📌شهدای شهرستان کنگان
۱.#شهید_حکیم_اسماعیل_زاده
۲. #شهید_سيد_محمود_مصلح
۳. #شهید_عبدالله_صفا
۴. #شهید_محمد_پور_کوهی
۵. #شهید_اسماعیل_بحرینی_پور
۶. #شهید_محمد_عاشوری
۷. #شهیده_بانو_پورکوهی
۸. #شهید_محمد_محمدی
۹. #شهید_علوان_ربیعی
۱۰. #شهید_خلیل_شعبانی
۱۱. #شهید_سید_حسن_هاشمی
۱۲. #شهید_حسین_غلامی
۱۳. #شهید_غلامرضا_فرحی
۱۴. #شهید_بهمنیار_زائری
۱۵. #شهید_احمد_احمدی_تنها
۱۶. #شهید_حمید_عبدالله_زاده
۱۷. #شهید_محمد_باران
۱۸. #شهید_علی_طاهری_پور
۱۹. #شهید_علی_نادری
۲۰. #شهید_محمد_نامدار
۲۱. #شهید_احمد_بشی
۲۲. #شهید_منصور_بهزادی
۲۳. #شهید_اسماعیل_علمداری
۲۴. #شهید_حمزه_سمعتی
۲۵. #شهید_حسین_عبدی
۲۶. #شهید_محمد_تشانی
۲۷. #شهيد_علی_حسن_پور
۲۸. #شهید_طاهر_مهنه_پورنصاری
۲۹. #شهید_محمد_پرهیزگار
۳۰. #شهید_فالح_مکیان
۳۱. #شهید_مهدی_ربیعی
۳۲. #شهیده_احلم_سالمی
۳۳. #شهید_غازی_ربیعی
۳۴. #شهید_حسین_محمد_زمانی_کنگانی
ادامه دارد...
بچههايم خيلى كوچك بودند كه پدرشان شهيد شد. هرگاه مىديدند كه ماشين پدرشان درب خانه پارك شده است، مىگفتند: چرا ماشين پدرمان همينطور درب خانه گذاشته است؟ دائماً از من سراغ پدرشان را مىگرفتند و من هم به آنها مىگفتم كه پدرتان به مسافرت رفته و...
نمیگذاشتم ناراحت شوند. بعدها به آنها گفتم كه پدرتان شهيد شده است...
🔻راوی: همسر شهید
#شهید_علی_نادری
#بنک #کنگان
#دارخوین
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
دو سال پيش در مرداد ماه بر اثر نوسانات برق، كولر و تلويزيونمان سوخت.
روز بعد يكى از دوستانش به نام ناصر بازياری نزد من آمد و گفت: خواب ديدهام كه شهيد با شالگردن سبزى كنار شهرك پريشانی ايستاده است.
به او گفتم: حاج آقا! شما براى چه اينجا ايستادهايد؟
گفت: من اينجا نگهبان خانوادهام هستم، آنها كولر ندارند و خيلى ناراحت هستم.
به او گفتم: بيا تا با ماشين ببريمت.
گفت: نه بچههايم خيلى گرمشان است.
🔻راوى: همسر شهيد
#شهید_علی_نادری
#بنک #کنگان
#دارخوین
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
زمانی كه حاجى مىخواست به جبهه اعزام شود، مقدارى خواربار از طرف سپاه بار ماشين خود كرد تا به طرف منطقه جنگى برود. در راه به پيرمردی كه دست دختر ۱۲ سالهاش را در دست داشت را مىبيند.
از او مى پرسد كه چه مشكلى دارى؟
پيرمرد مىگويد دخترم مريض است و بايد او را جهت مداوا به بوشهر ببرم، جايى را هم بلد نيستم. آنها را به خانه آورد.
از او سؤال كردم اينها كيستند؟
گفت: آنها از جم آمده اند و مىخواهند به بوشهر بروند. من آنها را مىبرم. خداحافظي كرد و رفت، اما پس از ۱۵ روز انتظار، خبرى از حاجى نشد.
يك روز به كنگان براى خريد شير رفتم. يكى از دوستان قديمى او را ديدم. پرسيدم چرا حاج على نيامده است؟
ساعت ۱۲ ظهر در خانه نشسته بوديم كه پسرم رضا، آمد و گفت، پدرم در منطقه جنگى تصادف كرده و طرف مقابل هم كشته شده و پدر در زندان است.
با رضا به منزل آقاى حيدری رفتيم تا از او سراغ بگيريم. آنها از شهادتش مطلع بودند، ولی به ما چيزى نمىگفتند.
پرسيدم آنچه رضا مىگويد صحيح است، گفت: نه، شما برگرديد.
۱۷ روز گذشت كه اعلام كردند حاج علی شهيد شده و شما بايد جهت شناسايى او به اهواز برويد. برادرهايش رفتند و پس از سه چهار روز، پيكر حاجى را آوردند.
🔻راوى: همسر شهيد
#شهید_علی_نادری
#بنک #کنگان
#دارخوین
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir