😄😂😁😄😃😀
#داستان_طنز
#لبخند_جمعه
روزی خانم معلم از دست بازیگوشی های یکی از شاگرداش بنام نادر خیلی خسته بود.😡 دعوای سختی باهاش کرد و بهش گفت: تو هیچی نمیشی😬
نادر اونقدر در مقابل هم کلاسیهاش خجل شد 😰 که مدرسَش رو عوض کرد و تا سالها کسى ازش خبر نداشت.
بیست ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﺍﺣﻤﺪﯼ به علت ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻗﻠﺒﯽ ﺩﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺴﺘﺮﯼ ﺷﺪ ﻭ ﺗﺤﺖ ﻋﻤﻞ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ. ﻋﻤﻞ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ، ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪﻥ، ﺩﮐﺘﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﻋﻨﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩش ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺑهش ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰنه.☺️ اومد ﺍﺯش ﺗﺸﮑﺮ ﮐنه که یکدفعه ﺭﻧﮓ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺗﻐﯿﯿﺮ کرد 😨و ﮐﺒﻮﺩ ﺷد؛ دکتر سراسیمه خواست اونو احیا کنه که در ﮐﻤﺎﻝ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﯼ دید😳
ﻧﻈﺎﻓﺘﭽﯽ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎن ﺩﻭﺷﺎﺧﻪ ی🔌 ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ کنترلﺑﯿﻤﺎﺭﺍﻥ ﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺷﺎﺭﮊﺭ ﮔﻮﺷﯽ📞 ﺧﻮﺩشو جاش زده. و خانم احمدی هم الفاتحه و نظافتچی کسی نبود جز نادر
چیه؟ ﻧﮑﻨﻪ ﯾﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯾﻦ نادر دکتر شده!!! با اون درس خوندنش!😂😂
😁 @ramezan_ghasem110 😁