eitaa logo
از تبار رئیسعلی
604 دنبال‌کننده
433 عکس
107 ویدیو
2 فایل
🌴 از تبار رئیسعلی، از نسل شهید رئیسعلی دلواری☀️ ما از نسل سردارِ استعمار ستیزے هستیم‌ که دو قرن پیش پوزه استعمار پیر انگلیس را در بوشھر به خاک مالید✊🇮🇷 📲راه ارتباطی با ما: @Rezagh86 ⚘️التماس‌دعای‌شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
فرزندم جعفر هنگامی که قصد داشت عازم جبهه کرد به من گفت: مادر، درختان خرما که داریم همه را بفروش و در خصوص مایحتاج زندگی از آنها استفاده کن. گفتم: مادر تو میروی شهید میشوی؟ گفت: بله می خواهم بروم جبهه و جنگ کنم و افتخار می کنم مثل حضرت عباس دست راستم را در راه خدا بدهم. و همینطور هم شد. گفت: آن خون ها را باید به صورتم بزنم تا فردای قیامت آتش جهنم مرا نسوزاند. خواهرانش همیشه می‌گفتند: کاش ما هم خواهر شهید شویم و من هم گریه و زاری می کردم. پدرش هم به کمک خواهرانش بود و می گفتند: افتخار نمی کنی که خداوند همچین پسری به تو داده؟ بعد از یکماه که در جبهه بود تعدادی مهر، نبات و تسبیح که در بسته‌های کوچک گذاشته بود برای خواهرانش که اسامی آنها را رویشان نوشته بود فرستاد، ولی بعد از ۵ روز خبر شهادتش را برای ما آوردند. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در سفر آخری که به جبهه رفت پدرش هم مانع او نشد و گفت: چون خودم پیر شده‌ام و نمی‌توانم بروم مانع او هم نمی‌شوم. همیشه به من می‌گفت: مادر اگر من رفتم و شهید شدم خودت را کنترل کن و ناراحتی نکن. هیچوقت برای جبهه نذری نکن، دعا بکن. خدا شاهد است که من راضی بودم از شهید شدنش. یاد دارم یکی از هم روستایی‌های ما شهید شده بود و مادرش خیلی گریه و زاری می‌کرد، من در آن روز دست‌هایم را بالا کردم و گفتم: خدایا! آیا می‌رسد روزی که من هم امتحان الهی شوم و در این امتحان پیروز بیرون بیایم. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
هميشه کاروان‌های اعزام را بدرقه ميکردم اما هر زمان باقر ميخواست راهى شود نميرفتم چرا که دلم نميخواست ذره‌ای در دلش تزلزل ايجاد شود. يادم هست آخرين بار قرار نبود باقر برود، تازه ازدواج کرده بود قرار بود شب به ديدن عروس و داماد جديد برويم، با حاجى کادو گرفتيم و راهى منزل شهيد شکريان شديم. قرار بود شکريان عازم جبهه شود به حاج باقر گفتم: واقعاً جبهه اينقدر نياز به نيرو دارد که خداخواست فقط ۳ روز هست که ازدواج کرده بايد عازم جبهه شود؟ حاجى گفت: هيچ چيزى نميتواند جايگزين خانواده شود به جز دين و ايمان. مواردى که مربوط به آخرت انسان است. زمانى که پای جهاد در ميان باشد انسان همه مسائل دنيوی را فراموش می‌کند. 🔻راوی: همسر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
برادرم اکبر با این که هنوز دوران جوانی را هم تجربه نکرده بود اما از نظر فعالیت های اجتماعی سرآمد بود. از یک طرف در پایگاه مقاومت شرکت فعال داشت و از طرف دیگر در مراسمات مذهبی حضور می یافت و همچنین تا جایی که می توانست به مردم کمک می کرد. او تعصب عجیبی روی ارزشها و همچنین تعالیم اسلام داشت و حاضر بود ساعت ها با کسی در این مورد به بحث و گفتگو بنشیند. او سرشار از احساسات معنوی و اخلاقی بود. پاکی و صداقتش در کنار جرات و شجاعتش موجب تعجب و حیرت ما بود. اکبر در خانه فرد مرتب و منظمی بود و با وجود سن کمش کارهایش را با دقت و نظم خاصی انجام می داد. سحر خیزی او زبانزد بود. 🔻راوی: خواهر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
سید محمد علی مرتب عکس می گرفت. وقتی به او می گفتم که این همه عکس برای چیست؟ می گفت: مادر اینها یادگاری می مانند. روزی که ایشان از تشییع جنازه شهید عقربی به منزل بر می گشت، خیلی به شهید شدن علاقه نشان داد. از من پرسید: که دوست داری من هم مثل شهید عقربی، شهید شوم؟ من به خاطر عواطف مادرانه می گفتم که خدا نکند، ولی او مرا دلداری داد و گفت: شهادت افتخاری است که نصیب همه کس نمی شود. شهادت، سعادت می‌خواهد. اگر خدا بخواهد که من شهید شوم، شما همنشین حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) می شوید پس باید به وظایف خودتان عمل کنید و رهرو حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) باشید. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
مسافرت رفته بود و نتوانسته بود روزه بگیرد به محض اینکه به خانه رسید سحر بلند شد و گفت: سحری چه دارید؟ گفتم چه می خوری؟ گفت یه تخم مرغ. رفتم برایش دو عدد تخم مرغ سرخ کردم و جلوش گذاشتم. گفت: اینکه دو تاست؟ گفتم: بخور ممکنه تا افطاری گرسنه بشی. گفت: خب روزه را برای گرسنگی آن می گیرن. شکم آدم که پر باشه که فایده نداره. دیگر چیزی نگفتم و به چهره معصومش نگریستم و با خود گفتم خداروشکر که چنین بچه‌ای دارم. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
10.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥معرفی شهید سید محمدعلی محمدی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
يادم می‌آيد در دو سه تا از اعزام‌هايش سرباز جنگ‌هاى نا‌منظم بود. در يكى از عمليات‌ها يک تانک از عراقی‌ها غنيمت گرفته بوديم ولى كاملاً در تيررس آن‌ها قرار داشت و راحت مى‌توانستند آن‌را بزنند. ولى شهيد با دل و جرأت خاصى كه داشت وارد تانك شد و يك دوربين و... از تانك بيرون آورد و با توجه به اينكه رانندگى مى‌دانست حتى تانک را حركت داد. 🔻راوی: همرزم شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
یکی از مؤسسین انجمن اسلامی دانش آموزان شهرستان گناوه بود. خودش به اتفاق چند تن از دوستانش که خیلی از آنها نیز به شهادت رسیده اند، سنگ بنای این مهم را گذاشتند. تا از یک طرف با انحرافات فکری و اعتقادی در مدرسه و آموزش و پرورش آن سال‌ها مبارزه کنند و از طرف دیگر تشکیلاتی را برای فعالیت‌های فوق برنامه فرهنگی خود دست و پا کنند. این هم بدانید که اولین کارت انجمن های اسلامی دانش آموزان گناوه به نام او صادر شد که چند وقت بعد گلگون و پرپر از جیب لباسش بیرون آوردند. 🔻راوی: دوست شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
يادم هست يك ساعت قبل از حمله بود كه دعای توسل خوانديم و در پايان دعا گفتند: بچه‌ها شهدا منتظر ما هستند و امشب عده‌ى زيادى از ما به شهادت مى‌رسيم. مى‌گفت: تنها از شما مى‌خواهم به فرزندم بگوييد كه برگردد گناوه و برايم فاتحه بگذارد (فرزند بزرگش جبهه بوده است). برادر شهرياری مى‌گفت: بچه‌ها ما داريم آخرين لحظات زندگيمان را مى‌گذرانيم... قلم عليل است از اينكه آن چهره هاى نورانى را وصف كند. 🔻از خاطرات خودنوشته شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
امام عزيز فرمودند: به كمك برادران خود بشتابيد تا آنها خسته نشوند... جهت ثبت نام به بسيج سپاه گناوه آمدم دقيقا راس ساعت ۱۰ صبح روز جمعه مورخ ۳۰ بهمن ۱۳۶۰ در ميان بدرقه گرم مردم شهيد پرور و دلسوز انقلاب روانه كازرون شديم و چقدر با نشاط بوديم و شايد بگوييم بهترين لحظه‌هاى زندگيمان بود زيرا حركت ما بى‌جهت نبود همه هدفى مقدس داشتند و آن تحقق حكومت الله بود و خوشحال بوديم كه نداى امام عزيزمان كه فرموده بودند: «جوانان به جبهه بروند و اين مسئله را زود حلش كنند» و يا «يا به كمك برادران خود بشتابيد تا آنها خسته نشوند» لبيك گفتيم. 🔻خاطرات شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
زمانی که برادرم به جبهه اعزام شد در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خدمت می کرد. همزمان در بسیج محل هم به فعالیت مشغول بود. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، زمانی که در نیروگاه انرژی اتمی بوشهر کار می کرد، به چاپ و تکثیر اعلامیه های حضرت امام (ره) اقدام می کرد. اولین عکس های رنگی از حضرت امام (ره) نیز توسط وی در بوشهر چاپ و توزیع گردید. شهید وقتی که می خواست در مرحله ی دوم عملیات «فتح المبین» شرکت کند پیوسته درباره ی شهادت سخن می گفت. نمونه هایی از شهادت حضرت علی اکبر (ع)، فرزند امام حسین(ع) و مانند آن را توضیح می داد تا ما را برای پذیرش شهادت خویش آماده تر سازد. حتی به شوخی و گاهی جدی میگفت: که بعد از من هیچ گریه و زاری نکنید. در مورد شهادت برادرم گفتنی است که هنگام وضو ساختن مورد اصابت ترکش خمپاره قرار می گیرد و با دو نفر از همرزمانش شهید می شود. 🔻راوی: عبدالرسول پریش«برادر شهید» 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir