eitaa logo
🌹رهروان مهدویت🌹
494 دنبال‌کننده
24.7هزار عکس
19هزار ویدیو
127 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
📗🖋📗🖋📗🖋📗🖋📗 کلام امیر : 🔰🔰🔰 ●آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): از دست دادنی که موجب مرض میشود؛ از دست دادن جگر‌گوشه‌ها و عزیزان است. غررالحکم،حدیث۵۷‌۴۴ 🔰🖋🔰🖋🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز دویست و چهلم ┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄ 📜 : ( در سال ۳۷ هجری که امام علیه السلام به سوی شام سفر آغاز کرد، این نیایش را در حالی که پا در رکاب نهاد مطرح فرمود.) 🔹دعای سفر ♦️خدايا! از سختی سفر و اندوه بازگشتن و روبرو شدن با مناظر ناگوار در خانواده و مال و فرزند به تو پناه می برم. پروردگارا! تو در سفر همراه ما و در وطن نسبت به بازماندگان ما سرپرست و نگهبانی و جمع ميان اين دو را هيچ کس جز تو نتواند کرد، زيرا آن کس که سرپرست بازماندگان است نمی تواند همراه مسافر باشد و آن که همراه و همسفر است سرپرست بازماندگان انسان نمی تواند باشد. ┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄ 📜 : ( قسمتی از سخنرانی طولانی امام علیه السلام که در روز عید فطر در کوفه ایراد فرمود.) 1⃣ ضرورت ستايش پروردگار ♦️ستايش خداوندی را سزاست که کسی از رحمت او مأيوس نگردد و از نعمت های فراوان او بيرون نتوان رفت؛ خداوندی که از آمرزش او هيچ گناهکاری نااميد نگردد و از پرستش او نبايد سرپيچی کرد. خدايی که رحمتش قطع نمی گردد و نعمت های او پايان نمی پذيرد. 2⃣ روش برخورد با دنيا ♦️ دنيا خانه آرزوهايی است که زود نابود می شود و کوچ کردن از وطن حتمی است. دنيا شيرين و خوش منظر است که به سرعت به سوی خواهانش می رود و قلب بيننده را می فريبد. سعی کنيد با بهترين زاد و توشه از آن کوچ کنيد و بيش از کفاف و نياز خود از آن نخواهيد و بيشتر از آنچه نياز داريد طلب نکنيد. ┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄ 📜 : (در سال ۳۸ هجری، یکی از فرمانداران امام علیه السلام به نام مصقله بن هبیره اسیران بنی ناجیه را از فرمانده لشکر آن حضرت را خرید و آزاد کرد، اما وقتی از او غرامت خواستند به طرف معاویه فرار کرد.) 🔹تأسف از فرار مصقله ♦️خدا روی مصقله را زشت گرداند، کار بزرگواران را انجام داد، امّا خود چونان بردگان فرار کرد؛ هنوز ثناخوان به مدّاحی او برنخاسته بود که او را ساکت کرد، هنوز سخن ستايشگر او به پايان نرسيده بود که آنها را به زحمت انداخت. امّا اگر مردانه ايستاده بود همان مقدار که داشت از او می پذيرفتيم و تا هنگام قدرت و توانايی به او مهلت می داديم. ┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
※مجموعه داستان ۹ | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز نهم  | عبیدالله بن حر ※ در تاریخ نقل شده است که روز عاشورا چند تن از بزرگان کوفه بر روی تپه ای نشسته بودند و گریه می کردند و دست به دعا شده بودند که: خدایا، یاری ات را نصیب حسین علیه السلام کن! یکی از آن بزرگان عبیدالله بن حر بود. و اما عبیدالله ؛ قبل از ورود امام به کوفه، ✘از ترس اینکه با امام مواجه نشود✘ از شهر خارج شد. اما در منزلگاه بنی مقاتل با کاروان امام برخورد کرد. امام حجاج را به خیمه او فرستاد تا او را به اردوگاه خود دعوت کند، اما او نپذیرفت. چندی بعد امام خود به خیمه او رفت و فرمود: "ای مرد، در گذشته خطا بسیار کردی و خداوند تو را به اعمالت مؤاخذه می‌کند، آیا نمی‌خواهی در این ساعت سوی او بازگردی و مرا یاری کنی تا جد من روز قیامت نزد خدا شفیع تو باشد؟" عبیدالله به حر گفت: "یابن رسول الله، اگر به یاری تو بیایم،  همان اول کار، پیش روی تو کشته می‌شوم، و ✘نفس من به مرگ راضی نیست✘. این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تاکنون هیچ سواری با آن در طلب چیزی نرفته مگر اینکه به آن رسیده و هیچکس در طلب من نیامده مگر اینکه از او سبقت گرفته و نجات یافته‌.... امام در حالی که از او روی برگرداند به او فرمود: "نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو" و سپس این آیه از سوره کهف را تلاوت کرد: وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً ✘ ما را به یاری خود نمی‌طلبیم.