#پارت839 🌹دختر باران🌹
-می دونم عزیز ولی قول بده به کوچکترین موردی که مشکوک شدی بهم بگی.
_نمی خوام به نگرانی های تو اضافه کنم.
-تو تمام هستی منی پس همه ی این فکرها رو بگذار کنار هرچیزی شد به من بگو.
می دونستم دیشب رو نخوابیده
برای همین با خودم گفتم خونه که رفتیم
استراحت کرد، براش همه چیز رو تعریف
می کنم
از این پنهان کاری ها تجربه ی خوبی نداشتم.
می دونستم ممکن هست باز محدودم کنه این
باعث می شد ماجرا رو تعریف نکنم.
_مامان کی میاد؟
-فردا برای نهار.
_ من فردا امتحان دارم نیاد پشت در بمونه؟
-نه دیگه این قدر زود نمیاد،نهار یه چیزی
می گیرم.
_نه خودم درست می کنم
لبخند خبیثی زدم.
چون الان می خواست کوبیده یا جوجه بخره
نزدیک خونه رستوران بود
تصمیم گرفتم خودم وقتی از مدرسه بر می گردم
از اونجا غذای خونگی بخرم و به نام خودم تموم می کنم.
-مریم جان خسته ای می خوای نهار بگیرم؟
_نه محمدجواد بریم کوکو سیب زمینی
می گذارم
مردم از بس کوبیده و جوجه خوردم خودم شبیه کوبیده و جوجه شدم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
لينك كانال زاپاس دختر باران
https://eitaa.com/joinchat/2839872205Cf36e7b9fc1
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هرگونه کپی برداری و گزارش کانال حرام شرعی است.🔥
با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه
https://eitaa.com/joinchat/4140696202C1f4646c5de