eitaa logo
از تبار رئیسعلی
604 دنبال‌کننده
433 عکس
107 ویدیو
2 فایل
🌴 از تبار رئیسعلی، از نسل شهید رئیسعلی دلواری☀️ ما از نسل سردارِ استعمار ستیزے هستیم‌ که دو قرن پیش پوزه استعمار پیر انگلیس را در بوشھر به خاک مالید✊🇮🇷 📲راه ارتباطی با ما: @Rezagh86 ⚘️التماس‌دعای‌شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
یا دچرخه یا... تمام دلخوشی‌های بچه‌گانه‌اش دوچرخه‌اى بود كه با آن سرگرم بود به اين طرف و آن‌طرف مى‌رفت و آن را بسيار تميز و مرتب نگه مى‌داشت. گويی با آن زندگى مى‌كرد، دوستش داشت؛ يك دوستى در عالم بچه‌گانه. دوران جنگ كه فرا رسيد او ديگر با دوچرخه و ديگر سرگرمی‌های خود دوست نبود گويی دوستى ديگر پيدا كرده بود. دوچرخه را كه همه هست و نيستش بود فروخت و مبلغ ناچيز آن را كه براى او عالمى ارزش داشت به حساب جبهه واريز كرد تا به جبهه و جنگ كمك شود. 🔻راوی: پدر شهيد 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
روز دوم عمليات بود همه بچه‌ها خسته و گرسنه بودند. نعمت الله به زحمت فراوان نانی تهيه كرده بود و سعى در تقسيم آن بين بچه‌ها داشت. پس از تقسيم، تنها تكه ناچیزی از آن باقى ماند تا بين من و خودش تقسيم كند كه ناگهان صداى مهيبی اوضاع را عوض كرد. گرد و خاك سنگينی تمام آن جا را فرا گرفت چشم باز كردم ديدم نعمت الله در خون خود غلتيده است و به جاى نان شربت جانان نوشيده است. 🔻راوی: شهيد مهدوی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در صحنه ايثار هميشه پيشرو و پيش‌قدم بود، نه در گفتار بلكه در كردار و عمل. سن و سالی نداشت كه بخواهد تظاهر كند اما عقلش بسيار بزرگتر از سن و سالش بود. نوزده سال بيشتر نداشت بر روى تخت بيمارستان خوابيد و خون خود را به بيماران هديه كرد. 🔻راوی: پدر شهيد 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
آخرين سفارش همه چغادك منتظر وسيله بوديم كه به خوزستان برويم مى‌گفتيم و مى‌شنيديم ولى نعمت الله نگاهش به افق بود و كلامش در سينه، گويی با ما نبود كه سكوت را شكست و چنين گفت: من شهيد مى‌شوم شما بعد از من اين راديو و این مبلغ پول را به منزل ما ببريد تا نشانه‌اى بر وداع من باشد. 🔻راوی: همرزمان شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
به مرخصی آمده بود اما كمك به كارگران در حسينيه را به استراحت ترجيح مى‌داد. وقتى كه خواست به محل خدمت برگردد بناى حسينيه هنوز تمام نشده بود و از اين بابت آزرده خاطر بود كه اين جمله را ادا كرد: "ان‌شاءالله كه برگردم، و حسينيه را تمام شده ببينم" مهدى شهيد شد و هرگز بناى تمام شده حسينيه را نديد. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
می‌گفتند مهدى مار مى‌گيرد و نمى‌ترسد ولى باورم نمى‌شد. صبح بود و هنوز خورشيد طلوع نكرده بود كه مهدى را در گوشه‌اى از حياط كنار يكى از نخل‌های خرما ديدم. يك لحظه شوكه شدم او ماری را گرفته بود كه بسيار قطور و بزرگ بود. گفتم: چرا اين كار را مى‌كنى ممكن است به تو نيش بزند. جواب داد: از مار می‌ترسيد مگر مار ترس دارد. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
خانواده‌اى در محل بود كه فرزند نداشت و مدت‌ها بود كه بچه دار نشده بودند اما كمك غلامرضا به آن خانواده براى انجام امور روزمره تا حدى بود كه آنها فراموش كرده بودند كه بچه دار نيستند، طوری برخورد كرده بود كه گويی فرزند آنها بود. 🔻به نقل از همسایگان 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
📸شهید نعمت الله تهمتن بیست و یکم مهر ۱۳۳۹ در روستای باغک از توابع شهرستان تنگستان به دنیا آمد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت نهم آذر ۱۳۶۰ با سمت تک تیرانداز در دهلاویه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
مادربزرگ پير و سالخورده ای داشت كه نابينا بود. به او خيلى احترام مى‌گذاشت آن قدر كه ديگران را به حيرت وا داشته بود. كفش هايش را جفت مى‌كرد، سجاده‌اش را پهن مى‌كرد و سفره‌اش را مهيا مى‌نمود. در يكى از روزها مادربزرگ خود را بر چهارپا سوار نمود و به آبگرم اهرم كه ۲۰ كيلومتر تا باغك فاصله دارد برد و سختى اين مسير را به خاطر مادربزرگش به خود هموار نمود. 🔻به نقل از همسایگان 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir