🔴🔶 نقطه‌ی کور رضا لَم داده بود روی مبل، درست زیر قابِ «اِن‌یَکاد»، همان جای همیشگیش و بارها به اعضای خانواده گفته بود؛ بهترین مکان خانه همین جاست، چون سرعت نت اینجا خیلی بالاست. رضا در حالی که انگشت شصتش صفحه‌ی موبایل را لمس می‌کرد، رو به مادر، که در حال رفتن به مسجد بود؛ کرد و گفت:«مامان چرا تو خونه نماز نمی‌خونید؟» مادر لبخندی زد و گفت: «چون آنجا سرعت قُرب خیلی بالاتره» ⚜ وَأَقِیمُواْ الصَّلَو ةَ وَءَاتُواْ الزَّکَو ةَ وَارْکَعُواْ مَعَ الرَّ کِعِینَ‏ ⚜ بقره/43 و نماز را بپادارید و زکات را بپردازید و همراه با رکوع کنندگان، رکوع نمایید. ✍ نویسنده: رمضان قاسم #گروه_داستان_نویسی_مسطور #داستانک‌هایم @ramezan_ghasem110 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿

حدیث دوم ریا ‏‏ ازکتاب‌چهل‌حدیث‌امام‌خمینی‌ره «یزید بن خلیفه از حضرت صادق، علیه السّلام، نقل می کند که ایشان فرمودند: هر ریایی شرک است. همانا کسی که برای مردم کار کند، ثوابش را باید از مردم بگیرد، و کسی که عمل کند برای خدا، ثواب او را خدا می‌دهد» ‏ سخنی با همراهان پیرامون مبحث ریا همراهان محترم تلاش شیطون در درجه‌ی اول اینه که نگذاره ماها کار خیر انجام بدیم. یعنی اول مانع تاسیس اموری مانند کسب فضائل اخلاقی و همچنین مانع تحصیل و تصحیح و تعمیق باور و اعتقادات‌مون و مانع انجام تکالیف و احکام الهی میشه. پس اول میاد مانع کسب و کار معنوی ما بشه. چطور؟ هیچی می‌شینه سر راه مستقیم «لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» ۱۶ اعراف دوستی این آیه رو که شنید گفت وَعه می‌شینه که خسته نشه اگه وایمی‌ایستاد یه کم که وایمی‌ایستاد خسته می‌شد می‌رفت☺ وقتی به شیطون گفتیم اینجا نشین چون توقف بیجا مانع کسبه تا می‌بینه کاسب شدیم، شگردشو عوض می‌کنه. حالا می‌خواد جیبمونو بزنه یعنی وقتی شیطون رو از در بیرون کردیم از پنجره وارد میشه چطوری؟ شیطون میگه مرضی خانم، راضی خانم شما که آدمای خوبی هستید دارین سمت خدا حرکت می‌کنید دیگه شما چه نیازی به تماشای برنامه‌ی سمت خدا دارین؟! اونا که دارند بیراهه می‌رن باید بیاند این برنامه‌های مذهبی ببینند.. در صورتی که شیطون با کسی که بیراهه میره کاااری نداره چون اون که دستش تو دست شیطونه، شیطون با توئی که داری سمت خدا میری و در صراط مستقیم هستی کار داره و می‌خواد جیبتو بزنه حالا به نظرتون چطوری جیبمونو میزنه؟ با خراب کردن عمل اول نمی‌ذاشت،نمی‌خواست ما عملمون تاسیس بشه حالا میاد عملمونو تخریب کنه چطوری؟با ریا حالا که ما با خوندن این مطلب دونستیم که شیطون عملمون رو با ریا تخریب می‌کنه حالا مگه ولمون می‌کنه نه بابا تازه هر کاری می‌خوایم بکنیم میگه این کار رو نکن مثلا نماز جماعت نرو، کار خوب انجام نده که ریا میشه خوب پس ما الان باید قوی تر بشیم چطور‌؟ بدونیم ما چغندر نیستیم بالاخره تحسین دیگران در ما تاثیر می‌ذاره، بی‌رودرواسی کیف می‌کنیم هر کدوم کیف نمی‌کنیم باید بریم دکتر😄 خوب حالا من از تشویق دیگران خوشم میاد چکار کنم که از خوف ریا فریب شیطون رو نخورم یعنی پاپَس نکشم و هم عملم آلوده به ریا نشه؟ باید بریم و وارد میدون عمل بشیم اما عمل رو برا خدا انجام بدیم بگیم خدایا خودت میدونی من ضعیفم از به‌به آدما ذوق می‌کنم به هیجان میام و کیف می‌کنم اما قصدم اینه که عملم رو برا خودت خالص انجام بدم ببین وقتی عمل خیری رو تکرار کردیم با هر بار تکرار درصد ریامون کم میشه، شاید دو سه بار اول کار رو برا مردم انجام بدیم، اما بعد از مدتی با توکل بر خدا، خداوند از باب لطفش ریا را در ما از بین می‌بره هرچی ایمان ما قوی‌تر بشه دیگه کاری به تشویق و تحسین دیگران نداریم بلکه دنبال تشویق خدا هستیم 💠مثال بزنم:روز لامپ نورش بیشتره یا شب؟ نور لامپ در روز و شب یکیه نور همون نور هستش اما شب چون خورشید نیست نور لامپ زیادتر می‌زنه اما روز چون نور خورشید هست نور لامپ اصلا به چشم نمیاد. ببینید وقتی نور خدا تو دل نتابه اشخاص برامون خیلی مهم‌َند اما اگه نور خدا تو دلمون بتابه متوجه می‌شیم افراد کاره‌ای نیستند وقتی محو نور الهی شدی اون موقعه‌س که دیگه دلت به نورهای دنیائی خوش نمیشه و اینجاس که خوش بحالمون میشه چون به بیچاره‌گی‌مون پی‌بردیم و چاره‌مون خدا میشه اونوقته که می‌خوایم خدا رو راضی کنیم. 💠تعریف ریا و اخلاص کسب منزلت به قصد تسخیرقلوب=ریا کسب‌منزلت به قصدرضای‌خدا=اخلاص 💠داستان رئال👇 در حین سخنرانی بخاطر ازدیاد جمعیتی که پای منبرش نشسته بودند بسیار خوشحال شده بود، گوئی قند توی دلش آب می‌شد. تازه از منبر که پائین آمد با تحسین مستمعین حسابی هوا بَرَش داشته بود تصمیم گرفت ماشین را دم روضه پارک کند و پیاده به منزل برود تا هوای نفس از سرش بپرد.از خودش بدش آمده بود. تصمیم داشت دیگر منبر نرود. در همین افکار بود که بانی مجلس به او نزدیک شد و پرسید:«ماشین‌تان را کجا پارک کرده‌اید تا بگویم بچه‌ها نذری‌ها را در آن قرار دهند‌؟ ان شاءالله به شرط حیات دوشنبه‌ هفته‌ آینده ساعت 4 منتظرتان‌هستیم»اما او بدون معطلی گفت من دیگر تصمیم دارم منبر نروم چون نَفْسم حقیر است از شلوغی مجلس لذت می‌برم. بانی مجلس چشمانش گرد شد و خیره خیره به او نگاه کرد. سخنران عرق شرم بر پیشانیش نشست و با شرمندگی به بانی مجلس گفت‌:«نمی دانم چرا یکدفعه این حرف را به شما گفتم؟!» بانی مجلس که فرد اهل دلی بود تغییر موضع داد و با ملاطفت گفت: «شما ضبط صوت خدائی و خدا نوارش را در دهان شما قرار داده، اگر مثل نوار قرقر کنی خدا نوازش را از دهان شما در می‌آورد و در دهان شخص دیگری قرار می‌دهد» خود بانی نیز ضبط صوت خدا شده بود ✍نویسنده:مرضیه‌رمضان‌قاسم #ریا #منبر #داستانک‌هایم

🔴🔶 بخت بسته زهرا با کارد، به جان مرغ زبان بسته افتاده بود تا برای ناهار فسنجان درست کند. مادر زهرا هم داخل سالن نشسته بود و داشت بلند بلند با تلفن صحبت می‌کرد، یکدفعه صدای مادر آرام شد، زهرا کنجکاوانه گوشش را تیز کرد. مادر با حالتی متساصل به اعظم خانم گفت: «خودمم می دونم دخترم کدبانوِ و از هر انگشتش صدتا هنر می‌ریزه اما چکار کنم که قسمت نبوده تابحال ازدواج کنه، خدا خیرتون بده آدرس رمال رو بدید؟...» زهرا سراسیمه دوید سمت مادر و گفت: ‌مامان مامان مبادا آدرس رمال بگیرین... به قول استاد قرآن‌مون خانم زمانی ⚜ «لهُ مَقاليدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ» ⚜ كليدهاى آسمان‏ها و زمين فقط در سيطره مالكيّت اوست. رزق و روزى را براى هر كس كه بخواهد وسعت مى‏دهد و يا تنگ مى‏ گیرد. يقيناً او به همه چيز داناست‏ شوری/۱۲ #گروه_تبلیغی_مسطور ✍نویسنده: مرضیه رمضان قاسم #داستانک‌هایم @ramezan_ghasem110