است و (در آن جا) به قدر نخ هسته خرمایی بر شما ستم نخواهد رفت * 🏴 از محمد بن مسلم، از امام باقر (علیه السلام نقل کرده که فرمود: به خدا سوگند، مثل روز روشن است که عمل حسین بن علی (علیه السلام) حتماً خیر امت اسلام بوده است و به خدا سوگند، آیه «أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّواْ أَیْدِیَکُمْ وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ» هم برای این نازل شده که حتماً طاعت و فرمانبرداری از امام منظور است. آنها خواستار جنگ بودند «فَلَمَّا کُتِبَ علَیْهِمُ الْقِتَالُ» با امام حسین (علیه السلام) «وَقَالُواْ رَبَّنَا لِمَ کَتَبْتَ علَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَی أَجَلٍ قَرِیبٍ» «نُّجِبْ دَعوَتَکَ وَنَتَّبِع الرُّسُلَ»(سوره مبارکه ابراهیم آیه ۴۴. ) تا دعوت تو را پاسخ گوییم و از فرستادگان (تو) پیروی کنیم] و خواستند این امر تا قیام امام زمان (علیه السلام) به تأخیر بیفتد. 📗 کافی، ج ۸، ص ۳۳۰، ح ۵۰۶. 🏴عبدالله بن جعفر و وی از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که: 👈 در تفسیر این آیه «أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّواْ أَیْدِیَکُمْ» با حسن (علیه السلام) معنا دارد 👈 و «وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ فَلَمَّا کُتِبَ علَیْهِمُ الْقِتَالُ» با حسین (علیه السلام) معنا می یابد. 📗تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۸۴، ح ۱۹۵ ◾️ ▪️🔳◾️▪️🔳◾️▪️ ╔═🔹☀️🔹══╗ 🆔 @rahroshaan ╚═══🔹☀️🔹╝
🍃▪️🍃▪️🍃▪️🍃▪️🍃▪️ ▪️ 🍃 ✖️اقدامات عبیدالله بن زیاد (لعنة الله) در کوفه ⚫️حر بن يزيد رياحى پس از فرود آمدن امام (علیه السلام) در كربلا به ابن زياد نامه نوشت و او را از اين موضوع آگاه ساخت. ◾️ برخى مورخان روايت مى كنند كه در اين هنگام ابن زياد، به امام (علیه السلام) چنين نوشت: اما بعد، اى حسين، شنيده‌ام كه در كربلا فرود آمده اى. اميرالمؤمنين يزيد بن معاويه به من نوشته است كه به رختخواب نرم نروم و از خمير سير نخورم، تا آنكه تو را به خداى لطيف خبير ملحق گردانم، يا اينكه به فرمان من و فرمان يزيد بن معاويه درآيى. ⚫️چون نامه به امام (علیه السلام) رسيد آن را خواند و سپس به دور افكند و فرمود: مردمى كه خشنودى خويش را بر خوشنودى پروردگار برگزيند، رستگار نگردند! پيك گفت: اى ابا عبداللَّه، آيا جواب نامه را نمى دهيد؟ امام حسين (علیه السلام) فرمود: او نزد من جوابى ندارد؛ زيرا كه مستحق دوزخ شده است! ▪️پيك اين سخن را به ابن زياد گفت و او به شدت خشمگين شد. آنگاه ابن زياد- چنان كه گذشت- فرمان داد كه عمر سعد فرماندهى سپاه را براى جنگ با حسين (علیه السلام) بر عهده گيرد. او نيز- پس از مردّد شدن- به همراه چهار هزار تن بيرون آمد تا آنكه در سوم محرم در كربلا فرود آمد، و حرّ با هزار سوار به او پيوست؛ ▪️ابن اعثم كوفى گويد: سپس عبيداللَّه بن زياد مردم را در مسجد كوفه جمع كرد و منبر رفت و پس حمد و ثناى خداوند گفت: اى مردم! شما خاندان ابوسفيان را آزموده ايد و آنان را چنان كه دوست مى داريد يافته ايد! شما مى دانيد كه يزيد مردى است نيك سيرت! با روش پسنديده! كه به رعيت نيكى مى كند! و در حفظ مرزها مى كوشد! او نيز همانند پدرش به حق مى بخشد! اميرالمؤمنين عطاى شما را افزوده است. يزيد بن معاويه به من نوشته است كه چهارهزار دينار و دويست هزار درهم را ميان شما تقسيم كنم و شما را به جنگ دشمن او، حسين بن على، بفرستم! پس بشنويد و فرمان ببريد! والسلام. ✖️گويد: سپس از منبر فرود آمد؛ و براى مردم شام عطا قرار داد؛ و پس از دادن عطايشان، ندا داد كه نزد عمر سعد بروند و در جنگ با حسين او را يارى دهند. گويد: نخستين كسى كه نزد عمر سعد رفت شمر بن ذى الجوشن سلولى با چهار هزار تن بود. سپس زيد (يزيد) بن ركاب كلبى با دو هزار و حصين بن نمير سكونى با چهار هزار و مصاب مارى با سه هزار و نصر بن حربة با دو هزار تن به او پيوستند و شمار سپاه او به بيست هزار تن رسيد. و پس از آن، ابن زياد سوى شبث بن ربعى رياحى فرستاد. 📗با كاروان حسينى، ج ۴، ص: ۹۱ 🍃 ▪️ 🍃▪️🍃▪️🍃▪️🍃▪️🍃▪️ راه_ما_روشن_است ╔═🔹☀️🔹══╗ 🆔 @rahroshaan ╚═══🔹☀️🔹╝
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 🏴 (علیه السلام) 🔳 جناب شاهزاده علی اکبر (علیه السلام) ▪️در دشت کربلا، به غیر از ساقی و سقا یک شاهد هم هست. در یک میخانه، هم یک پیر، هم ساقی و هم سقا و یک شاهد دارند که: أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِ الله (صلی علیه و آله و سلم) است. 🔳السَّلَامُ عَلَى عَلِيٍّ الْكَبِيرِ ▪️حضرت بقیة الله الاعظم(ارواحنا له الفدا ء)در زیارت ناحیه مقدسه شان خطاب به حضرت علی اکبر(علیه السلام)می فرمایند: ▫️ السَّلَامُ عَلَى عَلِيٍّ الْكَبِيرِ ، این حقیقت علی است، شاهد بزم عاشورای حسین(علیه السلام) است. ▪️زمانی که کاروان به کربلا نزدیک می شد، خیمه ی زهیر، نزدیک خیمه ی حسین( علیه السلام)قرار گرفت، زهیری که تا دیروز عثمانی مذهب است. حسین (علیه السلام) فرمود: علی اکبرم! برو و زهیر را صدا کن و نزد من بیاور. شهزاده علی اکبر آمد داخل خیمه ی زهیر. او جناب علی اکبر را که دید، حسینی شد . دیگر استدلال و منطق و اصول نمی خواهد؛ علی را ببینیم، حق را می فهمیم. می گویند هر زمانی که می خواستند خبر مهمی را به خیام حرم برسانند، سراغ اولین کسی که می رفتند حضرت علی اکبر( علیه السلام) بود، علی جان! تو برای عمه جانت زینب(سلام الله علیها) خبر ببر. ▪️در اقوال تاریخ نقل است که زمانی که سر حسین بن علی(علیه السلام)به مجلس ابن زیاد در کوفه رسید، این ملعون حرامزاده، یک نگاهی به سر حسین(علیه السلام)کرد و گفت: ✨أسْرَعَ الشَّيْبُ إِلَيْكَ يَا بَا عَبْدِ اللَّهِ ، چقدر زود پیر شدی حسین! حضرت زینب کبری (سلام الله علیها )بلند شدند و فرمودند: داغ پسرش علی اکبر، حسین( علیه السلام)را پیر کرد. 📗 بحارالأنوار ج ۴۵ص ۴۲وج ۹۸ صص ۳۱۷ اللهوف ص ۱۱۲ ⚜️فلَمَّا لَمْ يَبْقَ مَعَهُ سِوَى أَهْلِ بَيْتِهِ خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام وَ كَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِي الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ▪️چون با حضرت حسین(علیه السلام ) به جز خاندانش كسى نماند، علىّ بن الحسين (عليه السّلام) كه از زيبا صورتان و نيكو سيرتان روزگار بود برای جنگ بيرون آمد و از پدرش اجازه جنگ خواست. حضرت بلافاصله به او اجازه‏ داد. ⚜️ثمَ‏ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَيْنَهُ وَ بَكَى ▪️اباعبدالله (عليه السلام) با رفتن على اكبر (عليه السلام) چشمانش پر از اشك شد و نتوانست خوددارى كند، چشمانش را بهم فشرد و خطاب به عمرو بن سعد(لعنة الله عليه) كرد و چنين فرمود: ✨ ما لك؟ قطع الله رحمك كما قطعت رحمى و لم تحفظ قرابتى من رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم).... 🔅تو را چه شده است؟ خدا نسل تو را قطع كند، همانگونه كه نسل مرا قطع كردى و حرمت خويشاوندى و قرابت مرا با پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) ناديده گرفتى... ▪️ امام حسین (علیه السلام) پس از آن محاسن شريفش را به طرف آسمان بلند كرد و (باحالت استغاثه) عرض كرد: «خداوندا! تو خود بر اين مردم شاهد باشد جوانى به سوى آنان مى‏ رود كه: ⚜️أشبهُ النّاس خَلقاً وخُلقاً ومَنطِقاً برسول الله (صلى الله عليه وآله) از نظر خلقت، خلق و خوى، و از نظر منطق و سخن، شبيه‏ ترين مردم به پيامبر تو است، و ما هروقت مشتاق ديدار سيماى پيامبر تو مى‏ شديم به چهره او نگاه مى‏ كرديم.»⚜️ ▪️چون شاهزاده عازم جنگ شد امام به او فرمودند: با مادر و برادر و عمه هایت وداع نما. پس به خیام حرم آمد و با صدای بلند فرمود: ✨السلام علیکَ یا اخاهُ و علیکنّ یا أهل بیتاهُ هذا آخِرُ السلام و آخِرُ الکلامِ و اللّقاءُ فی الجنّه. ▪️چون صدای جانفزای علی اکبر(علیه السلام ) به گوش پرده نشینان حرم رسید دور او حلقه زدند و چنان گریه و ناله کردند که بیهوش شدند... 🏴 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 🏴 (علیه السلام) ◾️شاهزاده علی اکبر (علیه السلام) دوباره به میدان برگشتند. ⚜️و قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّةَ الْعَبْدِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ 🔅وقتی که ضربات علی اکبر دشمن را تار و مار کرد مره بن منقذ عبدی(لعنه الله علیه) گفت: ➖ گناه عرب بر گردن من باشد که اگر این جوان با این وصف بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش ننهم. ▪️مره بن منقذ(لعنه الله علیه) با نیزه خود در کمین آنحضرت قرار گرفت و او که گرماگرم جنگ بود مره چنان نیزه بر او زد که آن بزرگوار به زمین افتاد دشمنان گرد آن حضرت را گرفتند . ناگهان تيري به سمتش آمد.ندا برآورد: ⚜️ يا أَبَتَاهْ عَلَيْكَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّي، فَقَطَعُوهُ بسُیوفَهُم اِرباً اِرباً با شمشیرهای خود، بدن او را پاره پاره کردند. ▪️ امام حسین (علیه السلام) ، «یاعلی» گویان به میدان آمد، نشانی از یوسف خود ندید، پس آن یعقوب کربلا صدا بلند نمود که: « یا علی و یا ولدی!» دید آن جناب، صدای علی اکبر(علیه السلام) آمد که: «یا أبتا أدرکنی.» ▪️سر علی(علیه السلام) را بر زانو گرفت و این خون ها را از دندان های مبارک پاک می کرد، علی جان! با پدرت حرف بزن. ▪️در روایت آمده است که: «فصاح الحسين ثلاث مرات ولدی علی» امام سه بار از ته دل علی (علیه السلام)را صدا زد و دیگر خاموش شد. ▪️ابوالحسن تهامی از زبان امام حسین (علیه السلام) خطاب به علی اکبر(علیه السلام ) می گوید: ⚜️یا کَوکَباً ما کانَ اَقصَرُ عُمرهُ ⚜️و کَذا تَکوُنُ کَواکِبَ الاَسحارِ ⚜️عجِلَ الخُسوُفُ اِلَیهِ قَبلَ اَوانِهِ ⚜️فغَشاهُ قَبلَ مَظَنَّهِ الاَبدارِ ⚜️فاِذا نَطَقت ُفَاَنتَ اَوَّلَ مَنطِقی ⚜️ و اِذا سَکَتتُ فَاَنتَ فِی مِضمار 🔅ای ستاره من چقدر عمرت کوتاه بود 🔅آری عمر ستارگان سحر کوتاه است. 🔅 پیکر مه سیمای علی اکبر قبل از وقتش به سوی او شتافت . 🔅و پیش از آنکه آن ماه، بدر درخشان شود، پنهانی او را فرا گرفت. 🔅اگر سخن بگویم نخست سخن تو بر زبانم جاری است. 🔅 و اگر سکوت کنم یاد تو از قلبم بیرون نمی رود. 🏴 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 🏴 (علیه السلام) ▪️حسین (علیه السلام ) صورت به صورت علی(علیه السلام)گذاشته است و صدایی از او بلند نمی شود، زینب(سلام الله علیها) از خیام بیرون دوید؛ خرجت زينب تنادي «يا حبيباه يا ابن أخاه .....» ▪️فی البحار عن حمید بن مسلم قال: فكأنی أنظر إلی امرأة خرجت مسرعة كأنها الشمس الطالعة، تنادی بالویل و الثبور و تقول: «یا حبیباه! یا ثمرة فوداه! یا نور عیناه!» «و والداه! وامهجة قلباه!» «لیتنی کنت قبل هذا الیوم عمیاً و لا اراک قتیلاً» «او کنت وسّدت تحت اطباق الثری» ▪️فسألت عنها فقیل: هی زینب بنت علی(علیه السلام) و جاءت و انكبت علیه فجاء الحسین(علیه السلام) فأخذ بیدها فردها إلی الفسطاط. ▪️و فی زاویة فستر وجهها بعبائة حتی ادخلها الخیمة و اقبل بفتیانه و قال احملوا أخاکم فحملوه من مصرعه، فجاؤا به حتی وضعوه عند الفسطاط الذی کانو یقاتلون امامة. فقال: صبراً! یا أهل بیتی! فو الله ما رایتم هوانا بعد هذا الیوم. ▪️ در صبر و تحمل عقیله خاتون کافی است که، آنگاه که هر دو پسرش شهید شدند، از خیمه بیرون نیامد. اما به این وقار و تمکین آن خاتون در کتاب مبکی العیون در شهادت جناب علی اکبر(علیه السلام)سه روایت نقل کرده: ▪️یکی آنکه نعش علی اکبر را در همانجا که افتاده بود گذاشت و جناب زینب (سلام الله علیها) تا آنجا برهنه دویدند و بر بالین علی اکبر(علیه السلام) آمدند؛حسین (علیه السلام) را دید گه گویا بر بالین علی اکبر (علیه السلام)جان داده است. ▪️ندا برآورد: وا حسینم، وا پسر برادرم؛ آمد و حسین (علیه السلام)را زنده کرد. حسین (علیه السلام) بلند شد و دست بر کمر گرفت، آرام آرام به سمت خیام می آید و زیر لب زمزمه می کند: ⚜️جوانان بنی هاشم بیایید ⚜️علی را بر در خیمه رسانید ⚜️خدا داند که من طاقت ندارم ⚜️علی را بر در خیمه رسانم ⚜️زمین کربلا پر شور و شین است ⚜️سر اکبر به دامان حسین است ⚜️بگوئید عمه اش زینب بیاید ⚜️تماشای رخ اکبر نماید ⚜️غم مرگ تو زد آتش به جانم ⚜️چرا رفتی که من تنها بمانم 📚اسرارالشهاده ج۱ص۳۷۱ مقاتل الطالبین ص ۱۱۵و ۱۱۶ البحار ج۴۳ ص۴۵۰ المناقب ج ۴ ص ۱۰۹ 🏴 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 راه_ما_روشن_است ╔═🔹☀️🔹══╗ 🆔 @rahroshaan ╚═══🔹☀️🔹╝
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 🏴 (علیه السلام) 🔲 قمر بنی هاشم(علیه السلام) ⚜السَّلَامُ عَلَى الْعَبَّاسِ [أَبِي الْفَضْلِ‏] بْنِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين(علیه السلام) ✨َ الْمَوَاسِي أَخَاهُ بِنَفْسِهِ ✨ الْآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أَمْسِه ✨ِ الْفَادِي لَهُ الْوَاقِي ✨ السَّاعِي إِلَيْهِ بِمَائِهِ الْمَقْطُوعَةِ يَدَاهُ 🔅سلام بر ابى الفضل عباس بن امير للمؤمنين(علیه السلام) 🔅هم او كه با دادن جان خود با برادرش همدردى نمود 🔅و از امروز [دنيا]براى فردا [قيامت]توشه برگرفته 🔅 و جان خود را فداى برادرش كرد و از او محافظت نمود 🔅و رفت تا آب براى او بياورد، ولى دو دستش بريده شد. ✔️ابالفضل العباس(علیه السلام) تلاش کرد به خیام حسین(علیه السلام ) آب برساند، الْمَقْطُوعَهِ یدَاهُ ولى دو دستش بريده شد. ▪️عباس (علیه السلام) مشک و نیزه برداشت -تمام شاهکار ولایت در قمر منیر بنی هاشم(علیهم السلام) خلاصه شده است، شجاعترین مرد عرب است اما شمشیر نکشید و به میدان نرفت، بلكه گفت: ⚜سیدی و مولای هرچه تو بگویی؛ نیزه بدست می گیرم و می روم آب می آورم، به دل دشمن نمی زنم، هرچه تو بگويي سيدي و مولاي. مشك و نيزه برداشت، سوار بر اسب حرکت کرد. ▪️در توصیف حضرت عباس (علیه السلام) آمده است: و کانت له یوم کربلاء مقامات مشهوده و مواقف عظیمه و کانت له صفات عالیه و افعال جلیله امتازبها. ✨انّه کان صاحب لواء الحسین علیه السلام و اللواء هو العلم الأکبر و لا یحمله الاّ الشجاع الشریف فی العسکر. ✨و منها انّه کان أیدا قویّا شجاعا فارسا و سیما جسیما یرکب الفرس المطهم و رجلاه تخطان فی الارض. 🔅حضرت عباس(علیه السلام) صاحب لواء و پرچم بزرگ امام حسین (علیه السلام) بود. لواء پرچم بزرگی است که جز افراد شجاع آن را حمل نمی کنند. 🔅عباس (علیه السلام) مردی شجاع و سواری دلاور بود که چون بر اسب بلند قامت سوار می شد پاهای او به زمین می رسید. ▪️حضرت عباس (علیه السلام) می کوشید وارد شریعه فرات شود که شمر(لعنه الله علیه) بانگ برآورد: ⚜ اگر روی زمین را آب فراگیرد، شما را قطره ای از آن نصیب نخواهد شد، جز آن که با یزید(لعنه الله علیه) بیعت کنید. ▪️شیخ مفید(رحمه الله) می نویسد: امام و برادرش عباس(علیهما السلام) لحظاتی باهم و در کنارِ هم، با دشمن به جنگ پرداختند ولی سپاه دشمن میان آن دو جدایی انداخت. ▪️عباس(علیه السلام) چون شیری خشمگین بر چهار هزار نفر از محافظان شریعه حمله برد و آنان را متفرق ساخت و وارد شریعه فرات شد. ▪️کفی از آب برگرفت ولی ناگاه تشنه کامی امام حسین (علیه السلام) و اهل بیت را به یاد آورد ⚜ «فَذَکَرَ عَطَشَ الْحُسَیْنِ وَ أَْهل بَیْتِهِ». آب را روی آب ریخت و مشکی پر از آب نمود و هنگام بازگشت به سوی خیام. ▪️دشمنان کینه توز از کمین گاه بر او حمله کردند و ضربتی خصمانه بر دست راست او وارد ساختند. دست راست عباس از قسمت مرفق و بازو جدا شد و چنین زمزمه کرد: ⚜و الله إن قطعتُمُ یمینی إنّی أحامی أبداً عن دینیو عن إمام صادقِ الیقینِ نجل النّبیّ الطّاهر الأمین . «به خدا سوگند که اگر دست راستم قطع کنید، پیوسته از دینم حمایت خواهم کرد.و نیز از امامم حمایت می کنم که به یقین صادق و از دودمان پاک پیامبر امین است» ▪️آن حضرت به جنگیدن با دست چپ ادامه دادند، و با همان یک دست عده زیادی از لشکر دشمن را زخمی و پنجاه نفر از آنها را به خاک هلاکت انداختند. ▪️لشکر عمر سعد(لعنه الله علیه) وقتی این منظره را دیدند مطمئن شدند حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) مشک آب را به خیمه ها خواهد رساند. ▪️هنگامی که عمر سعد(لعنه الله علیه) این منظره را دید فریاد کشید: ➖ ویلکم ارشقو القربه بالنبل فواللَّه ان شرب الحسین الماء افناکم عن آخرکم اما هو الفارس بن الفارس و البطل المداعس قتال العرب ببدر و حنین فحملوا علیه حمله منکره حتی قتل منهم مائه و ثمانین فارسا. ➖وای بر شما! با تیر بر مشک بزنید، به خدا قسم اگر این گونه شود و حسین آب بنوشد یک نفرتان جان سالم به در نخواهد برد، او تک سواری است که پدرش یکّه تاز و قهرمان پرتاب نیزه و کشنده اعراب کافر در جنگ های بدر و حنین بود. ▪️ با فریاد ابن سعد ملعون، گروه چهار هزار نفری که از شریعه نگهبانی می کردند، آن حضرت را محاصره کرده و به طور دست جمعی به ایشان حمله ور شدند، حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) بر آنها چنان حمله ای کرد که کسی توان مقابله با وی را نداشت و صد و هشتاد نفر از نیروهای سواره دشمن را به خاک مذلت انداخت. 📓 جلاء العیون، ص ۶۷۹ الإرشاد، ج ۲، ص ۱۱۴ بحارالأنوار، ج ۴۵ ص ۳۷۵ مقتل الحسین(علیه السلام)، صص ۳۱۹تا۳۲۳ 🏴 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 🏴 (علیه السلام) ▪️حکیم بن طفیل(لعنه الله علیه) که در پشت نخله خرما کمین کرده بود، شمشیرش را بر دست چپ آن حضرت فرود آورد و دست چپ آن حضرت نیز قطع گردید. ▪️ حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) فوراً مشک را به دندان گرفت و پرچم را به سینه اش چسبانید و با بازوان قطع شده، آن را نگه داشت، در حالی که چنین رجز می خواند: ⚜یا نفس لا تخشی من الکفار و ابشری برحمه الجبّار ⚜مع النبی السید الابرار ،مع جمله السادات و الأطهار ⚜قد قطعوا ببغیهم یساری ،فأصلهم یا رب حر النار ✨ای نفس! از کافران نترس، تو را به رحمت خدای جبار ✨همراه پیامبر، سرور برگزیده خدا و ائمه اطهار و بزرگان مژده باد. ✨ دشمنان از روی ظلم و طغیان، دست چپم را نیز قطع کردند. پروردگارا! آنان را وارد آتش سوزان دوزخ کن. ▪️وقتی هر دو دست آن حضرت از بدن مطهرشان جدا گشت، لشکریان عمر سعد(لعنه الله علیه) دیگر مطمئن شدند که از ناحیه ایشان در امان هستند، چون دیگر دستی در بدن نداشت، لذا به صورت دست جمعی بر آن حضرت حمله ور شده و مثل باران، تیر بر بدن آن حضرت پرتاب می کردند، حتی چشمان آن حضرت را هدف تیرهای خود قرار دادند. ▪️پس از آن که دست های حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) قطع شد، ایشان مشک را با دندان هایشان گرفته و همچنان رکاب می زدند، تا هر طور هست مشک آب را به خیمه ها برسانند. ▪️ ناگاه تیری به مشک اصابت کرده و آب آن ریخت، و تیر دیگری بر سینه ایشان خورد، در این هنگام ظالمی عمود آهنین بر فرق مبارکشان زد و آن حضرت از پشت اسب بر زمین افتاده و خطاب به امام حسین (علیه السلام) عرض کردند: ✨ علیک منی السلام یا ابا عبداللَّه، ادرکنی و بالأخره در اثر همین ضربت، آن حضرت به شهادت رسیدند. ▪️حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) در آخرین لحظه های زندگی خویش پس اصابت تیر بر مشک و سینه مبارکشان، حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) را به یاری طلبیدند و امام حسین (علیه السلام) را برادر خطاب کرده و عرض کردند: یا اخا ادرک اخاک. ای برادر، برادرت را دریاب ▪️در آن هنگام که حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) لحظات آخر عمرش را می پیمود، امام حسین (علیه السلام) خود را به بالین آن حضرت رساندند، روی خاک زمین نشستند، و سر به خون آغشته برادرش را بر دامن گرفته و با محبت خاصّی خون از چشم های ایشان پاک کردن. ▪️ در این هنگام حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) گریه کردند، امام حسین (علیه السلام) فرمودند: ✨ ما یبکیک یا اباالفضل؟ ای اباالفضل علت گریه ات چیست؟ ▪️حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام عرض کرد: ای برادرم، وای نور چشمانم، چگونه گریه نکنم که الآن شخصی همچون شما به بالینم آمده و سرم را از خاک برداشته، ولی ساعتی بعد چه کسی سر تو را از روی خاک بلند می کند؟ ▪️امام حسین (علیه السلام) گریه کرده و فرمودند: برادرم! آیا وصیتی داری؟ ▪️حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) عرض کرد: ✨ لا تحملنی الی الخیام ما دمت حیا لانی استحیی من سکینه، و قد وعدتها بالماء و لم آتها به. 🔅 مرا تا زنده ام به سوی خیمه مبر 🔅 من از سکینه(سلام الله علیها) شرم دارم، زیرا به او وعده آب داده بودم، و نتوانستم آب را به او برسانم. ▪️امام حسین (علیه السلام) بر بالین شان بسیار گریستند، آثار خمیدگی و شکست در ایشان هویدا شد و فرمودند: ✨الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی و شمت بی عدوی. 🔅 اکنون کمرم شکست و بیچاره شدم و الآن دشمن مرا شماتت کرده و سرزنش می کند. ▪️هنگامی که سکینه، دختر امام حسین (علیه السلام)، از حال عمویش _ عباس _ پرسید، امام (علیه السلام)پاسخ داد: ✨«یا بُنَیَّهَ قَتَلُوهُ اللِّئامُ» 📓بحارالانوار ج۴۵ ص۳۹و۴۰ مقتل ابومخنف ص ۲۶۹و ۲۷۰ معالی السبطین ج ۱صص۴۴۷ و ۴۴۹ تذکره الشهداء صفحات ۲۴۹ و ۲۶۵ الی ۲۶۸ 🏴 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 ╔═🔹☀️🔹══╗ 🆔 @rahroshaan ╚═══🔹☀️🔹╝
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 🏴 ( علیه السلام) ▪تيرها از هر سو مي‌آمدند و بر گلو و سينه امام مي‌نشست (به سر و صورتشان مي‌خوردند) و مي‌فرمودند: 🔅 اي امت بد! با عترت محمد(صلي الله عليه وآله)چه بد رفتار كرديد. بدانيد كه پس از من، كشتن بندگان صالح خدا برايتان سخت وهراسناك نخواهد بود، چون با قتل من اين كار برايتان آسان خواهد شد (و قبح آن خواهد ريخت). به خدا قسم اميد دارم پروردگارم به بد رفتاري شما مرا بزرگ بدارد و انتقامم را از جايي كه نفهميد بگيرد. ➖حصين بن مالك سكوني (لعنه الله علیه)فرياد زد: اي فرزند فاطمه! به چه چيز انتقام تو را از ما خواهد گرفت؟ ➖حضرت فرمودند:ميانتان شر مي‌اندازد و (به اين وسيله) خون هايتان را مي‌ريزد سپس عذاب دردناكش را بر شما فرود مي‌آورد. ▪️فوقف و قد ضعف عن القتال أتاه حجر علی جبهته هشمها ثم اتاه سهم له ثلاث شعب مسموم فوقع علی قبله فقال بسم الله و علی مله رسول الله ثم رفع الی السماء و قال الاهی تعلم انهم یقتلون ابن بنت نبیهم ثم ضعف من کثره انبعاث الدم بعد اخراج السهم من وراء ظهره و هو ملقی فی الارض. ▪️ امام مي‌جنگيدند تا آن كه ۷۲ زخم برداشت.