جهان بیش از این
چیزی برای دیدن ندارد؟!
دیروز به شانه های ِ آسمان دو بالِ سپید ِ کوچک دوختم
و به دهان ِ آینه ها شعر!
با این حال
وقتی به خانه برگشتم
دیدم هنوز غمی هست
که توی این کشوهای کوچک پنهان نمی شود
پشت این لباسهای فیروزه ای رنگ آرام نمیگیرد
و مدام چشم هایم را
سرخ می کند!
دست هایت را
روی چشمانم بگذار!
دستهایت را به من قرض می دهی؟
به قدر ِ بستن ِ چشم هایم...
جهان،
بیش از این
چیزی برای دیدن ندارد...🍂
{ معصومه صابر }
📚کاش خوابی خوش باشم
«إبتَسم؛ فَلَن یَتغیّر العالم بِحُزنک»
بخند که جهان
با اندوهِ تو دگرگون نمیشود...🌱
{ جبران خلیل جبران }
🍂
رایی نه، که چارهسازِ هر غم باشد
سیمی نه، کزو لاف مسلّم باشد
یاری نه، که رازدار و محرم باشد
مردم به جهان پس به چه خرّم باشد؟؟
{ اثیر اخسیکتی }
🍂
گذشتی از من و
هرگز
گمان نمیکردم
که دست میشود
اینسان
ز دوستداران شست...
{ #حسین_منزوی }
🍂
نذر کردم
گر از این غم
به درآیم روزی...
تا درِ میکده
شادان و غزلخوان بروم
{ حافظ }
روزگاری مهرت از خاطر فراموشم نشد
سخت میترسم فراموشم کنی چون روزگار
🍂
{ ۲۸ مهر،زاد روز #_قاآنی }
♥️🌱
به مهرِ هیچ کس این مایه دل نمیبندم
که جز تو هیچکس
این مایه مهربانم نیست...
خزان چه میکند آنجا که از در آید یار؟
تو مهربان منی،
بیم مهرگانم نیست...
{ سیمین بهبهانی }
🍂
بیهوده کس از مسکن و مأوا نرود
ور زآنکه رود، بهرِ تماشا نرود
گویند که: رفتنت ز دیوانگی است
دیوانه کسی بوَد کزاینجا نرود!!☁️
{ #عضد_یزدی / شاعر قرن هشت }
🌱
گره به کار ِ دل آدمی ست همچو نفس
گره گشای تویی ای هزار دستت عشق...
{ معصومه صابر }
🍂
منی که نام شراب از کتاب می شُستم
زمانه کاتبِ دُکّان مِی فروشم کرد...
{ طالب آملی }
«مرا
هیچ "خانه" نباشد اِلا تو
"قبیله" نباشد اِلا تو ...
مرا هیچ "وطن" نباشد که خویش را به آن بازخوانم اِلا تو ...🌱
{ سعاد الصباح }
آن شوخ نهالم که اگر برکَنی از جای
بر سطح هوا سبز کُنم ریشهی خود را ...
{ #طالب_آملی }⚘️
نباش!
چون عطر
چون ذره هایِ نور
چون خیال ِ خوب ِ کسی
که نیست که نیست که نیست!
اما
عجیب ، هست!☁️
{ #معصومه_صابر }
📓از کتابِ: کاش خوابی خوش باشم
برای آنکه نگویند، جستهایم و نبود
تو آنکه جسته و پیداش کردهام، آن باش
{ #حسین_منزوی }⚘️
🌏⚘️
چو ردِ کهنه ی زخمی به صورت ِ دلِ آدم!
جهان ، غمی ست که بر دل هزار غم دارد...
{ معصومه صابر }
از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح
بوی زلف تو همان مونس جان است که بود
{ حافظ }🌱
آه از سیاهیِ تاریکِ هجرِ دوست
این سُرمه
گر به دیده کشم
کور میشوم...
⚘️
{ نصیرهمدانی }
هدایت شده از یک فنجان آرامش
به هر کاری
که همّت میگماری
نصرت از حق جو
که بر گنجشک
دام افکندم و
صید هما کردم...
🌱
#نظیرینیشابوری
☁️ ⃟🏷
گاهی دلم هوای ِ "هیچ" دارد!!
هیچ کَس، هیچ کجا، هیچ چیز ، هیچ وقت...هیچ!!
گاهی دلم فقط همین لحظه
همین نفس را می خواهد. بی فکرِ لحظه های گذشته و نیامده.
چشم ببندم بر هر چه هست
گوش بسپارم به موسیقی ِ قلبم
و فکر از پریشانی ِ جهان بگیرم.
و لحظه ای
فقط همین لحظه را
" هیچ " شوم!
چشم می بندم...
{ #معصومه_صابر }🍂
بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند
که مکدر شود آیینه ی مهر آیینم
🌱
{ #حافظ }
با چون خودی درافکن اگر پنجه میکنی
ما خود شکستهایم چه باشد شکست ما
🍂
{ #سعدی }