#پارت4 🌹دختر باران🌹
مانتو رو پوشیدم و جلوی آینه ایستادم.
وااااای،خدایا این چرا این قدر بلنده؟!
بابا صادق با محبت گفت:
*به به، دختر بابا چه مانتو قشنگ و بلندی
ولی من با دیدن خودم داخل آینه اشک
توی چشم هام حلقه زد،من با شلوار دمپا
اونم آبی چرک این مانتو بلند رو
می پوشیدم؟شکل دلقک ها میشم که!
ولی به من میگن مریم صالحی نه برگ
چغندر ، از هر انگشتم یک هنر می باره
لبخند خبیثی به بابا صادق کرد ولی
متوجه نشد.
*خانم بیا ببین مریم مثل فرشته ها شده.
_بابا جان کدوم فرشته سیاه بلند
می پوشه
مامان لیلا از توی آشپزخونه جواب داد:
فرشته ی عذاب جهنم .
خودش و بابا صادق شروع کردند به خندیدن
ولی من هنوز داشتم به این فکر می کردم که
نقشه ی خودم رو چطور عملی کنم، چون
احتیاج به خونه ی خالی بود تا بشه اجراش کرد.
هر گونه کپی حرام است و پیگرد قانونی و الهی دارد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#پارت4 🌹دختر باران🌹
مانتو رو پوشیدم و جلوی آینه ایستادم.
واااای، خدایا! این چرا اینقدر بلنده؟
بابا صادق با ذوق گفت:
به به! دختر بابا چه مانتوی قشنگ و بلندی!
ولی من با دیدن خودم توی آینه اشک توی
چشمام حلقه زد. من با شلوار دمپا، اونم آبی
چرک، این مانتوی بلند رو پوشیدم؟ دارم شبیه
دلقکها میشم!
ولی به من میگن مریم صالحی نه برگ چغندر!
از هر انگشتم یه هنر میباره. یه نگاه خبیث به
بابا صادق انداختم ولی متوجه نشد.
* خانم، بیا ببین مریم مثل فرشتهها شده.
_بابا جان، کدوم فرشته سیاه بلند میپوشه؟
مامان لیلا از توی آشپزخونه گفت:
فرشته عذاب جهنم! خودش و بابا صادق
شروع کردن به خندیدن.
ولی من هنوز داشتم فکر میکردم که نقشه
خودم رو چطور عملی کنم، چون احتیاج به یه
خونه خالی بود تا بشه اجراش کرد.
هرگونه کپی برداری حرام است.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خواندن رمان بدون عضویت در کانال حرام است برای حلالیت خواستن به ادمین ها پیام ندید