eitaa logo
از تبار رئیسعلی
604 دنبال‌کننده
433 عکس
107 ویدیو
2 فایل
🌴 از تبار رئیسعلی، از نسل شهید رئیسعلی دلواری☀️ ما از نسل سردارِ استعمار ستیزے هستیم‌ که دو قرن پیش پوزه استعمار پیر انگلیس را در بوشھر به خاک مالید✊🇮🇷 📲راه ارتباطی با ما: @Rezagh86 ⚘️التماس‌دعای‌شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
چهره ای ملکوتی داشت مظهر تمام خوبی‌ها، اهل تهجّد و نماز شب و راز و نیاز با خدا بود. نمازش را با صدای رسا قرائت می‌کرند و در اغلب موارد در قنوت هایش ذکر (لااِلهَ اِلاَّ اللّه الْحَلِيمُ الْكَريم لااِلهُ الاّ اللّه الْعَلِيُّ الْعَظِيم سُبْحانَ اللّه رَبِّ السَّمواتِ السَّبْع وَ رَبِّ الاَرَضِينَ السَّبْع وَ ما فيهِنَّ وَ ما بَيْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيم وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِين) میخواند. 🔻راوی: خانواده شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در اوقات فراغت به خصوص شب‌ها افراد خانواده را به دور خود جمع می‌کرد و برایشان کتاب های مذهبی به خصوص توضیح‌المسائل می‌خواندند. و شب های جمعه و چهارشنبه، دعای کمیل و توسّل قرائت می‌نمود. در ایّام فاطمیه (شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها) و ماه های محرم و صفر مراسم سوگواری و عزاداری سیّدالشهدا در منزل برگزار می‌کرد و ارادت خاصّی به حضرت علی اکبر (علیه‌السلام) داشتند و حتّی در وصیّت نامه خویش به خانواده سفارش نمودند که در عزاداری من، برای علی اکبر امام حسین (علیهماالسلام) گریه کنید. متعهد به مکتب امام و ولایت بود و به پیروی از امام و دنباله روی از خط سرخ شهدا سفارش می کردند. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
هر وقت به محمد شير می‎دادم، "بسم‌الله" می‎گفتم و اولين كلامی كه پس از تكلّم به محمدم ياد دادم، ذكر شريف "ياعلی علیه‌السلام" بود. 🔻مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
برادران حزب الله! باید خود را آماده کنیم تا با انباشتن اجساد خود، سد دفاع ایجاد و با خون خویش سیلی جاري کنیم که مزدوران آمریکا در آن غرق شوند. خدا نکند در رختخواب ذلت بمیرید که امام حسین (علیه‌السلام) در میدان نبرد شهید شد و مبادا در حال غفلت بمیرید که علی(علیه‌السلام) مولاى شما در محراب عبادت شهید شد و مبادا که در حال بی‌تفاوتی بمیرید که علی اکبر(علیه‌السلام) در راه هدف شهید شد. 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
وصیت‌نامه شهید غلامرضا زنده بودی.mp3
2.61M
🔊وصیت‌نامه شهید غلامرضا زنده بودی 🔻گوینده: خانم جباری 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در منطقه که بودیم ایشان اول برای همهٔ بچه‌ها غذا می‌گرفت و بین آنها تقسیم می‌کرد و هر چه اصرار می کردیم که خودت هم بیا بخورمی گفت: بعداً غذا می‌خورم. و در بین بچه‌ها می‌گشت و اگر کسی سیر نشده بود یا غذا نخورده بود سهمیه‌اش را به او می‌داد و خودش گرسنه می‌ماند. 🔻راوی: سیدعبدالحسن حسینی (همرزم شهید) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
سال ۱۳۶۴ وقتی مرتضی برای اولین بار به جبهه آمده بود همرزم بودیم. با قسمت تعاون با هم چند روزی برای ماموریت به منطقه مارد {شرق کارون} رفتیم. مرتضی بعد از چند روز دچار بیماری سختی شد و سرفه های شدیدی داشت. با آمبولانس او را به اهواز اعزام کردند. دربین راه به شوخی به او می گفتیم: اگه وصیت‌نامه ننوشته ای وصیت کن. در جواب ما می‌گفت: من از مرگ نمی ترسم و اینجور با بیماری نمی‌میرم. هدف من چیز دیگری است و خدا خودش بهتر می داند که چه مرگی را دوست دارم. به این دلیل در این راه قدم گذاشته‌ام. اگر قرار بود به علت بیماری بمیرم الان اینجا نبودم و پا به جبهه نمی‌گذاشتم. 🔻 راوی: همرزم شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
خبر شهادت ایشان را همرزمان شهید به ما رساندند و گفتند که تا آخرین ساعت ایشان را مشغول پخش مواد غذایی در بین نیروهایش دیده اند. و پس از تک سنگین دشمن ایشان که در سنگر کمین بوده‌اند از شهادت بی سیم چی خود و شهید علی هدایتی خبر می‌دهند، که به یکباره صدای ایشان هم قطع می شود و دیگر نمی توانند با ایشان تماس بگیرند و احتمال می‌دهند که ایشان شهید شده‌اند. 🔻راوی: همسر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
پسرم همیشه به من سر می زد. صبح ها بعد از نماز صبح وقتی که می خواست از خانه بیرون رود دوباره می آمد و می گفت: مادر چیزی لازم نداری؟ هر وقت که از سپاه یا جبهه باز می گشت حتماً اولین بار به من سر می زد و سلام می کرد، پیشم می نشست و چای می خورد و بعد به سراغ دیگران می رفت. همیشه به من احترام می گذاشت و هر جا که می خواستم بروم می آمد و مرا می برد. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
محمد آقا وقتی برای آخرین عملیات می خواست اعزام شود هر روز به من می گفت: این بار دیگر احتمال بازگشتم کم است و این سفر شاید برگشتی نداشته باشد. من به او گفتم: محمد از این حرف ها نزن شما باید باشید و راه کربلا را برای ما باز کنید تا ما بتوانیم راحت به زیارت قبر آقا برویم. تا اینکه روز رفتن فرا رسید. صبح زود وسایلش را در ساکش گذاشت، موقع بیرون رفتن از خانه دخترمان را که شش ماهش بود در بغل گرفت و او را می بوسید. به او گفتم که چرا انقدر بچه را می بوسی؟ گفت: دیشب خواب دیدم و می دانم که این بار شهید می شوم. می خواهم برای بار آخر سیر دخترم را ببینم و ببوسم. رفت و دیگر خبری از او نشد. 🔻راوی: همسر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
ایشان به همه احترام می گذاشتند و همیشه به من سلام می کردند و احوالم می پرسیدند. کوچک و بزرگ، فقیر و غنی، مرد و زن برایشان فرقی نداشت، شهید آهنجان بعدها که موتورسیکلتی برای خودش خریده بود اول مرا به خانه ام می‌برد سپس به خانه خودش می‌رفت و بسیار با مهربانی و صبر و حوصله با همه برخورد می‌کرد. 🔻راوی: آقای یوسفی (نگهبان سپاه) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
ایشان با اینکه مشغله ی زیادی داشتند و علاوه بر آن نظر به احترامی که مردم برای ایشان قائل بودند هیچ وقت به خود اجازه نمی دادند که از حقوق خود تخطی کند و به حقوق دیگران تجاوز نماید. وقتی که به تعاونی روستا جهت گرفتن کالایی می آمدند مثل بقیه می رفتند در صف هر چه به ایشان می گفتیم که شما مشغله زیادی دارید بیایید کالایتان را زود  بگیرید تا بتوانید به کارهایتان نیز برسید، قبول نمی کرد. بعضی وقتها ایشان را می دیدیم که در صف نانوایی ایستاده و بعضی ها می آیند و توی صف می زنند اما ایشان با حوصله ی خاص صبر می کرد ند تا نوبتشان شود و نان بگیرند. 🔻راوی: آقای عبدالعلی نوبخت 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir