#پارت918 🌹دختر باران🌹
_می خوای بریم چیتگر؟
با خنده گفت:الان بریم چیتگر سگ ها نمی خورنمون؟
_آدم ها نتونستن کاری کنن سگ ها می تونن.
مامان فاطمه با بی حوصلگی گفت:بریم خونه منم فردا برگردم خونه ی خودم.
_وا مامان چه اومدنی و چه رفتنی؟ خوب چند روز بمونید.
*خونه ی خودم راحت ترم.
_هر جور خودتون دوست دارید ولی خونه ی ما هم خونه ی خودتون هست تعارف نکنید.
*با دستی که شما دو تا برای خودتون درست کردید هرچی جلو چشمم نباشید بهتره از دست دوتاییتون حرص می خورم.
محمدجواد با ناراحتی به مامان فاطمه نگاه می کنه.
-پس غذا می گیرم میریم خونه.
تا خونه نه من صحبتی کردم و نه بقیه فقط هر از چندگاهی سنگینی نگاه شرمنده ی محمدجواد رو روی خودم احساس می کردم.
توی زندگی صبر کردن رو یاد گرفته بودم و قرار نبود به خاطر رفتار کسی همسرم رو سرزنش کنم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
رمان واقعیت محور
ژانر: عاشقانه ، روانشناسی ، درام،اجتماعی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
لينك كانال زاپاس دختر باران
https://eitaa.com/joinchat/2839872205Cf36e7b9fc1
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هرگونه کپی برداریو فوروارد و گزارش کانال حرام شرعی است.🔥
رمان دارای کد ثبت در وزارت ارشاد است کپی پیگرد قانونی دارد
کد ثبت وزارت ارشاد:#137745
با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه
https://eitaa.com/joinchat/4140696202C1f4646c5de