📌شهدای شهرستان جم
۱. #شهید_حسین_بهشتی_منفرد
۲. #شهید_حسین_صافی
۳. #شهید_علی_محسنی
۴. #شهید_اسدالله_بهادری
۵. #شهید_محمد_جواد_اجرایی
۶. #شهید_علی_برقی
۷. #شهید_غلامحسین_آذر_پیک
۸. #شهید_حسین_دوقیاسی
۹. #شهید_محمدعلی_حمزوی
۱۰ #شهید_محمد_شفیع_شفیعی
۱۱. #شهید_حسین_فتحی
۱۲. #شهید_حسن_پیمان
۱۳. #شهید_احمد_جوهری
۱۴. #شهید_احمد_عارفی
۱۵. #شهید_محمد_علی_دانیال
۱۶. #شهید_محمد_رستمی
۱۷. #شهید_اسدالله_آهنجان
۱۸. #شهید_احمد_احمدی
۱۹. #شهید_حسین_خاتمی
۲۰. #شهید_عباس_روایی
۲۱. #شهید_مسلم_یمینی
۲۲. #شهید_علی_قنبری
۲۳. #شهید_علی_چهره_آزاد
۲۴. #شهید_غلام_داغداری
۲۵. #شهید_علی_بهامین
۲۶. #شهید_حاج_محمد_خندان
ادامه دارد...
زمانی که خدمت سربازی بود، کرایه رفت و برگشتش ۱۰۰۰ تومن می شد.
حقوقی که از خدمت می گرفت، کنارش کار هم می کرد که هم کرایه راهش باشد و هم وقتی به خانه برمیگردد دست خالی نباشد و برای ما هم هدیه با خودش بیاورد.
با اینکه ۱۸ سالش بیشتر نبود که شهید شد ولی بیشتر از سنش همه چیز را درک میکرد.
با سن کمش همیشه در کار کشاورزی به پدرم کمک میکرد یا در شرکت کار میکرد که در مخارج خانه کمک پدرم باشد.
🔻راوی: خواهر شهید
#شهید_علی_بهامین
#جم
#سردشت
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
خیلی مهربان بود. من خواهر بزرگتر بودم من رو خیلی دوست داشت. علاقه ای زیادی بین ما وجود داشت.
ارومیه بود وقتی برای مرخصی می آمد چند روز در راه بود تا به خانه برسد. یک بار که برای مرخصی آمده بود، ساعت ۲ شب به خانه می رسد، مادرم که بیدار بودند به علی میگوید: الان خواهرت را صدا می زنم، غذا آماده کند. علی گفته بود نه! نمی خواهد صدایش بزنید. خودش بیدارمی شود.
سرش را کنار سرم گذاشت حس کردم علی آمده بیدار شدم دست انداخت دور گردنم. گفت: مامان دیدی گفتم خودش بیدار می شود.
🔻راوی: خواهر شهید
#شهید_علی_بهامین
#جم
#سردشت
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir