🕊🍃🌼
🍃🌼✧✦•﷽ ✧✦•
🌼
🕌 #ابوعلی_سینا_شاگرد_نماز
✳️بوعلی سینا میگوید، هر وقت مسئلهای برای من #مشکل میشد و از حل آن عاجز میشدم وضو میگرفتم در مسجد جامع شهر دو رکعت نماز میخواندم،چون #افضل مساجد هر شهری مسجد جامع آن شهر است که نماز در او فضیلت بیشتری دارد، با خدایم راز و نیاز میکردم تا این مسئله برای من حل شود و حل میشد.
✳️شاگرد معروف بو علی سینا، به نام بهمنیار میگوید؛ روزی نشسته بودیم که بوعلی برای #تدریس بیاید ، وقتی آمد و درس را شروع کرد از نگاهش به ما فهمید درس دیروز را نفهمیدهایم، چون کسی که حرف دیروز و درس دیروز را فهمید از چهره او پیداست، مستمعی که حرف گوینده را درک میکند گوینده متوجه میشود،بهمنیار خود صاحب تحصیل است و از حکمای بزرگ اسلامی، میگوید ابن سینا وقتی به چهره ما نگاه کرد فهمید درس #دیروز را نفهمیدیم و کم کم به او رساندیم یا فهمید که ما دیشب را با جلسه گفت و شنود جوانپسند گذراندیم و مطالعه نکردیم .
✳️بوعلی متأثر شد، به ما گفت؛ عدهای در این شهر #مشغول طناب بازیاند، بالأخره مشغول بازیاند میکوشند در فن خود که بازی است متخصص شوند، شما که سرگرم فراگیری الهیات و علوم الهی هستید، این تلاش و کوشش را ندارید این حرفها را ابن سینا با اشک چشم به ما گفت، در حالی که #اشک از چشمان شیخ الرئیس نازل میشد به ما گفت شما به اندازه یک طناب بازی برای درک معارف الهی ارزش قائل نیستید.
✳️درس آن روز به پایان رسید موقع نماز ظهر فرا رسید #ابن سینا جلو ایستاد و شاگردان نماز جماعت را به او اقتدا کردند .
✳️او با نداشتن استاد، کتابخانه و حوزه علمیه در همه این رشتهها نوآوری عجیب داشت که عده زیادی از #دانشمندان اروپا را مجذوب خود کرد به هر تقدیر او خود میگوید، ما شاگرد نمازیم..
🌈به نقل از آیت الله جوادی آملی
🌼
🍃🌼🌐 @rahyafte_com
🕊🍃🌼
📍مسلمان شدن ارمنی بدست شیخ عباس قمی(ره)
✳️امام خمینی رحمه الله علیه خاطره ای از سفر خود با مرحوم حاج #شیخ_عباس_قمی بیان می کند. امام خمینی رحمه الله علیه خاطره ای از سفر خود با مرحوم حاج شیخ عباس قمی بیان می کند:
📌خورشید خود را بالاى سر ماشین کشیده بود و باران گرما بر سرمان مى ریخت . بیابان سوزان و بى انتها در چشمهایمان رنگ مى باخت و به کبودى مى گرایید از دور هم ، چیزى دیده نمى شد، ناگاه ماشین ما که از #مشهد عازم تهران بود از حرکت ، ایستاد، راننده که مردى بلند و سیاه چرده بود با عجله پایین آمد و بعد از آنکه ماشین را براندازى کرد خیلى زود #عصبانى و ناراحت به داخل ماشین برگشت و گفت :
📌بله پنچر شد و آنگاه به صندلى ما که در وسطهاى ماشین بود، آمد، به من چون #سید بودم حرفى نزد. ولى رو کرد به حاج شیخ عباس قمى (ره ) و گفت :
📌اگر مى دانستم تو را اصلا سوار نمى کردم از نحسى قدم تو بود که ماشین ، ما را در این وسط #بیابان خشک و برهوت معطل گذاشت ، یا الله برو پایین و دیگر هم حق ندارى سوار این ماشین بشوى .
📌البته راننده تا حدى تقصیر نداشت . این طاغوت و حکومت ضد دین زمان بود که تبلیغات ضد اسلام و #روحانیت را بجایى رسانده بود که عده زیادى از مردم قدم آخوند و روحانى را نحس مى دانستند و اگر گرهى در کارشان مى افتاد و #آخوندى آنجا حضور داشت ، به حساب او مى گذاشتند.
📌مرحوم #شیخ_عباس بدون اینکه کوچکترین اعتراضى کند و حرفى بزند، بلند شد و وسایلش را برداشت و از ماشین پیاده شد. من هم بلند شدم که با او پیاده شوم اما او مانع شد، ولى من با اصرار پیاده شدم که او را تنها نگذارم اما او قبول نمى کرد که با او باشم ، هر چه من پافشارى مى کردم ، او نهى مى کرد، دست آخر گفت فلانى #راضى نیستم تو اینجا بمانى . وقتى این حرف را از او شنیدم دیدم که اگر بمانم بیشتر او را ناراحت مى کنم تا #خوشحال کرده باشم ، برخلاف میلم از او خداحافظى کرده سوار ماشین شدم ...
🌐 @rahyafte_com
📌بعد از مدتى که او را دیدم جریان آن روز را از او پرسیدم ؟ گفت : وقتى شما رفتید خیلى براى #ماشین معطل شدم ، براى هر ماشینى دست بلند مى کردم نگه نمى داشت ، تا اینکه یک ماشین کامیونى که بارش آخر بود برایم نگه داشت .
📌وقتى سوار شدم ، #راننده آدم خوب و خون گرمى بود، و به گرمى پذیرایم شد و تحویلم گرفت ، خیلى زود با هم گرم شدیم قدرى که با هم صحبت کردیم متوجه شدم که او #ارمنی است و مسیرش همدان است ، از دست قضا من هم مى خواستم به همدان بروم ، چون مدتها بود که دنبال یک سرى مطالب مى گشتم و در جایى نیافته بودم فقط مى دانستم که در کتابخانه مرحوم آخوند همدانى در همدان مى توانم آنها را بدست آورم ، به این خاطر مى خواستم به #همدان بروم .
📌راننده با آنکه #ارمنى بود آدم خوب و اهل حالى بود، من هم از فرصت استفاده کردم و احادیثى که از حفظ داشتم درباره احکام نورانى اسلام ، حقانیت دین مبین اسلام و مذهب #تشیع و... برایش گفتم .
وقتى او را مشتاق و علاقه مند دیدم ، بیشتر برایش خواندم ، سعى مى کردم مطالب و #احادیثى بگویم که ضمیر و وجدان زنده و بیدار او را بیشتر زنده و شاداب کنم .
🌐 @rahyafte_com
📌تا این که به نزدیکهاى همدان رسیدیم ، نگاهم که به صورت راننده افتاد دیدم قطرات #اشک از چشمانش سرازیر است و گریه مى کند، حال او را که دیدم دیگر حرفى نزدم ، سکوتى عمیق مدتى بر ما حکمفرما شد هنوز چند لحظه اى نگذشته بود که او آن #سکوت سنگین را شکست و با همان چشم اشک آلود گفت :
📌فلانى این طور که تو مى گویى و من از حرفهایت برداشت کردم ، پس #اسلام دین حق و جاودانى است و من تا به حال در اشتباه بودم . شاهد باش من همین الآن پیش تو #مسلمان مى شوم و به خانه که رفتم تمام خانواده و فامیل هایى که از من حرف شنوى دارند مسلمان مى کنم . بعد هم گفت :
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علیا ولى الله.
🌺۲۳ ذی الحجه سالروز وفات شیخ عباس قمی(ره) صاحب کتاب مفاتیح الجنان
🌈به نقل از آیت الله شیخ على پناه اشتهاردى در درس اخلاقشان در مدرسه فیضیه
🌐 @rahyafte_com
🕊🍃🌼
🍃🌼✧✦•﷽ ✧✦•
🌼
🕌 #ابوعلی_سینا_شاگرد_نماز
✳بوعلی سینا میگوید، هر وقت مسئلهای برای من #مشکل میشد و از حل آن عاجز میشدم وضو میگرفتم در مسجد جامع شهر دو رکعت نماز میخواندم،چون #افضل مساجد هر شهری مسجد جامع آن شهر است که نماز در او فضیلت بیشتری دارد، با خدایم راز و نیاز میکردم تا این مسئله برای من حل شود و حل میشد.
✳شاگرد معروف بو علی سینا، به نام بهمنیار میگوید؛ روزی نشسته بودیم که بوعلی برای #تدریس بیاید ، وقتی آمد و درس را شروع کرد از نگاهش به ما فهمید درس دیروز را نفهمیدهایم، چون کسی که حرف دیروز و درس دیروز را فهمید از چهره او پیداست، مستمعی که حرف گوینده را درک میکند گوینده متوجه میشود،بهمنیار خود صاحب تحصیل است و از حکمای بزرگ اسلامی، میگوید ابن سینا وقتی به چهره ما نگاه کرد فهمید درس #دیروز را نفهمیدیم و کم کم به او رساندیم یا فهمید که ما دیشب را با جلسه گفت و شنود جوانپسند گذراندیم و مطالعه نکردیم .
✳بوعلی متأثر شد، به ما گفت؛ عدهای در این شهر #مشغول طناب بازیاند، بالأخره مشغول بازیاند میکوشند در فن خود که بازی است متخصص شوند، شما که سرگرم فراگیری الهیات و علوم الهی هستید، این تلاش و کوشش را ندارید این حرفها را ابن سینا با اشک چشم به ما گفت، در حالی که #اشک از چشمان شیخ الرئیس نازل میشد به ما گفت شما به اندازه یک طناب بازی برای درک معارف الهی ارزش قائل نیستید.
✳درس آن روز به پایان رسید موقع نماز ظهر فرا رسید #ابن سینا جلو ایستاد و شاگردان نماز جماعت را به او اقتدا کردند .
✳او با نداشتن استاد، کتابخانه و حوزه علمیه در همه این رشتهها نوآوری عجیب داشت که عده زیادی از #دانشمندان اروپا را مجذوب خود کرد به هر تقدیر او خود میگوید، ما شاگرد نمازیم..
🌈به نقل از آیت الله جوادی آملی
🌼
🍃🌼🌐 @rahyafte_com
🕊🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه هوشیارانه دگرگون کردند پیام حسین را:
به مردم گفتيم كه حسين(ع) #اشک میخواهد، #ضجه میخواهد و دیگر هيچ. پيام ديگری ندارد: مرده است و #عزادار میخواهد، نه شاهدِ شهيد حاضر در همهجا و همهوقت و #پيرو.
[اما در] جامعهای كه رو به مردن میرود و به مرگ تدريجی گرفتار است، جامعهای كه تسليم را تمكين كرده و احساس مسؤوليت را از ياد برده است، و تاريخی كه از حيات و جنبش و حركت و زايش بازمانده، #شهيد همچون قلبی، به اندامهای خشکِ مردهٔ بیرمقِ اين جامعه، خون خويش را میرساند.
#علی_شریعتی،
@NaghdeAndisheh
🌐 @rahyafte_com
#اشک
مراقب گریه استدراجی باشیم
کانال و سایت رهیافتگان را دنبال کنید👇
🌐 @rahyafte_com