✘ ــــــــــــــــــــــــ پ . ن : ※ / گُم کرده راه / کسی که در میانه‌راه مقصد و مسیر صحیح را گم می‌کند. تعلّق‌های ما علّتهای گمراهی مایند! چشممان گیر میکند به چیزی! قلبمان گیر می‌کند به چیزی! دیگر آخر راه نمی‌بینیم، همان نهایتِ جایی که باید برسیم. دل خوش می‌کنیم به آنچه داریم، به آنچه هستیم! • یکی دل خوش می‌کند به مالش، یکی به شغلش، یکی به شهرتش، یکی به فرزندانش، یکی هم مثل عبیدالله به جانش ... گویی هرگز نخواهد مُرد. اسبش را میدهد چون اسبش تعلّقش نیست! و امام اسبش را نمی‌خواهد، همان چیزی را می‌خواهد که او را به زمین بند کرده... امام تعلّقش را می‌خواهد تا بندنافش به زمین را قطع کند و بدوزد به آسمان. • بند ناف ما را چه چیزی به زمین دوخته؟ همان نخواهد گذاشت به امام برسیم، حتی اگر او را به چشم سر ببینیم. ✘ امام نه حاجت به ما دارد، نه به اسب‌های ما! امام قلب ما را می‌خواهد تا برساند به اوج! همین! رسانه رسمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷 پاسدار شهید قربان مَکوَندی 🌷 تولد اول خرداد ۱۳۴۰ هفتگل خوزستان 🌷 شهادت ۵ مرداد ۱۳۶۱ شلمچه 🌷 سن موقع شهادت ۲۱ سال 🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد ✍ فرازی از وصیتنامه این شهید عزیز ✅ ای امت شهیدپرور و قهرمان، هنوز می‌جوشد و ما وظیفه داریم انتقام آن خون‌هایی که مظلومانه به زمین ریخته شد را بگیریم ✅ هنوز صدای امام شهیدمان در گوشم طنین می‌افکند و فریاد بر‌می‌آورد آیا کسی هست که مرا یاری کند؟ ای کاش حسین(ع) در بین ما بود و می‌دید که چگونه دلاورمردان عاشق اسلام ناب محمدی به ندایش پاسخ مثبت داده‌اند و نهالی که او کاشته را با خون خود آبیاری کرده‌اند. ✅ ای ملت مبارز، انقلاب ما محتاج به‌خون مردانی متقی است، تا دین خدا رشد کند و شکوفا شود و میوه پر بار خود را که همان حکومت عدل الهی است را بدهد. 🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با صلوات 🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هم‌ذکرفاطمه‌است‌سلام‌علی‌الغریب هم‌ذکرخاتم‌است‌سلامُ‌علی‌الحسین بر زخم های‌ پیکر آقای تشنگان این‌ذکرمرهم‌است‌سلامُ‌علی‌الحسین
که با قصد جنگ وارد شده بود، از بن زیاد امان نامه‌ای برای خواهرزادگان خود و از جمله حضرت (ع) گرفته بود. شمر نزدیک خیام امام (ع) آمد و عباس، ، و (فرزندان امام علی(ع) که مادرشان (س) بود) را طلبید. آنها بیرون آمدند و همگی گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟! در این روز اعلان جنگ شد. ☀️ امام حسین(ع)فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس که چه قصدی دارند؟ 🔅حضرت عباس(ع) گفتند اینان میگویند: یا حکم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید. ☀️امام حسین(ع) به عباس فرمودند: اگر می‌توانی آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تاخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال می‌داند که من بخاطر او و را دوست دارم. 🔅حضرت عباس(ع) نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. فرستاده نزد عباس(ع) آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت می‌دهیم. 📚 ارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص ۹۱