مام حسین (علیه السّلام) ایستادند در حالی که دیگر توان جنگ را نداشت در این هنگام سنگی به پیشانی مبارک برخورد کرد و آنرا شکافت. سپس تیر سه شعبه ای که مسموم بود به قلب مبارک آن حضرت برخورد کرد ... سپس درحالیکه روی زمین افتاده بود آن تیر را از پشت سر بیرون کشید و به قدری خون بیرون آمد که بدن مبارک آن حضرت ضعف کرد. ▪️ امام حسين (عليه السلام)فرمودند: بسم اللَّه و باللَّه و علي ملة رسول اللَّه. پس سر به آسمان بلند كردند و عرضه داشتند: ✨الهی (إنّک) [أنت] تعلم أنّهم یقتلون رجلاً لیس علی وجه الأرض ابن نبی غیره. 🔅خداي من! تو مي‌داني كه اينان كسي را مي‌كشند كه روي زمين فرزند پيامبري جز او نيست. ▪️ثمّ أخذ السهم فأخرجه من قفاه فانبعث الدم کالمیزاب امام تير را از پشت سر بيرون آوردند و خون مانند ناودان جاري شد. ▪️ثمّ وضع یده (ثانیاً) فلمّا امتلأت لطّخ بها رأسه و لحیته و قال: ✨هکذا أکون حتّی ألقی جدّی رسول الله و أنا مخضوب بدمی وأقول يا رسول الله قتلني فلان وفلان. دستشان را زير محل زخم گرفتند و چون پر از خون شد به آسمان پرتاب كردند. از اين خون قطره اي به زمين بازنگشت و پيش از آن سرخي در آسمان ديده نشده بود. باز هم دستشان را زير زخم گرفتند و چون از خون پر شد به صورت و محاسنشان ماليده و فرمودند: 🔅 اين گونه به خونْ خضاب خواهم بود تا جدّم محمد(صلي الله عليه وآله) را ديدار كنم و بگويم اي رسول خدا! فلاني و فلاني مرا كشتند. 📓بحار الانوار ج۴۵ص۵۳ 🏴 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 🏴 ( علیه السلام) ◾️ثم ضعف عن القتال فوقف فكلما أتاه رجل وانتهى إليه انصرف عنه حتى جاءه رجل من كندة يقال له مالك بن اليسر . ▪️امام كه از نبرد خسته شده بود در جاي خود ايستاد و هر كه به سويش مي‌آمد باز مي‌گشت و دست به خونش نمي آلود.تا آن كه مردي از قبيله كنده به نام مالك بن نسر پيش آمد. 🏴فشتم الحسين عليه السلام وضربه بالسيف على رأسه وعليه برنس فامتلأ دما🏴 آن ملعون شمشيري بر سر آن حضرت زد. شب كلاهي كه بر سر حضرت بود پاره شد و خون جاري شد. ➖ امام فرمودند: ✨لا أكلت بها ولا شربت وحشرك الله مع الظالمين  🔅با اين دستت غذا نخوري و نياشامي و خدا تو را با ستمكاران محشور كند. ▪️لشكريان مدّتى توقّف مى كنند و به سوى حسين (عليه السّلام) بازمى گردند، در حالى كه امام (عليه السّلام) بر زمين نشسته اند و نمى توانند برخيزند ايشان را احاطه مى كنند، ▪️عبد الله بن حسن كه يازده سال بيشتر نداشت نگاهى به عموى خود مى اندازد كه در محاصره لشكريان قرار گرفته است، با سرعت به سوى عمو حركت مى كند. ▪️حضرت زينب(سلام الله علیها ) مى خواهد او را بازدارد او فرار مى كند و نزد عمويش مى آيد، بحر بن كعب(لعنه الله علیه) شمشير را بالا مى برد كه بر حسين (عليه السّلام) فرود آورد، اين پسر فرياد مى زند: ✨ويلك يا ابن الخبيثة أتقتل عمي 🔅اى پسر خبيثه عموى مرا مى زنى؟ ▪️شمشير پائين مى آيد، عبد اللّه دست خود را جلوى شمشير مى برد، دست به پوست آويزان مى شود، اين پسر فرياد مى زند: عمو جان! خود را در دامان حسين (عليه السّلام) مى اندازد، حسين (عليه السّلام) او را به سينه مى چسباند و مى فرمايد: ✨يا ابن أخي اصبر على ما نزل بك واحتسب في ذلك الخير فإن الله يلحقك بآبائك الصالحين. 🔅اى فرزند برادر! بر اين بلا صبور باش و بدان كه براى تو خير خير است، خداى تعالى تو را به پدران شايسته ات، ملحق خواهد كرد آنگاه دستهاى خود را بلند كرد و فرمود: خدايا اگر تا الآن به آنها مهلت دادى پس آنها را متفرّق كن و واليان را هرگز از آنان راضى مدار، اينان ما را دعوت كردند تا يارى كنند، آنگاه به جنگ با ما برخاستند. «۱» حرملة بن كاهل تيرى به اين پسر زد و او را در دامان عمويش ذبح نمود. «۲» 📓 طبرى ج ۶ ص ۲۵۹ مثير الأحزان ص ۳۸ و۳۹ لهوف ص ۶۸ 🏴 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 🏴 ( علیه السلام) ◾️شمر(لعنه الله علیه) صدا زد: منتظر چه هستيد؟ تيرها حسين(علیه السلام ) را ناتوان كرده است. در اين هنگام نيزه‌ها و شمشيرها بر امام باريدن گرفت. ▪️مردي به نام زرعة بن شريك تميمي(لعنه الله علیه)، ضربتي كاري بر امام وارد آورد و سنان بن انس(لعنه الله علیه)، تيري بر گلوي آن حضرت زد.صالح بن وهب مُرّي(لعنه الله علیه)نيزه اي سخت بر لگن خاصره حضرت زد. ▪️فوقع عليه السلام إلى الأرض على خده الأيمن ثم استوى جالسا ونزع السهم من حلقه. امام با طرف راستِ صورت از اسب بر زمين افتادند. برخاستند و نشستند و تير را از گلو بيرون كشيدند. در اين حال عمر سعد(لعنه الله علیه) به امام نزديك شد تا وضع او را ببيند. ▪️زينب (سلام الله علیها )بيرون آمد و گفت: ➖ليت السماء انطبقت على الأرض كاش آسمان بر زمين مي‌آمد. ➖ یا عمر بن سعد !اَیُقتَلُ اَبُوعبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟ اي عمر بن سعد! آيا اباعبداللَّه كشته مي‌شود و تو او را نگاه مي‌كني؟ اشك بر گونه و ريش عمر(لعنه الله علیه) جاري شد و صورت از زينب(سلام الله علیها ) گرداند. ▪️حسين (عليه السلام) نشسته بود و جُبّه اي از خز در بر داشت و مردم از نزديك شدن به او پرهيز مي‌كردند. ▪️شمر(لعنه الله علیه) صدا زد: واي بر شما! منتظر چه هستيد؟ او را بكشيد، مادر به عزايتان بنشيند. ▪️ زُرعة بن شريك(لعنه الله علیه)، ضربه اي زد و كفّ راست امام را جدا كرد. سپس به شانه اش زد. امام به زمين مي‌افتاد و بلند مي‌شد. ▪️در اين حال سنان بن انس(لعنه الله علیه) بر او حمله كرد و نيزه اي بر امام زد و او را بر زمين انداخت . ➖ به خولي بن يزيد(لعنه الله علیه ) گفت: سرش را جدا كن. او سست شد و دستانش لرزيد. ➖ سنان(لعنه الله علیه) گفت: دستانت بريده باد. ▪️ نصر بن خرشه ضبابي و به نقلي شمر بن ذي الجوشن(لعنه الله علیهما) كه ابرص بود. فضربه برجله فألقاه على قفاه ثم أخذ بلحيته پا بر امام زد و ایشان را از پشت بر زمينش انداخت و محاسنش را گرفت. ▪️ شمر(لعنه الله علیه) بر سينه حسين نشست و محاسن امام را گرفت و خواست ایشان را بكشد كه حسين (عليه السلام) خنديدند و فرمودند: ✨ أتقتلني ولا تعلم من أنا ؟ ➖آيا تو مي‌خواهي مرا بكشي؟ نمي داني من كيستم؟ ▪️فقال أعرفك حق المعرفة أمك فاطمة الزهراء وأبوك علي المرتضى وجدك محمد المصطفى وخصمك العلي الأعلى أقتلك ولا أبالي ➖ آن ملعون گفت: به خوبي مي‌شناسمت. مادرت فاطمه(سلام الله علیها )، پدرت علي مرتضي(علیه السلام )، پدر بزرگت محمد مصطفي(صلی الله علیه و آله و سلم ) و منتقم تو خداي بزرگ مرتبه است. تو را مي‌كشم و باكي ندارم. ▪️حضرت به شمر(لعنه الله علیه) فرمودند: پیراهنت را کنار بزن، سپس فرمود: می دانستم، بطنک کبطن الکلاب؛ تو بَرَصی،جدم به پدرم علي (عليه السلام) مي فرمود: ✨يا علي! يقتل ولدك هذا رجل أبقع أبرص أشبه الخلق بالكلاب و الخنازير. يا علي! فرزند تو را مردي ابلق و مبتلا به مرض پيسي و شبيه ترين مردم به سگ ها و خوك ها مي كشد. ▪️آن ملعون گفت: مرا به سگ ها و خوك ها تشبيه مي نمايي؟ سوگند به خدا! تو را از پشت سر ذبح خواهم كرد. ➖امروز تو را مي كشم و حال آن كه يقينا مي دانم و ترديدي ندارم ➖كه پدر تو بهترين كسي است كه بعد از پيامبر مصطفي و بزرگوار سخن گفته است. امروز تو را مي كشم، وجاي من فردا جهنم خواهد بود. ▪️آن گاه دوازده ضربه شمشمير بر آن حضرت زد و سپس سر مبارک حضرت را از پیکر مطهرش جدا نمود. 🏴الا لعنه الله علی القوم الظالمین من الاولین و الاخرین،من الان الی قیام یوم الدین...🏴 🏴 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 ╔═🔹☀️🔹══╗ 🆔 @rahroshaan ╚═══🔹☀️🔹╝