موقعی که ما بچه ها پیش شهید می‌نشستیم از دست و دلبازی زیاد صحبت می کرد، هیچ وقت صاحب چیزی نبود و هرچی داشت در اختیار دیگران می‌گذاشت. به یاد دارم یه روز شهید به خانه ما آمده بود، من دلم یک اسباب بازی می خواست، عمویم متوجه موضوع شد و باهم به بازار رفتیم و با اسباب بازی به خانه برگشتیم و این هم آخرین دیدار من و عموی شهیدم بود. بعد از شهادتش فهمیدم که آن روز بخاطر اینکه برای من اسباب بازی بخرد ساعتش را فروخته بود. 🔻راوی: برادرزاده شهید #شهید_خلف_ایرانیان #دیلم #سومار 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir

شهید بزرگوار در دوران مدرسه در مدرسه فردی انقلابی و بسیجی بود وقتی کلاس سوم راهنمایی بود مدیر مدرسه آنها فردی ضد انقلاب بود و او از مدیر مدرسه بدش می آمد و منتظر فرصت بود تا با مدیر برخورد جدی کند. او با اینکه کوچک بود یک گروه انقلابی و مذهبی تشکیل داده بود که علیه ضد انقلاب مبارزه کند بالاخره یک روز او و یارانش به مدرسه حمله می‌کنند و شیشه ماشین مدیر را شکسته و با سنگ مدیر را از مدرسه بیرون می‌کنند. 🔻راوی: خواهر شهید #شهید_سید_ابراهیم_موسوی #گناوه #خلیج_فارس 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir

🔊 وصیت‌نامه شهید محمد محمدی 🔻گوینده: خانم انسیه تقوی #شهید_محمد_محمدی #کنگان #شلمچه #صوت_وصیت_نامه 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir

اگر شهید شدم برایم مجلس روضه‌ای بخوانید... 🔻فرازی از وصیت نامه شهید #شهید_غلامحسین_آذر_پیک #جم #شلمچه 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir

🎥 وضو گرفتن تو سرما برای خدا لذت داره. 🔻راوی: حجت الاسلام شاهمیری #شهید_مصطفی_شمسا #بوشهر #روایتگری #فاو 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir

قبل از اين كه موعد سربازى‌اش برسد داوطلبانه به جبهه اعزام شد. من به رفتنش راضی نبودم. اما او به من مى‌گفت: نمى‌خواهم مثل تخم مرغ باشم تا دشمن بيايد ما را خرد كند. بايد مانند امام حسين علیه‌السلام به شهادت برسم. 🔻راوی: مادر شهید 📸عکاس: مهدی روزبازار #شهید_حمزه_سمعتی #مفقود_الاثر #کنگان #حاج_عمران 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir

📸 تصویر شناسنامه شهید احمد احمدی #شهید_احمد_احمدی #ریز #جم #خرمشهر 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir

🎥 بیا که مهمون اومده... 🔻مادر شهید محمد مهربان‌پور #شهید_محمد_مهربان_پور #لاور_شرقی #دشتی #جزیره_مجنون 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir

برخورد شهید اجرایی با دیگر دوستان خیلی خوب بود. همیشه بچه ها را نسبت به جبهه دلگرم و به آنها روحیه مقاومت در برابر دشمن می داد. هنگامی که شهید اجرایی به شهادت رسید بنده مجروح و به بیمارستان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها آبادان اعزام شدم. خبر شهادتش را در بیمارستان شهید چمران اصفهان شنیدم. هرگاه ماموریت از طرف فرمانده گردان صادر می‌شد شهید اجرایی با یاد و نام خدا و بدون هیچ دغدغه‌ای آن‌را انجام می‌داد. 🔻راوی: احمد زائری (همرزم شهید) #شهید_محمد_جواد_اجرایی #جم #شلمچه 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir

مأموريت ايشان به اتمام رسيد و برگه تسويه حساب در دست داشت. همزمان يك اكيپ از نيروها جهت انجام امورات مهندسی آماده جهت اعزام به محور عملياتی كارخانه نمك بودند. شهيد زنده‌بودى به نزد من آمد و گفت: «اجازه دهيد؛ يك امشبی با اين گروه به خط بروم.» با درخواست ايشان موافقت نكردم. خيلى اصرار كرد. آخر الامر وقتی ديد. نمى‌تواند نظرم را جلب كند. گفت: «تو را به زهرای اطهر سلام‌الله‌علیها قسم مى‌دهم كه اين اجازه را به من بده.» تا نام مبارك آن حضرت را آورد. زبانم بند آمد و نگاهی به چهره‌ معصومانه‌اش كه صفا و مهربانى در چهره‌اش موج مى‌زد كردم و اشك در چشمانم حلقه زد و او رفت و با مرگی به سرخی مرگ اصحاب حسين علیه‌السلام و به پاكی آب زلال به ملكوت اعلى پيوست. #شهید_عالی_زنده_بودی #قباکلکی #تنگستان #فاو 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir

در يكی از روزهاى سرد زمستانی باران شديدی مى‌باريد. بارش باران به اندازه‌اى شديد بود كه حياطشان پر از آب شد، پدرش هم در محل كارش «برازجان» خدمت مى‌كرد: «همه‌اش در فكر پسرم بودم خدايا كوچك است، نكند بلایی سرش بيايد... لحظه شمارى مى‌كردم.» در همان حالت اضطراب و ناراحتی بودم. ناگهان صدای در نواخته شد، سريع دويدم در را باز كردم ديدم رحيم است، بغل يكى از معلمانش، درحالى‌كه چتری روى سرش گرفته بود، همينكه مرا ديد پريد توى بغلم او را بوسيدم. معلم گفت: «خيلى بى‌تابی مى‌كرد همه‌اش سراغ شما را مى‌گرفت، چون دانش آموز ممتاز و مودبی است گفتم او را بياورم» #شهید_عبدالرحیم_احمدی #بی‌براء #دشتستان #برازجان 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir

🔊 وصیت‌نامه شهید غلامرضا فرجادی 🔻گوینده: خانم رقیه جباری #شهید_غلامرضا_فرجادی #دیلم #خرمشهر #صوت_وصیت_نامه 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir